(rm) صدا | [ 5:00 mins ]
فيلم «شهر گناه» يا Sin City با شرکت بروس ويليس و جمعي ديگر از هنرمندان سينماي هاليوود، که نمايش عمومي آن در ميان تحسين و شگفتي منتقدان از امروز در سراسر آمريکا شروع شد، يک فيلم جنائي است که در ساختن آن از داستانهاي مصور نسخهبرداري شده است. منتقد دیلی نیوز می نویسد این فیلم که عینا صحنه های کتاب را به تصویر کشیده است، نفس گیر است، کاری که فقط در سینما امکان دارد. منتقد نیوزویک تنها ایراد آن را «زیادی خوب» بودن آن می داند و منتقد نیویورک تایمز می نویسد علیرغم صحنه های بصری درخشان، فیلم به حد انتظار سرگرم کننده نیست. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): فيلم Sin City مجموعهاي از چندين داستان ريز و درشت جنائي، که در جهان زيرزميني تبهکاران و زنهاي رنگ و لعاب زده نيمهشبها، ميگذرد، صحنهها، شخصيتها و حتي جنبههاي بصري يک مجموعه داستان مصور به نام Sin City را تکرار ميکند با شرکت هنرپيشههاي برجسته هاليوود...
... اما تفاوت آن با ديگر روايتهاي هاليوودي داستانهاي مصور مثل Superman، يا Spiderman و Batman و Dick Tracy و نظائر آن، در اين است که در اينجا، يکي از نيروهاي خلاقه فيلم، هنرمند خالق مجموعه داستان مصور است. فيلم Sin City يا شهر گناه، حاصل کار مشترک کارگردان جوان هاليوود، رابرت رودريگز است با Frank Miller.
منتقد ديلي نيوز نيويورک مينويسد فيلم شهر گناه به هيچکدام از فيلمهائي که تاکنون از روي داستان مصور ساخته شده شباهت ندارد. اين فيلم با بهره گيري از ترکيب فيلمبرداري و گرافيک کامپيوتري، شکلي شبيه کتاب دارد، و مثل خود داستان، با صلابت و عضلاني است، ولي نفس تماشاگر را ميگيرد، کاري که فقط فيلم ميتواند، و هيچ داستان مصوري نميتواند. منتقد نيوزويک براي توصيف صلابت اين فيلم از تعبير دندان قروچه استفاده ميکند، و ميگويد سينما را در حال تف کردن دندان ترک خواهيد کرد. آقاي پيتر تراورس، منتقد رولينگ استون مينويسد بدترين چيزي که در باره فيلم شهرگناه ميتواند بگويد اين است که زيادي خوب است.
هيچکس وفادارتر از خالق خود اثر نميتواند روايت سينمائي از آن بسازد و در Sin City تلاش وسواسآميزي به کار رفته است تا با نورپردازي دراماتيک و دستکاري شديد صحنههاي فيلم در لابراتورهاي بصري کامپيوتري، تصاوير شدت سايهروشن، و کيفيت سياه تصاويري را داشته باشند که Frank Miller در کتاب مصور Sin City نقاشي کرده بود.
اين تصوير سازي به فيلم شخصيت بصري خاص و انسجام بصري داده است و جهاني قائم به ذات ميسازد، جهاني تخيلي و خيالي و متفاوت. بروس ويليس، در يکي از سه داستان فيلم نقش پليس پيري را بازي ميکند که دختر جواني را از تجاوز شدن به دست پسر تبهکار يک سناتور نجات ميدهد. در داستان ديگر، ميکي رورکي، در بازي خيرهکنندهاي، نقش تبهکار سرسختي را بازي ميکند که بعد از آنکه زن خودفروشي را در بستر خود مرده مييابد، موج خونيني از انتقام به راه مياندازد.
تصاوير فيلم، با سياههاي غليظ، سفيدهاي درخشان و تقريبا بدون خاکستري، همراه با اشارههاي کوچک به رنگهاي ديگر در لب يک هنرپيشه زن يا دامن هنرپيشه ديگر، اثري به وجود مياورند خيرهکننده و با هيبت، از نظر بصري، که به قول منتقدها در تاريخ سينما خواهد ماند. اين فيلم بيننده را از قابليتهاي ترکيب آخرين تکنولوژيهاي بصري با يک ذهن خلاق و مطمئن از خويشتن، در شگفت فرو ميبرد، اما خانم مانولا دارگيس، منتقد فيلم روزنامه نيويورک تايمز از اينکه فيلم نميتواند تماشاگر خود را سرگرم کند، اظهار تاسف ميکند.
رابرت رودريگز، کارگرداني که با ساختن يک فيلم کم خرج به نام ايل مارياچي براي هزاران جوان علاقمند و اميدوار، سرمشقي بود، و در سالهاي اخير فيلمهاي سرگرمکننده تجاري بسيار موفقي ساخته است، از نظر منتقد نيويورک تايمز، شم غريزي فيلمسازي و داستانپردازي خود را در فيلم «شهر گناه» براي وفاداري به بينش هنري Frank Miller فدا کرده است.