لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۱۷:۱۷

دردل يك خانم راننده تاكسي تحصيلكرده ايراني در پاريس


(rm) صدا |
محبوبه شاد(راديو فردا): پس از انقلاب و فرار مغزهاي روشنفكر و تحصيلكرده از ايران، آن گروه از هموطناني كه به طرف اروپا و بالاخص كشور فرانسه روي آورده اند، بيشتر از طبقه روشنفكر و هنرمند، به جز عده اي محدود كه موفق به ادامه فعاليتهاي خود در زمينه حرفه هاي قبليشان شده اند، مابقي با توجه به سدي چون ندانستن زبان و مسائل كارت اقامت و كار، كسبهايي را كه به گونه اي در رابطه با هنر و فرهنگ بوده، برگزيدند. مانند كتاب فروشي، لوازم التحرير فروشي، فتوكپي، چاپخانه، مجله فروشي، عكاسيهاي يك ساعته و گروهي ديگر گل فروشي، رستوران، بوتيك لباس، قابسازي و كارهاي ساختماني و اكثر مردهاي ايراني براي كسب درآمد بيشتر، حرفه تاكسيراني را انتخاب كرده اند كه در ميان آنها نويسنده، حقوقدان و حتي ارتشي و خلبان نيز مشاهده مي شود. در سالهاي اخير چند زن ايراني نيز به اين گروه اضافه شده اند. فتانه، 54 ساله، ليسانسه مدرسه عالي دختران تهران و مشاور علوم تربيتي مدارس دخترانه آمل، قبل از انقلاب كه از بيست سال قبل همراه با شوهر و دو فرزند به كشور فرانسه پناهنده شده است و پس از جدايي، سالها در بازارهاي روز پاريس و حومه با كار طاقت فرسا و فروش لباسهاي زنانه بر روي يك ميز دو متري به بزرگ كردن دو دختر و تحصيلات آنها همت گماشته و مدتي است با يك بنز سفيدرنگ، مسافران شبانه پاريسي را به مقصدهايشان مي رساند. فتانه: يك كلنجار براي اينكه بتوانم يك حداقل پولي را در بياورم، گاهي مقصدهاي دور مي رفتم، كارت نداشتم، مخصوصا اوايل كه اصلا تصديق هم نداشتم و خود كارت من هم ايراد داشت. ولي خيلي آهسته برو، آهسته بيا، سر به زير كه كار كنم و پول در بياورم كه بتوانم كمك خرج بچه ها باشم، خلاصه اينجوري چهارده سال كار كردم، فقط يك سال رسمي بود، بقيه غير رسمي بود، يك موقع از كارت دوستانم استفاده مي كردم، يك موقع كنار دوستانم مي ايستادم كه يك موقع پليس مي آيد من را نگيرد من را، راههاي دور مي رفتم و موفق شدنم برايشان عجيب بود، يعني از اينكه توانستم اين دوره را بگذرانم و قبول شوم. از ساعت 5 و 6 غروب شروع مي كنم تا 10 ساعت و تا 5 و6 صبح ادامه دارد و خوب عده اي كه شب جابجا مي شوند، آدمهايي هستند كه يا رستوران مي روند، سينما مي روند، از ميهماني برگشتند يا به ميهماني مي روند، همه سرحال هستند و هيچ عجله اي ندارند، خوش برخورد هستند، يعني راحتم خودم. ولي در روز نه اينكه كار نكنم، در روز هم كار مي كنم، منتها همه عجله دارند، چون مي خواهند هرچه زودتر به سر كارشان برسند و سعي مي كنم خيلي رعايت حال مشتري را بكنم، وقتي مشتري نيست از موسيقي، يعني خودم نوار دارم و گوش مي دهم، وقتي هم كه مشتري هست، سعي مي كنم خاموش كنم يا كلاسيك برايشان بگذارم كه دوست دارند. م . ش.: اينها درد دلهاي فتانه، زبان هزاران زن ايراني در غربت است. اكثر مردهاي ايراني براي كسب درآمد بيشتر، حرفه تاكسيراني را انتخاب كرده اند كه در ميان آنها نويسنده، حقوقدان و حتي ارتشي و خلبان نيز مشاهده مي شود. در سالهاي اخير چند زن ايراني نيز به اين گروه اضافه شده اند. فتانه، 54 ساله، ليسانسه مدرسه عالي دختران تهران و مشاور علوم تربيتي مدارس دخترانه آمل، قبل از انقلاب، مدتي است با يك بنز سفيدرنگ، مسافران شبانه پاريسي را به مقصدهايشان مي رساند. وي در مصاحبه با راديوفردا مي گويد براي او كار كردن در شيف شب كه مسافران تاكسي عجله ندارند، راحت تر است.
XS
SM
MD
LG