لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۰۳:۲۱

اسماعیل خویی؛ شاعر آزادی و عشق و صدای رسای اعتراض


اسماعیل خویی می‌گفت اگر در ایران می‌بود، «جز در خامشای گورستان» جایی نداشت
اسماعیل خویی می‌گفت اگر در ایران می‌بود، «جز در خامشای گورستان» جایی نداشت

اسماعیل خویی، شاعر بزرگی که سه‌شنبه چهارم خردادماه در ۸۳ سالگی در لندن درگذشت، شاعر ستایشگر آزادی و یکی از رساترین صداهای شعر معاصر فارسی در اعتراض علیه ظلم، استبداد و نابرابری بود.

اسماعیل خویی با این‌که کار اصلی شاعر را «عشق ورزیدن به گوهر زیبایی» می‌دانست و اشعار عاشقانهٔ بسیاری سروده بود و زبانی تغزلی داشت، اما یک «شاعر سیاسی» هم به شمار می‌رفت؛ چه زمانی که در دوره پهلوی علیه حکومت انتقاد داشت و چه در دوران جمهوری اسلامی که جایی در ایران برای خود نیافت و به ترک وطن مجبور شد.

اسماعیل خویی همان‌طور که در یکی از اشعار خود اشاره کرده بود، مجبور به سرودن «شعر سیاسی» شده بود، با این حال، سرکوب دوران پس از انقلاب را غیرقابل مقایسه با دوران قبل از آن می‌دانست و همواره نسبت به خطرات گسترده‌تر «اسلام سیاسی» و «دیکتاتوری مذهبی» هشدار می‌داد.

از تولد در خطهٔ شعر تا تأسیس کانون نویسندگان

اسماعیل خوبی در نهم تیرماه ۱۳۱۷ در مشهد و خطهٔ شاعرپرور خراسان به دنیا آمد و در همان دوران ابتدایی و متوسطه که در زادگاهش گذراند، به شعر علاقه‌مند شد و سپس به سرودن شعر روی آورد.

اولین کتاب شعر اسماعیل خویی در سال ۱۳۳۵، زمانی که هجده ساله بود، با عنوان «بی‌تاب» در انتشارات نادری در همان مشهد منتشر ‌شد که در قالب‌های کلاسیک شعر فارسی سروده شده بود. او بعداً اشعار این کتاب را به دلیل «خام بودن» دیگر دوست نداشت.

در سال ۱۳۳۶ برای ادامه تحصیل به تهران رفت و پس از پایان تحصیلاتش در دانشسرای عالی با بورس تحصیلی در بریتانیا درس فلسفه خواند. سپس در دههٔ ۱۳۴۰ به ایران بازگشت، در تهران ساکن شد و در دانشسرای عالی تهران (تربیت معلم کنونی) به کار تدریس پرداخت.

خویی در آن دوره از نظر سیاسی از طرفداران چریک‌های فدایی خلق بود و با برخی از رهبران این گروه از جمله امیرپرویز پویان رابطه داشت.

خویی چند سال پیش درباره شیوهٔ مبارزهٔ مسلحانه به رادیو فردا گفت: «گمان می‌کنم در زمان شاه این شیوهٔ مبارزه نابهنگام به کار بسته شد، ولی اگر از من بپرسید، هم‌اکنون بهنگام‌تر است.»

در سال‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ فضای فرهنگی و ادبی ایران تحت‌تأثیر پیامدهای سیاسی کودتای ۲۸ مرداد بود. خویی در آن دوره تحت‌تأثیر کتاب «زمستان» مهدی اخوان ثالث قرار گرفت.

انتشار این کتاب مهم اخوان ثالث یک واقعهٔ ادبی بود و مسیر تازه‌ای را در شعر معاصر فارسی گشود. خویی نیز با آشنایی با شعر نو فارسی و شاعران بزرگ دیگر مثل نیما یوشیج و احمد شاملو به پختگی بیشتر و درک عمیق‌تر در شعر رسید.

حضور اسماعیل خویی در تهران و آشنایی و مراوده با دیگر شاعران و نویسندگان مطرح آن دوره موجب شد تا در اواخر دههٔ ۱۳۴۰ به همراه دیگر نویسندگان، شاعران و مترجمان ایرانی در تأسیس کانون نویسندگان ایران مشارکت داشته باشد و دو دوره نیز عضویت هیئت دبیران آن کانون را برعهده بگیرد.

در نیمهٔ دوم دههٔ چهل و نیمهٔ اول دههٔ پنجاه چندین مجموعه‌شعر منتشر کرد و جایگاه خود را به‌عنوان شاعری برجسته در عرصهٔ ادبی ایران به تثبیت رساند. «بر خنگ راهوار زمین»، «بر بام گردباد»، «زان رهروان دریا»، «از صدای سخن عشق» و «فراتر از شب اکنونیان» عناوین کتاب‌های خویی هستند که در این دوره منتشر شدند. گزیده‌ای از اشعار اسماعیل خویی نیز در سال ۱۳۵۲ منتشر شد.

این شاعر که از نظر فکری به مارکسیسم گرایش داشت، علاوه بر مضامینی چون عشق و عدالت اجتماعی، به بیان اندیشه‌های فلسفی خود در شعر نیز می‌پرداخت. بهره‌گیری از ایماژها و تصاویر یکی از ویژگی‌های شعر او بود و همچنین به‌عقیدهٔ برخی منتقدان ادبی، بیان اصول تفکر دیالکتیکی و ماتریالیسم تاریخی در شعر فارسی یکی از دستاوردهای او بود.

تبعید به «بی در کجا» و پختگی بیشتر در شعر

اسماعیل خویی که یکی از حاضران در «ده شب شعر» بود در ابتدا از انقلاب طرفداری می‌کرد، اما با وقوع انقلاب و سرکوب روشنفکران و دگراندیشان، فعالیت کانون نویسندگان ایران نیز محدود شد و خویی نیز عرصه را برای فعالیت ادبی خود بسیار تنگ دید.

او در سال ۱۳۶۱ به زندگی مخفی روی آورد و پس از مدتی ایران را ترک کرد و در سال ۱۳۶۳ بار دیگر ساکن لندن شد و این بار برای همیشه در تبعید و دور از وطن زندگی کرد. شعر «امام طاعون» سرودهٔ اسماعیل خویی حاصل این دوران است.

او هرگز از زندگی در تبعید خرسند نبود، ولی می‌دانست که اگر در ایران می‌بود، «جز در خامشای گورستان» جایی نداشت.

با این حال در تبعید یا به قول خودِ اسماعیل خویی در «بی در کجا» همچنان به فعالیت ادبی و صنفی خود ادامه داد و از پایه‌گذاران کانون نویسندگان ایران در تبعید شد.

او که پیش از ترک ایران به‌عنوان یکی از اعضای هیئت دبیران کانون در انتشار «اندیشهٔ آزاد»، نشریهٔ کانون نویسندگان ایران، مشارکت داشت، پس از خروج از ایران ویراستاری شماره‌های آغازین «نامهٔ کانون نویسندگان ایران در تبعید» را بر عهده گرفت و سپس نشریهٔ دیگری به نام «آوند» را با همکاری اسماعیل نوری‌علا در بریتانیا منتشر کرد.

علاوه بر انتشار اشعارش در قالب کتاب، در دهه‌های گذشته شعرها و مطالبی از اسماعیل خویی هم در نشریات مختلف خارج از ایران منتشر شده است.

خویی صدور فتوای روح‌الله خمینی برای قتل سلمان رشدی، نویسنده رمان «آیات شیطانی»، را محکوم کرد و تا سال‌های پایانی عمرش همچنان پیگیر تحولات ایران به‌ویژه نگران سرکوب نویسندگان و هنرمندان داخل ایران بود و در صدور برخی بیانیه‌ها و نامه‌ها در این زمینه نیز مشارکت داشت. مثلاً در سال ۱۳۹۴ جزو ده‌ها شاعر و نویسندهٔ ایرانی بود که به صدور احکام سنگین قوه قضائیه علیه همکاران خود در ایران اعتراض کردند.

همچنین در مرداد ۱۳۹۸ یکی از امضاکنندگان بیانیه‌‌ای بود که در اعتراض به حکم زندان برای نیما صفار، شاعر و نمایشنامه‌نویس، صادر شد. اواخر همین سال ۹۸ نیز به همراه جمعی از هنرمندان و نویسندگان ایرانی در نامه‌ای به دو هنرمند ایتالیایی از آن‌ها خواست تا برنامه‌های خود را در جشنوارهٔ تئاتر فجر در ایران لغو کنند و از «مردم سوگوار» ایران حمایت کنند که «همچنان برای گرفتن حق خود مبارزه می‌کنند».

برخی از منتقدان معتقدند که تجربهٔ مبارزه در دوران پیش از انقلاب، وقایع خود انقلاب و همچنین موقعیت تبعید موجب شد که اسماعیل خویی در تفکرات و همچنین شعر خود به پختگی بیشتر برسد و تجربیات شخصی و جمعی خود را به‌گونه‌ای ماندگار در شعر به ثبت برساند.

احمد کریمی حکاک، استاد ادبیات فارسی در آمریکا، دربارهٔ شعر اسماعیل خویی گفته است: «خویی را در یک کلام می‌توان شاعرِ شد‌ن‌های مدام و فراآیندهای ناتمام خواند.»

اسماعیل خویی خود سروده بود:

آری
ما می‌رویم و
میخانه بسته می‌شود، اما
می‌دانی؟ میخانهٔ همارهٔ اندیشه‌های ما
بر چهارراه تاریخ
تا آن‌سوی فراتر نیز
همچنان
باز خواهد بود...

XS
SM
MD
LG