لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۱۶:۰۴

ميزگرد دمکراسي و حقوق بشر راديوفردا: تاثير نهضت ملي شدن نفت بر روند دموكراسي در ايران


(rm) صدا |
علي سجادي (راديو فردا): كمي بيش از پنجاه سال از جريان نهضت ملي شدن نفت ايران مي گذرد. در طول اين نيم قرن، وقايع و حوادث زيادي در ايران روي داده كه بي ترديد مهمترين آن انقلاب اسلامي در سال 1357 بود كه با شعارهاي استقلال، آزادي و معدلت اجتماعي به انجام رسيد. در طول اين سالها اشخاص و گروههاي متفاوتي در صحنه سياسي ايران حضور يافتند، به قدرت رسيدند و سپس جاي خود را به گروهها و افراد ديگر دادند. با اين همه نهضت ملي ايران در اوايل دهه سي خورشيدي كماكان به عنوان مهمترين نهضت مدني، دموكرات و قانونگراي ايران در يكصد سال گذشته در خاطره جمعي ايرانيان جايگاه ويژه اي يافته است. به اين مناسبت، در آستانه سالگرد ملي شدن صنعت نفت ايران، برنامه اين هفته دموكراسي و حقوق بشر را به تاثير نهضت ملي ايران در آن سالها در روند دموكراسي اختصاص داده ايم و از سه تن از صاحبنظران، آقايان دکتر محمد ملكي، پرويز ورجاوند و دكتر ماشاءلله آجوداني دعوت كرديم نظرات خود را درباره تاثير آن نهضت در روند دموكراسي در ايران بيان نمايند. سئوال نخست اين است كه چگونه است كه جوانان بيست و چند ساله امروز كه هيچ كدامشان در زمان نهضت ملي شدن نفت وجود نداشتند و آن نهضت را درك نكردند، امروز در اجتماعات خود، نهضت ملي و حكومت برآمده از آن را به عنوان نمونه اي از حكومت آرزويي ياد مي كنند. آقاي دكتر آجوداني. دكتر ماشاءلله آجوداني: براي اينكه نهضت ملي مصدق تنها سنت دموكراتيکي بود كه ما بعد از انقلاب مشروطه در ايران داشته ايم. تنها سنتي بود كه هم در داخل ايران موازين دموكراتيك را در سياست رعايت مي كرد و بنيان حقوق مردم را در نظر داشت. و هم از نظر قدرتهاي خارجي، حامي منافع ملي ايران بود و به استقلال ايران و حاكميت ملي مستقل ايران صحه گذاشت. دروقاع نهضت ملي ايران سند استقلالي بود كه به نفع ملت ايران امضا شد، به همت نهضت ملي و به همين دليل هرجا كه صداي آزاديخواهي در ايران بلند مي شود و هرجا كه صداي استقلال بلند مي شود، سرنمون درخشاني كه در تاريخ ملموس و نزديك ما وجود دارد، سرنمون مصدق و نهضت ملي است. ع . س : جناب ورجاوند. پرويز ورجاوند: اين جوانان به هر حال همانطور كه اشاره فرموديد، دوران مصدق را به طور مستقيم درك نكردند، ولي دوران انقلاب را به گونه اي با يك ذهن خيلي مغشوش از آن آگاهيهايي دارند و بيشتر چون در قبال مسائل دوران بعد از انقلاب با رويدادها آشنايي پيدا كردند، امروز به يك انتخاب دست زدند و طي چند سال اخير بخصوص، بخصوص طي اين دوسال اخير است. جوانها تمام مسائل بعد از انقلاب را ارزيابي كردند، جنبه هاي مذهبي قضيه را، جنبه هاي ملي مذهبي قضيه را و امروز را هم با يك نگرش ملي در مسيري قرار گرفتند كه راه نجات را همان پرچمداري نهضت ملي ايران مي بينند، به دليل اينكه آگاهانه مي بينند كه آن جريان توانمندانه توانست با قدرتهاي جهاني روبرو بشود و نه اين كه فقط شعار بدهد و جامعه ايران را درگير مشكلات و تبعات بعدي قضيه كند. بلكه شاهدند كه يك مبارزه ضد استعماري چقدر توانمندانه به نتيجه رسيد و سرانجام ملي شدن صنعت نفت براي ملت ايران به ارمغان آمد. شاهد اين مساله هستند كه حمايت از مردم، استقرار عدالت اجتماعي و استقرار حاكميت ملي، هدفي نبود كه در چهارچوب فشار گفته شود و بعد به خاطر منافع فردي و گروهي ناديده گرفته شود. بنابراين همه آنچه را كه امروز در جامعه مورد علاقه شان، يك جامعه قانونمند، يك جامعه اي كه متكي باشد بر يك روند مسائل مدني، يك جامعه اي كه در آن انسانها به شمار بيايند، افراد به عنوان شهروند مورد قبول باشند و مورد تجاوز قرار نگيرند، زنان در اين جامعه بتوانند از اعتبار و وزن لازم خودشان برخوردار باشند و به عنوان يك جريان برابر با مردان به شمار بيايند. همه اينها چيزهايي است كه دانشجوي دختر و پسر و نسل جوان شاهد اين است وقتي مقايسه مي كنيم، مي بينيم كه در اين كارنامه فراوان سرفصلهاي طلايي وجود دارد و شاهد اين هست كه در دوران بعد از انقلاب در كنار مجموعه اي از شعارها، هيچ گام موثري در قبال آن چيزي كه خواست مردم بود و در چهارچوب آن خواستش تحول و دگرگوني 22 بهمن را بوجود آورد، همه اينها فراموش شده است. ع . س : آقاي دكتر ملكي. ؟؟ ملكي: ببينيد نسل جوان امروز، با مطالعاتي كه انجام داده و با مروري كه در تاريخ گذشته ايران نموده، به اين نتيجه رسيده كه مصدق يك انسان دموكراتي بود كه نه در سخن، بلكه در عمل اين اعتقاد خودش را پياده كرده. اين كه سئوال مي فرماييد كه چرا جوانها به آن دوره برگشتند، به خاطر اين است كه مقايسه اي وقتي جوانها مي كنند بين دوران زمامداري كوتاه مدت دو سال و خورده اي دكتر مصدق و آقاي خاتمي در اين مدت نزديك هفت سال، مي بينند كه شعارهايي كه آقاي خاتمي مطرح كردند از جمله مردم سالاري، قانونمداري و دموكراسي، اينها چيزهايي است كه در زمان حكومت دكتر مصدق در ايران پياده شد، به دليل اين كه دكتر مصدق واقعا اعتقاد به اين مسائل داشت. دكتر مصدق واقعا يك فرد آزاده بود، نه آزادي خواه. براي اينكه همه آزادي خواه هستند، اما اگر انسان آزاده باشد، در موقعي كه بتواند و به قدرت هست رعايت آزادي ديگران را بكند، اين درست است. بنابراين نسل امروز وقتي تاريخ را مطالعه مي كند و مي بيند كه مصدق بدون اينكه اين شعار را بدهد، شعار مردم سالاري و قانونمداري و دموكراسي، واقعا اين سه مساله را عمل كرد و ديگران در حالي كه با اين شعار آمدند روي كار و مردم و مردم به خاطر اين شعار به آنها راي دادند، نتوانستند در نزديك به هفت سال حكومت خودشان يعني آقاي خاتمي، هيچيك از اين مسائل را اجرا كند، اين است كه خواه و ناخواه مصدق مي شود براي آنها الگو. ع . س: اهميت حكومت مصدق در چه بود؟ ماشاءلله آجوداني: به اعتقاد من نهضت ملي شدن صنعت نفت، هميشه به عنوان يكي از دستاوردهاي بزرگ جامعه مدني و دموكراسي در ايران قلمداد خواهد شد، براي اينكه اگر منصفانه به تاريخ ايران نگاه كنيم، از انقلاب مشروطه تا همين امروز كه من با شما سخن مي گويم، هيچ دولتي در ايران روي كار نيامده است كه به اندازه مصدق به موازين دموكراتيك و به موازين دموكراسي معتقد باشد و اين همه به سربلندي و اعتلاي دولت ايران توجه كرده باشد و مهمتر از همه آن بنيادي را كه ما در انقلاب مشروطه پيريزي كرده بوديم به لحاظ نظري كه خواستار استقلال ملت ايران بود و خواستار آن بود كه حق حاكميت از آن ملت ايران باشد، مصدق نمايندگي كرد، به طرز بسيار آشكاري نمايندگي كرد و ما امروز هم به اصطلاح از نهضت مصدق درسهاي فراواني مي توانيم بگيريم و بي ترديد اگر توجه كنيم، جريانهاي سياسي ايران از جناحهاي خاصي كه در ايران حضور داشتند در دوره حكومت پهلوي و هم امروز، همه با نظر مثبتي به نهضت مصدق و به دستاوردهاي او نگاه مي كنند و هيچ جريان سياسي نمي تواند بنياد تازه اي سياسي را پيش ببرد بدون نگاهي به گذشته درخشان تاريخي كه در اين دوره در دوران بسيار كوتاه، يعني در بيست و هشت ماه نصيب ملت ايران شده. البته مي دانيد جريانهاي سياسي را كه صحبت مي كنم، آن بخش بزرگي را كه قاعدتا با مصدق مخالف هستند و يا انتقاداتي را دارند، آنها را كنار مي گذارم، البته انتقادات را مي توان پذيرفت و قبول كرد كه در دولت ملي مصدق بشود نكاتي را گرفت كه انتقاد باشد و البته اين انتقادات را هم بايد با توجه به شرايط تاريخي آن دوره بررسي كرد. اما منظورم كساني هستند كه به طور كلي دارند مصدق را نقد مي كنند من با آنها كاري ندارم، ولي عمدتا جريانات سياسي ايران در تاريخ ايران، چه در دوران پهلوي چه امروز، هميشه با ديدگاه مثبتي به اين كارنامه نگاه كردند و آن دستاوردها هنوز به اعتقاد من چه به لحاظ عملي و چه به لحاظ نظري اهميت دارد در نهضت دموكراسي و پيشبرد نهضت دموكراسي در ايران. پرويز ورجاوند: من تصور مي كنم كه نهضت ملي شدن صنعت نفت و نهضت ملي ايران، بزرگترين دستاوردش به ميدان آوردن مردم و كليت ملت ايران بود براي اين كه به دو امر بتواند جامه عمل بپوشاند. يكي تعيين سرنوشت به دست مردم و ديگري نفي سلطه قدرتهاي بيگانه و اين مردم بودند كه به صحنه آمدند و پايه يك حركت يك جامعه مردم سالار را به گونه اي در عمل نهاد. ع . س : ما به ميدان آمدن مردم را در موارد متعدد ديديم. نفس آوردن مردم به ميدان، تا چه حد در تعميق دموكراسي موثر است؟ ماشاءلله آجوداني: من البته در به ميدان آوردن مردم در پيشبرد دموكراسي مخالفم. براي اين كه مردم را بخصوص در جوامعي كه مردم آگاهيهاي سياسي لازم و تربيت دموكراسي را از طريق آموزش و پرورش دريافت نكردند و نهادهاي دموكراتيك در جامعه بنيانهاي اساسي ندارد و جامعه مدني رشد نكرده، قاعدتا در چنين جوامعي مردم را تحت عواطف سياسي و مذهبي به ميدان كشيد و اينها ربطي به مسائل دموكراسي ندارد. اما فراموش نكنيم كه در مورد مصدق، مساله اين نبود. مصدق در همان دوره 28 ماهه اي كه دولت او در ايران در بدترين شرايط تاريخي ايران حضور داشت و خدمت مي كرد، دست به اقدامات زد عملا در جهت منافع ملي مردم كه همين اقدامات، حمايت گسترده مردم را جلب كرد و اين در شعار نبود، در عمل بود. مثلا به عنوان نمونه شوراي روستاها را تشكيل داده بود كه خود روستاييان در سرنوشت خودشان سهيم بودند و مهمتر از همه در مورد آموزش و پرورش، تشكيل شوراي عالي فرهنگ بود و از نظر مالي دانشگاههاي مملكت را مستقل كرد، مساله قانون استخدام قضات بود و اين نكاتي كه انجام داد در دوره حكومت مصدق، استقرار كانون وكلاي دادگستري، دستاورد مهم مدني بود. اين اقداماتي را كه من نمونه هاييش را خدمتتان عرض كردم، مهمتر از همه اينها، مساله لايحه مطبوعات بود و آزادي كه در تمام اين دوران به مطبوعات داده شد. بنابراين دولت مصدق دولت شعار نبود، دولتي بود كه در عمل دست به اقدامات دموكراتيكي براي ايجاد جامعه مدني در ايران زد و ايرانها مورد حمايت مردم بود و اگر مردم در آن دوره از مصدق حمايت مي كردند، صرفا شور احساسات نبود كه آن را بخواهيم با دوره هاي بعدي مقايسه كنيم. البته دوره خاتمي متفاوت است با دوره انقلاب و اينها را بايد در جاي خودش ارزيابي كرد. الزاما آوردن مردم به ميدان، به معناي پيشرفت دموكراسي نيست. دموكراسي به نهادهاي اساسي خودش احتياج دارد، به بنيادهاي خودش احتياج دارد و مهمترين نقش مصدق در نهضت دموكراسي در ايران در همين بود كه اين بنيانهاي مستقل را به عنوان ابزارهاي جامعه مدني در ايران نخستين بار استقلال داد و استقلالش را تضمين كرد. ع.س.: آقاي ورجاوند؟ دکتر پرويز ورجاوند: بي برو برگرد ساماندهي کردن شرايط يک جامعه مدني مي تواند به صورت يک بنيادي قرار بگيرد که بقيه مسائل را در دنبال خودش دارد. سخن من در مورد به ميدان آوردن عبارت از اين بود که مردم را به آگاهي لازم رسانيد، به آگاهي نسبي رسانيد، و به مردم اين آگاهي و توجه داده شد که بايد بيايند و حقوق خودشان و تقاضاي خودشان را مطرح کنند و از آن دفاع کنند و پا بفشارند و به همين ترتيب است که شما ملاحظه مي کنيد که در دوران مصدق چند حزب و سازمان سياسي شکل مي گيرد. بنابراين يکي از مهمترين بنيادهاي جامعه مدني که سازمان هاي سياسي و احزاب باشند، اين را هم بايد به زمان مصدق نسبت داد؛ ولي با کمال تاسف در دوران بعد از انقلاب تمام تلاش هاي حاکميت بر اين بوده است که بتواند مردم را دور بکند از ساختار يک جامعه مدني. اين بيدار ساختن و به صحنه آوردن مردم همراه با آگاهي دادن بود و سامان پيدا کردن و سازمان يافتگي صورت گرفت. ع.س.: از قديم مي گفتند مطبوعات رکن چهارم مشروطه يا آزادي است. اجازه بدهيد در مورد آزادي مطبوعات در اين دوره و تاثير آن در نهاديه کردن آزادي در جامعه به عنوان رکن اصلي دموکراسي صحبت بکنيم. آقاي آجوداني؟ دکتر ماشاء الله آجوداني: مهمترين نکته اي که در دولت مصدق انجام گرفت، همان طور که خدمتتان عرض کردم، از زير سلطه دولت خارج کردن روزنامه ها بود با تشکيل دادگاه هاي کيفري در حضور هيات منصفه که اين هيات ها از افراد مختلف، از وکلاي دادگستري، روزنامه نگاران، علما، حتي بازرگانان، دبيران، آموزگاران، مالکان، و کشاورزان تعيين مي شدند و کارگزان و اصناف و اين ها نظارت داشتند و خوب، اين اقدام مصدق در واقع اقدامي بود براي مدني کردن و به اصطلاح دموکراتيک کردن نهاد مطبوعات در جامعه ايران و ما هنوز هم هر تلاشي در دوره هاي معاصر براي آزادي مطبوعات مي کنيم، به نحوي مسبوق است به آن چيزي که در دولت مصدق اتفاق افتاد. يعني ما همچنان خواهان آزادي مطبوعات بدون سلطه دولت هستيم، بدون سانسور هستيم، و فعال کردن نهادهاي هيات منصفه و اين همان عملي بود که در دولت مصدق انجام گرفت. بنابراين امروز هم اگر دقت بکنيد يکي از مهمترين بنيادهاي نظام هاي دموکراتيک ايجاد مطبوعات آزاد است. مطبوعات آزاد هستند که قدرت افشاگري و نقد و داوري دارند و مهمتر از همه مطبوعات آزاد محلي هستند که مردم مي توانند ديدگاه هاي خودشان را آزادنه منعکس بکنند، بنيان هاي جامعه را نقد بکنند، و سياست ها را به گفتگو بگيرند و ترديد نيست که مطبوعات آزاد مي تواند در پيشبرد آموزه هاي دموکراتيک در هر کشوري موثر باشد و در سرنوش سياسي آن کشور نقش موثري را ايفا بکند. به همين دليل حکومت هاي خودکامه در ايران هميشه با آزادي مطبوعات مخالفت کرده اند و امروز هم که در جمهوري اسلامي شاهدش هستيم از دوران دولت آقاي خاتمي که لايحه مطبوعات را بردند به مجلس، با حکم حکومتي آقاي خامنه اي جلويش را گرفتند و همين امروز هم هزار نوع فشار بر اهل مطبوعات است، بر روزنامه نگاران است، بر اهل قلم و نويسنده و اعضاي احزاب در ايران وجود دارد و اين نشان مي دهد که حکومت هاي خودکامه هيچ گاه سر فرود نمي آورند در برابر اراده ملي براي آزاد ساختن مطبوعات که بيانگر اراده ملي و خواست مردم مي تواند باشد. ع.س.: جناب ورجاوند؟ دکتر پرويز ورجاوند: ملاحظه کنيد؛ واقعا مساله مطبوعات در دوران دکتر مصدق يک ويژگي عجيبي پيدا کرد. يعني تا قبل از آن روزنامه هايي بودند که يک مقدار جنجال آفرين بودند؛ روزنامه هايي که در جهت رشد جامعه و طرح مسائل ملي در جامع باشند، نبودند. يکي دو روزنامه داشتند که جنبه خبري و اطلاع رساني عمومي داشتند؛ آگهي هاي تسليت را چاپ مي کردند، مثل کيهان و اطلاعات. ولي در زمان دکتر مصدق شرايطي پيش آمد که سازمان هاي سياسي هر کدام نشريه خاص خودشان را داشتند و يکي دو تا روزنامه توانستند در گستره بسيار وسيعي حضور پيدا کنند و مسائل را طرح کنند که يک نوع آموزش سياسي براي جامعه به وجود آمد. بنابراين آزاد بودن مطبوعات در آن زمان يک پديده اي است که تقريبا غير قابل تصور است و هيچ گاه نمي شود هيچ زماني را با آن زمان مقايسه کرد. شما شاهد هستيد که دکتر مصدق اعلام مي کند که اگر هر نشريه اي و هر کسي در نوشته اش به من به عنوان رئيس دولت توهين کرد، شما حق نداريد که کوچکترين پيگيري در موردش بکنيد. اين را مقايسه بکنيد با اين که همين حدود دو هفته پيش روزنامه شرق در ايران وقتي مي آيد نامه اي را که آقايان وکلاي مستعفي مي نويسند براي آقاي خامنه اي، اين را منتشر مي کند بلافاصله به توقيف کشانده مي شود. يعني شما دو فضاي متفاوت را مي بينيد. ما تا در ايران قادر بر اين نباشيم که يک فضاي باز براي مطبوعات داشته باشيم که مطبوعات قدرت نقد کردن و قدرت طرح کردن مسائل و بازخواست کردن را نکنند و هر کدام از اين ها که صبح پا مي شوند نگران اين باشند که روزنامه شان که عصر يا فردا صبح چاپ مي شود ممکن است با تيغ تيز توقيف مواجه بشود، تا چنين فضايي متفاوت نشود و يک فضاي باز به وجود نيايد اصلا حرکت مردم سالاري در جامعه با افت و خيزهاي شديدتري رو در رو و درگير خواهد بود. ع.س.: آقاي دکتر ملکي؟ دکتر محمد ملکي: ببينيد، از بعد از قيام مردم براي مشروطه و شايد قبل از آن، شايد يواش يواش مطبوعات نقش پيدا کردند در اين مملکت در روشنگري مردم و نقد حاکميت. البته در زمان رضاخان يک مقداري سانسورها شديد شد و بعد هم در زمان محمدرضا سانسور تا حدي وجود داشت تا زمان مصدق. در زمان مصدق همان طور که عرض کردم، مي بينيم روزنامه هاي مخالف (نه تنها روزنامه هاي مخالفي که مربوط به حزب توده بود مثل چلنگر و به سوي آينده) بلکه روزنامه آتش که آن ميراشرافي معروف مسئولش بود و ديگر روزنامه ها، شديدترين حملات را به دکتر مصدق مي کردند، به حکومت ايشان مي کردند، ايشان را نوکر بيگانه خطاب مي کردند، ايشان را کمونيست خطاب مي کردند، و انتقادهاي بسيار تند و زننده. هرگز حتي براي يک مورد دستور نداد که يکي از اين روزنامه ها را توقيف بکنند، به دليل اين که معتقد بود که روزنامه ها نقش بسيار بسيار اساسي در نهادينه شدن دموکراسي دارند و اين نقش را ما به خصوص در اين سال هاي اخير شاهدش بوديم که روزنامه ها توانستند تا حدودي مسائل را مطرح بکنند، گذشته ايران را مطرح بکنند، به خصوص وقايعي که در سال 60 به بعد در اين جا اتفاق افتاده بود را مطرح بکنند، به مردم آگاهي بدهند، روشنگري بکنند؛ اما نظام ولايي تحمل اين امر را نياورد و همان طور که مي دانيد دستور توقيف فله اي روزنامه ها را صادر کرد و تا اين لحظه اي که من با شما صحبت مي کنم حتي تحمل يک روزنامه اي که وابسته به جناح اصلاح طلب بود (ياس نو) را هم نياورده است و به اين ترتيب مي بينيد که روزنامه ها الان (آن چند روزنامه اي هم که در مي آيد) مجبور به خودسانسوري هستند و بسياري از مطالب را نمي نويسند؛ حتي نامه اي که نمايندگان مجلس مي نويسند به آقاي خاتمي، اين ها حق ندارند که اين نامه را منتشر بکنند و به دليل منتشر کردن اين نامه دو نامه باقي مانده تا حدودي مربوط به اصلاحات را هم توقيف مي کنند. بنابراين نقش روزنامه ها را در روشنگري و نهادينه کردن دموکراسي به هيچ وجه نبايد فراموش کرد. ع.س.: به عنوان آخرين پرسش، چه درسي مردم مي توانند از نهضت ملي شدن نفت بگيرند در روند دستيابي به دموکراسي؟ جناب آجوداني؟ دکتر ماشاء الله آجوداني: تمام اين صحبت هايي کرديم، در يک نکته مي شود اين مساله را خلاصه کرد و آن اين است که نهضت ملي در ايران اين را نشان داد که اگر يک دولت ملي بر سر کار باشد و بخواهد خواست ملت را برآورد بکند، مي تواند دستاوردهاي درخشان داشته باشد و مي تواند استقلال ايران را حفظ بکند؛ همان جوري که مصدق کرد و به اعتقاد من اين مهمترين درسي است که مي توانيم بگوييم که اگر اين نهضت در مراحل نهايي خودش واقع بيني سياسي را جاي شوق و شور سياسي و عواطف ملي مي گذاشت، شايد امروز سرنوشت ما چيز ديگري بود و همين نکته مهمي است که حتي از شکيت نهايي اين جريان ما مي توانيم درسي در خدمت به استقلال و دموکراسي بگيريم و اين را بفهميم که در دنياي متمدن اگر مي خواهيم زندگي بکنيم، بايد واقع بيني سياسي را جايگزين هر نوع شور و احساسات، چه احساسات ملي و چه احساسات مذهبي و احساست عمومي بکنيم و بفهميم که دنياي سياست راهکارهاي خاص خودش را دارد. ع.س.: جناب ورجاوند؟ دکتر پرويز ورجاوند: من فکر مي کنم که همه آن چه که در اين گفت و شنود مطرح شد، به روشني حکايت از اين دارد که چگونه در آن دوران عمل شد، چگونه با وجود آمادگي هاي فراوان در بين جامعه ايران، شرايطي را بر جامعه ايران تحميل کردند يک جمع انحصار طلب که امروز ما نه تنها نتوانيم کوچکترين دستاوردي نظير دستاوردهاي نهضت ملي را به دست بياوريم، که جامعه در يک نگراني و اندوه به سر مي برد. شما ببينيد که در جريان نهضت مصدق تلاش بر اين شد که ايراني يک نوع هويت مطلوب خودش را بازبيابد؛ احساس بکند که قدرت اين را دارد که سرفرازانه در جهان ملت ها حضور پيدا بکند. اين يکي از گام هاي موثر و يکي از تاثيرات فراواني بود که جامعه ايران، شما ببينيد جامعه اي که از نظر امکانات اقتصادي در وضع بسيار نا مناسبي بود؛ توانست چنان روي پاي خودش بايستد که دو سال و چهار ماه اين مملکت براي اولين و آخرين بار در تاريخ تا به امروز صادراتش بر وارداتش فزوني مي گيرد. اين صادرات حاصل تلاش و توليد مردم بود و بخش زيادي از بخش خصوصي احساس اعتبار مي کرد و خودش را در صحنه موثر مي ديد و بنابراين مي کوشيد تا بتواند به سهم خودش. مردم در آن زمان صف مي بستند که بروند ماليات هايشان را بدهند. اين فرق مي کند با امروز که نحوه عملکرد دستگاه طوري است که مردم را رمانده و به جاي اين که با ماليات بتوانند اين کشور را روي پاي خودش نگه دارند، فقط از مسير فروش ارز حاصل از نفت دارند اين مملکت را اداره مي کنند. آن زمان اين ملت يک ليتر نفت نتوانست بفروشد؛ تمام هزينه صنعت نفت را داد و تمام هزينه مربوط به جامعه را داد و جامعه راضي بود؛ ناراضي از نقطه نظر مسائل اقتصادي و فشار و فقر نبود. بنابراين هر يک از اين ابعاد را که در نظر بگيريد، مي بينيد که مردم يک چشم اميد دارند و آن چه که به دست آورده اند در آن سال ها به دليل اين بود که ذهنيت رهبران جامعه در مسيري قرار داشت که بتواند جامعه را به سوي يک مردمسالاري واقعي و ملت محوري پيش ببرند. ع.س.: آقاي دکتر ملکي؟ دکتر محمد ملکي: تجربه زمان دکتر مصدق که همان جور که فرموديد حدود 50 سال پيش اتفاق افتاد، نشان دهنده اين است که تا موقعي که در مملکت دموکراسي برقرار نشود، آگاهي هاي مردم بالا نمي رود. نسبت مستقيمي بين دموکراسي و آگاه شدن مردم وجود دارد. هميشه حکومت ها استبدادي و ديکتاتوري با آگاه شدن مردم مخالف بوده اند، چون مردمي که آگاه باشند زير بار تحميلات حکومت هاي استبدادي نمي روند و از حقوق خودشان دفاع مي کنند. بنابراين اين تجربه زمان دکتر مصدق که ما شاهد بوديم در عرض مدت محدود حکومت ايشان، مردم ايران چقدر از نظر فکري رشد پيدا کرده اند به طوري که زبانزد خاص و عام شده اند و مردم منطقه متوجه شدند که چقدر مردم ايران رشد کرده اند و ايران شد يک نمونه و الگويي براي منطقه. ع.س.: با تشکر از آقايان آجوداني، ورجاوند، و ملکي. كمي بيش از 50 سال از نهضت ملي شدن نفت ايران مي گذرد. در طول اين نيم قرن، وقايع و حوادث زيادي در ايران روي داد كه بي ترديد مهمترين آن انقلاب اسلامي در سال 1357 بود كه با شعارهاي استقلال، آزادي و عدالت اجتماعي به انجام رسيد. در اين سالها اشخاص و گروههاي متفاوتي در صحنه سياسي ايران حضور يافتند، به قدرت رسيدند و سپس جاي خود را به گروهها و افراد ديگر دادند. با اين همه نهضت ملي ايران در اوايل دهه 30 خورشيدي كماكان به عنوان مهمترين نهضت مدني، دموكرات و قانونگراي ايران در صد سال گذشته، در خاطره جمعي ايرانيان جايگاه ويژه اي دارد. در برنامه اين هفته دموكراسي و حقوق بشر، آقايان محمد ملكي، نخستين رئيس دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامي، پرويز ورجاوند، عضو جبهه ملي ايران، و دكتر ماشاءلله آجوداني، محقق تاريخ، به بحث و اظهار نظر درباره تاثير نهضت ملي شدن نفت بر روند دموكراسي در ايران مي پردازند.
XS
SM
MD
LG