(rm) صدا | [ 5:11 mins ]
آثاری از 27 عکاس ایرانی در نمایشگاه بین المللی عکس در پاریس به نمایش گذاشته شده بود که دیروز به کار خود پایان داد. منتقد مقیم پاریس، پرهام شهرجردی، در مصاحبه با رادیوفردا از تراکم عکسها در غرفه گالری «راه ابریشم» و از تمرکز عکسها بر موضوع حجاب انتقاد دارد و می گوید به نظر می رسد آنها واقعیت در باره زن ایرانی را به خاطر فروش عکس های زنان حجاب دار فدا کردند تا تصویر کاذبی که از جامعه ایران و زن ایرانی در ذهن اروپائیان وجود دارد، تقویت کنند. بهنام ناطقی (رادیوفردا): شرکت یک گالری از تهران در نمایشگاه بین المللی عکس در پاریس که در واقع یک بازار جهانی برای فروش است، برای نخستین بار کار شماری از عکاسان هنرمند ایران را در معرض دید مطبوعات و مجموعه داران پاریسی قرار داد. در میان شرکتکنندگان در نمایشگاه نام چند عکاس و هنرمند قدیمی مثل فریدون آو و بهمن جلالی به چشم میخورند، در کنار فهرستی از نام هنرمندان جوانتر. آقای پرهام شهرجردی، منتقد مقیم پاریس در باره این نمایشگاه در مصاحبه با رادیوفردا میگوید:
پرهام شهرجردی (منتقد، پاریس): گالریها سعی میکردند تعداد انگشتشماری عکس و تعداد انگشتشماری عکاس را به نمایش بگذارند، برای اینکه میخواستند یک تم خاص و یک کلکسیون خاص و یک نگاه خاص را به نمایش بگذارند و تمرکز نگاهها را به آن سمت معطوف کنند. گالری راه ابریشم بر خلاف گالریهای دیگر با تعداد زیادی عکاس شرکت کرده بود، 27 عکاس، و این باعث شده بود که در آن چندمتر مربعی که به این غرفه اختصاص داده شده بود، تعداد بسیار زیادی عکس به نمایش گذاشته شده بود، ولی نحوه نمایش عکسها به شیوهای بود که بازدیدکنندهها را یک مقدار دچار مشکل میکرد، برای اینکه بعضی از عکسها بدون قاب بود، بعضی از عکسها روی زمین بود و بعضی از عکسها روی هم افتاده بود. تعداد عکسها و تعداد عکاسهای به نمایش گذاشته شده به حدی بود که بازدیدکنندهها به سختی میتوانستند یک عکس را بین عکسهای دیگر تشخیص بدهند و بفهمند.
ب.ن.: صدای آقای شهرجردی را میشنویم که از نحوه ارائه عکسها و تراکم آنها در غرفه تنها گالری ایرانی شرکت کننده در نمایشگاه بین المللی عکس در پاریس انتقاد میکرد. آقای شهرجردی میگوید گالری جاده ابریشم و موزه هنر معاصر تهران، در انتخاب عکسهائی از زنان ایرانی د رحجاب، عملا کوشیده بودند دید رایج و کاذب اروپائی از زندگی در ایران را ترویج دهند.
پرهام شهرجردی: نگاهی که نسبت به زن در این عکسها دیده میشد خیلی نگاه سطحی و سادهانگارانهای بود. این عکسها بیشتر به افغانستان و زمان طالبان مربوط می شوند. این عکسها زن ایرانی را با چادر و با حجاب بسیار شدید نشان میدهد درصورتی که ما در تهران و در تمام شهر های بزرگ ایران شاهد هستیم که هر روز زنهای ایرانی دارند با حجاب با تمام توانی که دارند مبارزه میکنند و در عکسهای مختلفی که از تهران و شهرهای دیگر می بینیم که دختران تهرانی و شهرهای دیگر با ظاهر خیلی آراسته تردد میکنند، و وقتی میآئیم در نمایشگاه عکسی را ارائه میکنیم که هیچ ربطی به وضعیت فعلی ندارد، این سئوال را درذهن بیننده ایجاد میکند که آیا آنها قبل از هرچیز به فروش عکسهاشان توجه میکردند و میخواستند به هر قیمت که شده، عکسی را به این نمایشگاه بیاورند که خیلی راحت به فروش برود و این مسئله وقتی حقیقیت پیدا می کند که ما میدیدیم که عکسهائی که مربوط به حجاب میشد و زن ایرانی را با چادر نشان میداد، آن عکسها پرفروشترین عکسهای این گالری بود.
ب.ن.: آقای پرهام شهرجردی میگوید گالریهای بینالمللی در انتخاب عکسها بیشتر به جنبههای هنری آنها توجه داشتد درحالیکه خیلی از آثاری که از ایران عرضه شده بود، عکسهائی بودند با سوژههای اجتماعی. اما از ایران عکسهای هنری هم در نمایشگاه کم نبودند، از جمله کار خانم مهرانه آتشی و آقای آرشیا کیانی، که به گفته آقای شهرجردی، منتقد مقیم پاریس،در آنها به سنت از دیدی امروز نگاه شده بود.
پرهام شهرجردی: عکسهای هنری هم بودند... مثلا من میتوانم به عکسهای مهرانه آتشی اشاره بکنم که خواسته بود با یک نگاه مدرن زندگی سنتی در ایران را نشان بدهد به این معنا که رفته بود به یکی از زورخانههای تهران. اولا که این خودش یک حالت تناقض داشت، برای اینکه زنها اجازه ندارند به زورخانه بروند. او رفته بود و با یک نگاه مدرن، خود را بین پهلوانها و یک آینه قرار داده بود و خودش و آینه و پهلوانها را عکاسی کرده بود و این در واقع خیلی میتوانست معناهای مختلفی به خودش بگیرد. از کارهای دیگر، مثلا میشود به کار آرشیا کیانی اشاره کرد که مراسم سینهزنی ومراسم عاشورا را عکاسی کرده بود ولی نگاهی که او نسبت به این واقعه و این سنت در ایران داشت، نگاهی بود که کمتر در عکسهای خبری و معمولی میدیدیم. این نگاههای مدرن نسبت به سنت در ایران میتوانست خیلی جالب باشد، اما متاسفانه اینجور عکسها در این نمایشگاه خیلی انگشتشمار بودند و مثلا همین عکسهای خانم مهرانه آتشی یک کلکسیون بود، ولی فقط یکی از آنها به دیوار آویزان بود. و خوب به هرحال وقتی یک کلکسیون هست و فقط یک عکس را میبینیم، تمرکز ما نسبت به مجموعه از دست میرود.