در پی فروپاشی دولت صدام، تلویزیون ایران با آبوتاب فراوان ظهور سید جوانی را با عمامه مشکی در رهبری یگ گروه نظامی به نام سپاه المهدی به مخاطبان نشان میداد، اما، نه در لبنان بلکه عراق پسا صدام حسین. شمایل این روحانی سید جوان ناخودآگاه هر مخاطبی را به یاد سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، میانداخت. گویی نسخه دوم حسن نصرالله در عراق تکثیر شده است، اما با یک تفاوت چشمگیر و آن اینکه این سید جوان، از بیت مرجعیت عراق و فرزند مرجع تقلید نامدار عراق آیتالله سیدمحمد صدر بوده که توسط صدام به قتل رسیده بود.
اینک در عراق پسا صدام که در اشغال آمریکا قرار داشت، مقتدی صدر با استفاده از جایگاه برجسته پدرش برای خود جایگاهی در سپهر سیاسی عراق قائل بود. او در مسیر مرجعیت پدر گام نگذاشت، اما، از آن بهره برد تا علاقهمندان پدرش را گرد خود جمع آورد؛ آن هم با سامان دادن آنها در چارچوب یک تشکیلات نظامی مسلح به نام سپاه المهدی.
مقتدی صدر گرچه در برهههایی از عمر خود در قم زندگی کرده و مشغول دروس حوزوی بود، بر خلاف انتظار مقامات ایران، تبعیت محض از جمهوری اسلامی -چنانکه حسن نصرالله دارد- نداشت. او خود را از بیت مرجعیتی میدید که مستقل از جمهوری اسلامی جایگاه و منزلت بزرگی داشت؛ نه اینکه به منابع مالی ایران و جمهوری اسلامی وابسته باشد.
به این دلیل، برخلاف انتظار و توقع جمهوری اسلامی، او گاه با گرایشهای ملیگرایانه به شدت به مخالفت با سیاستهای تهران در عراق پرداخت تا جایی که معلوم شد مشی و منش او مغایر با حسن نصرالله است. این جدایی بدانجا رسید که در ۲۰۰۷ میان مردان مسلح او و سپاه بدر مجلس اعلای عراق که مورد حمایت ایران بودند، درگیری خونین درگرفت. حمایت سپاه بدر از نوری نوری مالکی و مخالفت صدر با نخستوزیر که زمینه این درگیری خونین را میان دو گروه شیعه فراهم آورده بود، عملاً به جدایی مقتدی صدر از جمهوری اسلامی انجامید. در پی این اختلاف با ایران، او دست به اقدامی زد که برای تهران بسیار تلخ و برای ریاض بسیار شیرین بود.
در اوج اختلافات تهران-ریاض و در زمانی که ولیعهد عربستان، آیتالله خامنهای را هیتلر زمان توصیف کرده بود، مقتدی صدر در ژوئیه ۲۰۱۷، تابستان ۹۶، به دیدار بنسلمان در عربستان رفت. عکسی که از او منتشر شد او را در کنار بنسلمان نشان میداد و این تلقی را ایجاد میکرد که بنسلمان توانسته از رهبران منتفذ شیعه عراق به نفع ریاض و به زیان تهران، یار گیری کند.
این دیدار در حالی صورت گرفت که یک سال پیش از آن، عربستان شیخ نمر روحانی شیعه تبعه سعودی و فرد مورد حمایت ایران را گردن زده و روابط تهران-ریاض به شدت تیره و منجر به قطع رابطه شده بود. پیش از آن نیز عربستان از قبول مسئولیت در کشته شدن جمع زیادی ایرانی در منا شانه خالی کرده بود. در چنین شرایطی، دیدار مقتدی صدر با بن سلمان روشن ساخت که او برای دادن چنین امتیازی به عربستان از تیره شدن رابطهاش با جمهوری اسلامی هیچ واهمهای ندارد.
مقتدی صدر در کنار خامنهای
گفته شد که هرچه رابطه حسن نصرالله و خامنهای رابطه «مرید و مراد»ی است، رابطه مقتدی صدر با آیتالله خامنهای، رابطه فرزند مرجعیت شیعه عراق با رهبر سیاسی ایران است. مقتدی صدر در سالهای اقامتش در ایران برای تکمیل دروس حوزوی هرگز در درس خارج فقه آیتالله خامنهای حضور نیافت که این خود معنای بسیاری را افاده میکرد.
اختلاف خونین او با سپاه بدر در ۲۰۰۷ که منجر به جدایی او از ایران شد، برای ۱۲ سال متوالی همچنان ادامه یافت تا اینک در روزهای اخیر رسانههای ایران تصویری از حضور او در کنار رهبر جمهوری اسلامی را منتشر ساختهاند.
این تصویر به شدت مورد توجه رسانههای منطقه قرار گرفته و پرسش مهمی را دامن زد: حضور مقتدی صدر در تهران و تمایل او برای قرار گرفتن در قاب یک عکس با رهبری جمهوری اسلامی به چه معناست؟ آیا مقتدی صدر مواضع خود را برای دیگر تغییر داده است؟
گفته میشود حسن نصرالله کسی است که با یادآوری شرایط خطیر منطقه، برای تجدید این رابطه وساطت کرده است. از سوی دیگر زیان غیرقابل جبرانی که در پی جنگ بیحاصل یمن و قتل فجیع خاشقجی برای ریاض حاصل آمده، احتمالاً راه را برای مقتدی صدر برای ابراز هرگونه نزدیکی با ریاض مسدود کرده است. اما، این تنها یک سناریو از سناریوهای محتمل است. سناریوی دیگر که از چشم رسانهها و ناظران سیاسی پنهان مانده، روایت دیگری را بازگو میکند.
مقتدی صدر واسطه رابطه ایران و عربستان
گفته شد در شرایط که هم منطقه ملتهب است و هم رابطه صدر با ریاض نمیتواند به دلیل قتل خاشقجی و جنگ خونبار یمن به گرمی گذشته باشد، احتمالاً دلیلی باشد که راه را برای تجدید نظر مقتدی صدر در رابطهاش با تهران هموار کرده است. اما، این تنها یک سناریوی محتمل از سناریوهای مطرح برای سفر او به تهران و حضور در قاب یک تصویر در کنار رهبر جمهوری اسلامی است. در این سناریو او از امتیازی که در دیدار با بنسلمان به عربستان داده بود، دست شسته و اینک جانب ایران، رقیب منطقهای عربستان، را گرفته است.
اما سناریوی دیگر، نقش پنهانی است که او به دلیل روابط حسنهاش با عربستان از یک سو و جایگاهش به عنوان یک روحانی شیعه ایرانیالاصل از بیت مرجعیت از سوی دیگر، برعهده گرفته تا رابطه پر تنش تهران-ریاض را تا حد مقدور خود بکاهد. از قضا بنا بر این سناریو، مقتدی صدر به عنوان رهبر جریان سیاسی «سائرون» در پارلمان عراق و به عنوان سیاستمداری که نسبت به قرار گرفتن عراق در کانون اختلافات ایران و عربستان، معترض است، ایفای «نقش میانجی» را نه تنها به نفع ایران و عربستان بلکه به نفع عراق و از آن بالاتر به نفع منطقه برعهده گرفته است.
گرچه مطلقاً شواهدی در دست نیست که مقتدی صدر وظیفه میانجیگری را میان تهران و ریاض برعهده گرفته ولی همین که در ماههای اخیر شاهد تنش کلامی میان تهران و ریاض نیستیم، خود گواه آن است که دو کشور مایل به بهبود روابط خود هستند. با این توصیف، چرا مقتدی صدر نتواند چنین نقش خطیری را هم به نفع عراق و هم به نفع منطقه ایفا کند؟