استیون ام. والت، استاد روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد و پژوهشگر مرکز مطالعاتی کارنگی، در تحلیلی پیرامون بحران و مذاکرات هستهای با ایران که در هفتهنامه «فارن پالسی» منتشر شده مینویسد: «هنوز برای پیشبینی نتایج دور اخیر مذاکرات بر سر بحران هستهای ایران کمی زود است، ولی شواهد نشان میدهد که مثل گذشته بسیاری از احتمال شکست این مذاکرات صحبت میکنند.»
در گفتوگوهای بغداد موضوعات بسیار مهم و پیچیدهای مطرح شد، ولی این دور گفتوگوها نه تنها به موفقیت نرسید، که حتی نتوانست تا اندازهای تفاهم ایجاد کند. دلیل اصلی این معضل اتخاذ موضع تندروانه توسط دولت آمریکا و متحدان آن کشور و بهخصوص مخالفت با هرگونه تعدیل در تحریمهای وضع شده علیه ایران است.
از منظر راهبردی و استراتژیک این بحران را میتوان به سادگی توضیح داد: ایران به هیچ وجه حاضر نیست از حق خود برای غنیسازی اورانیوم صرف نظر کند، و اگر غرب بر تعلیق کامل غنیسازی اصرار کند این مذاکرات به جایی نخواهد رسید.
در عین حال آمریکا و سایر کشورهای طرف مذاکره با ایران میخواهند تا جایی که میتوانند مدت زمان مورد نیاز ایران برای رسیدن به مرز تولید سلاح هستهای را طولانیتر کنند. بهترین روش برای رسیدن به این هدف خارج کردن ذخیره اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد از ایران و محدود کردن این کشور به غنیسازی زیر پنج درصد است. اگر ایران این شرط را نپذیرد گروه پنج به علاوه یک مذاکرات را رها خواهد کرد.
استیون والت میافزاید که جوهره اصلی یک توافق فرضی بین دو طرف توقف غنیسازی ۲۰ درصدی از سوی ایران و در مقابل موافقت غرب با ادامه غنیسازی با غلظت پایین است. البته مسائل دیگری نیز هست، ولی هیچ یک از اهمیت استراتژیک برخوردار نیستند.
با توجه به شرایط موجود واقعا جای تعجب است که چرا دولت آمریکا یک چنین توافقی را نمیپذیرد. چون حقیقت این است که غیر از حمله نظامی و اشغال ایران، که در حال حاضر آمریکا چنین قصدی را ندارد، یا حملات هوایی و بمباران تاسیسات هستهای و نظامی ایران هیچ راه دیگری برای جلوگیری از تداوم برنامههای هستهای این کشور و رسیدن به مرحله تولید سلاحهای هستهای وجود ندارد.
بنابراین راهکار هوشمندانه دور نگاه داشتن ایران از رسیدن به مرز تولید سلاح هستهای و کاستن از انگیزههای ایران برای حرکت به سمت تولید سلاح هستهای است. بهترین روش برای تعقیب یک چنین راهبردی اولا کنار گذاشتن گزینه حمله نظامی و ثانیا قطع شعارها و تهدیدهای مربوط به تغییر رژیم در ایران است.
در عین حال باید به خاطر داشت که رهبر جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده که تولید و استفاده از سلاح هستهای را حرام میداند. شاید این فتواها همه حرفهای توخالی باشند، ولی نقض چنین فتوایی برای یک رژیم مذهبی کار سادهای نخواهد بود.
استیون والت در ادامه تحلیل خود در هفتهنامه فارن پالسی به میزان گسترش سلاحهای هستهای در سطح جهان میپردازد و یادآوری میکند که تمام کشورهای طرف مذاکره با ایران صاحب بزرگترین زرادخانههای هستهای جهان هستند. علاوه بر این ارزیابیها نشان میدهد که اسرائیل نیز حداقل چند صد کلاهک هستهای دارد.
آمریکا با فاصله بسیار زیادی از سایر کشورها بزرگترین قدرت نظامی جهان است. اسرائیل بدون آن که دشمن بالفعل و خطرناکی داشته باشد نیروی نظامی برتر خاورمیانه است. آمریکا هر سال قریب به یک تریلیون دلار برای برنامههای نظامی و امنیتی خود هزینه میکند. در حالی که کل هزینههای نظامی و امنیتی ایران زیر پانزده میلیارد دلار است. بنابراین در بدترین حالت ایران خطر نظامی بسیار کوچکی است.
همزمان دولتهای آمریکا و اسرائیل به شکل مشترک یا جداگانه از روشهای گوناگون عملیات پنهانی و خرابکارانه علیه حکومت ایران استفاده میکنند. سیاستمداران ارشد در آمریکا و اسرائیل بارها و بارها از ضرورت سرنگونی رژیم ایران صحبت کردهاند. با وجود همه این تهدیدها، نگرانیهای ایران در مورد امنیت خود و احتمال حملات خارجی امری کاملا طبیعی است.
تشدید تحریمها طی سال گذشته را نیز باید به این مجموعه افزود. حکومت ایران در مقابل این اقدامات و فشارها واقعا امکان جدی برای مقابله ندارد.
این کارشناس آمریکایی یادآوری میکند که از زمان پایان جنگ جهانی دوم تاکنون آمریکا حداقل در هشت جنگ دخالت مستقیم داشته و در موارد متعددی در کشورهای جهان دخالت نظامی کرده است. اسرائیل نیز علیه همسایگان عرب خود چندین بار وارد جنگ شده و در دو مورد عراق و سوریه به شکل پیشدستانه و با حملات هوایی تاسیسات هستهای یا شیمیایی آنها را نابود کرده است.
در مقابل در تمام این مدت ایران فقط در یک جنگ درگیر بوده که دلیل آن مقابله با تجاوز ارتش عراق بود و در عین حال از نظر مالی و نظامی از گروههایی مثل حزبالله و حماس حمایت کرده است. ولی فعالیتهای برونمرزی ایران در مقایسه با آمریکا و اسرائیل واقعا ناچیز است.
با یک چنین سوابقی، دولتهای آمریکا و اسرائیل توقع دارند که ایران از حق خود برای داشتن سلاحهای هستهای صرف نظر کند. البته ایران بارها تاکید کرده که در پی تولید این تسلیحات نیست. درک این موضوع چندان دشوار نیست، چون کشورهای بزرگ دارنده سلاح هستهای به هیچ وجه تمایل ندارند که کشور دیگری به این قدرت دست یابد. ولی نکتهای که درک آن دشوار است این است که به چه دلیل آمریکا و اسرائیل و سایر دارندگان سلاح هستهای فکر میکنند که ایران باید زیر فشار آنها از چنین امکانی صرف نظر کند.
طی ده سال گذشته آمریکا و متحدانش هشدارها، تهدیدها و قطعنامههای متعددی را برای منصرف کردن ایران از ادامه غنیسازی اورانیوم وضع و تصویب کردهاند. یک دهه پیش که این تهدیدها شروع شد ایران هنوز حتی سانتریفیوژهای فعال برای غنیسازی در اختیار نداشت. اما اکنون هزاران سانتریفیوژ در مراکز هستهای ایران مشغول غنیسازی هستند و ایران توانسته مقداری اورانیوم غنیشده ذخیره کند.
تجارب یک دهه گذشته نشان میدهد که روش برخورد «یا همه چیز یا هیچ چیز» نتیجهای ندارد. ولی مشکل این است که مسئولان سیاست خارجی آمریکا ظاهرا هنوز این نکته را درک نکردهاند.
روش برخورد آمریکا با بحران هستهای ایران نمایانگر تغییر نگاه این کشور به مسئله خلع سلاح هستهای در سطح جهان است. در گذشته آمریکا به خوبی میدانست که کنترل تسلیحات هستهای یک روند دیپلماتیک بر اساس توافق و امتیازدهی متقابل است. اما امروزه به نظر میرسد که روش برخورد آمریکا با این موضوع حساس و بینالمللی این است که طرف مقابل باید همه شروط اعلام شده ما را بپذیرد، بدون آن که و یا قبل از آن که ما به آن کشور امتیاز خاصی بدهیم.
این نمونه کاملا روشن دیدگاهی است که یکی از سیاستمداران سابق آمریکایی آن را «تکبر ناشی از قدرت» مینامید. گرایش قدرتهای بزرگ به دیکته کردن خواستها و شروط خود به دیگران بدون این که احساس کنند در مقابل باید خواستهای طرف مقابل را نیز بپذیرند. یک چنین روشی تاکنون در برخورد با ایران موفق نبوده و بعید است که در آینده نیز موفقیتآمیز باشد.
در گفتوگوهای بغداد موضوعات بسیار مهم و پیچیدهای مطرح شد، ولی این دور گفتوگوها نه تنها به موفقیت نرسید، که حتی نتوانست تا اندازهای تفاهم ایجاد کند. دلیل اصلی این معضل اتخاذ موضع تندروانه توسط دولت آمریکا و متحدان آن کشور و بهخصوص مخالفت با هرگونه تعدیل در تحریمهای وضع شده علیه ایران است.
از منظر راهبردی و استراتژیک این بحران را میتوان به سادگی توضیح داد: ایران به هیچ وجه حاضر نیست از حق خود برای غنیسازی اورانیوم صرف نظر کند، و اگر غرب بر تعلیق کامل غنیسازی اصرار کند این مذاکرات به جایی نخواهد رسید.
در عین حال آمریکا و سایر کشورهای طرف مذاکره با ایران میخواهند تا جایی که میتوانند مدت زمان مورد نیاز ایران برای رسیدن به مرز تولید سلاح هستهای را طولانیتر کنند. بهترین روش برای رسیدن به این هدف خارج کردن ذخیره اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد از ایران و محدود کردن این کشور به غنیسازی زیر پنج درصد است. اگر ایران این شرط را نپذیرد گروه پنج به علاوه یک مذاکرات را رها خواهد کرد.
استیون والت میافزاید که جوهره اصلی یک توافق فرضی بین دو طرف توقف غنیسازی ۲۰ درصدی از سوی ایران و در مقابل موافقت غرب با ادامه غنیسازی با غلظت پایین است. البته مسائل دیگری نیز هست، ولی هیچ یک از اهمیت استراتژیک برخوردار نیستند.
با توجه به شرایط موجود واقعا جای تعجب است که چرا دولت آمریکا یک چنین توافقی را نمیپذیرد. چون حقیقت این است که غیر از حمله نظامی و اشغال ایران، که در حال حاضر آمریکا چنین قصدی را ندارد، یا حملات هوایی و بمباران تاسیسات هستهای و نظامی ایران هیچ راه دیگری برای جلوگیری از تداوم برنامههای هستهای این کشور و رسیدن به مرحله تولید سلاحهای هستهای وجود ندارد.
بنابراین راهکار هوشمندانه دور نگاه داشتن ایران از رسیدن به مرز تولید سلاح هستهای و کاستن از انگیزههای ایران برای حرکت به سمت تولید سلاح هستهای است. بهترین روش برای تعقیب یک چنین راهبردی اولا کنار گذاشتن گزینه حمله نظامی و ثانیا قطع شعارها و تهدیدهای مربوط به تغییر رژیم در ایران است.
در عین حال باید به خاطر داشت که رهبر جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده که تولید و استفاده از سلاح هستهای را حرام میداند. شاید این فتواها همه حرفهای توخالی باشند، ولی نقض چنین فتوایی برای یک رژیم مذهبی کار سادهای نخواهد بود.
استیون والت در ادامه تحلیل خود در هفتهنامه فارن پالسی به میزان گسترش سلاحهای هستهای در سطح جهان میپردازد و یادآوری میکند که تمام کشورهای طرف مذاکره با ایران صاحب بزرگترین زرادخانههای هستهای جهان هستند. علاوه بر این ارزیابیها نشان میدهد که اسرائیل نیز حداقل چند صد کلاهک هستهای دارد.
آمریکا با فاصله بسیار زیادی از سایر کشورها بزرگترین قدرت نظامی جهان است. اسرائیل بدون آن که دشمن بالفعل و خطرناکی داشته باشد نیروی نظامی برتر خاورمیانه است. آمریکا هر سال قریب به یک تریلیون دلار برای برنامههای نظامی و امنیتی خود هزینه میکند. در حالی که کل هزینههای نظامی و امنیتی ایران زیر پانزده میلیارد دلار است. بنابراین در بدترین حالت ایران خطر نظامی بسیار کوچکی است.
همزمان دولتهای آمریکا و اسرائیل به شکل مشترک یا جداگانه از روشهای گوناگون عملیات پنهانی و خرابکارانه علیه حکومت ایران استفاده میکنند. سیاستمداران ارشد در آمریکا و اسرائیل بارها و بارها از ضرورت سرنگونی رژیم ایران صحبت کردهاند. با وجود همه این تهدیدها، نگرانیهای ایران در مورد امنیت خود و احتمال حملات خارجی امری کاملا طبیعی است.
تشدید تحریمها طی سال گذشته را نیز باید به این مجموعه افزود. حکومت ایران در مقابل این اقدامات و فشارها واقعا امکان جدی برای مقابله ندارد.
این کارشناس آمریکایی یادآوری میکند که از زمان پایان جنگ جهانی دوم تاکنون آمریکا حداقل در هشت جنگ دخالت مستقیم داشته و در موارد متعددی در کشورهای جهان دخالت نظامی کرده است. اسرائیل نیز علیه همسایگان عرب خود چندین بار وارد جنگ شده و در دو مورد عراق و سوریه به شکل پیشدستانه و با حملات هوایی تاسیسات هستهای یا شیمیایی آنها را نابود کرده است.
در مقابل در تمام این مدت ایران فقط در یک جنگ درگیر بوده که دلیل آن مقابله با تجاوز ارتش عراق بود و در عین حال از نظر مالی و نظامی از گروههایی مثل حزبالله و حماس حمایت کرده است. ولی فعالیتهای برونمرزی ایران در مقایسه با آمریکا و اسرائیل واقعا ناچیز است.
با یک چنین سوابقی، دولتهای آمریکا و اسرائیل توقع دارند که ایران از حق خود برای داشتن سلاحهای هستهای صرف نظر کند. البته ایران بارها تاکید کرده که در پی تولید این تسلیحات نیست. درک این موضوع چندان دشوار نیست، چون کشورهای بزرگ دارنده سلاح هستهای به هیچ وجه تمایل ندارند که کشور دیگری به این قدرت دست یابد. ولی نکتهای که درک آن دشوار است این است که به چه دلیل آمریکا و اسرائیل و سایر دارندگان سلاح هستهای فکر میکنند که ایران باید زیر فشار آنها از چنین امکانی صرف نظر کند.
طی ده سال گذشته آمریکا و متحدانش هشدارها، تهدیدها و قطعنامههای متعددی را برای منصرف کردن ایران از ادامه غنیسازی اورانیوم وضع و تصویب کردهاند. یک دهه پیش که این تهدیدها شروع شد ایران هنوز حتی سانتریفیوژهای فعال برای غنیسازی در اختیار نداشت. اما اکنون هزاران سانتریفیوژ در مراکز هستهای ایران مشغول غنیسازی هستند و ایران توانسته مقداری اورانیوم غنیشده ذخیره کند.
تجارب یک دهه گذشته نشان میدهد که روش برخورد «یا همه چیز یا هیچ چیز» نتیجهای ندارد. ولی مشکل این است که مسئولان سیاست خارجی آمریکا ظاهرا هنوز این نکته را درک نکردهاند.
روش برخورد آمریکا با بحران هستهای ایران نمایانگر تغییر نگاه این کشور به مسئله خلع سلاح هستهای در سطح جهان است. در گذشته آمریکا به خوبی میدانست که کنترل تسلیحات هستهای یک روند دیپلماتیک بر اساس توافق و امتیازدهی متقابل است. اما امروزه به نظر میرسد که روش برخورد آمریکا با این موضوع حساس و بینالمللی این است که طرف مقابل باید همه شروط اعلام شده ما را بپذیرد، بدون آن که و یا قبل از آن که ما به آن کشور امتیاز خاصی بدهیم.
این نمونه کاملا روشن دیدگاهی است که یکی از سیاستمداران سابق آمریکایی آن را «تکبر ناشی از قدرت» مینامید. گرایش قدرتهای بزرگ به دیکته کردن خواستها و شروط خود به دیگران بدون این که احساس کنند در مقابل باید خواستهای طرف مقابل را نیز بپذیرند. یک چنین روشی تاکنون در برخورد با ایران موفق نبوده و بعید است که در آینده نیز موفقیتآمیز باشد.