ایران و آمریکا؟ «به گفت‌وگو نیاز داریم»

کاردار سفارت آمريکا در تهران صبح روز يک‌شنبه (سيزدهم آبان ۱۳۵۸) خوشحال از مذاکراتش با مقام‌های ايرانی، در حال ترک ساختمان وزارت خارجه در باغ ملی و سوار شدن به ليموزين سفارت است که از خبر تصرف سفارت توسط دانشجويان پيرو خط امام مطلع می‌شود.


بروس لينگن، کاردار سفارت آمريکا در تهران، به ساختمان وزارت خارجه ايران باز می‌گردد تا با مقام‌های ايرانی برای پايان دادن به گروگان‌گيری رايزنی کند. اما تلاش‌های او بی‌نتيجه می‌ماند؛ چراکه دولت موقت مهدی بازرگان توان رويارويی با جناح‌های ديگر قدرت را نداشت و فردای آن روز سقوط کرد.


بروس لينگن در کارنامه خود دو بار به تهران مأموریت داشته است: کمی پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بار دوم بعد از انقلاب که به عنوان کاردار سفارت آمريکا در تهران، جانشين ويليام سوليوان، سفیر آن کشور در تهران، شد.


گفت‌وگوی رادیو فردا با بروس لينگن، کاردار وقت سفارت آمریکا در تهران، را در زیر می‌خوانید:



راديو فردا: شما در روزهای پيش از گروگانگيری با آيت‌الله بهشتی ديدار کرديد. هدف از آن ديدار چه بود؟


لینگن: شرايط بسيار حساسی بود. دولت آمريکا پذيرفته بود که شاه برای معالجه به آمريکا برود و ما نگران واکنش مردم به اين رويداد بوديم.


بسيار مهم بود که ما بتوانيم با روحانيان حاضر در شورای انقلاب گفت‌وگو کنیم؛ چرا که قدرت را در اختيار داشتند.


از زمان اولین حمله به سفارت [سه روز پس از انقلاب در سال ۱۳۵۷] ما دنبال فرصتی برای گفت‌وگو با مقام‌های رژيم انقلابی بودیم.


البته می‌خواستیم علاوه بر مهدی بازرگان و همچنین سکولارها [غير مذهبی‌ها]، از ديدگاه‌های روحانيان شورای انقلاب هم آگاه شويم. به همين دليل، تقاضای وقت ملاقات کرديم و آنها هم پذيرفتند.


آقای بهشتی يکی از شخصيت‌های اصلی در شورای انقلاب بود. ما هم اين موضوع را می‌دانستيم و به همين دليل چيز پوشيده‌ای نبود که ما خواستار چنين ملاقات و گفت‌وگویی بوديم.



فضای حاکم بر ديدار شما با آقای بهشتی چگونه بود؟


آن‌گونه که در ديپلماسی می‌گويند، فضای حاکم بر اين ديدار «سالم» بود و حتی فراتر از آن می‌توان گفت که دوستانه بود.


من شخصا از مرگ او بسيار ناراحت شدم. او مردی بود که می‌توانستی با صراحت، صادقانه و مستقيم با او گفت‌وگو کنيد. او به چنين صفت‌هايی معروف بود.


بيش از ديگر اعضای شورای انقلاب به طور عمومی با غرب آشنا بود. مدتی در هامبورگ گذرانده بود و من هم مدتی در فرانکفورت کار کرده بودم. به همين دليل در آغاز این دیدار ما در باره خاطرات خود از اين شهرها صحبت کرديم.



بروس لینگن، کاردار سفارت آمریکا در تهران در سال 1358، در منزل خود در کنار «روبان زرد» یادگاری گروگان های آمریکایی در ایران.

همچنین به صراحت گفت که واکنش مردم نسبت به پذيرش شاه در آمريکا خيلی سخت خواهد بود.


بپردازیم به ديدار بازرگان و برژينسکی. اين چه کسی ابتکار اين برگزاری اين ملاقات را مطرح کرده مشخص نيست. مقامات دولت موقت ايران گفته‌اند پیشنهاد این ملاقات را ديپلمات‌های آمريکايی مطرح کرده بودند.


من کسی بودم که اين ملاقات را توصيه کردم. در ۲۲ اکتبر ۱۹۷۹ در وزارت خارجه ايران مراسمی به مناسبت سالروز تاسيس سازمان ملل برگزار شد.


بسياری از نمايندگی‌های ديپلماتيک در تهران در اين مراسم شرکت کرده بودند. اعضای شورای انقلاب نيز برای ادای احترام به سازمان ملل در اين مراسم شرکت کرده بودند.


آن روزها قرار بود هيأتی بلندپايه از آمريکا به الجزاير برود. مهدی بازرگان، نخست وزير ايران، نيز قصد داشت که به آن کشور سفر کند.


من از [صادق] طباطبايی [سخنگوی دولت موقت ] که در مراسم حضور داشت خواستم تا مهدی بازرگان را ترغيب کند با مقامات بلندپايه آمريکايی در الجزاير ملاقات کند.


از آنجا که من در زمانی که در تهران بودم، بالاترين مقام آمريکايی بودم که با دولت ايران در تماس بود می‌خواستم از اين فرصت پيش‌آمده در الجزاير استفاده شود و مقامات بلندپايه دو کشور فرصت گفت‌وگو با يکديگر را داشته باشند.


اين فرصت نمی‌بايست از دست داده می‌شد.


متاسفانه واکنش‌ها به اين ديدار بسيار شديد و معکوس بود و ما هزينه آن را پرداختيم.



اما هنری پرکت، مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا در دروان انقلاب، می‌گويد مهدی بازرگان نمی‌بايست با برژينسکی ملاقات می‌کرد؛ چرا که او به مخالفت با انقلاب ايران و حمايت از شاه معروف بود.


به رغم نتايج اين ديدار، من از برگزاری اين ملاقات افسوس نمی‌خورم. اين فرصتی بود که در زمان خود به وجود آمد. من و هنری پرکت و همه کسانی که با من در سفارت آمريکا در ايران همکار بودند، با يک واقعيت سر و کار داشتيم.


واقعيت اين بود که شورای انقلاب قدرت حاکم در ايران بود و ايران و آمريکا متاسفانه مواضعی در تقابل با يکديگر داشتند و اين فرصتی بود برای گفت‌وگو میان دو دولت.



  • «ما شايد امروز دولت حاکم بر ايران را دوست نداشته باشيم، ولی اين واقعيت امروز و موجود است. ما به گفت وگو با يکديگر نياز داريم همان گونه که در گذشته اين کار را انجام داده ايم».
بروس لینگن

درست است که آقای برژينسکی به عنوان يکی از حاميان شاه شناخته می‌شد، اما نبايد در اين ترديد کرد که وی مشاور شورای امنيت ملی جيمی کارتر، رييس جمهوری آمريکا، بود و تماس مستقيمی با بلندپايه‌ترين مقام در کشور من داشت.


از طرف ديگر مهدی بازرگان بلندپايه‌ترين مقام دولت ايران بود.


ما نمی‌بايست فرصت چنين گفت‌وگويی را از دست می‌داديم؛ هرچند که نتيجه معکوس در پی داشت. اين نمی‌تواند دليلی بر عدم گفت‌وگو باشد.


ديپلماسی با نوعی قمار همراه است. در ديپلماسی بايد گفت‌وگو کرد؛ خواه طرف مقابل را دوست داشته باشیم يا دوست نداشته باشيم.


من اين مسأله را به شرايط امروز بين تهران واشينگتن هم تعميم می‌دهم.


اين نظر من است: ما شايد امروز دولت حاکم بر ايران را دوست نداشته باشيم، ولی اين واقعيتِ امروز و موجود است. ما به گفت‌وگو با يکديگر نياز داريم؛ همان گونه که در گذشته اين کار را انجام داده‌ايم.


من يک ديپلمات هستم و فکر می‌کنم در زمان خود يک ديپلمات واقع‌گرا بودم.