(rm) صدا | [ 3:05 mins ]
بحث درباره نامه محمود احمدی نژاد به جرج بوش همچنان در محافل سیاسی ایران ادامه دارد. محمد ملکی فعال سیاسی، زندانی سابق اوین و نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی نامه ای در واکنش به این نامه نوشته است. آقای ملکی در مصاحبه با رادیو فردا می گوید مطالبی که آقای احمدی نژاد بعنوان انتقاد از جامعه آمریکا در نامه اش مطرح کرده غالبا در کشور ما اتفاق می افتد و بسیار شدید تر. اینها مرتب می گویند که آمریکا شکنجه می دهد و غیره و غیره. من خودم در زندان بودم زندانهای ما با هیچ جای دنیا قابل مقایسه نیست. از نظر بیرحمی. آنموقع من 50 سالم بود: کابل زدن، با مشت کور کردن و فقط برای اینکه من در دانشگاه آزادی داده بودم. هرشب از کنار ما افرادی را می بردند و اعدام می کردند. من در نامه خودم فقط اشاره کردم که خودتان دستتان به خون آلوده است... امیرمصدق کاتوزیان (رادیو فردا): بحث در باره محتوای نامه مفصل محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری اسلامی، خطاب به جرج بوش، رئیس جمهوری آمریکا، که هفته پیش منتشر شد، همچنان در محافل سیاسی ایران ادامه دارد. تازهترین واکنش به این نامه در نامه دیگری بازتاب یافته است که آن را محمد ملکی، رئیس پیشین دانشگاه تهران بعد از انقلاب بهمن 1357، فعال سیاسی، زندانی سابق اوین، یکبار در آغاز تا نیمه دهه 1360 و باردیگر در پایان دهه 1370، نوشته است. از محمد ملکی در باره انگیزه او در نوشتن این نامه انتقادی میپرسم.
محمد ملکی (تهران): ایشان نامهای نوشته و مطالبی مطرح کرده که این مطالب در کشور خود ما اتفاق افتاده و اتفاق میافتد و بسیار شدیدتر. من میخواستم بگویم اگر شما واقعا اصلاحگر هستید و میخواهید اصلاح کنید، و نقش انبیاء را بازی کنید، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. اینها مرتب میگویند که آمریکا زندان دارد، در زندانهاش شکنجه میکند. وفیلم آن را نشان میدهند به غیره و غیره، و من خودم بودم در زندان و شاهد جنایاتی که در زندان اتفاق میافتاد بودم. آنچه که من دیدم در دهه 1360 با هیچ زندانی قابل مقایسه نیست از نظر بیرحمی، با این فرق که اینها این کار ها را به نام خدا و پیغمبر و ائمه میکنند و دیگران، نه، برای ادامه حکومت خودشان میکنند. آن موقع پنجاه سالم بود و قپان کردن و کابل زدن صدتا صدتا و یک چشمم را با مشت کور کردن، و فقط به خاطر اینکه من در دانشگاه آزادی دادم و گفتم دانشگاه مال دانشجو و استاد هست و خودشان هستند که باید تصمیم بگیرند و رئیس برای خودشان انتخاب کنند و دانشگاه را اداره کنند. بعد هم من چون یک آدم مذهبی بودم، نمیتوانستند برچسب بزنند که ایشان کمونیست است و مارکسیست است و من را چسباندم به مجاهدین. اگر بخواهم در این موارد صحبت کنم که با سایر زندانیان چه میکردند، و شبها آنجا ما شاهد چه صحنههائی از صدای اعدام و تیرباران و تیرخلاص زدن و غیره بودیم و هرشب از کنار ما چه تعداد افراد را میبردند و اعدام میکردند، این که خوب، مثنوی هفتاد من کاغذ شود. فقط در این جا اشارهای به آن کردم که شما خودتان دستتان به خون هزاران نفر آلوده است.
ا.م.ک.: آیا واقعا انتظار دارید آقای احمدینژاد که خودشان هم یک چهره سیاسی و یک چهره دانشگاهی هستند، به نامه شما جواب بدهند.
محمد ملکی: من انتظاری ندارم. من همیشه نقد میکنم حاکمیت را. انتظار دارم اگر ایشان معلم است، حاضرم در هر جائی ایشان بخواهد، در هر محفلی، در هر مجلسی، با حضور دانشجویان، بیائیم باهم بنشینیم این مسئله را بحث کنیم که سرتاسر نامه ایشان ممکن است نسبت به کشورهای دیگری که اشاره کردند نسبت به آمریکا صادق باشد اما بدتر از آن در کشور خود ما اتفاق افتاده و دارد اتفاق میافتد.