کسی دقیقا نمیداند والابای پاتل کـِی بهدنیا آمدهاست. وقتی او در گوشهای از ایالت گجرات هند زاده شد، کسی تاریخ تولد دقیقش را ثبت نکرد. حتی در بین دو قبیله «لوا پاتل/پتیدار» و «کداوه پاتل/پتیدار» بر سر اینکه مال آنهاست یا دیگری، بگومگو وجود دارد. اما او سالها بعد به «مرد آهنین» هند تبدیل شد و او را «سردار پاتل» نامیدند؛ کسی که این روزها صاحب بلندترین تندیس جهان شدهاست.
احتمالا در خارج از هند سردار پاتل به اندازه گاندی یا برخی دیگر چهرههای هند معاصر شناختهشده نیست. در خود هند هم وقتی تندیس عظیم او را نصب میکردند، منتقدان گفتند دولت بهجای آنکه میراث او را در بین شهروندان زنده کند، مجسمهاش را زنده کردهاست.
اما واقعیت اینجاست که سردار پاتل تاثیر گستردهای بر هند گذاشت. او عملا فرمانده کل نیروهای مسلح هند در آغاز استقلال و شکلگیری این کشور و در جریان جنگ هند و پاکستان (۱۹۴۷) بود؛ و نیز نخستین قائممقام نخستوزیر و وزیر کشور در دولت نهرو. تمامی این مقامها را از ۱۵ اوت ۱۹۴۷ ( ۲۳ مرداد ۱۳۲۶/استقلال هند) تا زمانی که درگذشت، یعنی ۱۵ دسامبر ۱۹۵۰ در اختیار داشت.
سردار پاتل یکی از چهرههای اصلی کنگره ملی هند بود؛ نخستین جنبش ملیگرای نوینی که در اصل در سده نوزدهم بنا گذاشته شد و استعمار بریتانیا را هدف قرار داد. گاندی رهبر این جنبش پس از سالهای ۱۹۲۰ بود. پاتل بهعنوان نخستین وزیر کشور هند پس از استقلال، نقش عمدهای در ایجاد یکپارچگی فدرال در هند داشت. گفته میشود او عمیقا به گاندی وفادار بود و با وجود اختلافاتی که با نهرو داشت، اما گاندی از او خواست دولت را ترک نکند.
پاتل احتمالا آخرین کسی بود که با گاندی پیش از آنکه ترور شود، خصوصی گفتوگو کرده بود. تنها چند دقیقه بعد از اینکه سردار از پدر معنوی و رهبر جنبش جدا شد، یک ناسیونالیست افراطی، سینه مهاتما را هدف گلوله قرار داد.
سردار پاتل در نهایت در ۱۵ دسامبر ۱۹۵۰ پس از یک سکته قلبی شدید در خانهاش در ممبئی (در آن زمان: بمبئی) درگذشت. ساعاتی پس از مرگ او، صدها افسر پلیس و نیروهای نظامی هند در رخدادی بیسابقه که گفته میشود تکرار هم نشد، در خانه سردار گرد آمدند، سوگواری کردند و به او و آرمانهایش ابراز وفاداری کردند. دبیر کل سازمان ملل، رهبران اندونزی، پاکستان و بریتانیا از دیگر چهرههایی بودند که از درگذشت او ابراز تاسف کردند.
… و اما این تندیس غولپیکر
با گذشت سالها و غباری که زمانه بر نامها و چهرههای جنبش استقلال هند نشاند، سردار والابای پاتل هم از گزند این غبار در امان نماند. همانطور که در خارج از هند هم تقریبا تنها یکی دو نام معروف باقی ماند و خیلیها حتی اسم سردار را هم نشنیدند… تا اینکه دولت هند تصمیم گرفت از پاتل تندیسی بسازد که هیچ جای دیگر دیده نشده: تندیس به بلندی ۱۸۲ متر از آهن و برنز با نام «تندیس همبستگی».
این تندیس در کرانه رود نرمدا در ایالت گجرات، که هم زادگاه سردار است هم زادگاه نارندرا مودی، نخستوزیر فعلی، بنا میشود. تندیس «مرد آهنین» ۴۰۰ میلیون دلار خرج برداشت، هزاران تن از کشاورزان و شهروندان بومی از مناطق اطراف آن بیرون رانده شدند و خود مودی در مراسم رونمایی از آن شرکت کرد.
شاید هنوز دقیقا مشخص نیست هدف دولت از ساخت تندیسی به این بزرگی چیست. دولت مودی که خاستگاهی ملیگرایانه دارد و مخالفانش حتی او را متهم به هندوبرترپنداری میکنند، ممکن است قصد داشته باشد سردار را به جهانیان معرفی کند. شاید این کار تنها مصرف داخلی داشته باشد، شاید برای جذب گردشگران است و شاید همه اینها؛ و یا تنها ساختن تندیسی بزرگ برای آنکه «قدرت» و «عظمت» هند نوین به دیگران یادآوری شود؛ کشوری با تاریخ و فرهنگی کهن و اقتصادی رو به رشد.
تقریبا تمامی تندیسهای صدر فهرست بلندترینها در کشورهای آسیایی قرار دارند؛ در حالیکه چین، هند، ژاپن و تایوان بیشتر از هر کشور دیگری تندیسهای عظیم ساختهاند. پس از سردارد، تندیس «بودای معبد بهار»، در چین، تندیس بودا در میانمار، تندیس دیگری از بودا، دایبوتسو (به ژاپنی: بودای بزرگ) در اوشیکوی ژاپن در فهرست بلندترینها قرار دارند. اما هیچیک از نظر بلندی به پای تندیس همبستگی نمیرسند. برای نمونه تندیس بودای معبد بهار ۱۲۸ متر است.
با همه اینها اما بنای تندیس بدون حاشیه و جنجال نبود.
روز دوشنبه همین هفته خبرگزاری رویترز گزارش داد که شماری از مردم ساکن روستاهای اطراف اعتراضنامهای به دولت دادهاند تا جلوی ادامه کار در اطراف محل تندیس گرفته شود. یکی از کنشگران معترض به این خبرگزاری گفته «این تندیس باید تندیس خشونت و نقض حقوق دیگران نامگذاری شود».
ایالت گجرات اما میگوید ۱۸۵ خانواده از محل زندگیشان انتقال داده شدهاند و همگی خسارت دریافت کردهاند.
مخالفان میگویند این تندیس در حالی بنا شده که آنها در زندگی روزمره خود با فقر دست و پنجه نرم میکنند و چیزی جز هدر دادن پول برای یک فخرفروشی بیفایده نیست.
روزنامه دکان هرالد هند میگوید «برای مردم مهم نیست مرد آهنین کشورشان که بود و آرمانش چه بود و یا حتی چرا لقب او آهنین است. تنها چیزی که حالا مهم است این است که او دوباره کشف شده ولی این بار به عنوان بلندترین تندیس جهان».
این روزنامه میگوید «مورخان یادآوری کردهاند که علاقه افراطی به حجم و اندازه و بزرگی، چیزی نیست جز نشانهای از یک فروپاشی دستجمعی: این تندیس به یادمان میآورد که چه عدم توازنی بین درون و بیرون، چه تفاوت بزرگی بین عینیت و ذهنیات در زندگی مردم وجود دارد».
شاید کسی نمیداند اگر خود سردار زنده بود در مورد این تندیس چه میگفت. ولی از او نقل است که زمانی گفته بود «تنها آرزوی من این است که روزی کشورم، به یک تولیدکننده خوب تبدیل شود. به کشوری که در آن هیچ کسی گرسنه نیست، و برای قطعهای نان اشک نمیریزد».