دغدغه نفت و جنبش تاریخی ایرانیان

  • کیوان حسینی

تظاهرات مردم در مقابل مجلس شورای ملی. در این ساختمان، نفت ایران با رای نمایندگان و تایید سناتورها، ملی شد.

سری برنامه‌های «سقوط»، در شصت سالگی ۲۸ مرداد، این رویداد را مفصل‌تر از همیشه خواهد کاوید. در این سلسله برنامه‌ها بازیگران کلیدی دهه ۲۰ و دو سال نخست دهه ۳۰ بررسی خواهند شد.
(در بخش‌های پیشین خواندیم که چگونه در دهه ۲۰ خورشیدی، شرکت نفت انگلیس و ایران، بر اساس قراردادی به جا مانده از پایان قرن ۱۹، کنترل کامل صنعت نفت ایران را در اختیار داشت و از درآمد نقت ایران، میزان اندکی به دولت ایران می‌رسید. این قسمت به واکنش ایرانیان به این قرارداد و ملی شدن نفت، اختصاص دارد.)

Your browser doesn’t support HTML5

برنامه هفتگی سقوط - قسمت نهم: نهضتی برای آینده



دهه ۲۰ خورشیدی از منظر آنچه در عرصه سیاست داخلی ایران رخ داد، ویژگی‌های گوناگونی دارد؛ از آزادی‌های سیاسی کم‌سابقه گرفته تا انتشار روزنامه‌های بیشمار. از جوانی شاه تا نخست‌وزیران متعدد و گاه بی‌ثبات. از تلاش تاریخی برای حفظ تمامیت ارضی تا تلاش مستمر برای پایان دادن به اشغال ایران.

اما یک موضوع دیگر نیز در تمامی سال‌های مختلف این دهه، به اشکال مختلف مطرح می‌شد و در تحولات سیاسی پایتخت تأثیر می‌گذاشت: نفت؛ منبعی طبیعی برای انرژی در دنیایی که درگیر جنگ و سپس بازسازی بعد از جنگ، بیش از هر زمانی، به آن نیاز داشت.

در دهه نفت، قبل از اینکه ایرانی‌ها به فکر نفت‌شان در جنوب بیافتند، روس‌ها در فکر نفت شمال ایران بودند!

بعد از پایان جنگ، در حالی که خروج نیروهای شوروی از ایران، برخلاف وعده‌های نخستین، به تاخیر افتاده بود و ماجرای آذربایجان، شرایط کشور را پیچیده کرده بود، احمد قوام، نخست وزیر وقت با روس‌ها توافق کرد که شرکت نفتی جدید تأسیس شود و کنترل و استخراج نفت شمال به شوروی اهدا شود. (برخی مورخین معتقدند که قوام با شرط خروج نیروهای شوروی از ایران، به چنین توافقی تن داد.)

طرح این شرکت باید در مجلس شورای ملی تصویب می‌شد. مجلس چهاردهم. جایی که محمد مصدق خود را به عنوان یک سیاستمدار ملی، تثبیت کرده بود.

از همین جا، نام مصدق و نفت به هم گره خوردند. در این زمان به گفته کوروش زعیم، عضو شورای مرکزی جبهه ملی، مصدق احساس می‌کرد که قدرت‌های جهان در پایان جنگ بر کشور فرود آمده‌اند و اگر ایران بخواهد همه این قدرت‌ها را راضی بکند «به یک مستعمره کامل» تبدیل خواهد شد.

زعیم می‌گوید که مصدق تلاش کرد با دو ابتکار، قدرت‌های خارجی را در کشور محدود کند: «یکی اینکه سیاست کشور را توازن منفی اعلام کرد. به این معنا که ما با همه کشورها بر پایه منافع مشترک و همچنین منافع خود، روابط خوب خواهیم داشت، اما به هیچ کشوری امتیاز نخواهیم داد. دوم اینکه طرحی را تصویب کرد که بر پایه آن دیگر دولت اجازه نداشت به هیچ کشور خارجی، امتیازی اهدا کند بلکه دولت تنها اجازه داشت که درباره فروش نفت با خارجی‌ها مذاکره کند.»

محمدرضا شاه پهلوی به همراه احمد قوام نخست وزير،‌ منوچهر اقبال و مظفر فيروز

​و بر اساس مصوبه تازه مجلس در سال ۲۶، دولت مکلف شد که برای استیفای حقوق ملت ایران در ازای نفت جنوب نیز اقدام کند.

بدین ترتیب نه تنها مسئله نفت شمال حل شده به نظر می‌رسید بلکه چشم‌اندازی برای تغییر وضعیت در جنوب نیز ترسیم شد.

گس-گلشائیان

مصوبه مجلس و فشار روزافزون افکارعمومی برای حل مسئله ناعادلانه بودن قرارداد نفت در جنوب موجب شد تا مذاکرات ایران و شرکت نفت انگلیسی آغاز شود و در نهایت در تابستان سال ۲۸، ضمیمه‌ای جدید به قرارداد ۱۹۳۳ میان ایران و شرکت نفت، توسط طرفین امضا شود.

این قرارداد به «قرارداد الحاقی» معروف است و در برخی متون نیز آن را به نام امضاکنندگانش – عباسقلی گلشائیان وزیر دارایی وقت و نویل گس از مقامات شرکت نفت – به «قرارداد گس-گلشائیان» می‌نامند.

در قرارداد تازه، درآمد ایران افزایش می‌یافت اما همزمان، قرارداد باید در مجلسی تصویب می‌شد که نسبت به مجالس شورای ملی در زمان رضا شاه مشروعیت بیشتری داشت ودر نگاه منتقدین، تصویب آن در چنین مجلسی می‌توانست به تسلط شرکت انگلیسی بر نفت ایران جنبه‌ای مشروع و قانونی بدهد.

فراکسیون اقلیت که در غیاب محمد مصدق در مجلس پانزدهم شکل گرفته بود، مخالف اصلی این قرارداد بود و تلاش گسترده محمد ساعد نخست وزیر وقت برای تصویب قرارداد الحاقی در مجلس، به سد همین فراکسیون کوچک، ولی مبتکر و قدرتمند خورد.

حسین مکی از اقلیت، زمانی که فهمید دولت می‌خواهد در آخرین روزهای کاری مجلس پانزدهم، قرارداد الحاقی را تصویب کند، شبها را در مجلس می‌خوابید تا صبح روز بعد، نخستین سخنران باشد و بی وقفه تا پایان روز سخنرانی کند و فرصت طرح قرارداد را از دولت بگیرد.
حسین مکی از اقلیت، زمانی که فهمید دولت می‌خواهد در آخرین روزهای کاری مجلس پانزدهم، قرارداد الحاقی را تصویب کند، شبها را در مجلس می‌خوابید تا صبح روز بعد، نخستین سخنران باشد و بی وقفه تا پایان روز سخنرانی کند و فرصت طرح قرارداد را از دولت بگیرد.

قرارداد در نهایت در مجلس پانزدهم تصویب نشد و در زمستان سال ۲۸، مجلس شانزدهم که بعد از ماجرهای پرشور مبارزات انتخاباتی و تشکیل جبهه ملی کارش را زیر سایه بیانیه‌های این گروه سیاسی و تظاهرات هوادارانش در خیابان آغاز کرده بود، نه تنها به قرارداد الحاقی رأی نداد که حتی ساعد - نخست وزیر- را استیضاح کرد و از قدرت پایین کشید.

مجلس شانزدهم از همان ابتدا نامش به نفت گره خورد و سال تاریخی ۲۹ از راه رسید.

نفت؛ دغدغه‌ای ملی

چگونه در این زمان نفت به مسئله اصلی افکار عمومی ایرانیان تبدیل شده بود و همه در تلاش بودند تا راه‌حلی برای این مسئله بیابند؟ یرواند آبراهامیان مورخ ساکن نیویورک و نویسنده کتاب «کودتا» معتقد است که نفت، پیش از دهه ۲۰ مساله ایرانیان بوده است.

او می‌گوید: «من فکر می‌کنم علاقه شدیدی وجود داشت که یک امتیازنامه منصفانه‌تر امضا شود و برای بازنویسی این امتیازنامه، فشار بسیاری از سوی افکارعمومی وجود داشت. حتی رضا شاه تلاش کرد این کار را بکند ولی شکست خورد و از همان موقع، تقاضایی برای بازبینی این امتیازنامه وجود داشت.»

این میان آنطور که آبراهامیان می‌گوید، همزمان با تحولات سال‌های پایانی دهه ۲۰، کشورهای دیگر دنیا با وضعیتی شبیه به ایران، موفق شده بودند امتیازنامه‌های بسیار بهتری امضا کنند، اما شرکت نفت انگلیس و ایران پیشنهاد خوبی برای بهبود وضعیت ارائه نمی‌کرد و مقاومت می‌کرد.

این در حالی بود که در همان زمان مکزیکی‌ها نفت خود را ملی اعلام کرده بودند و کنترل آن را از دست شرکت‌های آمریکایی خارج کرده بودند و به گفته یرواند آبراهامیان، سیاستمداران ایرانی به خوبی از ماجرای ملی‌شدن نفت در مکزیک با خبر بودند.

در سال ۲۹، دو نخست‌وزیر در دولت، سرنوشتشان به نفت گره خورد.

ابتدا رجبعلی منصور که در آخرین روزهای سال ۲۸ جانشین محمد ساعد شده بود، قرارداد الحاقی را بار دیگر به مجلس تقدیم کرد و ناکام، مجبور به استعفا شد.

سپس حاجعلی رزم‌آرا که جدی‌تر از منصور در تلاش بود قرارداد الحاقی یا قراردادی با محتوایی مشابه را به ثمر برساند به قدرت رسید. فراکسیون هشت نفری جبهه ملی در این زمان با پشتکاری جدی در برابر رزم‌آرا مقاومت می‌کرد و در این زمان صحن مجلس، عرصه درگیری‌های لفظی رزم‌آرا و مخالفانش بود.

در این زمان قرارداد الحاقی سرانجام در کمیسیون نفت مجلس (به ریاست محمد مصدق) بررسی شد. کمیسیون نفت قرارداد الحاقی را مخالف مصوبه سال ۲۶ تشخیص داد و اعلام کرد که حقوق ملت در این قرارداد استیفا نشده است.

نظر کمیسیون در صحن علنی مجلس مطرح شد و با رأی تأیید از سوی باقی نمایندگان، عملاً پرونده قرارداد الحاقی به شکل قانونی بسته شد.

ملی کردن نفت

در این زمان، در حالی که گویی مسئله نفت در بن بست پافشاری گروهی از نمایندگان و اصرار شرکت انگلیسی، آرام آرام چهره یک بحران جدی به خود می‌گرفت، در روز بررسی نظر کمیسیون نفت، ۱۱ نفر از نمایندگان مجلس طرح ملی کردن نفت را به هیئت رئیسه ارائه کردند که چون امصای کافی نداشت در صحن علنی مطرح نشد.

محمد مصدق، علی شایگان، ابوالحسن حائری‌زاده، مظفر بقایی، اللهیار صالح، محمود نریمان، حسین مکی، عبدالقدیر آزاد، میرسیدعلی بهبهانی، عباس اسلامی و کاظم شیبانی، امضاکنندگان این طرح بودند.

مقبره رزم آرا - باغ طوطی حرم حضرت عبدالظیم حسنی - ری

از نظر بسیاری مانند هوشنگ نهاوندی نویسنده و پژوهشگر تاریخ، محمد مصدق، «مظهر جنبش ملی کردن نفت» است.

نهاوندی می‌گوید: «سالها بعد از نهضت ملی کردن نفت، کسانی در این سو و آنسو نوشتند که آنها فکر ملی شدن نفت را به مصدق داده بودند. کسانی مانند مرحوم نریمان، مرحوم حسین فاطمی و کریم سنجابی و غیره. اینکه واقعا چه کسی برای اولین بار به فکر ملی کردن نفت افتاد، روشن نیست اما تردیدی نیست که این مساله از سوی مصدق به شکل علنی مطرح شد.»

این پژوهشگر ساکن فرانسه، معتقد است که شعار ملی کردن نفت در آن زمان، ملت ایران را بدون اینکه از محتوای آن اطلاع دقیقی داشته باشند، متحد کرد و بعد از مدتی، این شعار با اخراج انگلیسی‌ها از کشور، برابر پنداشته شد.

نهاوندی می‌افزاید که ایرانیان در آن زمان با احساساتی بسیار عمیق خواستار اخراج انگلیسی‌ها از ایران بودند.

در ادامه سال ۲۹ و در حالی که مساله نفت در گازانبر روزنامه‌های ملی‌گرا و طرفدار ملی شدن از سویی و مخالفت دولت و شخص رزم‌آرا با ملی شدن نفت از سویی دیگر، در بن بستی عمیق فرو رفته بود، شلیک گلوله‌ای در مسجد شاه در تهران، مسیر مجادله بر سر نفت را تغییر داد.

رزم‌آرا که استدلال می‌کرد ایران توانایی اداره صنعت نفت را ندارد و به همین دلیل با ملی کردن نفت مخالف بود، در نیمه اسفند سال ۲۹، ترور شد؛ تروری که گویی چندان برای افکار عمومی حساسیت برانگیز نبود چرا که او به واسطه مخالفتش با ملی کردن نفت، از سوی گروهی از روزنامه‌ها خائن به میهن معرفی می‌شد.

در آن زمان مردی به نام خلیل طهماسبی، از اعضای فدائیان اسلام به اتهام قتل نخست وزیر دستیگر شد.

بعد از دو هفته پرتلاطم و در حالی که به نظر می‌رسید دیگر در عمل راهی جز ملی کردن نفت باقی نمانده، در میانه بحثهای طولانی نمایندگان در مجلس شورای ملی، پیشنهاد نخست‌وزیری مردی مطرح شد که در این مدت عملا رهبری جریان ملی مخالف بریتانیا را در مجلس به عهده گرفته بود: محمد مصدق.

او نیز از نمایندگان خواست که ابتدا قانون ملی کردن نفت را تصویب کنند و سپس سکان اداره امور را به او بسپارند.

در آخرین روز سال ۲۹، در ۲۹ اسفندماه، مجلس سنا، مصوبه نمایندگان شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی را تایید کرد و با امضای محمدرضا شاه پهلوی، نفت ایران، ملی شد.

(در قسمت بعدی سلسله برنامه سقوط کماکان از قانون ملی شدن نفت خواهیم گفت. قانون کلیدی هفت ماده‌ای خلع ید چرا تصویب شد؟ هدف مصدق از پافشاری بر ملی کردن نفت چه بود؟ پول؟ استقلال؟ یا دموکراسی؟ معنای پیروزی ایران در جهان دهه ۵۰ میلادی چه بود و ملی کردن نفت چه تاثیری بر بریتانیای کبیر داشت؟ همه در قسمت دهم سقوط – این برنامه هر سه شنبه ساعت شش و نیم از رادیو فردا پخش می‌شود.)
قسمت‌های پیشین سری سقوط را می‌توانید در اینجا بشنوید: