لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۰:۰۷

بررسی «طبل» نوشته جدید علي‌مراد فدائی‌نيا: داستان مردم دغلباز یک شهر وحشتنتاک


(rm) صدا | [ 4:58 mins ]
«طبل» کتاب جدید نویسنده مقیم نیویورک علي‌مراد فدائی‌نيا، شهری شبيه به تهران را در يک سلسله وقايع جنايی، که بی‌شباهت به روزهای پس از انقلاب نيست زنده می‌سازد. مردم شهری که او توصیف می کند، به راحتی دروغ می‌گويند، دوستان سابق خود را برای پول و مقام لو می‌دهند. آدم کشتن برايشان گويی فريضه دينی است. چيزی که راوی را در اين شرايط خفه‌کننده بين مشتی توطئه‌چين حفظ می‌کند، حس طنز سياه اوست که در زبانی که به کار می‌برد معلوم می‌شود. و البته چلوکباب‌های مکرری که در اين شهر می‌خورد. سهراب ‌آذرنوش (رادیوفردا): «... نشسته بوديم توی دفترمان و داشتيم فکر می‌کرديم، بعد اين بيست سال کار دنبال بازنشستگيمان باشيم. برويم جايی ارزان قيمت، با درآمد بازنشستگی و فروش خانه يی که داريم، بتوانيم مابقی عمرمان را طوری بگذرانيم که ناچار نشويم صبحانه‌مان را با عجله بخوريم بدويم دنبال سگ‌دوی...» (ص 10) علی مراد فدايی نيا، آخرين رمان خود «طبل» را اين چنين شروع می‌کند. شهری که هرگز نامی از آن برده نمی شود، اما وقايعی آنجا رخ داده است که مردمی نادرست و کلک‌باز را به کارهای خطرناک‌تری تشويق می‌کند. به راحتی دروغ می‌گويند، دوستان سابق خود را برای پول و مقام لو می‌دهند. آدم کشتن برايشان گويی فريضه دينی است. راوی که نه نام او را خواهيم دانست، نه سابقه و جزييات زندگی‌اش را، فقط اين را می‌فهميم که زن و بچه اش او را ترک کرده به خارج از کشور رفته‌اند. کس يا کسانی می‌خواهند او رابه هچل و دخمصه‌ای مرگبار بياندازند. چرا؟ به بقيه داستان گوش می‌کنيم: «... به اداره مربوطه که رسيديم با شرمندگی ناممان را گفتيم و جنابعالی گفتند و مختصر و مفيد عرض کرديم و تلفنی خبر دادند... وقتی از آسانسور پياده شديم اين شخص بی‌ادب به ما گفت شما بدون عينک هم می‌بينيد. گفتيم گاهی... حيران بوديم که اين شخص کيست که می‌داند ما بی عينک درست نمی‌بينيم، ولی تا عينک‌مان را گذاشتيم نبود، انگار رفته بود. همين در روبرويی که شخص بالاتر از وزير ازش آمد بيرون به استقبال ما... دست چاق و چله‌اش را آورد طرف‌مان و آن چنان محکم انگشت‌هامان را درهم فشرد بی پدر و مادر که آه از نهادمان برآمد... تعارف کرد که بفرمائيد تو. فرموديم تو. تعارف نشستن کرد. نشستيم. گفت، تا حالا که زنده‌ای يعنی بارک‌الله. با خنده‌ای که انگار زنده بودن هم هنری است فوق العاده... حالا برگشت به اصل ماجرا. يعنی اصل اساسی حيات بشر در اين حوالی: پول." (ص‌ص 50، 51) چيزی که راوی را در اين شرايط خفه‌کننده بين مشتی توطئه‌چين حفظ می‌کند، حس طنز سياه اوست که در زبانی که به کار می‌برد معلوم می‌شود. و البته چلوکباب‌های مکرری که در اين شهر می‌خورد. خوانندگانی که با رمان‌های پليسی جدی و سنگين آشنايی دارند، بطرز خوشايندی از خواندن «طبل» غافلگير می‌شوند. متاسفانه گونه ادبی رمان جنايی و کارآگاهی در ايران تکامل لازم را پيدا نکرد. بسياری از روشنفکران و کتاب‌خوانان به ديده حقارت در آن می‌نگريستند. مگر آن که مثلاً منتقدی در آن ارزش‌های پست مدرن پيدا می‌کرد و چندين اصطلاح عجيب غريب مانند ژانر آنارشيستی و «ذهن بينا متنی» و نظير آن در توجيه رديف می‌شد. هرچند اثر فدايی‌نيا به معنای دقيق کلمه رمان جنايی نيست و ساخت، کارکرد زبانی و اشارات سياسی هرچند پنهان او وجوه ديگری به رمان می‌دهد، اماراوی او گاهی مانند فيليپ مارلو، کارآگاه تکرو و شرافتمند به قلم ري‌موند چندلر نويسنده آمريکائی عمل می‌کند. ژرژ سيمنون، پليسی‌نويس فرانسوی نيز از همين مقوله آدم‌ها خلق می‌کرد، نويسنده‌ای که اين روزها منتقدان در آثار بی‌شمارش که گاه در عرض يک هفته می‌نوشت، نکته‌های ظريف روانی و اجتماعی پيدا می‌کنند. با فراوانی حوادث جنايی- سياسی در ايران، بعيد نيست که روزی روزگاری در ايران نيز کارآگاه خصوصی پيدا شود و هم اين گونه ادبی بسيار خواندنی. علی‌مراد فدايی‌نيا نزديک به سه دهه است که در آمريکا زندگی می‌کند و جزو بهترين نويسندگان ايرانی است. گفتيم نويسندگان ايرانی و نه نويسندگان مهاجر. خوشبختانه اين مرز مصنوعی که عمدتاً ناشی از ناآگاهی از کار يکديگر و گاه ناشی از تنگ‌نظری بود، اينک در حال از بين رفتن است. متاسفانه واقعيت سهمگين سانسور در ايران اجازه آشنايی وسيع با کار نويسندگان خارج را نمی‌دهد. خوبی و بدی کار نويسنده ربطی به محل زندگی او ندارد و بسياری از غول‌های ادبيات عمده عمر خود را در تبعيد خود خواسته گذرانده‌اند. محمدعلی جمال‌زاده نزديک به يک قرن دور از ايران زيست، اما تک تک کلماتش نام و بوی ايران را برخود داشت. زمانی که آثار کسانی مانند شهرام رحيميان، رضا قاسمی، اکبر سردوزامی، علی‌مراد فدايی‌نيا و ده‌ها نفر ديگر بطور کامل در ايران اجازه چاپ پيدا کند، اهميت اين دوران در ادبيات معاصر بهتر روشن خواهد شد.
XS
SM
MD
LG