رياست دوره ای اتحاديه اروپا در آغاز سال ۲۰۰۹ ميلادی از فرانسه به جمهوری چک منتقل می شود. این تغییر درحالی صورت میگیرد که نظرهای واتسلاو کلاوس ریيس جمهوری چک که ازهواداران سرسخت بازار آزاد است ، با عقايد همتای فرانسوی خود، که برای رفع بحران جهانی اقتصادی خواستار دخالت و حمايت بيشتر دولت ها در اقتصاداست، در تضاد است.
دَن بيلِفسکی، در مقاله ای که با عنوان« چهره اروپا در سيمای يک چکی آتشی مزاج»، در نشريه آمريکايی نيويورک تايمز منتشر کرده است، با اشاره به اين که کلاوس مصاحبه با او را به دليل «عجيب و غريب بودن سئوالات» نپذيرفته ، به توصيف خصوصيات فردی، اخلاقی، حرفه ای و عقيدتی واتسلاو کلاوس پرداخته است.
دن بيلفسکی نویسد: اکنون که جمهوری چک قرار است به زودی رياست دورهای اتحاديه اروپا را به دست گيرد، بيم آن میرود که آقای کلاوس اسباب شرمساری اين بزرگترين بلوک بازرگانی جهان را به بار آورد و تلاشهای آن را برای رويارويی با بحران اقتصادی و توسعه قدرتش با مشکل روبرو کند.
در حالی که حتی بسياری از هواداران پرو پا قرص بازار آزاد نياز به عمليات مشترک برای نجات بانک های اروپا را لازم میدانند، آقای کلاوس آن را به عنوان سياست غير مسئولانه حمايت دولتی رد میکند و گناه بحران را به گردن نظارت بيش از حد دولتی در کار اقتصاد- و نه کمبود نظارت دولتی- میاندازد.
جدايی صلح آميز چکسلواکی در سال ۱۹۹۳ در زمان اين وزير دارايی و نخستوزير پيشين چک انجام شد . به نوشته این روزنامهنگار، کلاوس، جمهوری چک را به موفق ترين اقتصاد جمهوری های سابق شوروی تبديل کرد. اما عقايدش درباره حکومت و نظارت با نظرات بسياری ازکشورهای اتحاديه اروپا که از اول ژانويه کشورش رياست آن را برعهده می گيرد، ناهمخوان است.
واتسلاو کلاوس کیست؟
بيلفسکی می نويسد: در سالهای دهه هشتاد ميلادی يک مامور مخفی کمونيست که در سمينارهای تحت رهبری واتسلاو کلاوس شرکت کرده بود تا از نظرات هوادار بازار آزاد او "راپرت" تهيه کند، در گزارش خود به جای پرداختن به ارتداد او از مارکسيسم به غرور و نخوت معروف او پرداخته بود.
اين مامور در گزارش خود که اکنون منتشر شده گفته است:«از رفتار و حرکاتش پيداست که خودش را نابغهای وازده می داند و هرکس که با عقايدش مخالف باشد ازنظر او احمق و به درد نخور است.»
اکنون پس از گذشت دههها، ریيس جمهوری ۶۷ ساله جمهوری چک - مردی با سبيلی باريک و مرتب- همچنان واکنشهای شديد را بر میانگيزد.
به نوشته مقاله روزنامه نیویورک تایمز،کلاوس را سرزنش میکنند که چرا مبارزه با گرمايش جهانی را – که به نظر او در ايجاد بحران مالی بين المللی دخالت دارد- مبارزهای انحرافی ناميده است، و ال گور را به خاطر نقشش در اين مبارزه «پيامبر استکبار» و اتحاديه اروپا را همچون «تهای کمونيستی» قلمداد کرده است.
با آن که نقش ریيس جمهوری در ساختار حکومتی چک جنبه تشريفاتی دارد ، اما آقای کلاوس در سراسر اروپا هواداران زيادی دارد و دوست دارد که در مرکز توجه باشد.
به نوشته اين مقاله ،علاقهها و گفتههای پر التهاب آقای کلاوس- که تيموتی گارتوناش، تاريخ نگار برجسته بريتانيايی اورا «يکی از بی ادب ترين افرادی که در عمرم ديدهام" –خوانده است، مسلما در سرنوشت اتحاديه موثر است.
اما به نوشته این مقاله حامیانش ، کلاوس را «جهادگری شجاع و تنها، مدافع آزادی ، و یگانه رهبر اروپایی در حد و هیات مارگارت تاچر می دانند.»(مشاورانش می گویند عکسی از نخست وزیر پیشین بریتانیا را روی میز تحریر دفترش گذاشته است).
بیلفسکی می نویسد:در حالی که ديگر رهبران اروپايی از روسيه انتقاد می کنند آقای کلاوس با ولاديمير پوتين روابطی بسيار نزديک به هم زده و اخيرا از روش انتقادی دولت چک درمورد جنگ روسيه با گرجستان تبری جسته است.
کلاوس در مصاحبه ای گفته است: «اگر شما هم در يک کشور کمونيستی زندگی میکرديد حالا در برابر نيروهايی که آزادی انسان را محدود و کنترل می کنند حساسيت نشان میداديد.»
واتسلاو هاول یا واتسلاو کلاوس؟
در سال ۱۹۸۹، و در زمان انقلاب مخملی که به سرنگونی رهبران کمونيستی چکسلواکی انجاميد، آقای کلاوس دانش اقتصادی خود را در اختيار «فروم مدنی» ، يا گروه مخالف حکومت قرار داد و در حکومت جديد به وزارت دارايی رسيد. اما روابطش با اين معترضان به سرعت تيره شد.
او در سال ۱۹۹۱ «حزب دموکراتيک مدنی» را که گرايش راستِ ميانه داشت، تاسيس کرد. اين حزب در انتخابات ۱۹۹۲ برنده شد و او را به نخست وزيری رساند. سياست خصوصی سازی افراطی او – که بعدا روسيه از آن تقليد کرد و به انباشت ثروت هنگفت در چند خانواده انجاميد- با شايعاتی در باره بروز فساد در آن مخدوش شد و هاول سياست اقتصادی او را به «سرمايه داری گانگستری» متهم کرد.
واتسلاو هاول در خاطراتش می نويسد: «کلاوس از همه ما بدش میآمد و همه مارا با برچسب "روشنفکران چپی" به يک چوب میراند.»
لاديسلاو ياکل، منشی مخصوص و وفادار کلاوس می گويد:«تفاوت اصلی ميان دو رهبر آنست که واتسلاو هاول خير مردم را می خواهد اما واتسلاو کلاوس خواستار آزادی آنهاست.»
آقای کلاوس درپی بحران ناشی از يک رسوايی مالی در حزبش در سال ۱۹۹۷ از نخست وزيری استعفا داد و در سال ۲۰۰۲ ، درپی شکست مضاعف حزبش در انتخابات از رهبری حزب کنار رفت.
بوهوميل دوله زال، مفسر برجستهای که زمانی مشاورش بود، میگويد:« بزرگ ترين استعداد واتسلاو کلاوس قدرتش در جلب مردم معمولی چک است که عوام گرايی راحت الحلقوم اورا با آبجوشان قورت می دهند.»
او می گويد:«چکها گذشته ای سرشار از بیعدالتی های عميق و جنون آميز دارند، و کلاوس استاد بهره برداری از آن است.»
به نظر او دفتر رياست جمهوری با همه قدرت محدودش ، حال و هوای شاهوار امپراتوری را دارد.
دوله زال می افزايد: «اگر ریيس جمهوری چک يک اسب هم باشد، می تواند از ۵۰ درصد محبوبيت برخوردار شود، چه رسد به آقای کلاوس که بی شک از اسب باهوش تر است.»