در بسیاری از کشورها طنز یا لطیفه سیاسی ممکن است به جای خنده عواقب درد آوری برای سازنده و گوینده آن داشته باشد. رواج و امکان نشر آزادانه طنز سیاسی یکی از معیارهای مهم در سنجش آزادی بیان درجوامع مختلف است. در همین راستا فکر کردیم که شاید گفتگو با یکی از طنز پردازان سرشناس در آمریکا در مورد نقش طنز سیاسی در یک جامعه آزاد موضوع جالبی باشد.
جان استوارت در برنامه معروف تلویزیونی خود به نام «نمایش روزانه» قدرتمندان و گردنکلفتهای جامعه آمریکا را به مسخره میگیرد. خود او تاثیر اجتماعی این برنامه تلویزیونی را زیاد مهم نمیداند ولی مطالعهای که اخیر صورت گرفته نشان میدهد که وی در جدول مورد اعتمادترین مفسران وروزنامه نگاران آمریکا درمقام چهارم قرار دارد.
شما بارها گفته اید که برای یک «برنامه خبری قلابی» کار میکنید. در این برنامه خیلی از مطالب ساختگی است ولی خیلی از حرفها و اظهار نظرهای شما حقیقی و یا براساس حوادث و شخصیتهای واقعی است.
جان استوارت: ما تو این برنامه به اخبار واقعی واکنش نشان میدهیم اما با جلوه و فضاسازی ساختگی. این احتمالا قلابیترین کاری است که ما میکنیم. ولی ما از خودمان خبر نمیسازیم، تفسیر و نحوه جلوه دادن آن ساختگی است.
شما میگویید اخبار را با فضا و جلوه ای ساختگی ارائه میکنید ولی واقعیت این است که مردم از آن نکاتی حقیقی و واقعی را دریافت میکنند. به نظر شما مردم چه اطلاعاتی و چه نکات واقعی را از آن برداشت میکنند؟
بعید است که مردم با تماشای برنامه ما احساس کنند که واقعا آگاه شدهاند و یا واقعا نقش و موقیعت آنها در حیات اجتماعی – سیاسی کشور تقویت شده است.
کشور آمریکا را تعدادی از افراد بسیار نیرومند اداره میکنند. چه چیزی در مورد آنها جای طنز و شوخی دارد؟ چه چیزی از آنها موضوع جوک میسازد؟
آنها خود به خود به هیچ عنوان و در هیچ شکل و فرمیخنده دار نیستند. و اصلا کل برنامه ما هم همین است . موضوع «نمایش روزانه» این نیست که این سیاستمداران چقدر شوخ یا خنده دار هستند. اگر آنها خنده دار بودند میتوانستند بروند و کمدین شوند و هر کدام حتما برنامه تلویزیونی خودشان را داشتند.
اما آنها قدرتمند هستند و بنابراین دستانداختن آنها کار جالبی است. گاهی اوقات مردم از ما میپرسند: آیا این گردن کلفتها از دست شما و برنامه تان عصبانی نمیشوند؟
بله، حکومتگران ما بسیار نیرومند هستند. آنها بمبهای هسته ای دارند. اما در مقابل من شاید یک هفت تیر آب پاش داشته باشم. اگر دعوایی بین ما روی دهد مسلما آنها برنده خواهند شد.
به نظرم نکته ای که جای تردید ندارد این است آنچه که ما انجام میدهیم اگر یک دیدگاه و يا هدف و جهت گیری خاص پشت آن بود احتمالا شکست میخورد. چون در آن حالت تقریبا بی تاثیر میشد و یا تنها نتیجه آن راضی کردن یک گروه یا یک دیدگاه خاص و یا حداکثر میشد یک سرگرمی و احساس لذت مقطعی و زودگذر.
البته منظورم این نیست که چنین روشی از طنز بی ارزش است. مسلما هر گونه و هر حدی از استقبال مردم برای ما ارضا کننده است ولی خودتان میدانید که تعقیب و یا تبلیغ یک ایده و یا صرفا یک جهت گیری سیاسی و یا اجتماعی احتمالا از قدرت و تاثیر کار ما میکاهد.
آیا شما هر دو سوی پهنه سیاست آمریکا را به مسخره میگیرید؟
بله بدون تردید. و همینطور رسانهها را. ما همه را در جمع سیاستمداران و گردن کلفتهای رسانهها و صنعت سرگرمی که در واشنگتن و لس آنجلس متمرکز هستند به مسخره میگیریم. جالب اینجاست که آنها هم از مطرح شدن در برنامه ما به نوعی احساس رضایت میکنند چون فکر میکنند که مردم آنها را جدی و مهم تلقی میکنند.
منظورم این است که احتمالا این انتقاد به کار ما وارد است که گاهی اوقات به افرادی که واقعا این ارزشها را ندارند چهره انسانی میدهیم و یا گاهی موضوعات بسیار مهم و حساس را هجو میکنیم که نباید بکنیم. ولی جامعه ما براساس ارزشهای واقعی که محصول دگر اندیی باشد عمل نمیکند. شاید اگر ما در جامعه ای با یک نظام تمامیت خواه بودیم انتشار دیدگاههای دگراندیشانه ارزش بیشتری مییافت.
ولی شما هرگز به این فکر کردهاید که با کار خود افق دید مردم را بازتر کرده و یا فکر و ذهنیت آنها را تغییر میدهید؟
باز کردن افق دید و تغییر فکر و ذهن مردم !، آیا من چنین احساسی پیدا میکنم؟ حقیقت این است که نه. باید صادق باشم. به نظرم ما برای برخی از مردم یک محیط امن و شرایط مناسب فراهم میکنیم که میخواهند با قدرت آشنا شده و یا در مورد آن بیشتر بدانند.
من همیشه میگویم که هیچ چیز نیرومندتر از قدرت دو نفر نیست. بگذارید توضیح بدهم؛ اگر یک نفر ایده ای داشته باشد و فکر کند که تنها اوست که چنین میاندیشد ممکن است به خود و ایده اش باور نداشته باشد و فکر کند که دیوانه شده است. اما اگر ببیند که یک نفر دیگر هم دیدگاه مشابهی دارد به این نتیجه خواهد رسید که نه خیر من دیوانه نیستم حداکثر این است که من هم مثل آن کمدین و طنز پرداز برنامههای تلویزیونی کمی احمقام.
جان استوارت در برنامه معروف تلویزیونی خود به نام «نمایش روزانه» قدرتمندان و گردنکلفتهای جامعه آمریکا را به مسخره میگیرد. خود او تاثیر اجتماعی این برنامه تلویزیونی را زیاد مهم نمیداند ولی مطالعهای که اخیر صورت گرفته نشان میدهد که وی در جدول مورد اعتمادترین مفسران وروزنامه نگاران آمریکا درمقام چهارم قرار دارد.
شما بارها گفته اید که برای یک «برنامه خبری قلابی» کار میکنید. در این برنامه خیلی از مطالب ساختگی است ولی خیلی از حرفها و اظهار نظرهای شما حقیقی و یا براساس حوادث و شخصیتهای واقعی است.
جان استوارت: ما تو این برنامه به اخبار واقعی واکنش نشان میدهیم اما با جلوه و فضاسازی ساختگی. این احتمالا قلابیترین کاری است که ما میکنیم. ولی ما از خودمان خبر نمیسازیم، تفسیر و نحوه جلوه دادن آن ساختگی است.
شما میگویید اخبار را با فضا و جلوه ای ساختگی ارائه میکنید ولی واقعیت این است که مردم از آن نکاتی حقیقی و واقعی را دریافت میکنند. به نظر شما مردم چه اطلاعاتی و چه نکات واقعی را از آن برداشت میکنند؟
حکومتگران ما بسیار نیرومند هستند. آنها بمبهای هسته ای دارند. اما در مقابل من شاید یک هفت تیر آب پاش داشته باشم. اگر دعوایی بین ما روی دهد مسلما آنها برنده خواهند شد.
به نظر من مردم همیشه به لطیفه وجوک علاقمند بودهاند. البته اکثریت مردم لطیفههای غیرسیاسی را به جوکهای سیاسی ترجیج میدهند ولی در هر حالت آنها از طنز و جوک لذت میبرند. بنابراین هدف ما این است که اگر مردم از برنامههای ما استفاده میکنند آنچه را که برداشت میکنند و در مییابند یک تصویر عجیب و قریب از حوادث و دنیای واقعی باشد ولی تصویری که آنها را با جهان خارج و حوادثی که روی میدهد مرتبط سازد. به نظرم بعید است که تماشاچیها چیز بیشتری از کار ما بگیرند. بعید است که مردم با تماشای برنامه ما احساس کنند که واقعا آگاه شدهاند و یا واقعا نقش و موقیعت آنها در حیات اجتماعی – سیاسی کشور تقویت شده است.
کشور آمریکا را تعدادی از افراد بسیار نیرومند اداره میکنند. چه چیزی در مورد آنها جای طنز و شوخی دارد؟ چه چیزی از آنها موضوع جوک میسازد؟
آنها خود به خود به هیچ عنوان و در هیچ شکل و فرمیخنده دار نیستند. و اصلا کل برنامه ما هم همین است . موضوع «نمایش روزانه» این نیست که این سیاستمداران چقدر شوخ یا خنده دار هستند. اگر آنها خنده دار بودند میتوانستند بروند و کمدین شوند و هر کدام حتما برنامه تلویزیونی خودشان را داشتند.
اما آنها قدرتمند هستند و بنابراین دستانداختن آنها کار جالبی است. گاهی اوقات مردم از ما میپرسند: آیا این گردن کلفتها از دست شما و برنامه تان عصبانی نمیشوند؟
بله، حکومتگران ما بسیار نیرومند هستند. آنها بمبهای هسته ای دارند. اما در مقابل من شاید یک هفت تیر آب پاش داشته باشم. اگر دعوایی بین ما روی دهد مسلما آنها برنده خواهند شد.
به نظرم نکته ای که جای تردید ندارد این است آنچه که ما انجام میدهیم اگر یک دیدگاه و يا هدف و جهت گیری خاص پشت آن بود احتمالا شکست میخورد. چون در آن حالت تقریبا بی تاثیر میشد و یا تنها نتیجه آن راضی کردن یک گروه یا یک دیدگاه خاص و یا حداکثر میشد یک سرگرمی و احساس لذت مقطعی و زودگذر.
البته منظورم این نیست که چنین روشی از طنز بی ارزش است. مسلما هر گونه و هر حدی از استقبال مردم برای ما ارضا کننده است ولی خودتان میدانید که تعقیب و یا تبلیغ یک ایده و یا صرفا یک جهت گیری سیاسی و یا اجتماعی احتمالا از قدرت و تاثیر کار ما میکاهد.
آیا شما هر دو سوی پهنه سیاست آمریکا را به مسخره میگیرید؟
بله بدون تردید. و همینطور رسانهها را. ما همه را در جمع سیاستمداران و گردن کلفتهای رسانهها و صنعت سرگرمی که در واشنگتن و لس آنجلس متمرکز هستند به مسخره میگیریم. جالب اینجاست که آنها هم از مطرح شدن در برنامه ما به نوعی احساس رضایت میکنند چون فکر میکنند که مردم آنها را جدی و مهم تلقی میکنند.
اگر یک نفر ایده ای داشته باشد و فکر کند که تنها اوست که چنین میاندیشد ممکن است به خود و ایده اش باور نداشته باشد و فکر کند که دیوانه شده است. اما اگر ببیند که یک نفر دیگر هم دیدگاه مشابهی دارد به این نتیجه خواهد رسید که نه خیر من دیوانه نیستم حداکثر این است که من هم مثل آن کمدین و طنز پرداز برنامههای تلویزیونی کمی احمقام.
البته به نظر من گاهی این افراد بیش از آنکه باید و یا لیاقت آن را دارند مورد توجه قرار میگیرند. بنابراین شاید از یک دیدگاه اصولی - که به اهمیت نشر اطلاعات با ارزش معتهد است- کار ما جنبههای منفی هم داشته باشد.منظورم این است که احتمالا این انتقاد به کار ما وارد است که گاهی اوقات به افرادی که واقعا این ارزشها را ندارند چهره انسانی میدهیم و یا گاهی موضوعات بسیار مهم و حساس را هجو میکنیم که نباید بکنیم. ولی جامعه ما براساس ارزشهای واقعی که محصول دگر اندیی باشد عمل نمیکند. شاید اگر ما در جامعه ای با یک نظام تمامیت خواه بودیم انتشار دیدگاههای دگراندیشانه ارزش بیشتری مییافت.
ولی شما هرگز به این فکر کردهاید که با کار خود افق دید مردم را بازتر کرده و یا فکر و ذهنیت آنها را تغییر میدهید؟
باز کردن افق دید و تغییر فکر و ذهن مردم !، آیا من چنین احساسی پیدا میکنم؟ حقیقت این است که نه. باید صادق باشم. به نظرم ما برای برخی از مردم یک محیط امن و شرایط مناسب فراهم میکنیم که میخواهند با قدرت آشنا شده و یا در مورد آن بیشتر بدانند.
من همیشه میگویم که هیچ چیز نیرومندتر از قدرت دو نفر نیست. بگذارید توضیح بدهم؛ اگر یک نفر ایده ای داشته باشد و فکر کند که تنها اوست که چنین میاندیشد ممکن است به خود و ایده اش باور نداشته باشد و فکر کند که دیوانه شده است. اما اگر ببیند که یک نفر دیگر هم دیدگاه مشابهی دارد به این نتیجه خواهد رسید که نه خیر من دیوانه نیستم حداکثر این است که من هم مثل آن کمدین و طنز پرداز برنامههای تلویزیونی کمی احمقام.