کافهها در ایران، بهویژه در تهران که در سالهای اخیر شمارشان بسیار فزونی گرفته است، فقط جای نوشیدن قهوه یا گذراندن وقت نیستند؛ آنها آینهای از دگرگونیهای اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی در چهار دههٔ گذشتهاند.
از سالهای پس از انقلاب ۵۷، زمانی که کافهنشینی به چند فضای محدود و نوستالژیک محدود میشد، تا امروز که کافهها به یکی از پررنگترین نمودهای زندگی شهری تبدیل شدهاند، این فضاها همیشه همراه دگرگونیهای جامعه بودهاند.
کافهها جایی برای شکلگیری پاتوقها، بازسازی پیوندهای اجتماعی، بازتاب سبکهای گوناگون زندگی و حتی شکلگیری مقاومتهای پنهان در برابر فشارهای بیرونی بودهاند.
گسترش یکبارهٔ کافهها در پایتخت ایران، در کنار محدودیتها، برخوردهای ایدئولوژیک و فشارهای اقتصادی، تصویری دوگانه و پیچیده از جامعهٔ امروز ارائه میدهد؛ تصویری که از دید ناظران، منتقدان و مخالفان پنهان نمانده است.
نسخهٔ کامل این گزارش را میتوانید همینجا بشنوید؛ چکیدهٔ آن نیز در ادامه آمده است.
در روزهای اخیر، پرستو فروهر که برای برگزاری سالگرد کشته شدن مادر و پدرش در «قتلهای زنجیرهای» به تهران سفر کرده بود، در مطلبی که پس از بازگشت از ایران در نشریه آنلاین آسو منتشر کرد، از جمله به موضوع کافههای تهران هم پرداخته بود که از نگاه او در مرکز شهر تهران بسیار فراگیر شدهاند.
خانم فروهر به رادیو فردا میگوید شهروندان «بخشی از فضای عمومی را از آنِ خود کرده و در آن رفتاری را میکنند که خود تعیین کردهاند».
کافههای تهران، اگرچه همچنان با تهدید اخطار و پلمبشدن مواجه هستند، اما فضایی که در بسیاری از آنها شکل گرفته، امتداد محیطی است که در دهههای گذشته، شهروند ایرانی تنها میتوانست در میان دیوارهای خانه خود، آن هم با ترسولرز تجربه کند؛ از شنیدن انواع موسیقی تا پوششی که نسبتی با حجاب اجباری ندارد و معاشرت با افرادی از جنس مخالف..
اما این محیطهایی که حالا در چهارگوشهٔ پایتخت و البته سایر شهرهای بزرگ ایران شکل گرفته، از دید افرادی دیگر چون سعید جلیلی، از مهمترین چهرههای جناح تندرو در جمهوری اسلامی، هم دور نمانده و او کافهها را اماکنی برای تضعیف بنیان خانواده توصیف کرده است؛ اظهاراتی که با واکنشهای بسیاری در فضای رسانهای و آنلاین فارسی روبهرو شد.
خبرآنلاین، که سعید جلیلی را نامزد همیشهناکام اصولگرایی رادیکال ایرانی خوانده، در واکنش به حرفهای او دربارهٔ کافهها مینویسد: «مشکل تفکر عبوس سعید جلیلی با کافهها بیش از خانههاست، چون کافه به ساحت عمومی تعلق دارد و این جماعت عرصهٔ عمومی را هم میخواهد تصاحب کند.»
یک کافهنشین چهلوچندساله به رادیو فردا میگوید: «کافههای بیست سال پیش تهران، مانند شوکا یا ۷۸، مانند جزیرهها و دیرهایی بودند بر فراز یک تپه که مرزهایشان از لحاظ جغرافیایی و کاراکتر بسیار واضح بود، اما امروز باید بسیار بگردی که جای خود را پیدا کنی تا یک کافه تبدیل به یک پاتوق شود.»
اما فارغ از آنکه کافه تبدیل به مکانی شود که اجتماعی چنددهنفری در آن شکل بگیرد و تبدیل به یک «پاتوق» بشود یا نه، استقامت و ایستادگی برای پیادهکردن سبک دلخواه زندگی (تا حد ممکن) مهمترین کارکرد کافههای امروز به نظر میرسد.
و البته که تلاش برای ادامهدادن آن سبک زندگی، با هزینههای سنگین زندگی که شهروندان ایرانی با آن دستوپنجه نرم میکنند، دوگانهٔ پیچیدهای را رقم میزند.