لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۸:۰۸

یادداشت: چرا جنبش «دختران خیابان انقلاب» قابل شکست نیست


حرکتی را که ویدا موحد از هفته‌ی اول دی ماه ۹۶ در خیابان انقلاب آغاز کرد در موج بعدی با زنان شجاعی مثل نرگس حسینی دنبال شد و دارد به تدریج سراسر کشور را فرا می‌گیرد. نیروی انتظامی تهران در ۱۲ بهمن اعلام کرد که ۲۹ نفر را بازداشت کرده که این بدان معناست که صدها نفر در این حرکت در سطح شهر حضور داشته‌اند. عکس‌ها و فیلم‌هایی که از شیراز و اصفهان و دیگر شهرها منتشر شده نیز حاکی از گسترش این جرقه در استان‌ها هستند. غیر از زنان و دخترانی که روسری خود را بر تکه چوبی گرفته و در میدان و خیابان می‌ایستند ده‌ها ویدیو از زنانی که بدون حجاب در خیابان و کوچه و مراکز خرید در روزهای بعد از برف در تهران (بهمن ۹۶) حرکت می‌کنند منتشر شده است.

آیا این حرکت با بازداشت‌هایی که انجام شده متوقف خواهد شد یا همچنان ادامه پیدا کرده و گسترده‌تر خواهد شد؟ همه‌ی واقعیات موجود حکایت از مناسب بودن زمینه‌ها و شرایط داخلی و بین‌المللی برای گسترش این جنبش دارد:

۱. پذیرش عمومی. مردمی که از کنار دخترانی بدون حجاب ایستاده بر ایستگاه‌های برق یا سکویی بلند یا جدول خیابان در شهرهای ایران می گذرند به این عمل نه به صورت امری خلاف عرف یا اخلاق (بر خلاف ادعای مقامات که انها ار تجاهر به گناه معرفی کرده‌اند) بلکه به عنوان عملی شجاعانه نگاه می کنند. در هیچ یک از دهها موردی که تاکنون اخبار آنها منتشر شده از واکنش منفی به این دختران در شهرهای مختلف کشور گزارشی منتشر نشده است؛

۲. تنوع مشارکت‌کنندگان. تنوع زنانی که در این جنبش شرکت دارند از مادری با کودک در آغوش تا مادر بزرگی بالای هشتاد سال، از دختری نوجوان تا زنانی مسن و همه با وقار و کرامت و با استقامت برخورد خشن نیروهای بسیجی و انتظامی با آنها را بسیار دشوار می کند. طلبه‌هایی که معمولا خود را درگیر امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند به احتمال بسیار زیاد وارد این ماجرا نمی شوند چون می دانند امکان برخورد شدید مردم با آنها وجود دارد. مشارکت در کشتن کودکان و زنان سوری با زدن برچسب داعشی برای مقامات سپاه شاید آسان بود اما زن ایرانی کودک در آغوش را به این سادگی‌ها نمی‌توانند با بمب‌های بشکه‌ای نابود کنند. استخدام نیرو از شیعیان افغان و پاکستانی و لبنانی نیز برای سرکوب این حرکت بسیار دشوار است.

۳. بستر مناسب بین المللی. دیگر در دهه‌ی شصت خورشیدی زندگی نمی کنیم که بسیجیان با فحاشی و کتک زدن و موتورسواری چند صد نفره بتوانند اعمال زشت خود را انجام دهند و رفتار آنها در معرض دید جهانیان گذاشته نشود. جمهوری اسلامی هنوز دارد هزینه‌ی انتشار ویدیوهای ندا آقا سلطان را با اجماع جهانی علیه آن در چند سال بعد از جنبش سبز می پردازد. آنها می دانند که هر اقدام کوچکشان با تلفن‌های دستی مردم ضبط شده و در برابر دیدگان میلیاردها نفر قرار می گیرد. حکومت می داند که در این موضوع- برخلاف سیاست‌های ضد امریکایی و ضد اسرائیلی- چپ‌های اروپایی و امریکایی قائل به سیاست ضد امپریالیستی و هویتی نمی توانند در کنار آنها قرار بگیرند. در بهمن ماه ۹۶ در صفحات مختلف روزنامه‌ها، مجلات و سایت‌های خبری عکس‌های این زنان و دختران شجاع دیده می شود. یک زن شجاع ایرانی در حال رانندگی بدون حجاب به ادعای علی مطهری در باب چهار نفر بودن معترضان به حجاب اجباری پاسخ می دهد و چند ساعت بعد صدها هزار نفر ویدیوی وی را در شبکه‌های اجتماعی مشاهده کردند؛

۴. عادی شدن بی حجابی. سال ۹۵ بیش از نه میلیون نفر ایرانی به خارج از کشور سفر کرده‌اند. حتی اگر فرض کنیم یک میلیون نفر آنها زنانی باشند که به خارج رفته و در آنجا درخیابان بدون حجاب حاضر شده باشند (تخمینی حداقلی و قابل قبول) این یعنی ظرفیت بسیار بالایی از زنان جوان که حضور در خیابان و کوچه بدون حجاب برای آنها امری تجربه شده است و تنها باید بر عنصر ترس غلبه کنند. زنان بالای ۵۰ سال ایرانی عملا بی‌حجابی را تا سال ۵۷ در کشور خود دیده یا تجربه کرده‌اند. حاکمان جمهوری اسلامی اندکی دیر به یاد چند برابر کردن عوارض خروج از کشور برای کاهش این مسافرت‌ها افتاده‌اند. منوط کردن سفر خارجی زنان به اجازه‌ی مردان خانواده نیز تاثیر چندانی در عدم مسافرت خارجی زنان نداشته است. علاوه بر سفر به خارج زنان ایرانی از صبح تا شام در سل‌فون‌های خود زنان همه‌ی دنیا (غیر از عربستان سعودی و ایران) را بدون اجباری بودن حجاب در خیابان و محیط کار و زندگی می‌بینند و می‌توانند غیر عادی بودن وضعیت خود را احساس کنند. حکومت و روحانیون شیعه در پافشاری بر حجاب اجباری مثل دن کیشوت‌ اند که دارد با شمشیر چوبی، اسب لنگ و زره زنگ زده‌اش به جنگ آسیاب بادی می‌رود.

۵. بدون هزینه. شرکت‌کنندگان در این جنبش یک خواسته‌ی مشخص و بسیار روشن که با انتخاب هیچ فردی در ایران تعارض ندارد و هزینه‌ای بر شهروندان و حکومت تحمیل نمی کند دارند: لغو حجاب اجباری. این کار طبعا در کشوری که حاکمان آن می خواهند با زور امیالشان را بر همگان تحمیل کنند و گروه‌های اصلاح‌طلب هم این خواسته را فرعی و غیر مهم تلقی می‌کنند (آنها با براندازی مخالف‌اند و با اصلاح هم کنار نمی‌آیند) باید از خیابان آغاز می‌شد.

۶. آسانی قرائت دین بدون حجاب اجباری. در شریعت اسلامی حجاب اجباری وجود ندارد. این امر برساخته‌ی «اسلام‌گرایی تمامیت‌خواه» است. خطاب شرع به زن مسلمان باورمند است و نه به کل جامعه یا کشور. از سوی دیگر زنان ایرانی می‌دانند که روحانیون شیعه وقتی نتوانند موضوعی را به زور اعمال کنند برای وضعیت جدید آیه و حدیثی تازه پیدا خواهند کرد (مثل لا اکراه فی الدین). برخلاف دیگر خواسته‌ها، اعضای دیوانسالاری دینی و نظامی و بوق‌های تبلیغاتی آنها نمی توانند پیامدهای عجیب و غریبی مثل تجزیه‌ی کشور یا جنگ داخلی برای این جنبش بتراشند.

۷. تحول در کشورهای همسایه. تحولات در عربستان سعودی به زنان ایرانی که از حیث کسب حقوق خود تا سال ۵۷ دهه‌ها پیش‌تر بودند نشان داده که شرایط جهانی و منطقه‌ای برای حرکت آنها مناسب است. وقتی چند زن عربستانی با رانندگی خود قوانین بی اساس محدودیت رانندگی برای زنان را به چالش کشیده و چند ماه بعد ولیعهد این کشور آن را رسما لغو می‌کند طبعا زنان ایرانی که خود را کم از آنها نمی‌بینند تشویق می‌شوند که به خیابان بیایند. عکس‌های زنان عربستانی در ورزشگاه‌ها نیز باید مورد غبطه‌ی زنان ایرانی قرار گرفته باشند.

۸. امکان پیوستن همه‌ی اقشار و طبقات اجتماعی. خیزش دی ماه ۹۶ عمدتا به شهرهای کوچک و طبقه‌ی کم درآمد تعلق داشت و طبقه‌ی متوسط شهری در پیوستن بدان مردد بود. اما نفی حجاب اجباری هم دغدغه‌ی طبقات کم‌درآمد و هم خواسته‌ی طبقات متوسط و بالاست. حتی بخشی از دختران مقامات نظامی و امنیتی و سیاسی با این حرکت همراهی فکری دارند و اگر ترس آنها ریخته شود به این جنبش خواهند پیوست.

۹. گستردگی سرکوب شدگان. مقیاس زنان و دخترانی که در چهار دهه‌ی اخیر برای اعمال حجاب اجباری مورد سرکوب واقع شده‌اند دهها میلیونی است. بنا به آمار معاون اجتماعی نیروی انتظامی در سال ۹۲ در طرح‌های مقابله با بدحجابی این نیرو به دو میلیون و ۹۱۷ زن تذکر داده، ۱۸ هزار و ۸۱ نفر را به مراجع قضائی معرفی کرده و در نتیجه از ۲۰۷ هزار و ۵۳ بدحجاب نیز تعهد کتبی گرفته شده است. آمار تک تک شهرهای ایران از این حیث در دسترس نیست اما تنها در شهر قم به عنوان مهم ترین پایگاه روحانیت شیعه در سال ۱۳۸۹ به ۶۲ هزار زن برای رعایت حجاب تذکر داده شده است (بدون روشن بودن بازه‌ی زمانی). در نتیجه‌ی یک طرح مبارزه با بدحجابی در یک ماه در ۱۰ استان دهها هزار زن دستگیر و دهها هزار زن دیگر تذکر دریافت کردند. جمهوری اسلامی چهل سال است که دارد ظرفیت بالقوه‌ی عظیمی برای اعتراض به حجاب اجباری فراهم می کند و روزی باید فعال شدن این ظرفیت را مشاهده کند. تحقیر موضوعی نیست که افراد فراموش کنند.

۱۰. تفرق طرفداران حکومت. اصلاح‌طلبان مذهبی در برابر خیزش دی ماه ۹۶ تقریبا به اتفاق (برخی همانند عباس عبدی و مجمع روحانیون مبارز همانند رئیس پلیس حکومت‌های دیکتاتوری و برخی با لحنی آرام تر) مخالفت می‌کردند اما در برابر این جنبش متفرق‌اند: برخی از آن حمایت کرده‌اند (مثل تاجزاده)، برخی سکوت پیشه کرده‌ و برخی نیز با آن مخالفت صریح کرده‌اند (فاطمه راکعی). اما کسی از جمع آنها خواستار سرکوب شدید این جنبش نشده است. دادستان کل و مقامات انتظامی در این مورد همراهان اندکی برای سرکوب شدید دارند. «بچگانه» و «احساساتی» دانستن حرکت و «نادان» و «فریب‌خورده» معرفی کردن زنان شجاع ایرانی و غیر قابل توجه دانستن حرکت آنها (دادستان کل کشور)، فریب خورده دانستن آنها (پلیس تهران)، و اندک دانستن تعداد آنها (علی مطهری) نشان می دهد که دست مقامات در سرکوب بسته است و تنها مجبور به تحقیر هستند.

یک جنبش اجتماعی تمام عیار

حرکت براندازی حجاب اجباری یا کشف حجاب نه یک شورش کور یا حرکت موقت بلکه یک جنبش اجتماعی تمام عیار است به چهار دلیل:

۱) سابقه تاریخی. در سال ۵۷ تنها چند هفته بعد از سقوط رژیم پهلوی صدها هزار زن در خیابان‌های تهران علیه حجاب اجباری و دیگر محدودیت‌هایی که روحانیون و اسلامگرایان دیگر می خواستند علیه آنها اعمال کنند به تظاهرات پرداختند؛ حکومت تنها با زور عریان حجاب را بر آنها تحمیل کرد و پس از پنج سال سرکوب به آن عنوان قانونی بخشید؛

۲) پشتوانه‌ی نظری. چهار دهه است که ده‌ها کتاب، هزاران مقاله و ده‌ها هزار یادداشت در کنار هزاران نامه و اظهار نظر لفظی و رفتاری در نفی حجاب اجباری از سوی مردان و زنان ایرانی عرضه شده است. این حرکت یک خیزش بدون پشتوانه‌ی نظری و رفتاری نیست؛

۳) مطالبه محوری. این حرکت مطالبه‌ی روشنی دارد. زنان می خواهند در مورد پوشش خود خودشان تصمیم بگیرند. و

۴) کارزارها و اظهار مخالفت‌های عملی. پیش از حضور بدون حجاب در خیابان، زنان ایرانی در کارزارهایی مثل «آزادی‌های یواشکی» یا «چهارشنبه‌های سفید» و مردان ایرانی با کارزار حجاب داشتن بعد از بازداشت مجید توکلی در سال ۲۰۰۹ مخالفت خود را با حجاب اجباری ابراز کرده‌اند. همچنین میلیون‌ها زن ایرانی عکس‌های بی‌حجاب خود را در سایت های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده‌اند.

نسل جوان زنان ایرانی که اکثرا به انتخاب شخصی باور دارند (و این بخشی از زنان باورمند به حجاب را نیز در بر می‌گیرد) تا زمانی که دارای حق انتخاب پوشش نباشند به مبارزه‌ی خود ادامه می دهند و هیچ سرنیزه و چماق و ناسزا و تحقیر و اعمال ترسی نمی‌تواند آنها را از این حرکت بازدارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت‌ها و گفتارها نظرات و آرای نویسندگان خود را بازتاب می‌دهند. آن‌ها بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.
رادیو فردا مسئول محتوای وب‌سایت‌های دیگری که در این مقاله به آن‌های لینک داده شده، نیست.

XS
SM
MD
LG