لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ تهران ۱۱:۵۹

یک جنگ، صدها هزار قربانی، سی سال بعد؛ جنگ ۲ + ۶ ساله


«شنوندگان عزیز توجه فرمایید! شنوندگان عزیز توجه فرمایید! خونین‌شهر، شهر خون آزاد شد...»

این آشناترین واژگان جنگ است برای ایران؛ واژه‌هایی آغشته به صدای پیروزی، و شوق آزادی خاک. صدای پرغرورترین لحظه‌های جنگی فرسایشی و خونین... این صدای خرمشهر است.

صدایی که طنینش در گوش هر ایرانی که دهه ۶۰ خورشیدی را زیسته، هنوز پس از سال‌ها می‌پیچد. صدایی درهم‌آمیخته با بوی خاک و طعم لبخندی دیریافت؛ تا در آن بهار داغ ۶۱، در سوم خرداد، پس از یک سال و هفت ماه، ایران را به اوج خود برساند. اوجی که همه معادله‌ها را عوض می‌کند، و شش سال آینده جنگ را رقم می‌زند.



به اعتقاد بسیاری، آزادسازی خرمشهر نقطه عطف جنگ است. رویدادی که عملاً جنگ را به دو نیم تقسیم می‌کند: پیش از آزادی خرمشهر و پس از آن؛ دوره دفاع و دوره تهاجم.

الصاق خوزستان به خاک عراق یکی از مهم‌ترین و نخستین اهداف صدام حسین در حمله به ایران به شمار می‌رود. هدفی که بر اساس آن نیروهای ارتش حکومت بعث عراق در مهرماه ۵۹ از مرز پرتنش دو کشور گذر کردند تا خرمشهر، یکی از بنادر اصلی جنوب را به اشغال خود درآورند.

ارتش ایران که در کشمکش‌های سیاسی پیش و پس از انقلاب از نفس افتاده‌بود، در دفاع از خرمشهر باز می‌مانَد. آبادان محاصره می‌شود و خرمشهر پس از حدود یک ماه مقاومت نظامی و مردمی، در آبان‌ماه ۵۹ سرانجام در مقابل ارتش منسجم عراق در هم می‌شکند.

روزها و شب‌های تلخ خوزستان آغاز شده، و همه چیز بوی خاک و خاکستر می‌دهد؛ حسی که هنوز پس از سی سال در ذهن رضا، از ساکنان پیشین خوزستان به یاد مانده‌است: «اولین بویی که به مشامم می‌رسد و هنوز بوی آن در بینی‌ام مانده، بوی آتش و سوختنی است و بوی پلاستیک‌ها و بوی خانه‌هایی که داشت روی هوا می‌رفت. هواپیماها واقعاً خیلی وحشتناک بودند هر وقت یادم می‌افتد، صدای اوجی که می‌گرفتند، به قول خودمان می‌گفتیم دیوار صوتی می‌شکنند. صدایش وقتی یادم می‌آید یک جوری بدنم به لرزه می‌افتد...»

ارتش که دوره‌ای طولانی از اخراج‌ها، تصفیه‌ها، مهاجرت‌ها و اعدام‌های سیاسی را پشت سر نهاده، غافلگیر شده‌است و نیروی نوپای سپاه نیز از استراتژی لازم برای عقب راندن نیروهای کارآزموده عراقی برخوردار نیست.

دوره نخست جنگ آغاز می‌شود. دوره‌ای پرهزینه که محور اصلی استراتژی آن با موضع تدافعی ایران ترسیم می‌شود: بازپس‌گیری خاک خوزستان، آزادسازی خرمشهر...

۵۷۸ روز طولانی می‌گذرد. ارتش پس از یک سال و نیم، توان استراتژیک خود را تا حدی بازیافته و سپاه نیز به نیرویی اگرچه تازه‌کار اما متشکل از افرادی مصمم تبدیل شده که تمامی توان‌شان را برای دفاع از مرزها خرج می‌کنند. در بهار ۶۱ نیروهای نظامی ایران با سه عملیات موفق پی در پی، فتح‌المبین، طریق القدس و نهایتاً بیت‌المقدس، نیروهای عراقی را عقب می‌رانند تا سوم خرداد ۶۱ در تاریخ ایران با عبارت «خرمشهر آزاد شد»، ماندگار شود.

حسین، خلبان یکی از نخستین هلی‌کوپترهایی است که پس از آزادسازی در خرمشهر فرود آمدند: «در آزادسازی خرمشهر اولین هلی‌کوپتری بودیم که در خرمشهر نشستیم. سوم خرداد بود. یادم است. خیلی خوشحال شدم... عراق خیلی عقب کشیده بود. ولی خرمشهر با خاک یکسان بود. اصلاً نمی‌شد تصور کرد اینجا خرمشهر است... کاری ندارم بسیج، سپاه، برای من مهم نیست کدام‌یک بودند، کلاً مردم ایران بودند که خرمشهر را آزاد کردند. گرمایی که آنجا بود، هیچ موقع یادم نمی‌رود. گرمایی بود که بچه‌های نظامی زبانشان خشک شده بود. لبشان ترک برداشته بود از بی‌آبی. جانشان را مایه گذاشتند واقعاً.»

بازپس‌گیری بیش از ۵ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران از جمله خرمشهر و هویزه، و تأمین مرز بین‌المللی، هدفی بود که در عملیات بیت‌المقدس برای آزادسازی خرمشهر ترسیم شده بود؛ هدفی که هزینه آن برای ایران ۶ هزار کشته و ۲۴ هزار مجروح بود.

فکر از ارتش، حمله از سپاه

استراتژی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در یکی از موفقیت‌آمیزترین عملیات تاریخ جنگ هشت ساله چگونه ترسیم شد و چگونه به اجرا در آمد؟

مراد ویسی، همکار رادیو فردا و مدرس پیشین دروس نظامی، آزادسازی خرمشهر را محصول همکاری استراتژیک ارتش، به عنوان مغز متفکر، و سپاه، در نقش بدنه عملیاتی، توصیف می‌کند:

«آزاد کردن خرمشهر محصول یک استراتژی نظامی بود که بیشترین نقش را در آن نیروی زمینی ارتش به عهده داشت. اگرچه نیروهای اصلی حمله‌کننده به خرمشهر نیروهای لشکرهای ۲۷ محمد رسول‌الله سپاه تهران و لشکر ۱۴ امام حسین اصفهان بودند، طراحی اصلی عملیات توسط نیروی زمینی ارتش انجام شد. پیش از عملیات خرمشهر، دو عملیات بزرگ دیگر انجام شده بود. ابتدا در بهار ۶۱ عملیات فتح‌المبین انجام شد، در منطقه‌ای ده‌ها کیلومتر دورتر از خرمشهر و در منطقه عمومی اندیمشک و نزدیکی کرخه. آن زمان بعضی نیروهای سپاه به ارتش ایراد می‌گرفتند که ما دنبال آزاد کردن خرمشهریم ولی شما در اندیمشک عملیات انجام می‌دهید. بعدها معلوم شد که این طراحی زیرکانه ارتش بوده برای اینکه نیروهای عراقی را از فاصله‌ای دورتر از خرمشهر دور بزنند. در عملیات فتح المبین منطقه عمومی اندیمشک و کرخه آزاد شد و ایران توانست ارتش عراق را از منطقه کارون یک مقدار کنار براند. بعد از آن در عملیات طریق‌القدس باز یک مقدار به خرمشهر نزدیک‌تر شدند و نهایتاً در عملیات بیت‌المقدس در خرداد ۶۱ با دور زدن ارتش عراق و حمله به ارتش عراق از پشت سر، خرمشهر آزاد شد. می‌شود در یک جمله این طور گفت: طراحی این استراتژی نظامی هوشیارانه توسط فرماندهان باتجربه نیروی زمینی ارتش بود و بدنه اصلی نیروهای حمله‌کننده به خرمشهر نیروهای سپاه بودند و بسیج.»

«در میان‌مدت و درازمدت جنگ را خواهیم باخت»

خرمشهر آزاد شده‌است و باقی مناطق اشغالی از حصر درآمده. صدام حسین در پی شکست سنگین، نیروهای عراق را تا پشت مرزهای بین‌المللی عقب می‌کشد و پیشنهاد آتش‌بس می‌دهد. بسیاری از فرماندهان ارتش ایران و شماری از سیاست‌مداران معتقدند که پیشنهاد آتش‌بس باید پذیرفته شود و در شرایطی که ایران در برتری نظامی به سر می‌برد، جنگ خاتمه یابد.

حسین آرین، کارشناس استراتژیک و نظامی رادیو فردا که در سال‌های نخست جنگ در اتاق جنگ نیروی دریایی در بوشهر مشغول به کار بود، سناریوهای موجود پس از آزادی خرمشهر را این گونه برمی‌شمرد: «بعد از آزادی خرمشهر آنچه اتفاق افتاد این بود که ارتش می‌گفت حالا که صدام تقریباً به مرزهای بین‌المللی عقب‌نشینی کرده، و از آن‌جایی که سلاح‌هایی که ارتش و نیروی هوایی دارد، سلاح‌های غربی است و قطعاتش باید از خارج بیاید و با توجه به اینکه رژیم جمهوری اسلامی سیاستی که در پیش گرفته، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر همه کشورهای غربی و شوروی است، ادامه جنگ راه به جایی نمی‌برد و ما در میان‌مدت و درازمدت جنگ را خواهیم باخت. ارتش می‌گفت از آنجا که به اندازه کافی سلاح و تجهیزات نداریم بهتر است از این فرصت استفاده کنیم و سیاست‌مداران بنشینند و جنگ را به نحوی خاتمه دهند. ولی این طور نشد. چند راه جلوی ایران بود. یکی اینکه جنگ را خاتمه دهد و مذاکرات صلح را شروع کند. یکی تعلیق جنگ و حفظ حالت نه جنگ و نه صلح. یکی تلاش برای براندازی حکومت صدام از طریق اپوزیسیون، و بالاخره ورود به خاک عراق و شکست ارتش عراق و سقوط رژیم صدام حسین. جمهوری اسلامی بدترین راه را انتخاب کرد.»

ایران سرمست از پیروزی، وارد خاک عراق می‌شود. دفاع از مرزها جای خود را در استراتژی جنگ به اشغال عراق می‌دهد، و شعار جنگ در آمیزشی با اسطوره‌های شیعی تبدیل به فتح کربلا می‌شود. اکنون این ایران است که در خاک عراق می‌جنگد و نیروهای عراقی مشغول دفاع از خاک خویشند.

جنگ ۲ + ۶ ساله

سعید محمودی، استاد حقوق بین‌الملل در استکهلم: «به نظر من مسئله اینست که بعد از پیروزی خرمشهر در ۱۹۸۲ عراق به طور رسمی به دبیرکل سازمان ملل نوشت که ما آماده عقب‌نشینی هستیم؛ و تنها این را ننوشت، بلکه عملاً هم شروع به عقب‌نشینی کرد. در واقع هدفش این بود که با عقب‌نشینی قضیه را حل کند. کشورهای عربی هم همزمان با توجه به پیشروی ایران و بازپس‌گیری خرمشهر متوجه خطر ادامه جنگ شدند. بنابراین پیشنهاد کردند به ایران هزینه تمام خسارات ایران را بدهند و قضیه به صورت صلح‌آمیز حل شود. ولی ایران این مسئله را عملاً نپذیرفت و به جنگ ادامه داد. در واقع آن را تشدید کرد.»

در چنین شرایطی است که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، نقطه عطف جنگ رقم می‌خورَد؛ و جمهوری اسلامی با تصمیم به ادامه جنگی که دیگر هدفش دفاع از مرزها نیست، دوره‌ای شش‌ساله از درگیری‌های فرسایشی را در تاریخ هشت‌ساله جنگ آغاز می‌کند. دوره‌ای که نتیجه‌اش برای دو طرف بدون دستاورد چشمگیری صدها هزار کشته و زخمی است. ناخدا حمید احمدی که مشاورت نظامی جنگ را تا آزادسازی خرمشهر بر عهده داشت معتقد است که از همین روی، این جنگ را باید به جای جنگی هشت‌ساله، جنگ ۲ + ۶ ساله نامید:

به گفته او: «دو سال اول، حمله نظامی عراق به ایران، و دفاع میهنی ایرانیان در برابر تجاوز صدام است. اما از سی و یک تیرماه ۶۱ یعنی حدود یک ماه و نیم بعد از آزادسازی خرمشهر اولین حمله نظامی ایران و وارد شدن به خاک عراق صورت می‌گیرد، که در آن فرماندهی با سپاه پاسداران است، و مدیریت جنگ از ارتش به سپاه منتقل می‌شود. از این تاریخ تا پایان جنگ، به مدت حدود شش سال، جنگ تجاوزی ایران علیه رژیم عراق است. از نظر حقوق بین‌الملل جمهوری اسلامی در آن شش سال متجاوز است و به همین دلیل در تصویب قطعنامه ۵۹۸ هرگز عراق متجاوز شناخته نمی‌شود برای اینکه هر دو کشور متجاوزند.»

در مقابل چنین اظهار نظرهایی، شماری از کارشناسان حقوقی و سیاسی معتقدند اگرچه ادامه جنگ از سوی ایران با مخالفت مجامع جهانی همراه بود، اما کماکان نام ایران در اسناد حقوقی، هیچ کجا به عنوان متجاوز درج نشده‌است.

سعید محمودی، استاد حقوق بین‌الملل می‌گوید تنها مطلبی که در این مورد در متون حقوقی موجود به شکلی غیر مستقیم به چشم می‌خورد، تفکیک دو دوره جنگ است:

«شما نباید فقط به نظر طرفین گوش کنید. مهم اینست که شورای امنیت در این زمینه آیا اظهار نظری کرده یا نشانه‌ای در کارهایش هست یا نه. در این مورد، می‌توان نشانه‌ای پیدا کرد که شورای امنیت قائل به این تفکیک شده. در تمام قطعنامه‌هایی که شورای امنیت تا سال ۱۳۶۵، شش سال اول جنگ صادر کرده، صحبت از نگرانی از ادامه جنگ و این حرف‌هاست. صحبت این نیست که چه کسی شروع کرده و کدام طرف ادامه می‌دهد. ولی در سال ۶۵، قطعنامه ۵۸۲ برای اولین بار این تفکیک را قائل شد. شورای امنیت آن‌جا از شروع و سپس ادامه جنگ اظهار نگرانی کرده. این مسئله را در قطعنامه ۵۹۸ قطعنامه آتش‌بس هم تکرار کرد که باز شورای امنیت خیلی متاسف است که این جنگ شروع شد و بعد هم ادامه داشت. حقوق‌دانان می‌دانند که در این متون، مطلبی بدون هدف نوشته نمی‌شود. ضمن اینکه شورای امنیت به صورت روشن نگفته که ما چه کسی را مسئول شروع، و چه کسی را مسئول ادامه جنگ می‌دانیم، ولی همین تفکیک این دو مسئله می‌تواند نشانه این باشد که شورای امنیت معتقد بوده که دو دوره در این جنگ وجود داشته‌است.»

سپاه به‌جای ارتش

آزادسازی خرمشهر علاوه بر نقش کلیدی و تعیین‌کننده‌ای که در آینده جنگ و تبیین استراتژی‌ها داشت، تحولاتی تاثیرگذار را نیز در ساختار نظامی ایران و مدیریت جنگ رقم زد. حدود یک ماه پس از فتح اراضی اشغال شده، ایران نخستین حمله را به خاک عراق در دستور کار خود قرار می‌دهد. حمله‌ای که طراحی آن به جای ارتش توسط سپاه پاسداران صورت می‌گیرد و عملاً سپاه را در فرماندهی جنگ جانشین ارتش می‌کند.

به گفته حسین آرین، افسر پیشین ارتش ایران در دوران جنگ، این جایگزینی ریشه در اختلاف نظر عمده میان معماران نظامی در ارتش و سپاه داشت:
«آن موقع شور و شوق انقلابی به حدی بود که بدون اینکه تجربه‌ای داشته باشند و داده‌های نظامی را کاملاً بررسی کنند، می‌گفتند ما صدام را شکست می‌دهیم. در سپاه پاسداران کسانی نبودند که بتوانند این کار را انجام دهند. پس از ورود به خاک عراق ارتش شروع می‌کند نقش دوم را بازی کردن. همزمان نفرات سپاه پاسداران به طور تصاعدی بیشتر می‌شد. به طور متوسط از میان عملیاتی که بعد از این مسئله انجام گرفت، در چارچوب والفجرها و کربلا‌ها، حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد ارتشی‌ها بودند و مابقی سپاه پاسداران بود، که جنگ را به مدت شش سال دیگر ادامه داد.»

به دنبال آزادسازی خرمشهر و آغاز جبهه‌بندی‌های تازه در صحنه نظامی و سیاسی داخلی، به اعتقاد برخی کارشناسان، جبهه جدیدی نیز در مقیاس جهانی در حال شکل‌گیری بود. بسیاری از کشورها و خصوصاً کشورهای منطقه از ایران می‌خواهند که به جنگ خاتمه دهد، و شورای امنیت نیز با صدور چند قطعنامه خواهان آتش‌بس می‌شود.

در چنین شرایطی است که به گفته بهمن آقایی دیبا، تحلیلگر سیاسی مقیم ایالات متحده که در سالهای آغازین انقلاب به عنوان دیپلمات در وزارت خارجه مشغول به کار بود، اصرار ایران بر ادامه جنگ، موضع‌گیری‌های جهانی را دستخوش تحول کرد:
«کشورهای منطقه عمدتاً به خاطر عرب بودن، سنی بودن و همچنین نگرانی‌هایی که به طور کلی از حرف‌های ایران راجع به صدور انقلاب داشتند، به تدریج به جبهه کمک به عراق پیوستند. اما پس از مسئله خرمشهر که قوای ایران موفق شدند نیروهای عراقی را پس بزنند، نیروهای ایرانی در داخل خاک عراق می‌جنگیدند، و این موضوع باعث نگرانی کشورهای عربی شده بود. اصرار ایران در این مرحله، و تصور برخی فرماندهان نظامی در ایران که با ادامه جنگ می‌توانند عراق را به زانو در بیاورند، باعث شد که حمایت‌های بین‌المللی از عراق بیشتر شود.»

شاید هیچ‌گاه به پاسخی واحد نرسیم

نظرها در مورد موضع‌گیری‌های جهانی در قبال جنگ چه پیش و چه پس از آزادی خرمشهر گوناگون است. شمار دیگری از تحلیلگران، استراتژی غرب را پس از آزادسازی خرمشهر با راهبرد گذشته همسان می‌دانند. ادامه جنگی فرسایشی میان ایران و عراق، دو کشور مخالف اسرائیل و خواهان برتری استراتژیک در منطقه، به باور این کارشناسان، در نهایت منافع کشورهای غربی را در منطقه تامین می‌کرد؛ و از همین رو آن‌گونه که منصور فرهنگ نخستین نماینده ایران در سازمان ملل متحد در پی انقلاب ۵۷ می‌گوید، جبهه‌گیری قدرت‌های جهانی پیش و پس از آزادی خرمشهر چندان تفاوتی نداشت:

«اگر بنا بر مواضع تبلیغاتی باشد، همه می‌گفتند جنگ باید تمام شود. ولی اگر بخواهیم بر مبنای رفتار و عملکردشان حساب کنیم، اینگونه نیست. اگر تا زمانی که نیروهای عراقی در ایران بودند، کشورها می‌خواستند که جنگ تمام شود و اگر عراق هم در آن زمان حاضر می‌شد که نیروهای خودش را از ایران خارج کند، آنگاه بعید نبود که خمینی بپذیرد. ولی بعد از اینکه نیروهای ایرانی وارد عراق شدند، این صدام بود که سخت علاقمند به پایان جنگ و بازگشت به مرزهای قبل از جنگ بود؛ و در آن موقع این خمینی بود که تحت هیچ عنوانی حاضر به سازش نمی‌شد. در این دوره اگر به رفتار کشورهای بزرگ نگاه کنیم می‌بینیم ماجرای ایران‌کنترا و فروش سلاح به ایران در سال ۱۹۸۴ پیش می‌آید؛ یعنی دو سال بعد از اینکه ایران وارد خاک عراق شده بود. بنابراین علی رغم ادعاهایی که در مجامع بین‌المللی می‌کردند که این جنگ باید تمام شود، تا زمانی که به ایران یا به عراق اسلحه می‌فروختند، ادامه این جنگ اجتناب‌ناپذیر بود.»

سی سال از اشغال و ۲۸ سال از آزادسازی خرمشهر می‌گذرد و اختلاف نظر‌ها پیرامون استراتژی‌ها، داخل و خارج از ایران همچنان ادامه دارد. کدام استراتژی درست است؟ و در شرایط زمانی سال‌های ابتدایی جنگ کدام روش منافع ایران را تامین می‌کرد؟ شاید هیچ‌گاه پاسخ واحدی برای این پرسش‌ها به دست نیاید. آنچه مشترک است حسی است که بندر خرمشهر و خاک خوزستان را برای ۵۷۸ روز درگیر خود کرد. ۵۷۸ روز پرالتهابی که برای ساکنان منطقه مفهوم «از دست دادن» را به تلخی ترجمه کرد، و در واژگان محمد، ساکن پیشین خوزستان در یک کلمه خلاصه می‌شود: «وحشت».

«اولین چیزی که به وجود می‌آید وحشت، ترس و رعب است. آن صحنه‌هایی که می‌بینی و مات می‌مانی. وقتی جنازه‌ها را می‌بینی، یک خفقان فکری می‌شود. همه چیز در سر آدم خراب می‌شود، و این خودش بدترین چیزی است که در خاطرات مدت زیادی می‌ماند.»

وحشتی که رد پایش سه دهه بعد هنوز در خاطره میلیون‌ها جنگ‌زده باقی مانده‌است، و برای بسیاری از ساکنان منطقه همچون رضا، به دور از اصطکاک‌ها و رقابت‌های سیاسی همچنان حسی از قدردانی را به یادگار نهاده. قدردانی از نگاهبانانی که گذر از مرزهای کشور، گذر از خطوط قرمزشان بود:

رضا: «اگر آن شهیدان نبودند، نمی‌دانم چه بگویم. خدا می‌داند ما کجا بودیم. خدا می‌داند چه بلایی سرمان آمده بود.»
XS
SM
MD
LG