سوم شهریورماه برابر بود با هفتادمین سالگرد اِشغال ایران توسط نیروهای متفقین در جریان جنگ جهانی دوم. هفتاد سال پیش در چنین روزی، نیروهای متفقین برای مقابله با آلمان نازی و کمکرسانی به ارتش سرخ روسیه شوروی، از چند نقطه به ایران حمله کردند و داخل خاک ایران شدند.
با وجود فرمان رضاشاه پهلوی برای پایداری نیروهای ارتش ایران در برابر هجوم قوای متفقین، تدبیر سیاستمداران و رجال ایرانی برای ترک مقاومت به منظور جلوگیری از وارد آمدن تلفات و خسارات سنگین به کشور به کار آمد و ایران به اشغال قوای متفقین درآمد.
رادیوفردا در گفتوگو با احمد احرار، نویسنده و کارشناس مسائل تاریخی ایران، در پاریس دیدگاه وی را درباره جایگاه سوم شهریورماه ۱۳۲۰ در تاریخ معاصر ایران جویا شده است.
احمد احرار: حادثه سوم شهریور یک حادثه جهانی بود که خواهناخواه به ایران هم کشیده شد، ایران هم مثل بسیاری از کشورهای دیگر در معرض آسیب و آفت این حادثه قرار گرفت. بنابراین فقط ایران نبود که با این حادثه برخورد پیدا کرد، کشورهای دیگری در اروپا و جاهای دیگر دنیا از این حادثه دچار مشکلاتی شدند و تحولاتی در تاریخشان اتفاق افتاد.
البته باید توجه داشت که ارتش ایران ارتشی نبود که بتواند در مقابل نیروهای مهاجم خارجی، یعنی قوای نظامی شوروی از شمال و از جنوب قوای جنگی و کشتیهای نظامی انگلستان، مقاومت و پایداری کند. حادثه جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورهای بزرگ را متزلزل کرد و ارتشهای این کشورها را درهم شکست. از جمله ارتش همین کشور فرانسه که من الان از آنجا با شما صحبت میکنم به هر حال تسلیم شد، ارتشش از پا درآمد و آلمانیها برای مدتی در این کشوربه عنوان اشغالگر مستقر شدند.
منتها هدفشان این بود که از طریق ایران بتوانند به روسیه شوروی که در مقابل آلمان قرار گرفته بود کمک برسانند و نیروهای آنجا را برای مقابله با تهاجم آلمان در جبهه شرق تقویت کنند.
البته وقتی چنین حادثهای رخ میدهد و کشور در برابر چنین تهاجمی قرار میگیرد، آن نظام عادی و طبیعی به هم میخورد. طبیعتا در آن زمان دو تفکر پیدا شده بود، یک تفکر این بود که در مقابل مهاجمان مقاومت بشود که البته اقدام هم شد، ولی نخستین مقاومتها هم در شمال و در برابر روسها و هم در جنوب در برابر انگلستان درهم شکست.
در نتیجه نیروهای داخلی، چه سیاسی و چه نظامی، متزلزل شدند و به هر حال مقاومت نظامی دیگر برای ایران امکانپذیر نبود. ناگزیر میبایستی راه حل سیاسی پیدا میکردند.
به نظر شخص بنده، بهترین راه حلی که پیدا شد همین بود که اشخاص بصیر سیاسی، از جمله مرحوم فروغی که بعد از حمله به ایران نخست وزیر شد، به این نتیجه رسیدند که برای این که کشور در اشغال نیروی خارجی قرار نگیرد و همه چیز از هم نپاشد، بهتر است که یک راه مسالمتآمیزی پیدا کنند.
آنها توانستند رضاشاه را متقاعد کنند که به نفع پسرش از سلطنت کنارهگیری کند و او هم با این که آدم رشیدی در این گونه موارد بود ولی حقایق را پذیرفت و استعفا کرد. ایران بدون این که صدمه زیادی متحمل شود، این گذار تاریخی را طی کرد.
ولی به طور کلی تلفات زیادی رخ نداد، چون بلافاصله معلوم شد که ارتش توان مقابله با چنین نیرویی را ندارد، توافق شد که مقاومت ایران متوقف شود و بنابراین از این بابت لطمه و تلفات زیادی به ایران وارد نشد.
طبیعتا جنگ رخ داده است و وقتی جنگ میشود اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشوری که در معرض جنگ قرار گرفته، متزلزل خواهد شد. بعد از جنگ، مثل همه کشورهایی که در آن زمان یا در معرض اشغال قرار گرفته بودند یا این که در فضای جنگ، درگیر مشکلات اقتصادی، مالی یا کمبود آذوقه شده بودند، ایران هم درگیر مشکلات قحطسالی شده بود.
از این جهت چند سالی ایران که در آن زمان از نظر میزان درآمد و اقتصاد، کشوری چندان قوی و توانا نبود، صدمه خورد و در این باره تردیدی وجود ندارد.
در نتیجه میشود گفت عنوان «پل پیروزی» که به ایران داده شد، سهم قابل توجه ایران از پیروزی متفقین در جنگ با آلمان نازی- دستکم از نظر راهبردی- بود.
به هر حال تاثیر قابل توجهی در این که کوتاهترین راه رساندن کمکهای نظامی، بهخصوص پس از ورود آمریکا به جنگ به جبهه شرق، یعنی به روسیه بود. این کمکها باعث شد تا روسیه بتواند در مقابل آلمانیها که تا پشت دروازه مسکو هم پیشروی کرده بودند مقاومت کند و حملات آنها را دفع کند.
منتها ما درمورد همه مسائلی که مربوط به خودمان میشود مبالغه میکنیم و خارجیها هم این خصلت ایرانی را میشناسند و با خودشان میگویند، بسیار خوب! اگر دلشان میخواهد که خیلی به نقشی که داشتهاند اهمیت بدهند، ما هم حرفی نداریم.
به هر حال تردیدی نیست که این راهی که از طریق ایران باز شد تا بتوانند از مسیر خلیج فارس، وسایل مورد نیاز روسیه، تسلیحات و مقدار زیادی آذوقه را به آنها برسانند، در پیشرفت قوای متفقین در جبهه شرق تاثیر داشت. ولی این تاثیر مانند پیاده شدن قوای متفقین در نورماندی فرانسه نبود که سرنوشت جنگ را تغییر داد.
مسلما اینها افسران شجاعی بودند. زمانی که آخرین دولت رضاشاه تصمیم گرفت در مقابل خارجیها مقاومت کند، و دستور مقاومت ابلاغ شد، این افسران شجاعانه ایستادند و در این مسیر کشته شدند.
اما همان طور که عرض کردم واقعا ارتش ایران توانایی مقابله با آن نیروی عظیم خارجی را نداشت، ولی با این اوصاف این افسران شجاعانه جنگیدند و شجاعانه کشته شدند. جایگاه آنان به عنوان شهدای نظامی ایران در تاریخ معاصر قطعا باقی خواهد ماند و بایستی احترامشان حفظ شود.
گفتوگوی بکتاش خمسهپور با احمد احرار
با وجود فرمان رضاشاه پهلوی برای پایداری نیروهای ارتش ایران در برابر هجوم قوای متفقین، تدبیر سیاستمداران و رجال ایرانی برای ترک مقاومت به منظور جلوگیری از وارد آمدن تلفات و خسارات سنگین به کشور به کار آمد و ایران به اشغال قوای متفقین درآمد.
رادیوفردا در گفتوگو با احمد احرار، نویسنده و کارشناس مسائل تاریخی ایران، در پاریس دیدگاه وی را درباره جایگاه سوم شهریورماه ۱۳۲۰ در تاریخ معاصر ایران جویا شده است.
احمد احرار: حادثه سوم شهریور یک حادثه جهانی بود که خواهناخواه به ایران هم کشیده شد، ایران هم مثل بسیاری از کشورهای دیگر در معرض آسیب و آفت این حادثه قرار گرفت. بنابراین فقط ایران نبود که با این حادثه برخورد پیدا کرد، کشورهای دیگری در اروپا و جاهای دیگر دنیا از این حادثه دچار مشکلاتی شدند و تحولاتی در تاریخشان اتفاق افتاد.
- گفته میشود که ارتش ایران در آن زمان با وجود اعلام بیطرفی که در جنگ جهانی دوم کرده بود، میتوانست در مقابل قوای متفقین مقاومت کند، ولی پادگانها در آن زمان همگی از نیرو خالی شدند. در این مورد اظهارنظرهای مختلفی وجود دارد. اصولا به چه دلیل نیروهای مسلح وقت ایران، پادگانهای نظامی را خالی کردند، در صورتی که این اقدام برخلاف دستور رضاشاه بود؟
البته باید توجه داشت که ارتش ایران ارتشی نبود که بتواند در مقابل نیروهای مهاجم خارجی، یعنی قوای نظامی شوروی از شمال و از جنوب قوای جنگی و کشتیهای نظامی انگلستان، مقاومت و پایداری کند. حادثه جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورهای بزرگ را متزلزل کرد و ارتشهای این کشورها را درهم شکست. از جمله ارتش همین کشور فرانسه که من الان از آنجا با شما صحبت میکنم به هر حال تسلیم شد، ارتشش از پا درآمد و آلمانیها برای مدتی در این کشوربه عنوان اشغالگر مستقر شدند.
منتها هدفشان این بود که از طریق ایران بتوانند به روسیه شوروی که در مقابل آلمان قرار گرفته بود کمک برسانند و نیروهای آنجا را برای مقابله با تهاجم آلمان در جبهه شرق تقویت کنند.
البته وقتی چنین حادثهای رخ میدهد و کشور در برابر چنین تهاجمی قرار میگیرد، آن نظام عادی و طبیعی به هم میخورد. طبیعتا در آن زمان دو تفکر پیدا شده بود، یک تفکر این بود که در مقابل مهاجمان مقاومت بشود که البته اقدام هم شد، ولی نخستین مقاومتها هم در شمال و در برابر روسها و هم در جنوب در برابر انگلستان درهم شکست.
در نتیجه نیروهای داخلی، چه سیاسی و چه نظامی، متزلزل شدند و به هر حال مقاومت نظامی دیگر برای ایران امکانپذیر نبود. ناگزیر میبایستی راه حل سیاسی پیدا میکردند.
به نظر شخص بنده، بهترین راه حلی که پیدا شد همین بود که اشخاص بصیر سیاسی، از جمله مرحوم فروغی که بعد از حمله به ایران نخست وزیر شد، به این نتیجه رسیدند که برای این که کشور در اشغال نیروی خارجی قرار نگیرد و همه چیز از هم نپاشد، بهتر است که یک راه مسالمتآمیزی پیدا کنند.
آنها توانستند رضاشاه را متقاعد کنند که به نفع پسرش از سلطنت کنارهگیری کند و او هم با این که آدم رشیدی در این گونه موارد بود ولی حقایق را پذیرفت و استعفا کرد. ایران بدون این که صدمه زیادی متحمل شود، این گذار تاریخی را طی کرد.
- آقای احرار، آمارهایی که ناشی از تلفات حمله متفقین به ایران در شهریور ۲۰ در دست هست، ایران را در ردیف یکی از کشورهایی قرار میدهد که کمترین تلفات را در جریان جنگ جهانی دوم متحمل شده است. این آمار تعداد کشتهشدگان در این واقعه را حدود ۲۰۰ تن اعلام میکند.
- اما پژوهشهای دیگری نشان میدهد که پیامد حمله متفقین به ایران، قحطالی بوده که تلفات نامعلومی را در ایران برجای گذاشته است. ارزیابیهای شما در این مورد چیست؟
ولی به طور کلی تلفات زیادی رخ نداد، چون بلافاصله معلوم شد که ارتش توان مقابله با چنین نیرویی را ندارد، توافق شد که مقاومت ایران متوقف شود و بنابراین از این بابت لطمه و تلفات زیادی به ایران وارد نشد.
طبیعتا جنگ رخ داده است و وقتی جنگ میشود اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشوری که در معرض جنگ قرار گرفته، متزلزل خواهد شد. بعد از جنگ، مثل همه کشورهایی که در آن زمان یا در معرض اشغال قرار گرفته بودند یا این که در فضای جنگ، درگیر مشکلات اقتصادی، مالی یا کمبود آذوقه شده بودند، ایران هم درگیر مشکلات قحطسالی شده بود.
از این جهت چند سالی ایران که در آن زمان از نظر میزان درآمد و اقتصاد، کشوری چندان قوی و توانا نبود، صدمه خورد و در این باره تردیدی وجود ندارد.
در نتیجه میشود گفت عنوان «پل پیروزی» که به ایران داده شد، سهم قابل توجه ایران از پیروزی متفقین در جنگ با آلمان نازی- دستکم از نظر راهبردی- بود.
به هر حال تاثیر قابل توجهی در این که کوتاهترین راه رساندن کمکهای نظامی، بهخصوص پس از ورود آمریکا به جنگ به جبهه شرق، یعنی به روسیه بود. این کمکها باعث شد تا روسیه بتواند در مقابل آلمانیها که تا پشت دروازه مسکو هم پیشروی کرده بودند مقاومت کند و حملات آنها را دفع کند.
منتها ما درمورد همه مسائلی که مربوط به خودمان میشود مبالغه میکنیم و خارجیها هم این خصلت ایرانی را میشناسند و با خودشان میگویند، بسیار خوب! اگر دلشان میخواهد که خیلی به نقشی که داشتهاند اهمیت بدهند، ما هم حرفی نداریم.
به هر حال تردیدی نیست که این راهی که از طریق ایران باز شد تا بتوانند از مسیر خلیج فارس، وسایل مورد نیاز روسیه، تسلیحات و مقدار زیادی آذوقه را به آنها برسانند، در پیشرفت قوای متفقین در جبهه شرق تاثیر داشت. ولی این تاثیر مانند پیاده شدن قوای متفقین در نورماندی فرانسه نبود که سرنوشت جنگ را تغییر داد.
- در تاریخ اشغال ایران توسط متفقین، نام افسرانی از نیروی دریایی ثبت شده است که کشته شدهاند، مانند دریادار بایندور کهنمویی. جایگاه این افسران در تاریخ معاصر ایران چگونه است؟
مسلما اینها افسران شجاعی بودند. زمانی که آخرین دولت رضاشاه تصمیم گرفت در مقابل خارجیها مقاومت کند، و دستور مقاومت ابلاغ شد، این افسران شجاعانه ایستادند و در این مسیر کشته شدند.
اما همان طور که عرض کردم واقعا ارتش ایران توانایی مقابله با آن نیروی عظیم خارجی را نداشت، ولی با این اوصاف این افسران شجاعانه جنگیدند و شجاعانه کشته شدند. جایگاه آنان به عنوان شهدای نظامی ایران در تاریخ معاصر قطعا باقی خواهد ماند و بایستی احترامشان حفظ شود.