گورباچف؛ از دعوتنامه خمینی، تا بی‌محلی پوتین

گورباچف هنگام سخنرانی در نشست دوم کنگره نمایندگان خلق در ۱۸ دسامبر ۱۹۹۰

میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی و یکی از مؤثرترین چهره‌های سیاسی قرن بیستم جهان، که روز سه‌شنبه در ۹۱ سالگی درگذشت، هر چند که در جهان و به ویژه در کشورهای غربی مورد ستایش و احترام بود، اما طی سه دهه اخیر در وطنش در یک انزوای تحمیلی به سر می‌برد.

مرگ او به ویژه در بحبوحه تهاجم روسیه به اوکراین روی داده است؛ تهاجمی که از سوی غرب به عنوان تلاشی برای تجدید حیات امپریالیسم روسیه ارزیابی شده است.

یک آپاراتچیک کلاسیک که به لیبرالیسم روی آورد

گورباچف که دوم مارس ۱۹۳۱ در روستای پریولنوی در منطقه استاوروپول در جنوب غربی روسیه در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمده بود، در ۱۹ سالگی برای اولین بار به مسکو رفت تا در دانشگاه تحصیل کند.

در دوران تحصیل در رشته حقوق، به عضویت شاخه جوانان حزب کمونیست، موسوم به «کومسومول» درآمد. در بازگشت به استاوروپول، به طور تمام وقت در این سازمان مشغول فعالیت شد و از طریق ساختار محلی حزب کمونیست به سرعت رشد کرد.

گورباچف در کنار پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌اش در اواخر دهه ۱۹۳۰

سپس مورد توجه یوری آندروپوف رئیس وقت ک‌گ‌ب، سرویس امنیتی شوروی قرار گرفت و آندروپوف او را در سال ۱۹۷۸ بار دیگر به مسکو آورد.

در واقع، گورباچف تا زمانی که در سن ۵۴ سالگی، یعنی دقیقا در ۱۱ مارس ۱۹۸۵ به ریاست حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شد، یک مسیر معمول آپاراتچیک را طی کرده بود.

حزب کمونیست شوروی در سه سال قبل از آن، یعنی از مرگ لئونید برژنف در ۱۹۸۲، دو دبیرکل سالخورده را تجربه کرده بود: یوری آندروپوف که فقط ۱۶ ماه این سمت را برعهده داشت و کنستانتین چرنینکو که از فوریه ۱۹۸۴ تا مارس ۱۹۸۵ دبیرکل حزب کمونیست بود.

گورباچف نسبتاً جوان وقتی به دبیرکلی حزب کمونیست رسید، شوروی در عرصه اقتصادی دچار مشکل بود و درگیر یک جنگ بی‌پایان در افغانستان. او چند ماه بعد، در ۱۵ اکتبر ۱۹۸۵ ، یک طرح لیبرال را برای بازسازی اقتصادی موسوم به پرسترویکا ارائه کرد.

تمرکززدایی اقتصادی، بخشید آزادی عمل به واحدهای تجاری و بخش خصوصی و کاستن از نفوذ اعضای قدیمی حزب کمونیستم در اقتصاد، از عمده‌ترین اهداف این طرح بود.

گورباچف جوان در کنار همسرش در اوائل دهه ۱۹۵۰

ده‌ها میلیون‌ها شهروندی که زیر سایه حکومت اتحاد جماهیر شوروی زندگی می‌کردند با اجرای این طرح، آزادی‌های بی‌سابقه‌ای را کشف کردند. در دسامبر ۱۹۸۶ آندری ساخاروف مخالف سیاسی و برنده جایزه صلح نوبل پس از هفت سال تبعید اجباری به مسکو بازگشت.

اما همزمان کمبودها برجسته شد و با هرج و مرج اقتصادی و شورش‌های ملی‌گرایانه، ناقوس مرگ اتحاد جماهیر شوروی به صدا درآمد.

به همین دلیل، بسیاری از هم‌وطنانش گورباچف را به دلیل این که زمینه فروپاشی شوروی را فراهم کرد، نمی‌بخشند. او با این حال، در ژانویه ۲۰۱۱ در مصاحبه‌ای گفت: «البته من حسرت‌هایی دارم، اشتباهات بزرگی صورت گرفت».

مثبت و منفی کارنامه گورباچف

در زمان گورباچف، اشتباهات در رهبری شوروی کم نبود: ورود تانک‌های شوروی به لیتوانی، سرکوب تظاهرکنندگان مسالمت‌جو در گرجستان، یا فاجعه هسته‌ای چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ که روزها نادیده گرفته شد و به آلودگی صدها هزار نفر انجامید.

با این حال، در غرب، رهبران جهان سرمایه‌داری، چه هلموت کهل، صدراعظم وقت آلمان و چه رونالد ریگان رئیس‌جمهور وقت آمریکا، مجذوب این سیاستمدار جدید شوروی شدند که به مذاکره با غرب روی خوش نشان می‌داد.

مارگارت تاچر، نخست‌وزیر پیشین بریتانیا درباره او گفت: «من آقای گورباچف را دوست دارم، او مردی است که می‌توانید با آن کنار بیایید».

گورباچف و تاچر در کنفرانس مطبوعاتی مشترک در مسکو در ژوئن ۱۹۹۰

توافق خلع سلاح اتمی، عدم مداخله نظامی در دفاع از پرده آهنین، خروج ارتش سرخ از افغانستان، از گورباچف یک رهبر متفاوت برای شوروی ساخت.

در دسامبر ۱۹۸۸، گورباچف در نیویورک اعلام کرد که اتحاد جماهیر شوروی به طور یکجانبه ۵۰۰ هزار نفر از نیروهای خود را از شرق اروپا خارج خواهد کرد. همچنین او یک سال بعد، یک دیدار تاریخی با پاپ ژان پل دوم انجام داد.

در حالی که با فرو ریختن دیوار برلین و فروپاشی رژیم‌های کمونیستی چکسلواکی، مجارستان و لهستان، گورباچف احترام زیادی حتی در میان افکار عمومی غرب پیدا کرد، آکادمی نوبل در سال ۱۹۹۰ جایزه صلح نوبل را به او داد.

گورباچف در مراسم دریافت جایزه نوبل صلح در ژوئن ۱۹۹۱

شیمون پرز رهبر پیشین اسرائیل که او نیز همچون گورباچف برنده جایزه نوبل شد، دو واقعه را مهم‌ترین وقایع قرن بیستم جهان دانسته است: یکی رهایی زنان و دیگری آزادی روسیه که دومی به لطف گورباچف صورت گرفت.

اما به همین میزان، بخشی از روس‌ها اقدامات گورباچف را مایه تحقیر خود می‌دانستند. همچنین سقوط او از قدرت نیز ذلیلانه بود.

در ۱۵ مارس ۱۹۹۰، مقام جدیدی به عنوان ریاست اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد که گورباچف به مدت پنج سال برای این مقام انتخاب شد، اما این مقام برای او دیری نپایید.

در ژوئن ۱۹۹۱، زمانی که بوریس یلتسین با رأی عمومی به عنوان رئیس‌جمهور روسیه شوروی انتخاب شد، گورباچف تلاش کرد تا اتحاد جماهیر شوروی را با پیشنهاد خودمختاری داخلی بیشتر نجات دهد.

گورباچف در کنار بوریس یلتسین

این پروژه در ۱۹ اوت ۱۹۹۱ زمانی که خط تندرو حزب کمونیست اقدام به کودتا علیه او کرد از هم پاشید، اما این کودتا منجر به تعلیق حزب کمونیست شد و زمینه از هم گسیختگی اتحاد جماهیر شوروی را تسریع کرد.

این یلتسین، دشمن قسم‌خورده گورباچف بود که قهرمان مقاومت در برابر این کودتای نافرجام شد.

در هشتم دسامبر ۱۹۹۱ بوریس یلتسین و لئونید کراوچوک رؤسای وقت جمهوری‌های سوسیالیستی روسیه و اوکراین، و همچنین استانیسلاو شوشکویچ رئیس وقت شورای عالی بلاروس، در منطقه جنگلی بلاوژسکایا پوشا در بلاروس معاهده‌ای را برای تشکیل کشورهای مستقل مشترک‌المنافع امضا کردند و اعلام کردند که اتحاد جماهیر شوروی «دیگر وجود ندارد.»

کمی پس از امضای این معاهده که به «توافق مینسک» نیز معروف است، گورباچف در ۲۵ دسامبر همان سال از ریاست استعفا کرد و اتحاد جماهیر شوروی منحل شد.

نامه خمینی به گورباچف

دو سال پیش از فروپاشی شوروی، روح‌الله خمینی رهبر وقت جمهوری اسلامی درنامه‌ای به گورباچف که تنها نامه‌ رسمی و علنی بود که خمینی به یک رهبر خارجی می‌نوشت، او را دعوت کرد که به اسلام بپیوندد.

در آن زمان با وجود استقرار شوروی، رژیم‌های کمونیستی شدیدا ضعیف شده‌ بودند. خمینی در نامه‌اش نوشت: «برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست».

خمینی همچنین درباره دلیل نوشتن نامه برای گورباچف نوشته بود: «چنین احساس می‌شود که جنابعالی [گورباچف] در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته‌اید».

دیدار گورباچف با عبدالله جوادی آملی، فرستاده آیت‌الله خمینی در دی‌ماه ۱۳۶۷

گورباچف نیز حدود دو ماه بعد جواب نامه خمینی را از طریق ادوارد شوارد نادزه، وزیر خارجه وقت شوروی، به او رساند. در این فاصله خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را هم صادر کرده بود.

رهبر شوروی به اسلام نگروید، اما قصد داشت روابط خود با حکومت اسلامی ایران را تقویت کند. او با این حال، همزمان از ظهور اسلامگرایی در داخل مرزهای شوروی و به ویژه مشکلاتی که اسلامگرایان در ازبکستان و قزاقستان به وجود آورده بودند، نگران بود.

در سال‌ها بعد، جمهوری اسلامی رئیس‌جمهوری را تجربه کرد، محمد خاتمی، که از او «گورباچف» جمهوری اسلامی نام برده می‌شد، هر چند که در انجام اصلاحاتش ناکام ماند.

ایرینا کاراتسوبا، مورخ، معتقد است گورباچف «یک سیاستمدار خودجوش بود که به پیامدهای اقداماتش فکر نمی‌کرد. او می‌خواست همه چیز را تغییر دهد بدون آن که چیزی در ماهیت خود تغییر کند.»

او به خبرگزاری فرانسه گفته است: «سوسیالیسم با چهره انسانی زمانی از بین رفت که بهای نفت سقوط کرد و جنگ سرد شکست خورد. ما به مدت طولانی مدتی به معمای گورباچف فکر خواهیم کرد: به آنچه به او بستگی داشت و به آنچه به او بستگی نداشت».

با این حال، برای برخی از روس‌ها، گورباچف «مثبت‌ترین رهبر» کشورشان بود، زیرا او به دنبال کشوری که بود که به جای «ترس» افکندن در جهان، «احترام» جهان را برانگیزد.

دیدار گورباچف با ساکنان مینسک در فوریه ۱۹۹۱

سال‌های پس از قدرت

گورباچف از زمانی که قدرت را ترک کرد، در زمینه مسائل زیست‌محیطی فعال شد و بنیاد گورباچف را برای مطالعات اجتماعی-اقتصادی بنیان نهاد.

او در سال ۱۹۹۶، در رقابت با بوریس یلتسین نامزد ریاست جمهوری روسیه شد، اما تنها نیم درصد آرا را به دست آورد.

با این حال، یکی از معدود مواردی که روس‌ها با گورباچف همدردی کردند زمان درگذشت رایسا، همسرش در سال ۱۹۹۹ بود؛ گورباچف برخلاف آداب و رسوم روسی، هرگز از نمایش عشق خود به همسرش بازنمی‌ایستاد.

گورباچف بر پیکر همسرش رایسا در سپتامبر ۱۹۹۹

گورباچف در دو دهه اخیر، همزمان با افزایش ضعف جسمی و زوال سلامتی‌اش، مواضع خود را از ستایش پوتین به انتقاد از او و در نهایت انتقاد از غرب تغییر داد.

گورباچف در کنار پوتین در دسامبر ۲۰۰۴

در بیش از ۲۰ سال قدرت ولادیمیر پوتین، روابط گورباچف و پوتین بین نشانه‌هایی از احترام و سرزنش‌های متقابل در نوسان بود و در نهایت این بی‌محلی‌های پوتین بود که بر این رابطه حکمفرما شد.

پوتین پیشتر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را «بزرگترین فاجعه ژئوپولیتیک قرن بیستم» خوانده است.

اما گورباچف که در سال ۲۰۰۰ گفته بود پوتین «باهوش، جدی و منظم» است، در سال ۲۰۱۱ علیه پوتین موضع‌گیری کرد و سرانجام در سال ۲۰۱۴ همزمان با الحاق شبه‌جزیره کریمه اوکراین به روسیه، انتقادهای خود را متوجه غرب کرد و هشدار داد که یک جنگ سرد جدید در حال شکل‌گیری است.

او در ماجرای الحاق کریمه گفت که «اشتباه» تاریخ اصلاح شد و با این موضع‌گیری از ورود به اوکراین منع شد. اما گورباچف پیش از مرگ خود، علناً درباره تهاجم روسیه به اوکراین اظهارنظر نکرد.

بیشتر در این باره: شوشکویچ؛ امضایی که به شوروی پایان داد
بیشتر در این باره: چطور معمار فروپاشی شوروی، قربانی «زنبیل‌های کراوچوک» شد؟
بیشتر در این باره: سی امین سالگرد فروپاشی «امپراتوری سرخ»