(rm) صدا |
آقاي جوزف ناي Joseph Nye رئيس دانشگاه دولتمداري Kennedy School of Government دانشگاه هارواد و مولف کتاب «تضاد قدرت آمريکا» The Paradox of American Power، در مقالهاي در روزنامه واشنگتنپست مينويسد پيروزي نظامي آمريکا در عراق مهرتائيدي بود بر نظام جديد جهاني، نظامي که درآن قدرت يک کشور بر ديگران مسلط ميشود، شرايطي که از روم باستان تاکنون در جهان سابقه نداشت، و به همين سبب واژه امپراطوري که از گنجه بيرون آورد به طوريکه تجزيه وتحليلگران از جناح راست و چپ شروع کردهاند به صحبت از امپراطوري آمريکا، به عنوان موضوع اصلي قرن بيست و يکم.
آقاي ناي مينويسد آن ها که از امپراطوري آمريکا سخن مي گويند، از جمله عقابهاي سياست خارجي در وزارت دفاع، به طرز تلقي افکار عمومي آمريکا نسبت به اين پديده بيتوجه هستند و بايد در استفاده از آن احتياط کنند. وي استدلال ميکند ممکن است قدرت کنوني آمريکا نسبت به کشورهاي ديگر جهان به مراتب بيشتر از قدرتي باشد که بريتانيا در قرن نوزدهم و دوره استعماري در اختيار داشت اما نفوذ آمريکا در کشورهاي جهان و کنترل آمريکا بر رويدادهائي که در ساير کشورها ميگذارد، با قدرت بريتانيا در قرن نوزدهم قابل مقايسه نيست. مثلا برخلاف بريتانياي آن زمان که سيستم مالياتها، نظام آموزشي، دفاعي و سياست خارجي کشورهاي مستعمره خود، مثلا کنيا را اداره ميکرد، آمريکا بر هيچ کشوري کنترل ندارد و از طرف ديگر، هرچند آمريکا در گذشته کشورهائي را در آمريکاي جنوبي يا آسيا، مثل فيليپين به صورت مستعمره اداره کرده است، فلسفه آمريکا ضد امپرياليستي است و امپرياليسم هرگز براي آمريکائيها تجربه راحتي نبود.
از طرف ديگر، هرچند قدرت امپراطوري براي آمريکا خرج چنداني ندارد، و در حال حاضر بودجه دفاعي آمريکا به نسبت توليد ناخالص ملي از دوران جنگ سرد کمتر است، گستردن بالهاي قدرت آمريکا به نقاط دوردست از اين نظر امکان پذير نيست که افکار عمومي آمريکا هزينه و توجهي که بايد صرف حراست و امنيت امپراطوري شود، قبول نميکند. آقاي ناي مي نويسد مشکل به وجود آوردن يک امپراطوري آمريکائي ناشي از اين است که افکارعمومي و کنگره آمريکا حاضر نيستند هزينههاي قيمومت سياسي وتغيير دولت و حکومت در کشورهاي ديگر را بپردازند و ارتش آمريکا هم براي جنگ تربيت شده است نه کار پليسي و کشورداري.
روزنامه نيويورک تايمز در يکي از سرمقالههاي يکشنبه خود توصيه ميکند که آمريکا براي دست يافتن به صلح در خاورميانه قويا مداخله کند و به آقاي جرج بوش رئيس جمهوري آمريکا اصرار ميکند که حتما ماه آينده به خاورميانه برود و شخصا در مذاکرات مستقيم ميان اسرائيلي و تشکيلات فلسطيني شرکت کند. سرمقاله نويس نيويورک تايمز مينويسد هدف از برنامهاي که کاخ سفيد بعد از فاجعه تروريستي 11 سپتامبر براي تغيير ساختار سياسي در کشورهاي خاورميانه آغاز کرد، برنامه بازکردن درهاي خاورميانه به روي دمکراسي بيشتر و رفاه بيشتر بود، با اين اعتقاد که رفاه، اميد و فضاي باز سياسي، جذابيت روايتهاي افراطي از اسلام را که سازمانهائي نظير القاعده اشاعه ميدهند، ميکاهد. اما آشکار است که در هدف رئيس جمهوري آمريکا پيشرفتي حاصل نمي شود مگر اينکه مسئله اسرائيل و فلسطينيها به نتيجه برسد.
آقاي David Ronfeldt ، يک کارشناس سياسي ارشد در موسسه مطالعاتي Rand و يکي از نويسندگان کتابي در باره شبکه هاي تروريستي Networks and Netwars: The Future of Terror, Crime, and Militancy" (2001, Rand). در مقاله اي در روزنامه لس آنجلس تايمز مينويسد صدام حسين را به استالين تشبيه کردهاند در حاليکه حکومتي که او به پا کرد به سيستمهاي فاشيستي اروپائي قرن بيستم مثل هيتلر و موسليني بيشتر شباهت داشت و به همين خاطر است که اينک بعث زدائي در عراق اين قدر دشوار به نظر ميرسد.
آقاي رانفلت مينويسد مردم دوست دارند از ديکتاتوري رها شوند اما لزوما حاضر نيستند از فاشيسم دست بکشند. فاشيسم صرف ديکتاتوري نيست، البته فاشيسم هم مثل ديکتاتوري نظامي تمرکزگرا و ارگانيک بر جامعه تحميل ميکند، که از طريق حزب واحد، پليس مخفي و چماقبدستهاي شبهنظامي از آن حراست ميشود ولي فاشيسم را اين ها بر سر قدرت نگه نميدارند. آنچه فاشيسم را سر قدرت نگه ميدارد، جاذبهاي عرفاني و وعده تجديد حيات آرماني يک ملت و رساندن آن به عزت و عظمت گذشته است و از اين ديدگاه، فاشيسم با ليبراليسم به شدت مخالف است زيرا بر نظم بيشتر از آزادي تاکيد دارد و مرزي بين زندگي خصوصي و اجتماعي و دولت و فرد نميشناسد.
نويسنده ميگويد مليگرائي هندوئي در هندوستان، نظام آسکار چاوز در ونزوئلا از انواعي از فاشيسم هستند که آمريکا امروز در نقاط مختلف ديگر جهان با آنها روبرو است ودر حاليکه بعضي ملتها حاضر نيستند به اقتصاد جهاني بپيوندند و با تهديدهاي دروني و مشکلات ديگر روبرو هستند زمينه براي گسترش فاشيسم بيشتر هم ميشود. وي هشدار ميدهد که غرب به زودي با دو نمونه فاشيسم جديد روبرو خواهد بود، يکي در روسيه و ديگري در خاورميانه به صورت خليفهگري اسلامي. جوزف ناي، Joseph S. Nye Jr مولف كتاب تضاد قدرت در آمريكا The Paradox of American Power در روزنامه واشنگتن پست مي نويسد: پيروزي نظامي آمريكا در عراق مهر تاييدي بود بر نظم نوين جهاني. روزنامه نيويورك تايمز در يكي از سرمقاله هاي خود توصيه مي كند كه آمريكا براي دستيابي به صلح در خاورميانه قويا مداخله كند. روزنامه لس آنجلس تايمز نوشت: حكومت صدام به سيستم هاي فاشيستي اروپاي غربي قرن بيستم مانند هيتلر و موسوليني بيشتر شباهت داشت تا حكومت استالين. بهمين خاطر «بعث زدايي» در عراق كار دشواري شده است.