چه گوارای استيون سودربرگ در کن

استيون سودربرگ در کنفرانس خبری در کن. (عکس از AFP)

«چه»، فيلم جديد استيون سودربرگ برنده نخل طلای جشنواره کن در سال ۱۹۸۹ برای فيلم «سکس، دروغ و ويدئو»؛ در باره زندگی ارنستو چه گوارا، انقلابی نامدار آرژانتينی، روز چهارشنبه در بخش رقابتی شصت و يکمين دوره جشنواره فيلم کن به نمايش درآمد.


در اين فيلم چهار ساعت و نيمه، بنيسيو دل تورو در نقش چه گوارا بازی می کند. دل تورو از تهيه کنندگان فيلم نيز هست و حضور در فيلمی در باره چه گوارا يکی از آرزوهای هميشگی او بود.


ساخت فيلم طولانی «چه» فراز و نشيب های فراوانی داشت. ابتدا قرار بود اين فيلم با مشاوره ترنس ماليک، که به عنوان روزنامه نگار در روزهای پايانی زندگی چه گوارا او را همراهی می کرد؛ ساخته شود.


ماليک اما مايل بود فيلم را خود بسازد؛ فيلمی دو ساعته که به آخرين روزهای چه گوارا در بوليوی محدود می شد. با پيش آمدن مشکلات مالی، وی اين طرح را کنار گذاشت و لورا بيکفورد، تهيه کننده فيلم پيشبرد ساخت آن را از صفر آغاز کرد.


پس از پنج سال تحقيق و مصاحبه با کسانی که با ماجراهای زندگی چه گوارا از نزديک آشنا بودند و همچنين اعضای قديمی سازمان سی آی ای، استيون سودربرگ آمادگی خود را برای ساخت اين فيلم اعلام کرد.


اما طرح سودربرگ کاملا متفاوت بود. او فيلمی می خواست بسازد که دوران های اصلی زندگی چه گوارا را در برگيرد.


به همين منظور پيشنهاد ساخت فيلمی سه ساعته و سپس چهار ساعته، در دو بخش را کرد که در نهايت با پايان فيلمبرداری آن در انتهای سال ۲۰۰۷ به فيلمی دو قسمته در چهار ساعت و نيم تبديل شد که هنوز کار تدوين آن کاملا به پايان نرسيده و نمونه نمايش داده شده در جشنواره کن نمونه موقتی آن است؛ طوری که تا هفته پيش از اعلام فهرست فيلم های شرکت کننده در بخش مسابقه جشنواره امسال حضور اين فيلم در پرده ابهام قرار داشت.


آرژانتين


بخش نخست فيلم «آرژانتين» نام دارد و آخرين روزهای جنگ انقلابی کوبا را نشان می دهد.


ارتش انقلابی فيدل کاسترو در سال ۱۹۵۸ در برابر واپسين يورش رژيم فولگنسيو باتيستا مقاومت می کند.


اما در اين بخش بازگشت به گذشته ای (فلش بک) صورت می گيرد. سال ۱۹۵۶ است و فيدل کاسترو، ارنستو چه گوارا، مبارز آرژانتينی را که در مکزيک در تبعيد به سر می برد قانع می کند که با او در راه آزادی کوبا بجنگد.


سکانس پايانی اين بخش حضور و سخنرانی معروف فرمانده چه گوارا، وزير صنايع کوبا در مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۶۴ را نشان می دهد.


  • «چه گوارا يک افسانه بود. شهيدی آرمانگرا و تقريبا مقدس. فيلم سودربرگ به او جلوه ای انسانی می بخشد. در فيلم، چه گوارا مبارزی شجاع که می تواند چهره ای کاريزماتيک به خود بگيرد و در عين حال جنگجويی سخت و خشن باشد نمايش داده شده است»
فیگارو

همين سکانس، اصلی ترين عاملی بود که سودربرگ را بر آن داشت تا فيلم خود را به زبان اسپانيايی بسازد و نه انگليسی چرا که در سازمان ملل چه گوارا تنها کسی بود که به زبان اسپانيايی سخنرانی کرد و سودبرگ می خواست که اين فضا حفظ شود.


جنگ چريکی


بخش دوم فيلم با نام «جنگ چريکی»، دو سال پس از آخرين اپيزود فيلم نخست را دنبال می کند.


پايان سال ۱۹۶۶ است و چه گوارا پس از حضور در مبارزات شورشيان کنگو به بوليوی می رود. اين بار فيلم بازگشت به گذشته ای ندارد و با روايتی خطی پيش می رود.


اين بخش نشان می دهد که چگونه فاتح مبارزه با باتيستا در عرض کمتر از يک سال سرمايه سياسی، همراهانش و زندگی خود را از دست می دهد.


دوربين سودربرگ لحظه مرگ چه گوارا را در سکوت و با نمای نقطه نظر می گيرد. ما لحظه مرگ را از چشمان قهرمان فيلم می بينيم که به خاک می افتد.


استيون سودربرگ که خود مدير فيلمبرداری «چه» است بخش اول آن را با تصاويری در اندازه پهن و بخش دوم را با تصاويری محدودتر فيلمبرداری کرده است.


نگاه منتقدين


روزنامه لوموند در تحليلی بر فيلم ضمن تشريح داستان آن، بخش نخست فيلم را روايتی سينمايی از يک حماسه دانسته که تنها به پيروزی ها و موفقيت های انقلابيون پرداخته و از کنار ضعف ها و مباحث موجود گذشته است. پيوستن روستاييان به چريک ها، نقش چه گوارا به عنوان يک پزشک در مداوای روستاييان و رفقايش، تقليل يافته است.


لوموند نوشته است بنيسو دل تورو واقعا به چه گوارا شباهت ندارد اما موفق شده است نقش را خوب بازی کند.


اين روزنامه اضافه می کند که جلوه های روانشناختی تغيير چه گوارا از يک پزشک به يک چريک در فيلم پرداخته نشده است و ما در واقع شاهديم که چگونه تاريخ، چه گوارا را می سازد و جوانب ديگر به خود تماشاگر واگذار می شود. آشنايی چه گوارا با اليدا مارچ و داستان عاشقانه اين دو در فيلم به شکل طرحی ناپخته باقی مانده است.


همين موارد مانع شده اند که فيلم تاثير خود را پيش از تمرکز بر نبردهای سانتا کلارا و فتح هاوانا بر تماشاگر بگذارد.


لوموند در مورد بخش دوم فيلم می نويسد لازم است مرارت رنجی که چه گوارا و همرزمانش از ضعف ها در بوليوی می بردند تمامی بار و عمق خود را داشته باشد. يازده ماهی که گوارا و گروهش در بوليوی می گذرانند؛ سلسله ای از اشتباهات سياسی و نظامی و بدشانسی است طوری که فعاليت آن ها به کاری مسخره مبدل می شود و تنها شخصيت چه گوارا مانع از درغلتيدن به سوی هجو می شود.


روزنامه ليبراسيون در بلاگ ويژه خود در باره وقايع جشنواره کن در مورد فيلم سودربرگ از کارگردانی درخشان فيلم و بازی خوب دل تورو نوشته است اما آن را فاقد داستانی مستحکم می داند طوری که حوصله تماشاگر سر می رود.


منتقد ليبراسيون می نويسد در چهار ساعت من چيزی از چه گوارا دستگيرم نشد برای اين که جنگ چريکی هميشه همان جنگ چريکی است. هم در فيلم اول و هم در فيلم دوم گروهی چريک می بينيم که مخفی می شوند؛ تعليم می بينند؛ مبارزه می کنند؛ زخمی می شوند... پايان فيلم عالی است اما همه آن را می شناسيم. همه چيز برای يک فيلم بزرگ مهيا است... همه چيز، به جز يک داستان قوی!


در شماره روز جمعه ليبراسيون نقد ديگری بر فيلم منتشر شد.


در اين نقد آمده است که در فيلم سودربرگ در مورد چگونگی به دست گرفتن قدرت در هاوانا؛ مقطع تيره از زندگی چه گوارا، زمانی که فرمانده زندان کوبانا در هاوانا بود و می بايست ۲۰۰ نفر از مخالفين اعدام می شدند؛ چيزی در باره سياست اقتصادی چه گوارا که کشور را در ۱۹۶۲ به ويرانی کشاند؛ چيزی در مورد شکست حضورش در کنگو؛ چيزی در مورد علاقه شديد او به استالين و... گفته نمی شود.


فيگارو می نويسد چه گوارا يک افسانه بود. شهيدی آرمانگرا و تقريبا مقدس. فيلم سودربرگ به او جلوه ای انسانی می بخشد. در فيلم، چه گوارا مبارزی شجاع که می تواند چهره ای کاريزماتيک به خود بگيرد و در عين حال جنگجويی سخت و خشن باشد نمايش داده شده است.