لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۱۷:۳۱

ميز گرد راديو فردا: حقوق بشر و دموكراسي، آينده دموكراسي در ايران


(rm) صدا |
مريم احمدي (راديو فردا): آينده دموكراسي در ايران هم در داخل وهم در خارج يكي از مهمترين بحثهاي جاري است. درارتباط با همين مسئله يعني آينده دموكراسي در ايران ما نيز از سه صاحبنظر دعوت كرديم در اين ميزگرد شركت كنند. خانم لادن برومند، فعال حقوق بشر در واشنگتن، آقاي هوشنگ امير احمدي فعال سياسي در نيوجرسي و آقاي صادق زيبا كلام استاد دانشگاه و تحليلگر مسائل سياسي در ايران. خانم برومند با تشكر از اينكه در برنامه ما شركت كرديد بفرماييد آينده دموكراسي در ايران را چطور مي بينيد؟ لادن برومند: من فكر مي كنم كه ما مي توانيم به آينده دموكراسي در ايران خوشبين باشيم و اگر شرايط يكي دو سال قبل از انقلاب اسلامي را مقايسه كنيم با شرايط كنوني ايران، مي توانيم ببينيم كه جامعه ايران تا چه حد از نظر سياسي رشد كرده و از نظر ايدئولوژيك در واقع ما به يك اجماعي در مورد اصول دموكراسي رسيديم، درحاليكه در آن دوره قبل از انقلاب اگرچه صفبنديهاي سياسي خيلي مشخص بود، احزاب سياسي بود و شكل گرفتن يك آلترناتيو سياسي براي رژيم به نوعي ساده تر بود. اما از نظر ايدئولوژيكي تفاوت بسيار زياد بود و گروههايي كه واقعا به انديشه دموكراتيك و اصول دموكراسي و حقوق بشر اعتقاد داشتند، تعدادشان خيلي كم بودند و به غير از افراد قليلي در جبهه ملي ايران، بقيه گروههاي سياسي ايران طرفدار دموكراسي نبودند. امروز وضع خيلي فرق مي كند. امروز گواينكه از نظر سياسي چشم انداز جامعه ايران هنوز نامشخص است ولي از نظر ايدئولوژيك يك توافق بي سابقه اي در مورد برتري نظامهاي دموكراتيك و اهميت احترام به حقوق بشر هست. كه از تمام مطالبي كه ما در داخل ايران ما مي خوانيم و همچنين از گفته ها و گفتارهاي سياسي تبعيديان در خارج از كشور همين برداشت را مي توان كرد. م ا: آقاي اميراحمدي شما ضمن ابراز نظر در مورد آينده دموكراسي بفرماييد چقدر با اين عقيده موافقيد كه ايده تغييرات گام به گام در ايران تقريبا شكست خورده. هوشنگ اميراحمدي: خانم برومند از جاي خوبي شروع كردند. ما بايد به آينده دموكراسي در ايران خوشبين باشيم. فرهنگ سياسي جديدي در ايران درحال شكل گرفتن است كه اين فرهنگ به مقدار زيادي حق دموكراسي حقوق بشر، نه به عنوان يك شعار بلكه نياز اجتماعي در ايران دارد نگاه مي كند، اين فرهنگ از فرهنگ گذشته كه دموكراسي را مي خواهد از طريق خشونت و زور و يكشبه درست كند، جدا شده و وارد يك مرحله جديدي شده كه به نظر من پخته است. و از همه مهمتر فكر كنم كه الان بحث دموكراسي در ايران با بحث عدالت اجتماعي و با بحث توسعه سياسي و توسعه اقتصادي باهم دارد پيش مي رود. يعني سه نياز اساسي جامعه ايران را ما داريم براي اولين بار مي بينيم به يك شكلي كه نيروهاي مختلفي كه پشت سر اينها هستند دارند دور هم جمع مي شوند و اين حركت را مي كنند، ولي اينكه حركت گام به گام دموكراسي شكست خورده، من فكر ميكنم كه تا حدودي شايد درست باشد، ولي در مجموع درست نيست. به اين معني كه متاسفانه ما در اين چند سال گذشته بحث دموكراسي را فقط درون دولت و درون مذهب در ايران بررسي كرديم، ولي وقتي مي گوييم اصلاح طلب و محافظه كار، هميشه منظورمان يك نيرويي بود كه درون دولت و مذهب اسلام شكل گرفته بود. واقف به اينكه جامعه ايران هم وسيعتر از دولت و هم وسيعتر از به اصطلاح ايدئولوژي درون دولت است. بنابراين اگرچه اصلاح طلبان ما در اين چند سال گذشته با شكستهايي درون دولت مواجه شدند،اما جامعه خارج از دولت به نظر من جامعه بسيار زنده اي است،هنوز هم جامعه اي است كه دموكراسي و عدالت اجتماعي و توسعه اقتصادي مي خواهد، اين جامعه به نظر من به اين سادگي اين جريان را رها نخواهد كرد،از همه مهمتر طبقات متوسط ايران كه هميشه پرچمدار اصلي توسعه سياسي در ايران بودند،اين نيرو، نيروي طبقه متوسط در ايران، هم از نظر كميت وهم از نظر كيفيت در يك وضعيت بسيار خوبي امروز وجود دارد و من فكرنمي كنم دولت يا نيروهايي كه ضد دموكراتيك در ايران هستند بتوانند به هيچ وجه اين خاصيت طبقه متوسط ايران را از بين ببرند. به همين خاطر من معتقدم كه به مقدار زيادي مخصوصا براي اينكه اين كيفيت و كميت طبقه متوسط را كه خواهان دموكراسي و عدالت اجتماعي و توسعه سياسي است،اين را من خيلي جدي مي دانم. صادق زيبا كلام: من در مجموع با نظراتي كه دو شركت كننده ديگر گفتند همراه هستم، اما واقعيت اين است كه نه در خيلي بلند مدت، بلكه در بسيار كوتاه مدت من چشم انداز دموكراسي را روشن مي بينم. انقلاب اسلامي كه در 24 سال پيش اتفاق افتاد، اساسا گوهره و جوهره و انگيزه اصلي آن دموكراسي و آزادي و انتخابات آزاد ونبود زنداني سياسي و شكنجه، مطبوعات آزاد، تشكلهاي سياسي آزاد و آزاد انديش بود. منتها خوب به دليل ناپختگي جريانات راديكال و جريانات چپ، اعم از جريانات ماركسيسم ها و جريانات اسلامي در سالهاي نخست انقلاب، دموكراسي در حقيقت در يك گوشه و سايه اي قرار گرفت. مسائل ديگر، جريانات فكري ديگر، مبارزه با آمريكا، مسئله جنگ، اينها درحقيقت آمدند و جاي اصلي را گرفتند. اما درد اصلي كه همان دموكراسي بود همچنان باقي ماند و تبلور اين درحقيقت در دوم خرداد اتفاق افتاد. يعني من تصور مي كنم كه دوم خرداد آمد و انقلاب اسلامي را كه يك مقداري از آن آرمان اصليش كه دموكراسي باشد، فاصله گرفته بود را دومرتبه روي آن جهت و ريل اصليش. منتهاي مراتب مشكلات و موانعي وجود دارد. موانع فكري وجود دارد، موانع اعتقادي وجود دارد، برخي اساسا دموكراسي را در ايران يك كالاي غربي مي دانند، برخي معتقدند كه دموكراسي اگر براي غربيها خوب باشد، به دليل فرهنگ و تمدن غرب است، با ويژگيها و روحيات، باورها، سنتها و فرهنگ و تمدن ايراني سازگاري ندارد، برخي پا را از اين فراتر مي گذارند و مي گويندكه در آمريكا و غرب هم دموكراسي وجود ندارد و روشنفكران ما اعم از روشنفكران مذهبي و غير مذهبي به دنبال يك فرار و يك ناكجا آباد هستند. اما من فكر مي كنم كه عمده تحصيلكرده هاي ما يا به تعبير آقاي اميراحمدي، اقشار متوسط جامعه ما بزرگترين مشكل و دغدغه شان دموكراسي است. جنبش اصلاح طلب، نتوانسته آنطور كه بايد و شايد گامهاي مهمي را در جهت دموكراسي بردارد، اما من معتقدم كه همينقدر كه توانسته دوام بياورد، همينقدر كه توانسته توسط محافظه كاران له نشود و به طور كامل از بين نرود، نشان دهنده اين است كه آينده از آن دموكراسي و جريانات معتقد به دموكراسي خواهد بود. حالا اين جريانات هم درون حاكميت هستند و هم بيرون از حاكميت هستند، اما به هرحال دغدغه و موضوع اصلي در ايران به گمان من دموكراسي و حاكميت قانون است. م ا: ولي به هرحال عده اي مي گويند ايران دچار نوعي انسداد سياسي شده و چون در داخل كشور هيچ نيرويي براي تحقق بخشيدن به خواستهاي مردم وجود ندارد شايد دخالتهاي خارجي لازم باشد. شما چه فكر مي كنيد خانم برومند؟ لادن برومند: فكر ميكنم مسئله اي را كه شما مطرح مي كنيد واقعا دغدغه روزمره مردم در ايران است، چون اگرچه جنبش رفورميستي داخل گروه حاكم در ايران تا حدي گفتار جديدي به ارمغان آورد ولي نتوانست قولهايي را كه به جامعه داده بود به اجرا درآورد و اين دليل دارد، يعني يكي از دلايل شكست حركت دموكراتيك در اوايل انقلاب اسلامي اين بود كه روشنفكرهاي ما تحت نفوذ انديشه ماركسيستي به اقتصاد و حركات طبقاتي بيشتر از مسائل فلسفي و حقوقي اهميت مي دادند. امروز اگر ما بخواهيم دليل شكست حركت رفورميستي را در داخل ايران بدانيم كافي است كه به قانون اساسي جمهوري اسلامي نگاه كنيم. چند اصل است كه رفورم اين قانون اساسي را ممنوع مي كند و اين خود يك سد عظيمي شده در مقابل حركت خود رفورميست ها در داخل نظام و يكي از دلايلي كه نهضت دانشجويي در ايران اينقدر الان عصباني است از رفورميستها همين است كه رفورميستهاي داخل رژيم به مسئله قانون اساسي اهميت خاصي نمي دهند و خود شعار اجراي قانون و حكومت قانون الان يك نقض غرض مي شود در ارتباط با خواست دموكراسي. اما در مورد دخالت خارجي كه شما گفتيد، اگر منظور شما اينه كه يك نيروي خارجي ارتش بياورد و به حركت جامعه مدني كمك كند، به نظر من اين لزومي ندارد. جامعه مدني ايران الان از نظر ايدئولوژيكي به اندازه كافي پختگي دارد كه يك تشكلاتي بدهد، نافرماني مدني، بالاخره ما جوامع ديگر هم را ديديم كه با فشار و كمك قدرتهاي بين المللي ولي بدون دخالت مستقيم مثل شيلي و كشورهاي ديگر، السالوادر، كشورهاي ديگر آمريكاي لاتين، توانستند كه حكومتشان را به پاي ميز مذاكره بنشانند و اصلاحات لازم را بكنند و از راه آرام يك گذاري به يك نظام دموكراتيك و تغيير قانون اساسي را فراهم كنند و من فكر كنم مدلهايي كه ما در كشورهاي آمريكاي لاتين ديديم، در آفريقاي جنوبي ديديم، مي توانند مدلهايي باشند براي جامعه مدني و گروههاي اپوزوسيون، چه در داخل و چه در خارج شور كه الهام بخش يك حركتي براي اصلاحات و تغييرات قانون اساسي ايران بشود. م ا: آقاي اميراحمدي شما نقش مداخله يا فشارخارجي را چقدر مهم مي دانيد؟ اميراحمدي: مداخله خارجي اصولا قابل قبول نيست مخصوصا اينكه نظامي باشد. نه لازم است در ايران كه اين اتفاق بيفتد و نه اينكه اصولا در ايران دموكراسي مي آورد يا عدالت اجتماعي مي آورد يا توسعه اقتصادي. واقعا هرنوع دخالتي از خارج مخصوصا نظامي مي تواند براي ايران يك سرنوشت بسيار بسيار تاسف آوري را بوجود بياورد. ايران كشور بسيار شكننده اي است. نيروهاي سياسي ما الان با اينكه خيلي پخته اند، اما در عين حال خيلي پخش اند و به هرحال جامعه دچار مشكلاتي است كه هرنوع حركت از خارج بهره وري نخواهد داشت. اما من فكر مي كنم كه فشار خارجي در يك سطحي هم بايد وجود داشته باشد. سازمان ملل، آمريكا، اروپا، همه اينها در بيست سال گذشته در رابطه با همين مسائل حقوق بشر در ايران خيلي مفيد بودند، درجاهاي ديگر هم هميشه مفيد بودند. بنابراين من فكر مي كنم كه اين دخالت خارجي بستگي دارد كه به چه شكلي انجام بگيرد. من خودم شخصا به خاطر فشارهايي كه براي حقوق بشر مي گذارند روي جمهوري اسلامي مي گذارند از خارج موافقم، اما من با دخالت نظامي آمريكا مخالفم، من 12 سال است كه دارم روي رابطه ايران و آمريكا كار مي كنم چون معتقدم اگر آمريكا و ايران در اين 20 سال گذشته رابطه داشتند ما در چهارچوب دموكراسي وضعمان خيلي بهتر از اين بود. درواقع در بيست و چهار پنج سال گذشته سي و چند كشور از ديكتاتوري به دموكراسي گذار كردند، درتمام دنيا و تمام اين كشورها با آمريكا رابطه سياسي و گاها اقتصادي بسيار نزديك داشتند مثل كره جنوبي. در همين مدت چند كشور با آمريكا رابطه دشمني داشتند و هيچيك از اين كشورها از ديكتاتوري به دموكراسي گذار نكردند. م ا: آقاي زيبا كلام به نظر شما فشارهاي خارجي چقدر لازم است و تا چه حد مي تواند كارايي داشته باشد.؟ صادق زيبا كلام: من مي خواهم از آنچه آقاي دكتر اميراحمدي و خانم برومند گفتند يك قدم اساسي تر بردارم و به جلوتر بروم. بعد از 11 سپتامبر و بعد از اينكه آمريكاييها به افغانستان حمله كردند، حداقل بخشي از مردم ايران و خصوصا جوانان اين را به صورت شوخي مطرح مي كردند كه نمي شود حالا يك حمله اي هم به ايران كنند و همانطور كه طالبان را بساطشان را برچيدند در ايران هم بيايند و رژيم تغيير دهند. بعد از حمله آمريكاييها به عراق اين ديگر از حالت شوخي خارج شده و خيليها مي گويند كه خوب چه اشكالي دارد آمريكاييها بيايند به ايران هم حمله كنند و حكومت ديگري را در ايران ايجاد كنند؟ من فكر مي كنم كه رسالت روشنفكران ما چه در داخل و چه در خارج از كشور اعم از مذهبي، ليبرال، غير مذهبي، ملي مذهبي، سكولار، خيلي مهم است زيرا ما بايد به نسل جوان و نسل سوم انقلاب كه به شوخي مي گويد كه چه اشكالي دارد كه آمريكاييها بيايند و حكومت ايران را عوض كنند، بايد گفته شود كه اگر آمريكا به ايران حمله نظامي كند و موفق شود كه اينكار را كند، بنده با بند بند وجودم معتقدم كه ما 50 سال به عقب خواهيم رفت. يعني اگر آمريكاييها يك گلوله شليك كنند به سمت ايران، باعث مي شود كه آنچه هم كه ما بدست آورديم، در مشروطه، در جريان ملي شدن نفت، در جريان انقلاب اسلامي، در جريان دوم خرداد، ما اينها را هم از دست مي دهيم. حتي اگر آمريكاييها بيايند تهديد كنند، من معتقدم اين هم بازتاب منفي خواهد داشت،براي اينكه باعث مي شود موقعيت اصلاح طلبان در ايران تضعيف شود و برعكس موقعيت تندروها و محافظه كاران تقويت شود. مجموعه تحولاتي كه در افغانستان و در عراق اتفاق افتاده تا به الان به نفع جريان اصلاح طلب نبوده، البته اگر در بلند مدت در افغانستان نظام دموكراسي حاكم شود، اگر در عراق دموكراسي برقرار شود، در بلند مدت به نفع روند دموكراسي در ايران خواهد بود. اما تا اينجا در حقيقت يك هيچ به نفع محافظه كاران شده اين قضيه. اما فشارهايي از سوي كانونهايي كه در جهت حقوق بشر كار مي كنند، اتحاديه اروپا و خود دولت آمريكا، اينها مي تواند كارساز شود، نه در تهديد نظامي، بلكه فشار براي اينكه فضاي سياسي ايران بيشتر باز شود، از زندانيان سياسي ايران بيشتر حمايت شود، اينها مي تواند به باز شدن فضاي ايران كمك كند. اما اينكه آمريكاييها بيايند و بخواهند تهديد كنند، احساسات ناسيوناليستي باعث مي شود كه به آمريكا به چشم نيروي مهاجم نگاه كرده شود و آنگاه تمام كارها را به عقب مي برد. لادن برومند: اين اصل حمله نظامي آمريكا را من نمي دانم آقايان از كجا استنباط كردند. براي اينكه هم در گفتار مسئولين سياسي آمريكا و هم در جلسه اي كه در امريكن اينتر پرايز تشكيل شد، همه مسئولين يا كساني كه با اين ادمينستريشن نزديك هستند، اصلا مورد حمله آمريكا را به ايران مطرح نكردند و گفتند مسئله فشارهاي آمريكا براي پيشبرد يا كمك به حركت دموكراسي در ايران نظامي نخواهد بود. تنها مورد يكه در موردش اشاره به يك حركت نظامي شد، ازبين بردن اگر دولت جمهوري اسلامي تلاشش براي بدست آوردن بمب اتم موفقيت آميز باشد، در آن صورت ممكن است آمريكا يك حركت موضعي يا بمباران موضعي روي مراكز اتمي ايران درنظر بگيرد، ولي به هيچ وجه اين مسئله حركت نظامي مطرح نيست. آنچه كه مطرح است يك فشار سياسي و ايدئولوژيك در همراهي رد حركت دموكراسي در ايران. مسئله ديگري كه آقاي اميراحمدي مطرح كردند در ارتباط با روابط با آمريكا و نزديك شدن با جمهوري اسلامي ايران براي پيشبرد اهداف دموكراسي، من با ايشان موافق نيستم. براي اينكه مثالهايي كه ايشان زدند مثل كره جنوبي و شيلي، اينها كشورهايي هستند كه جزء متحدين آمريكا بودند و آمريكا مي توانست بر آنها از طرق مختلف اقتصادي و ديپلماتيك، فشار بياورد و فشار آورد و تشويق كرد گذار به دموكراسي را. از مخالفين سياسيشان حمايت كرد و در واقع تحول سياست بين المللي آمريكا بعد از جنگ ويتنام و از زمان دوران كارتر، همين كاري بود كه ادمينستريشن كارتر با نظام پهلوي كرد و فشار آورد كه گشايش سياسي ايجاد شود و خوب متاسفانه اين گشايش منتهي به انقلاب اسلامي شد ومردم ايران پيام دكتربختيار را آنروز نشنيدند و به طرف آقاي خميني رفتند. اما فشارهاي اقتصادي و فشارهاي ايدئولوژيك و فشارهاي سياسي مي تواند مثمر ثمر باشد و ما اين ثمره را در آفريقاي جنوبي به چشم خودمان ديديم، در ميانمار هم همينطور، به همين دليل به نظر من يكي از شگردهاي نظامهاي توتاليتر اين است كه توهم اين را در شهروندانش ايجاد كند كه اينها در مقابل يك دولت قدرتمندي كه از به كاربردن ترور ابايي ندارد تنها هستند و همه را مي كشد. م ا: آقاي اميراحمدي شما بحثتان را چطور جمع بندي مي كنيد؟ هوشنگ امير احمدي: من هم قبول دارم در اين مقطعي كه داريم صحبت مي كنيم، مسئله حمله نظامي آمريكا به ايران مطرح نيست، ولي اينكه امروز مطرح نيست، فردا هم مطرح نباشد را من معتقدم نيستم كه درست است. واقعيت اين است كه رابطه آمريكا در 24-5 سال گذشته يك رابطه نه جنگ و نه صلح بود. اين رابطه نه جنگ و نه صلح در رابطه با ايران و آمريكا به ته خط رسيده. ايران و آمريكا يا بايد با هم جنگ كنند يا صلح. حالا ايران به هيچ وجه آمادگي جنگ با آمريكا را ندارد، آمريكا هم آمادگي جنگ با ايران را ندارد، بنابراين راهي كه براي اين دوكشور باقي مي ماند راه صلح است. من اعتقاد ندارم كه ايران و آمريكا اگر باهم رابطه برقرار كنند با هم دوست مي شوند. بديهي است كه نمي شوند، اين دو كشور اينقدر سالها از همديگر زخم خوردند كه سالها دوست نخواهند شد. اما ايجاد رابطه باعث مي شود كه همه اين چيزهايي را كه آقاي سناتور براون بك بايد از واشنگتن برايشان بفرستد خوب برود و در تهران اين صحبت را بكند. بنابراين من اعتقاد دارم كه رابطه با آمريكا به نفع ملت ايران است، تحريم هيچوقت حكومتها را از بين نبرده. تحريم بر عليه ملتها است. دكتر صادق زيبا كلام: من همانطور كه در ابتداي صحبتهايم گفتم چشم انداز دموكراسي را در ايران بسيار خوب و روشن مي بينم. مشكلات در ايران بسيار وجود دارد اما من معتقدم كه دموكراسي در ايران ظرف بيست و چهار پنج سال گذشته بخصوص بعد از دوم خرداد گامهاي بسيار ارزنده اي برداشته و كافي است ما وضعيت حقوق بشر و انتخابات را، وضعيت نهادهاي مدني را، وضعيت آزادي مطبوعات را واقعا با كشورهاي ديگر منطقه مقايسه كنيم، حالا عراق و افغانستان به كنار. من فكر مي كنم كه ما به جلو مي رويم ضمن اينكه مسائل و مشكلاتي هم داريم. قطعا بايستي ما در چهارچوب موجود كار كنيم، بايستي در چهارچوب غير خشونت و در چهارچوب موازين قانوني كه وجود دارد اصلاحات را به جلو ببريم، همچنان كه تا الان هم موفق بوديم و توانستيم اصلاحات را به جلو ببريم، حالا دستاوردهاي آن زياد نبوده. اما نبايد فراموش كنيم كه درغرب هم دموكراسي يكشبه بوجود نيامد، در غرب هم 400-500 سال طول كشيد تا دموكراسي تحقق پيدا كرد. آنچه كه از بيرون مي توان انجام داد، هرگونه تهديد نظامي، هرگونه حركت نظامي و هرگونه عملي كه به تماميت عرضي ايران بخواهد خدشه اي وارد كند باعث مي شود كه مردم احساس كنند كه به انقلاب دارد حمله وارد مي شود، به نظام دارد حمله مي شود، به ايران دارد حمله مي شود و قطعا به دليل آن عرق ملي و ميهني قطعا به دفاع برخواهند خواست. اما همانطور كه هردو شركت كننده ديگر گفتند مي توان از طرق ديگر براي بسط حقوق بشر فشار آورد، براي گسترش دامنه آزاديها، منتهي ببينيد اگر ما صرفا ما بياييم روي جنبه هاي منفي دست بگذاريم، آنوقت كساني كه مي آيند و مي خواهند در مسائل حقوق بشر دخالت كنند، مانند اروپاييها و آمريكايي ها، براي مقامات ايراني اينطور مطرح مي شود كه اينها از همان ابتدا آمدند عزل و نصب كنند، درحاليكه بهترين شيوه پيشبرد دموكراسي در ايران از سوي گروههاي فشار بين المللي، اين است كه هردو جنبه را در نظر بگيرند، هم بگويند كه بله در اين قسمتها شما دست آورد داشتيد، اما خوب در اين قسمتها دست آورد نبوده، اين فرد و اين فرد و اين فرد آزاد شدند، اين روزنامه الان درحال انتشار است، اما اين روزنامه هم بسته شده و اين مورد هم اينطور شده. وقتي گفته شود كه اين انتخابات آزاد هم در ايران انجام شده، حالا مردم به دلايلي شركت كردند يا نكردند بحث ديگري بوده، ولي آنهايي كه مي خواستند شركت كنند آمدند آزادانه شركت كردند. در انتخابات شوراها درست است كه خيلي از مردم به دلايل سياسي انتخابات را بايكوت كردند، بخصوص در شهرهاي بزرگ مثل تهران، اما خوب از اين نكته هم نبايد غافل شد كه عملا هركسي كه خواست نامزد انتخابات شوراهاي اسلامي شود، در هر جايي از ايران، توانست و آمد ثبت نام كرد و خوب مردم اگر مي خواستند بهش راي مي دادند و اگر نمي خواستند بهش راي نمي دادند. يعني به نظر من نكات منفي و مثبت را بايد با هم ديد و در يك چنين چهارچوبي است كه فشارهاي خارجي مي تواند درحقيقت مثمر ثمر باشد. م.ا. با سپاس از خانم لادن برومند، فعال حقوق بشر در واشنگتن، آقاي هوشنگ امير احمدي، فعال سياسي در نيوجرسي و آقاي صادق زيباكلام، تحليلگر مسايل سياسي در تهران آينده دموكراسي در ايران يكي از مهمترين موضوع هاي بحث هاي جاري در داخل و خارج از كشور است. در ميزگرد امشب راديو فردا، خانم لادن برومند، فعال حقوق بشر در واشنگتن، آقاي دكتر هوشنگ امير احمدي، استاد دانشگاه راتگرز و فعال سياسي در نيوجرسي و آقاي دكتر صادق زيباكلام، استاد دانشگاه و تحليلگر مسايل سياسي در ايران شركت دارند و به بحث و بررسي درباره جوانب گوناگون اين موضوع مي پردازند. خانم لادن برومند مي گويد: اگر شرايط كنوني ايران را با يكي دو سال قبل از انقلاب مقايسه كنيم مي توانيم رشد جامعي ايران را ببينيم. ما به يك اجماع در موضوع دموكراسي رسيديم. دكتر امير احمدي مي گويد: بحث دموكراسي در ايران با بحث توسعه سياسي و توسعه اقتصادي باهم دارند پيش مي روند. يعني سه تا نياز اساسي جامعه ايران. اگرچه اصلاح طلب ها در اين چندسال دچار شكست هايي شده اند اما جامعه ما هنوز جامعه بسيار زنده اي است و به اين سادگي خواست دموكراسي را رها نخواهد كرد. آقاي دكتر صادق زيباكلام مي گويد: موانع زيادي وجود دارد، برخي ها دموكراسي را يك كالاي غربي مي دانند برخي آنرا ناسازگار با فرهنگ وتمدن ايران مي دانند. بهرحال بزرگترين مشكل و دغدغه ذهن اقشار متوسط جامعه ما دموكراسي است.
XS
SM
MD
LG