آن لمبتون، ايران شناس بريتانيايی؛ از سفارت تا پژوهش

خانم ان لمبتون، که دوستانش او را نانسی می خواندند، به غير از يک ازدواج مصلحتی در ايران؛ هيچ گاه ازدواج نکرد

پروفسور آن لمبتون، يکی از ايران شناسان برجسته بريتانيايی که در سياست خارجی اين کشور در قبال ايران نيز نقش فعالی داشت، روز شنبه ۱۹ ژوئيه در سن ۹۶ سالگی در یکی از شهرهای استان «نورث تمبرلند» در انگلستان درگذشت.


خانم لمبتون در اوايل قرن بيستم در ايران زندگی و تحقيق می کرد و کتاب معروف «مالک و زارع در ايران» او منبع اصلی بسياری از تحقيقات کارشناسان اقتصاد سياسی ايران و ايران شناسان بود.


بسياری از دانشجويان و استادان دانشگاه های ايران، اين اثر خانم لمبتون را از طريق ترجمه منوچهر اميری از اين کتاب می شناسند.


پروفسور لمبتون که از اشراف انگليس بود، تا پيش از بازنشستگی استاد دانشکده مطالعات شرقی و آفريقايی دانشگاه لندن، معروف به «سواز» بود.


خانم آن لمبتون، که دوستانش او را نانسی می خواندند، به غير از يک ازدواج مصلحتی در ايران هيچ گاه ازدواج نکرد. او از خانواده های اشراف بريتانيا بود و پدرش جورج لمبتون ارل دوم، شهردار بود. اما خود او در نهايت سادگی زيست و به تجملات اعتنايی نداشت.


او در ۱۶ سالگی به خاورميانه علاقمند شد و دنيسون راس، مدير وقت مدرسه السنه شرقی لندن، که امروز به دانشکده مطالعات شرقی و آفريقايی دانشگاه لندن يا سواز مشهور است، او را تشويق کرد که در آنجا به تحصيل بپردازد.


  • « خانم لمبتون به خاطر آگاهی و شناخت زياد نسبت به زبان فارسی، اجتماع ايران و قبايل و روستاها، نظراتش مورد تحسين قرار می گرفت و در مواردی دانايی بسيار او انسان را مقهور می کرد ولی نمی توانم بگويم آدم بسيار دوست داشتنی بود. من هرگز هوس نکردم با خانم لمبتون بنشينم و چای بخورم.»
بيژن گلشاييان

ديدار در خرم آباد


خانم لمبتون در سال ۱۹۳۴ و در سن ۲۲ سالگی برای اولين بار به ايران سفر کرد.


مهندس بيژن گلشاييان که در آن هنگام کودک خردسالی بود گوشه ای از اين سفر را به خاطر دارد و در اين رابطه به راديو فردا می گويد: « اولين بار که خانم لمبتون را ديدم، کودک خردسال شش يا هفت ساله ای بودم و پدرم در خرم آباد لرستان مأموريت نظامی داشت. يک روز گفت که يک خانم انگليسی که کارمند سفارت است، آمده و می خواهد در روستاها تحقيق کند.»


وی می افزاید: «اين خانم به منزل ما آمد و پدرم از او پرسيد در دوران جنگ اينجا چه می کنيد؟ خانم لمبتون گفت می خواهم به روستاها سر بزنم و پرسيد می تواند از جايی يک جفت گيوه بخرد؟ پدرم فرستاد چند جفت گيوه آوردند و او يکی را انتخاب کرد.»


وی ادامه داد: « او در باره رژيم روستايی ايران تحقيق می کرد. و اين اولين خاطره من از اوست. بعد از اين بارها و بارها او را ديدم و شناخت بيشتر زمانی حاصل شد که او استاد دانشگاه بود.»


بيژن گلشاييان در چند کلمه برداشت خود را از شخصيت او چنين توضيح می دهد: « خانم لمبتون به خاطر آگاهی و شناخت زياد نسبت به زبان فارسی، اجتماع ايران و قبايل و روستاها، نظراتش مورد تحسين قرار می گرفت و در مواردی دانايی بسيار او انسان را مقهور می کرد ولی نمی توانم بگويم آدم بسيار دوست داشتنی بود. اگر او را با ايران شناسان ديگری مانند آقای ايبری يا خانم بويز مقايسه کنم، انسان دوست دارد با اين ايران شناسان يک پياله چای بخورد ولی من هرگز هوس نکردم با خانم لمبتون بنشينم و چای بخورم.»


همکاری با بی بی سی


آن لمبتون، در سال های جنگ دوم جهانی در عين حال که در ايران بر روی تز دکترايش درباره خاندان سلجوقی کار می کرد، همچنين به عنوان وابسته مطبوعاتی در لژيون بريتانيا که بعدها سفارت بريتانيا شد، فعاليت داشت.


روزنامه تايمز لندن، در مرثيه ای که برای او منتشر کرده است می نويسد: «او در دوران جنگ دوم جهانی در وقايعی که منجر به خلع رضا شاه از سلطنت شد، نقش مهمی داشت و در رساندن خبرهای ايران به بخش فارسی راديو بی بی سی فعال بود.»


  • « اين مسئله را که خانم لمبتون در آن زمان در ايران و از وابسته های سفارت انگليس در تهران بوده و به بخش فارسی بی بی سی گزارش می داده است، برای اولين بار بعد از فوت او خواندم. البته عجيب نيست که در دوران جنگ، او گزارش هايی می داده و راديو بی بی سی نيز عليه رضاشاه از آنها استفاده می کرده است.»
لطفعلی خنجی، نويسنده و گوينده راديويی

لطفعلی خنجی، نويسنده و گوينده راديويی که البته در آن زمان هنوز به دنيا نيامده بود، به راديو فردا می گويد: «اين دوره، زمانی استثنايی بود. راديوی بی بی سی در شرايط عادی خبرهای خود را از اين طريق دريافت نمی کند و از استقلال رأی برخوردار است.»


آقای خنجی در مورد شرايط آن زمان چنين می افزايد: « بايد توجه کنيم که زمان جنگ بود و بخش فارسی راديو بی بی سی در واقع يک راديوی جنگ بود که در دسامبر ۱۹۴۰ در برابر برنامه فارسی راديو برلين تأسيس شد و تمام دغدغه اش جنگ بود و رضا شاه را هم به درست يا به غلط عامل آلمان می دانست و در متن فعاليت های مربوط به جنگ سعی می کرد رضاشاه را بکوبد.»


وی ادامه می دهد: « اين مسئله را که خانم لمبتون در آن زمان در ايران و از وابسته های سفارت انگليس در تهران بوده و به بخش فارسی بی بی سی گزارش می داده است، برای اولين بار بعد از فوت او خواندم. البته عجيب نيست که در دوران جنگ، او گزارش هايی می داده و راديو بی بی سی نيز عليه رضا شاه از آنها استفاده می کرده است.»


«مورخ پيشرو»


اگر چه خانم لمبتون در مسائل سياسی نيز از طريق وزارت خارجه کشورش فعال بود، اما ارزش او برای ايران و ايرانی ها در کارهای پژوهشی اش به خصوص در کتاب مهمی است که او در رابطه با زمين داری در ايران تحت عنوان «مالک و زارع» نوشته است.


دکتر چنگيز پهلوان، که کتاب ديگری به قلم خانم لمبتون به نام «جامعه اسلامی» را به فارسی ترجمه کرده است، نقش او را به عنوان يک پژوهشگر گرامی می دارد و به راديو فردا چنين می گويد: « من با کارهای مختلف او بنا به مورد آشنايی پيدا کردم. البته بايد برای مترجم کتاب مالک و زارع حق تقدم قايل شوم که يکی از بهترين کارهای اين خانم است. برای نخستين بار من با اين کار او آشنا شدم که توسط مترجم برجسته ای ترجمه شده و بعد کارهای ديگر اين خانم را خواندم. بی ترديد همه کارهای خانم لبمتون انديشه برانگيز است هر چند که من با برخی آرا و تحليل های تاريخی او موافق نیستم. اين مسئله يک استنباط شخصی است و به هيچ عنوان از ارزش کارهای او نخواهد کاست.»


آقای پهلوان معتقد است: « او در بسياری از موارد، در ارتباط با تاريخ ايران در قياس با بسياری از مورخان غربی، پيشگام و پيشرو بوده است.»


وی همچنين می افزاد: «نکته ديگری که بايد اشاره کنم، تسلط اين خانم به تاريخ گذشته و معاصر ايران است که يکی از خصوصيات برجسته اوست. بسياری از شرق شناسان يا ايران شناسان را داريم که در يک مورد برجسته هستند. ولی خانم لمبتون هم بر تاريخ گذشته و هم معاصر تسلط داشت.»


  • «خانم لمبتون احترام زيادی برای شاه و زمامداران ايران قايل نبود. شاه نيز احساسات اين خانم را می دانست و با او زياد جور نبود. خانم لمبتون مانند اکثر انگليسی های هم نسل خود عاشق طبيعت ايران بود و به همه جا سفر می کرد و زبان فارسی را خوب می دانست. ولی احترام زيادی برای سران قوم قايل نبود و با ديد حقارت آميزی به دربار و اطرافيان شاه نگاه می کرد.»
پرويز راجی، سفير اسبق ايران در بريتانيا

برخی معتقدند کتاب «مالک و زارع» خانم لمبتون به اصلاحات ارضی محمدرضا شاه در سال ۱۹۶۰ کمک بسيار کرد. اما بعد از آن اصلاحات، خانم لمبتون کتاب ديگری نوشت با همين عنوان و از اصلاحات ارضی و انقلاب سفيد شاه انتقاد کرد.


لمبتون و محمدرضا شاه


پرويز راجی، سفير اسبق ايران در بريتانيا، در کتابش با عنوان «تخت طاووس» می نويسد: خانم لمبتون با اين کتاب برای هميشه محمدرضا شاه را از خود راند. و هر سفيری که با او مراوده پيدا می کرد، شغلش را در معرض خطر قرار می داد.


آقای راجی در همين رابطه به راديو فردا می گويد: «من هرگز خانم لمبتون را شخصا ملاقات نکردم و کتابش را هم نخوانده ام، ولی آن چه در ذهن شاه اثر منفی گذاشته بود اين بود که خانم لمبتون، شاه را در يکی از ضعيف ترين لحظات زندگی سياسی اش ملاقات کرد.»


پرويز راجی اضافه می کند: «يعنی زمانی که متفقين ايران را اشغال کرده بودند و کنفرانس تهران در سال ۱۹۴۳ تشکيل شده بود و دو سال قبل از آن، انگليسی ها، رضاشاه را از سلطنت معزول کرده و به آفريقای جنوبی تبعيد کردند. تمام اين مسائل در ذهن شاه بسيار زنده بود و خانم لمبتون آن موقع وابسته مطبوعاتی سفارت انگليس در تهران بود و در اين کار نقش نسبتا مهمی داشت.»


وی می افزايد: «تا آن جا که می دانم خانم لمبتون زنی بسيار جدی، با تقوی، بی تجمل، مذهبی، خداپرست و زاهد بود و همه جا با دوچرخه می رفت. او با دربار ايران که تجمل پرست بود، جور در نمی آمد و احترام زيادی برای شاه و زمامداران ايران قايل نبود. شاه نيز احساسات اين خانم را می دانست و با او زياد جور نبود. خانم لمبتون مانند اکثر انگليسی های هم نسل خود عاشق طبيعت ايران بود و به همه جا سفر می کرد و زبان فارسی را خوب می دانست. ولی احترام زيادی برای سران قوم قايل نبود و با ديد حقارت آميزی به دربار و اطرافيان شاه نگاه می کرد که نمی دانم به چه علت بود.»


تدریس زبان فارسی


يکی ديگر از سری کتاب های مهم خانم لمبتون که حاصل سال ها کار درباره ايران و اقامتش در تهران، اصفهان و روستاهای ايران است، کتاب های تدريس زبان فارسی اوست. دو کتاب «دستور زبان» و «لغت نامه فارسی» او ساليان زيادی از سوی خودش و ديگر اساتيد دانشگاه لندن تدريس می شد. او را يکی از تعليم دهندگان مهم کادرهای وزارت امور خارجه بريتانيا می خوانند.


آن لمبتون در سال ۱۹۵۳ به مقام پروفسوری زبان و مطالعات فارسی مفتخر شد و در سال ۱۹۷۹ از خدمت بازنشسته شد.


کريس رندل، ديپلمات بازنشسته بريتانيايی که در سفارت های ايران و افغانستان خدمت کرده است، شاگرد پروفسور آن لمبتون بود.


او خاطرات خود را از پروفسور لمبتون چنين توضيح می دهد: « من ترم دوم سال ۱۹۶۶ به سواز منتقل شدم و ابتدا می بايست با پروفسور لمبتون صحبت می کردم. کلاس های شبانه زبان داشتم ولی زياد متوجه زبان فارسی نمی شدم و خانم لمبتون گفت اگر عقب بمانم بايد از کلاس خارج شوم و من گفتم باشد. وقتی به کلاس پيوستم با من بسيار مهربان بود.»


وی می افزايد: «از او دو خاطره دارم. يکی اين که در روز اول به ما گفت لغت نامه فارسی مرا بخريد و تمام الفبای آن را بفهميد. دوم اين که زيان فارسی او کلاسيک بود و لغات عربی زيادی داشت. بنابراين وقتی در ايران بودم در روزهای اول مشکل داشتم، چون نمی فهميدم لهجه تهرانی چطور است. او معلم بسيار درستی بود و به آينده ما در وزارت خارجه کمک کرد. يادش به خير.»



برای شنيدن «گزارش ويژه اين هفته» درباره زندگی و کارنامه پروفسور آن لمبتون ایران شناس بریتانیایی، فايل صوتی اين گزارش را که در بالای همين صفحه (سمت چپ) قرار دارد، باز کنيد.


«گزارش ويژه هفته» را هر دوشنبه در مجله شامگاهی بعد از خبرهای ساعت نوزده و سی دقيقه از راديو فردا می تواند بشنويد، بازپخش اول آن را سه شنبه ها پس از خبرهای ساعت نيم بامداد در مجله شامگاهی و بازپحش دوم آن را پس از خبرهای ساعت سيزده در مجله نيمروزی.


در اين رشته گزارش ها، همکاران و گزارشگران راديو فردا از مرز رويدادهای روز عبور کنند و به بررسی تحليلی مسائلی می پردازند که از جمله در حوزه های سياسی، اجتماعی، فرهنگی، زيست محيطی، ورزشی و غیره در اين يا در آن حد، خبرساز شده اند.