(rm) صدا | [ 3:44 mins ]
اداره میراث فرهنگی و جهانگردی آذربایجان شرقی برنامهای برای بزرگداشت بابک خرمدین، یکی از رهبران شورش ایرانیان در برابر استیلای خلفای عرب تدارک دیده است. این برنامه قرار است شش روز دیگر در قلعه بابک برگزار شود. بزرگداشت بابک، رهبر خرمدینان تازیستیز، به تدریج در شمار مراسم دولتی ایران جای میگیرد. خبرگزاری میراث فرهنگی می نویسد بابک خرم دین که به دست سپاه خلیفه اسیر شده بود، پس از آنکه دست و پایش را بریدند، با دستی که برایش باقی مانده بود صورت خود را خون آلود کرد و گفت نمی خواهد خلیفه عرب رنگ پریده چهره او را ناشی از ترس بداند. علیرضا طاهری (رادیوفردا): به گزارش خبرگزاری سازمان میراث فرهنگی ایران، مراسم بزرگداشت بابک خرمدین در قلعه بابک در پنج کیلومتری جنوب غربی خیبر، در استان آذربایجان شرقی برگزار خواهد شد. در این مراسم شماری از باستانشناسان شرکت خواهند کرد تا مردم را با تاریخچه قلعه بابک، ساختمان آن و نیز تاریخ منطقه خیبر آشنا کنند.
مردم ایران صدها سال است که یاد بابک خرمدین، رهبر خرمدینان، یا سرخجامگان را گرامی داشتهاند اما این بزرگداشت در سالهای اخیر به صورت نمادی از اعتراض ایرانیان به سختگیریهای مذهبیون جمهوری اسلامی بدل شده است.
هرسال در آستانه بزرگداشت بابک خرمدین، روزنامههای محافظهکار جمهوری اسلامی بابک خرمدین و سالگرد مرگ قهرمانانه او را زیر رگباری از انتقاد میگیرند، و از مسئولان انتظامی درخواست میکنند که جلوی برپا شدن چنین مراسمی را بگیرند.
در باره چند و چون خرمدینی، آئینی که بابک رهبری آن را برعهده گرفت، تاکنون نظر قاطعی داده نشده است. اما به نوشته خبرگزاری میراث فرهنگی، خرمدینان متعلق به فرقهای از مسلمانان بودند که به دنبال اعدام ابومسلم خراسانی، رهبرپیکار با اعراب مسلط بر ایران، سر به شورش برداشتند.
خرمدینان خبر مرگ ابومسلم را بیپایه دانستند و زیر فرمان بابک خرمدین در برابر سپاهیان خلیفه عباسی سر به شورش برداشتند. این شورش 23 سال ادامه یافت و سرانجام بابک با فریبکاری و نیرنگ، به دام دشمن افتاد.
دژخمیان خلیفه برای آنکه به یاران و هواداران بابک هشدار بدهند و آنها را وحشت زده کنند، دستها و پاهای این دلیر آذربایجانی را به صورت مخالف، دست چپ در برابر پای راست و دست راست در برابر پای چپ او را قطع کردند.
بابک بعد از قطع یکی از دستان خود با دست دیگر چهرهاش را با خون خویش گلگون ساخت. خلیفه عباسی پرخاشکنان پرسید که ای سگ، چرا چنین کردی؟ بابک، که بر اثر خونریزی شدید، نیمه جانی بیشتر نداشت، لبخندی زد وگفت صورت به خون خویش آغشتم و گلگون کردم تا به هنگامی که رگهایم از خون یکسره خالی میشود، چهرهام رنگپریده ننماید وشما تازیان گمان ببرید که از فرط وحشت رنگ از رخصارم پریده است.