طارق رمضان، استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه آکسفورد بریتانیا و نوه حسن البنا، بنیانگذار گروه اخوانالمسلمین، در تحلیلی در روزنامه نیویورک تایمز جایگاه گروههای اسلامگرا و آینده آنها در پی تحولات سیاسی در کشورهای عربی را بررسی کرده است.
وی در این مقاله با اشاره به شتاب و غیرقابل پیشبینی بودن حوادث ماههای اخیر تاکید میکند که اکنون بسیاری از حصارها و موانع در کشورهای عربی فرو ریخته و پس از تونس و اکنون مصر، که نقشی محوری در جهان عرب دارد، حوادث مشابهی در کشورهای دیگر نیز روی خواهد داد.
طارق رمضان در آغاز تحلیل خود مینویسد که به خاطر حضور یا «خطر» اسلامگرایان، غرب در چند دهه اخیر از بدترین رژیمهای دیکتاتوری در جهان عرب حمایت کرده است، حال آن که دقیقا همین رژیمها هستند که گروههای اسلامگرا و از جمله اخوانالمسلمین را همواره به عنوان خطر یا تهدیدی جدی جلوه دادهاند.
اخوانالمسلمین قدیمیترین و سازمان یافتهترین گروه اپوزیسیون در مصر است و ثابت کرده است که قادر به بسیج مردم و مشارکت در انتخابات و رهبری تحولات سیاسی است. آیا اخوانالمسلمین نیرویی در حال قدرتگیری است؟ و اگر چنین است چه چیزهایی را میتوان از این گروه انتظار داشت؟
طارق رمضان با اشاره به این نکته که در غرب درک درست و دقیقی از گروهها و جنبشهای اسلامگرا وجود ندارد تاکید میکند که هر یک از این جنبشها و از جمله اخوانالمسلمین در برگیرنده عناصر و گرایشهای متنوعی هستند و در واکنش به تحولات تاریخی مواضعی متفاوت اتخاذ کردهاند.
اخوانالمسلمین در دهه ۱۹۳۰ میلادی پایهگذاری شد. این گروه در آن زمان مخالف استعمار خارجی بود و معتقد بود که در خود مصر نباید روشهای مسلحانه را به کار گرفت، هر چند این روش را در مبارزه با اشغال فلسطین درست میدانست. دیدگاههای حسن البنا بر اساس انتقال تدریجی به «حکومت اسلامی» استوار بود و وی نظام پارلمانی بریتانیا را نزدیکترین مدل سیاسی به معیارهای اسلامی میدانست.
حسن البنا در سال ۱۹۴۹ به دست ماموران حکومت وقت مصر و به دستور اشغالگران بریتانیایی ترور شد. پس از انقلاب سال ۱۹۵۲ به رهبری جمال عبدالناصر، جنبش اخوانالمسلمین به شدت توسط دولت جدید مصر سرکوب شد.
طارق رمضان در ادامه تحلیل خود در روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز به تشریح جناحها و گرایشهای مختلف در درون اخوانالمسلمین پرداخته و مینویسد کسانی که گرایش افراطی داشتند و طرفدار سیاست سرنگونی حکومت به هر قیمتی بودند به مرور از چهارچوب اخوانالمسلمین خارج شدهاند. برخی از اعضای این گروه از مصر به تبعید رفته و در عربستان ساکن شدهاند و در نتیجه تحت تاثیر ایدئولوژی انحصارطلبانه آن کشور قرار گرفتهاند. برخی دیگر به ترکیه یا اندونزی رفته که جوامعی مسلمان ولی تکثرگرا هستند. و برخی نیز در غرب ساکن شده و از نزدیک با سنت دموکراسی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی آشنا شدهاند.
در پس ظاهری متحد و یکپارچه همه این گرایشهای مختلف در حال فعالیت هستند و به سختی میتوان پیشبینی کرد که اخوانالمسلمین به کدام سمت خواهد رفت.
طارق رمضان، استاد رشته مطالعات اسلامی، در ادامه تحلیلی خود خاطرنشان میکند که اخوانالمسلمین رهبری جنبشی را که در پی سرنگونی حسنی مبارک است در دست ندارد. اخوانالمسلمین و اسلامگرایان به طور کلی اکثریت را در دست ندارند. شکی نیست که این گروه به شدت تمایل دارد در پی برکناری حکومت حسنی مبارک در آینده سیاسی مصر نقشی فعال داشته باشد، ولی مشخص نیست که کدام گرایش رهبری اخوانالمسلمین را به دست خواهد گرفت.
نه دولت آمریکا، نه اروپا و به طریق اولی اسرائیل هیچ یک به سادگی اجازه نخواهند داد که مردم مصر به آرزوی دیرین خود برای تحقق دموکراسی جامه عمل بپوشانند. اولویتها و حساسیتهای جغرافیای سیاسی منطقه و منافع غرب به گونهای است که حرکت اصلاحطلبی در مصر باید از نزدیک کنترل شود و این دقیقا همان کاری است که هم اکنون ارتش مصر و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در حال انجامش هستند.
اخوانالمسلمین با صف کشیدن پشت سر محمد البرادعی نشان داده است که فعلا با احتیاط عمل کرده و نمیخواهد غرب یا مردم مصر را با حضور مستقیم خود نگران کند. احترام به قواعد دموکراتیک حکم میکند که تمام نیروهایی که خشونتطلب نیستند و قانون را رعایت میکنند در روند انتقالی و آینده مصر نقش داشته باشند. بنابراین اخوانالمسلمین از بازیگران اصلی این روند خواهد بود، هر چند کسی نمیتواند از نیات قدرتهای خارجی مطمئن باشد.
به نوشته طارق رمضان، غرب هنوز هم از «خطر اسلامگرایان» صحبت میکند تا حمایت خود از رژیمهای دیکتاتوری از جمله حکومت حسنی مبارک را توجیه کند. با ادامه و گسترش اعتراضات در مصر، اسرائیل از آمریکا خواست تا در مقابل اراده مردم از اقتدار نظامیان حمایت کند. اروپا نیز در این میان سیاست صبر را پیشه کرده است.
به عقیده آقای رمضان، در نهایت شعارهای حکومتهای غربی در دفاع از دموکراسی در مقابل منافع استراتژیک آنها رنگ خواهد باخت. آمریکا نظامی دیکتاتوری را ترجیح میدهد که دسترسی آن کشور به منابع نفت را تضمین کرده و به اسرائیل اجازه دهد تا سیاست استعماری خود را در اراضی اشغالی فلسطین ادامه دهد.
طارق رمضان در پایان تحلیل خود در روزنامه نیویورک تایمز خاطرنشان میکند که پیامدهای کنارهگیری حسنی مبارک بسیار گسترده خواهد بود، ولی نتایج آن فعلا قابل پیشبینی نیست. روسای جمهور مادامالعمر و پادشاهان کشورهای عربی به خوبی فشار ناشی از این تحولات را احساس میکنند. کشورهای دیگر مثل یمن، موریتانی و الجزایر شاهد ناآرامی هستند و در سوریه، اردن و حتی عربستان سعودی برخی اقدامات پیشگیرانه به اجرا در آمده است.
آزادی مصر به نظر میرسد که گام اول است و اگر تحولات مشابهی در کشورهای دیگر روی دهد حتی عربستان سعودی که غیر دموکراتیکترین نظام سیاسی را دارد مجبور به گشایش فضای سیاسی خود خواهد شد. در سراسر جهان و بهخصوص مسلمانان از این تحول استقبال خواهند کرد. در نهایت فقط دموکراسیهایی که تمام گرایشات سیاسی صلحآمیز را در بربگیرند قادر خواهند بود صلح را در خاورمیانه تضمین کنند، صلحی که در عین حال باید حقوق فلسطینیان را نیز به رسمیت بشناسد.
وی در این مقاله با اشاره به شتاب و غیرقابل پیشبینی بودن حوادث ماههای اخیر تاکید میکند که اکنون بسیاری از حصارها و موانع در کشورهای عربی فرو ریخته و پس از تونس و اکنون مصر، که نقشی محوری در جهان عرب دارد، حوادث مشابهی در کشورهای دیگر نیز روی خواهد داد.
طارق رمضان در آغاز تحلیل خود مینویسد که به خاطر حضور یا «خطر» اسلامگرایان، غرب در چند دهه اخیر از بدترین رژیمهای دیکتاتوری در جهان عرب حمایت کرده است، حال آن که دقیقا همین رژیمها هستند که گروههای اسلامگرا و از جمله اخوانالمسلمین را همواره به عنوان خطر یا تهدیدی جدی جلوه دادهاند.
اخوانالمسلمین قدیمیترین و سازمان یافتهترین گروه اپوزیسیون در مصر است و ثابت کرده است که قادر به بسیج مردم و مشارکت در انتخابات و رهبری تحولات سیاسی است. آیا اخوانالمسلمین نیرویی در حال قدرتگیری است؟ و اگر چنین است چه چیزهایی را میتوان از این گروه انتظار داشت؟
طارق رمضان با اشاره به این نکته که در غرب درک درست و دقیقی از گروهها و جنبشهای اسلامگرا وجود ندارد تاکید میکند که هر یک از این جنبشها و از جمله اخوانالمسلمین در برگیرنده عناصر و گرایشهای متنوعی هستند و در واکنش به تحولات تاریخی مواضعی متفاوت اتخاذ کردهاند.
اخوانالمسلمین در دهه ۱۹۳۰ میلادی پایهگذاری شد. این گروه در آن زمان مخالف استعمار خارجی بود و معتقد بود که در خود مصر نباید روشهای مسلحانه را به کار گرفت، هر چند این روش را در مبارزه با اشغال فلسطین درست میدانست. دیدگاههای حسن البنا بر اساس انتقال تدریجی به «حکومت اسلامی» استوار بود و وی نظام پارلمانی بریتانیا را نزدیکترین مدل سیاسی به معیارهای اسلامی میدانست.
حسن البنا در سال ۱۹۴۹ به دست ماموران حکومت وقت مصر و به دستور اشغالگران بریتانیایی ترور شد. پس از انقلاب سال ۱۹۵۲ به رهبری جمال عبدالناصر، جنبش اخوانالمسلمین به شدت توسط دولت جدید مصر سرکوب شد.
طارق رمضان در ادامه تحلیل خود در روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز به تشریح جناحها و گرایشهای مختلف در درون اخوانالمسلمین پرداخته و مینویسد کسانی که گرایش افراطی داشتند و طرفدار سیاست سرنگونی حکومت به هر قیمتی بودند به مرور از چهارچوب اخوانالمسلمین خارج شدهاند. برخی از اعضای این گروه از مصر به تبعید رفته و در عربستان ساکن شدهاند و در نتیجه تحت تاثیر ایدئولوژی انحصارطلبانه آن کشور قرار گرفتهاند. برخی دیگر به ترکیه یا اندونزی رفته که جوامعی مسلمان ولی تکثرگرا هستند. و برخی نیز در غرب ساکن شده و از نزدیک با سنت دموکراسی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی آشنا شدهاند.
در پس ظاهری متحد و یکپارچه همه این گرایشهای مختلف در حال فعالیت هستند و به سختی میتوان پیشبینی کرد که اخوانالمسلمین به کدام سمت خواهد رفت.
طارق رمضان، استاد رشته مطالعات اسلامی، در ادامه تحلیلی خود خاطرنشان میکند که اخوانالمسلمین رهبری جنبشی را که در پی سرنگونی حسنی مبارک است در دست ندارد. اخوانالمسلمین و اسلامگرایان به طور کلی اکثریت را در دست ندارند. شکی نیست که این گروه به شدت تمایل دارد در پی برکناری حکومت حسنی مبارک در آینده سیاسی مصر نقشی فعال داشته باشد، ولی مشخص نیست که کدام گرایش رهبری اخوانالمسلمین را به دست خواهد گرفت.
نه دولت آمریکا، نه اروپا و به طریق اولی اسرائیل هیچ یک به سادگی اجازه نخواهند داد که مردم مصر به آرزوی دیرین خود برای تحقق دموکراسی جامه عمل بپوشانند. اولویتها و حساسیتهای جغرافیای سیاسی منطقه و منافع غرب به گونهای است که حرکت اصلاحطلبی در مصر باید از نزدیک کنترل شود و این دقیقا همان کاری است که هم اکنون ارتش مصر و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در حال انجامش هستند.
اخوانالمسلمین با صف کشیدن پشت سر محمد البرادعی نشان داده است که فعلا با احتیاط عمل کرده و نمیخواهد غرب یا مردم مصر را با حضور مستقیم خود نگران کند. احترام به قواعد دموکراتیک حکم میکند که تمام نیروهایی که خشونتطلب نیستند و قانون را رعایت میکنند در روند انتقالی و آینده مصر نقش داشته باشند. بنابراین اخوانالمسلمین از بازیگران اصلی این روند خواهد بود، هر چند کسی نمیتواند از نیات قدرتهای خارجی مطمئن باشد.
به نوشته طارق رمضان، غرب هنوز هم از «خطر اسلامگرایان» صحبت میکند تا حمایت خود از رژیمهای دیکتاتوری از جمله حکومت حسنی مبارک را توجیه کند. با ادامه و گسترش اعتراضات در مصر، اسرائیل از آمریکا خواست تا در مقابل اراده مردم از اقتدار نظامیان حمایت کند. اروپا نیز در این میان سیاست صبر را پیشه کرده است.
به عقیده آقای رمضان، در نهایت شعارهای حکومتهای غربی در دفاع از دموکراسی در مقابل منافع استراتژیک آنها رنگ خواهد باخت. آمریکا نظامی دیکتاتوری را ترجیح میدهد که دسترسی آن کشور به منابع نفت را تضمین کرده و به اسرائیل اجازه دهد تا سیاست استعماری خود را در اراضی اشغالی فلسطین ادامه دهد.
طارق رمضان در پایان تحلیل خود در روزنامه نیویورک تایمز خاطرنشان میکند که پیامدهای کنارهگیری حسنی مبارک بسیار گسترده خواهد بود، ولی نتایج آن فعلا قابل پیشبینی نیست. روسای جمهور مادامالعمر و پادشاهان کشورهای عربی به خوبی فشار ناشی از این تحولات را احساس میکنند. کشورهای دیگر مثل یمن، موریتانی و الجزایر شاهد ناآرامی هستند و در سوریه، اردن و حتی عربستان سعودی برخی اقدامات پیشگیرانه به اجرا در آمده است.
آزادی مصر به نظر میرسد که گام اول است و اگر تحولات مشابهی در کشورهای دیگر روی دهد حتی عربستان سعودی که غیر دموکراتیکترین نظام سیاسی را دارد مجبور به گشایش فضای سیاسی خود خواهد شد. در سراسر جهان و بهخصوص مسلمانان از این تحول استقبال خواهند کرد. در نهایت فقط دموکراسیهایی که تمام گرایشات سیاسی صلحآمیز را در بربگیرند قادر خواهند بود صلح را در خاورمیانه تضمین کنند، صلحی که در عین حال باید حقوق فلسطینیان را نیز به رسمیت بشناسد.