(rm) صدا | [ 4:33 mins ]
از شنبه گذشته تا شنبه آینده، بیش از هفتاد نویسنده برجسته از کشورهای مختلف جهان در نخستین جشنواره بینالمللی ادبیات در نیویورک گرد میآیند برای خواندن قسمتهائی از ترجمه انگلیسی آثارشان برای شنوندگان آمریکائی. این برنامه، چنانکه آقای سلمان رشدی، رئیس انجمن قلم آمریکا، در مقالهای در نیویورک تایمز تشریح میکند، بخشی از تلاش سازمانیافتهای است که مرکز آمریکائی انجمن بینالمللی قلم، برای شناساندن صداهای ادبی جهان به آمریکائیان آغاز کرده است. رشدی در مقاله ای در ضمیمه بررسی کتاب روزنامه نیویورک تایمز می نویسد در فرهنگ مسطح و همسان شده امروز که حکومتها خود را برگزیده خدا می دانند، ادبیات بیشتر از هر زمان دیگری برای گستردن افق ها لازم است. بهنام ناطقی (رادیوفردا، نیویورک): آقای سلمان رشدی، نویسنده برجسته بریتانیائی در مقالهای که در ضمیمه بررسی کتاب نیویورک تایمز منتشر کرد، برگزاری نخستین جشنواره بینالمللی ادبیات در نیویورک را فرصتی توصیف کرد که صداهائی از ادبیات خاورمیانه، شرق آسیا و آمریکای لاتین فرصت شنیده شدن در آمریکا داده شود، زیرا به زعم سلمان رشدی، و انجمن قلم آمریکا، هیچگاه به اندازه اکنون، آگاه شدن آمریکا از دیدگاهها و آرمانهای دیگر جهانیان ضرورت نداشته است، و از سوی دیگر، هیچوقت دسترسی انگلیسیزبانان به ادبیات غیرانگلیسی و صدای نویسندگان معاصر کشورهای مختلف جهان به اندازه اکنون ناچیز نبوده است.
سلمان رشدی، مقاله خود را با یادآوری گردهمائی جهانی انجمن قلم در نیویورک در سال 1986 آغاز میکند که در آن برای نخستین بار به کوشش نورمن میلر، رئیس وقت انجمن قلم آمریکا، 50 نویسنده برجسته جهان در نیویورک برای کنگره جهانی انجمن قلم در نیویورک جمع شدند و رشدی با چهرههای برجسته ادبیات جهان از نزدیک آشنا شد، نویسندگانی چون برادسکی، گونترگراس، ایمس آز، سوینکا، ورگاس لوسا، ریموند کارور Carver، داکترو، موریسون، ادوارد سعید، سائول بیلاو، جان آپدیک، سوزان سانتگ، چشلاو میلوش، نوردین گوردیمر و ویلیام استایرون.
رشدی مینویسد آن گردهمائی، سوای مباحث متعددی که در باره آزادی بیان، مساوات زنان، و رابطه قدرت و ادبیات در آن مطرح شد، ماموریت عمیقتری داشت و آن این بود که در زمانی که جنگ سرد به اوج خود رسیده بود و کشورهای اروپای شرقی زیر یوغ کمونیستها به خفقان دچار شده بودند، گنگره بیست سال پیش انجمن قلم در نیویورک به صداهای ادبی اروپای شرقی، چهرههائی نظیر دنیلو کیس، چشلاو میلوش، جرج کانرد و ریشار کاپوشینستکی، فرصت داد دیدگاه خود را در برابر رژیم بدون دیدگاه اتحاد شوروی قرار دهند، و چهرههای مثل عمر کابزاس، نویسنده ساندیستیائی سابق نیکاراگوئهای را معرفی کرد و محمد درویش، شاعر فلسطیبنی را، که صداهای آنها قبلا در صحنههای عمومی آمریکا به گوش کسی نرسیده بود.
سلمان رشدی، رئیس انجمن قلم آمریکا، مینویسد هر چند 20 سال پیش نویسندگان را میشد قانونگذاران جهان دانست و ادبیات را میشد قدرتی فراملی، فرافرهنگی و عظیم برای گستردن افقها بخ شمار آورد، در فرهنگ بیشکلشده و مسطح امروز، زیر شصت رهبران سیاسی که خود را نماینده خدا و قدرت را حق الهی برای خود میشمارند، سختتر شدهاست که چنین ادعاهائی را بتوان در باره ادبیات تکرار کرد. سلمان رشدی میگوید نقش ادبیات به عنوان گسترنده افقها در فضای فرهنگی امروز سختتر شده است اما از ضرورت آن کاسته نشده است.
وی میافزاید: در خیلی از نقاط جهان، مثل چین، ایران و بسیاری از کشورهای آفریقائی، تخیل آزاد همچنان خطر شمرده میشود. رشدی مینویسد: از آغاز انجمن قلم، همیشه هدف ما دفاع از نویسندگانی بوده است که زیر تهدید منافع قدرتمند قرار دارند. این صداها، در خاورمیاه، افغانستان، آمریکای لاتین و روسیه، باید بزرگنمائی شوند و به وضوح و به صدای رسا به گوش همگان برسند، همانطور که صدای مخالفان اتحاد شوروی به گوش جهانیان رسید.
سلمان رشدی میافزاید با این حال، در خود آمریکا، برخلاف اروپا، ادبیات غیرانگلیسی ترجمه شده سهم اندکی را در میان کتابهای چاپ شده دارد. وی مینویسد در شرایطی که ما در آمریکا باید بیشترین تلاش را برای بزرگ کردن صداهای ادبی از کشورهای مختلف جهان بکنیم، شمار آثار ترجمه از ادبیات کشورهای دیگر در آمریکا ناچیز است. وی مینویسد جنگ سرد تمام شده اما جنگ دیگری آغاز شده: بیگانگی همهگیر شده است و زمان آن رسیده است که گردهم بیائیم و ببینیم چه پلهائی میتوانیم بسازیم.
سلمان رشدی مینویسد دقیقا به همین دلیل است که دهها نویسنده درنخستین جشنواره بینالمللی ادبیات در نیویورک تحت عنوان «صداهای جهانی انجمن قلم» گرد هم آمده اند. وی با یادآوری حملات 11 سپتامبر 2001 میافزاید جملهای که نورمن میلر 20 سال پیش در خوشامدگوئی به کنگره 48 انجمن جهانی قلم ایراد کرد، انگار همین دیروز نوشته شده بود. میلر گفته بود نیویورک یکی از عظیمترین شهرهای تمدن بشری، و شهری است که از زیر و بالا و از یمین و یسار در معرض خطر قرار دارد. رشدی مینویسد شاید گردهمائی نویسندگان جهان در نیویورک بتواند به این شهر زخمخورده و بهخودلرزیده، فکرهای تازه، زاویههای تازه دیدن، و لحظاتی از درک بهتر عرضه کند.