لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۲۲:۰۸

«رهروان مهر و كين»؛ تاریخچه ای از روابط ایران و آمریکا (۲)


عهدنامه دوستى واشینگتن و تهران در زمان ناصرالدین شاه بسته شد.
عهدنامه دوستى واشینگتن و تهران در زمان ناصرالدین شاه بسته شد.
«رهروان مهر و كين» نام رشته برنامه هاى ويژه راديو فرداست كه هر هفته، پنجشنبه ها، ساعت بيست و يك پخش، و جمعه ها ساعت دوازده و شانزده دقیقه به وقت ايران بازپخش مى شود.

«رهروان مهر و كين» نخستين تلاش راديويى براى به دست دادن تاريخچه اى فراگير از روابط واشينگتن و تهران از آغاز تا امروز، و به گونه اى است كه سايه «شايعات» و «مسموعات»، و «گرايش هاى شخصى» آن را تيره و كدر نكرده باشد.

آرزوی بر باد رفته

با قتل اميركبير، آرزوى او در ايجاد رابطه ديپلماتيك تهران با واشينگتن، تاسيس سه كنسولگرى آمريكا در تهران و تبريز و بوشهر و سه كنسولگرى ايران در واشنگتن، بوستون و نيواورلئان، و همچنین حضور نيروى دريايى آمريكا در خليج فارس براى پايان دادن به يكه تازى بريتانيا در اين آبراه مهم، بر باد رفت.

جانشين ميرزا تقى خان اميركبير، ميرزا آقاخان نورى، يكسره سرسپرده سياست بريتانيا در تهران بود. از همين رو، انديشه ايجاد روابط ديپلماتيك ايران و آمريكا در دربار شاه قاجار بايگانى شد و نزديك به پنج سال خاك خورد تا سرانجام در پى برآمدن ابرهاى تيرگى در آسمان روابط لندن و تهران، ناصرالدين شاه بار ديگر به ياد ينگه دنيا افتاد.



با قطع روابط ايران و بريتانيا، در پى زياده روى هاى لندن، به خصوص بيرون بردن هرات از قلمرو ايران، ناصرالدين شاه از مصلحت گذار (نماينده ديپلماتك) ايران در استانبول، دربار عثمانى، خواست كه «خيلى محرمانه» براى خريد چند كشتى جنگى و استخدام ملوانان آمريكايى ، با كارول اسپنس، وزير مختار آمريكا گفت و گو كند.

مصلحت گذار دربار قاجار در «باب عالى» يا دربار خلفاى عثمانى، به فرمان ناصرالدين شاه، بى درنگ، با كارول اسپنس، وزير مختار آمريكا به گفت و گو نشست و يادآور شد كه براى بستن پيمانى بازرگانى و سياسى ميان واشنگتن و تهران ماموريت دارد.

بر پايه همين گفت و گوها، مصلحت گذار ايران در استانبول طرحى هشت ماده اى را پيشنهاد كرد كه ماده هشتم آن، تيره روزى ايران در آن روزگار را به روشنى نشان مى دهد.

در ماده هفتم آمده است: «از آن جا كه دولت ايران در خليج فارس بحريه جنگى يا نيروى دريايى ندارد، نيروى دريايى آمريكا كشتى هاى تجارى ايران را زير حمايت خود مى گيرد.»

و بر پايه ماده هشتم....« دولت آمريكا تعهد مى كند كه جزائر و بندرهاى ايرانى را از تسلط دولت انگليس و تعرض امام مسقط حفاظت كند.»

همزمان، «جان داوود خان» مترجم اول دولت ايران نيز گفت و گوهايى را براى عقد پيمان دوستى واشینگتن و تهران با «هنرى جكسن»، وزير مختار آمريكا در وين – پايتخت اطريش- آغاز كرد.

با قتل اميركبير، آرزوى او در ايجاد رابطه ديپلماتيك تهران با واشينگتن، تاسيس سه كنسولگرى آمريكا در تهران و تبريز و بوشهر و سه كنسولگرى ايران در واشنگتن، بوستون و نيواورلئان بر باد رفت.
«هنرى جكسن» چكيده اين گفت و گوها را، به دليل بى اعتماديش به پستخانه، با پيك سياسى به واشينگتن فرستاد. جاسوسان قدرت هاى بزرگ استعمارگر، با چشم و گوش باز، همه جا بودند.

از سوى ديگر، ميرزا قاسم خان والى، وزير مختار ايران در پطرزبورگ يا به قول آن روزگار- پطرزبورغ – با سفير آمريكا در دربار تزار روسيه، باب گفت و گوهايى مشابه را گشود.

ميرزا قاسم خان والى در يادداشتى به تاريخ سيزدهم جمادى الاول ۱۲۷۲ از پطرزبورگ به وزارت خارجه ايران نوشت:

«از قرارى كه ايلچى دولت آمريكا نوشته و گفته، با اكثر بلكه با همه دولت ها عهد دوستى دارند، مگر با دولت عليه ايران. و بسيار طالب هستند. مكرر به كمترين گفته است كه اين مكالمه بين ما محرمانه بماند. تا ان شاء الله امر به انجام برسد. زيرا اگر چه با انگليس عهد دوستى داريم لكن آنها باطناً راضى نيستند كه دولت آمريكا با دولت عليه ايران عهد تجارت و دوستى داشته باشد.....بالجمله دولت مشاراليها با دولت انگليس باطناً خوب نيست. و دولت انگليس هم جميع امورات خود را با دسيسه مى گذراند. و اين هم در اين ولا مشهور است كه اگر چه دولت آمريكا با دولت انگليس هم عهد مى باشند، لكن هر دو عليه همديگر افكارهاى ديگرى دارند.»

آن چه ايران از آمريكا مى خواست

زمينه براى نزديكى ايران و آمريكا، با شتاب، و دور از چشم جاسوسان امپراطورى بريتانيا فراهم مى شد. ماده هاى سيزدهم ، چهاردهم و پانزدهم طرح پيشنهادى ايران براى بستن «عهد نامه مودت» يا دوستى با آمريكا، بن بستى بزرگ پديد آورده بود.

بر پايه ماده سيزدهم .....

«دولت آمريكا تعهد مى كند در مدت دو سال از تاريخ انعقاد اين قرارداد، امام مسقط را تنبيه كند. و جزائر خليج فارس از جمله بحرين را از تسلط ديگران بيرون آورد. و به ايران بازگرداند....»

بر پايه ماده چهاردهم .....

«كشتى هاى تجارى ايران حق دارند كه پرچم آمريكا را بر فراز خود نصب كنند. و نيروى دريايى آمريكا از كشتى هاى ايران پاسدارى كنند كه در دريا تجاوزى به آنها نگردد.»

و سرانجام در ماده پانزدهم آمده بود....

«از آن جا كه دولت ايران كشتى جنگى ندارد، و دولت آمريكا از برقرارى روابط بازرگانى با ايران سود كلانى خواهد برد، نيروى دريايى آمريكا، درياهاى ايران را از نقشه هاى سوء دشمنان ، پاسدارى و حفاظت مى كند و كشتى هاى جنگى آمريكا اجازه دارند وارد بنادر و لنگرگاه هايى كه ايران تعيين مى كند بشوند و يا پهلو بگيرند.»

ايرانى ها درباره آمريكا آگاهى چندانى نداشتند

بيشتر ايرانيان درباره كشور نوپاى آمريكا آگاهى چندانى نداشتند تا جايى كه حتى يكى از مترجمان دربارى، نام «واشينگتن» را به سياق زبان فرانسه اى كه مى دانست، «وازنتن» ثبت كرده است !

در چنين شرایطى، پافشارى ايران بر سه ماده از طرح پيشنهاديش براى بستن پيمان دوستى با آمريكا، گفت و گوهاى واشينگتن و تهران را به بن بست كشيده بود.

بر پايه سه ماده ياد شده، آمريكا تعهد مى كرد كه از كشتى هاى ايرانى در خليج فارس پاسدارى كند. در ظرف مدتى پس از عقد قرارداد، امام مسقط را گوشمالی دهد، بحرين را به ايران بازگرداند، و جان كلام اين كه به سود ايران در برابر قدرت نمايى هاى پهناورترين و قدرتمندترين امپراطورى آن روزگار- بريتانياى كبير-، كه در قلمرو آن آفتاب هرگز غروب نمى كرد، بايستد.

«كارول اسپنس»، وزير مختار آمريكا در استانبول ، پايتخت امپراطورى عثمانى، در نامه اى به مصلحت گذار ايران در همان شهر صريحاً نوشت كه پذيرفتن اين شرايط ايران، براى واشينگتن يكسره ناممكن است.

هم او به «ميرزا ملكََم خان»، فرستاده ايران، پيشگويانه يادآورى كرد:

«سرنوشت آمريكا اين است كه تجارت آينده جهان را قبضه كند و روزى خواهد آمد كه دوستى آن كشور براى دولت و ملت ايران سودمند خواهد بود.»

در مرحله آخر، اين پيشنهاد به عنوان جايگزين سه ماده بحث انگيزدر طرح پيشنهادى ايران، در ميان گذاشته شد كه «دولت آمريكا به ايران كشتى قرض خواهد داد تا جزائر متعلق به ايران را به اطاعت از خود درآورد. دولت ايران همچنين اجازه خواهد داشت كه پرچم آمريكا را در كشتى هايش نصب كند.»

اما دامنه جنگ بريتانيا با ايران، به خصوص بر سر جدايى هرات از ايران، مانع از پذيرش اين پيشنهاد نيز شد.

به زودى روشن شد دربار قاجار بيش از آن كه در پى بستن پيمان دوستى با آمريكا باشد، در پى بهره گيرى از چنين انديشه اى براى در فشار گذاشتن امپراطورى بريتانياست.

«اندرو گِرِگ كِرتين»، يكى از وكلاى ايالت پنسلوانيا در مجلس نمايندگان آمريكا بر آن شد كه در جلسه بحث پیرامون راه اندازی سفارت آمریکا در تهران، ايران را به همكارانش بيشتر بشناساند.
در كتابچه دستورالعمل براى «فرخ خان امين الدوله غفارى»، فرستاده ايران به اروپا براى حل اختلافات لندن و تهران آمده بود:

«المقرب الخاقان در پاريس عهدنامه دولت ايران عليه را با دولتين آمريكا و نمسه، موافق فصولى كه معين است منعقد نمايد. و سعى زياد در انعقاد و اتمام آن نمايد.»

در ادامه همين رهنمودها، به فرخ خان امين الدوله غفارى يادآورى مى شود: «ايلچى كبير دولت عليه با دولت انگليس عهد و شروط نمايد كه دولت ايران از معاهده با دولت آمريكا مى گذرد. به شرط اين كه دولت انگليس هم از هرات يا هرات و قندهار بگذرد. اين دو ولايت را دولت ايران تصاحب ملكى و تصرف دائمى نمايد.....»

ايران در پى استخدام آمريكايى ها براى جنگ با انگليسى ها

بريتانيا روز به روز فشار بر ايران را افزايش مى داد تا از هرات و قندهار چشم بپوشد و همزمان از مجازات يكى از اتباع ايران كه خود را از اتباع بريتانيا نيز خوانده بود، سر باز زند.

بيم جنگى تمام عيار ميان ايران و بريتانيا روز به روز پر رنگ تر مى شد. از همين رو، دربار قاجار، آن چنان كه از حاشيه نويسى ميرزا آقا خان نورى صدر اعظم، بر نامه اش به فرخ خان امين الدوله برمى آيد، در انديشه به كار گرفتن جنگيان مزدور و گرفتن وام از آمريكا شد.

«برادر من ! اگر ديديد كه كار با انگليس نمى گذرد و حتماً جنگ را با ما خواهند كرد، چنان كه نوشته بوديد، معلم و سركرده و مهندس فرنگى بيكار زياد در اسلامبول است كه به خدمت دولت ايران مايل هستند. البته چند نفر مهندس كه خاطر جمع باشيد در قشون ايران خواهند ماند و مقابل انگليس ايستادگى خواهند كرد، اجير كرده و روانه داريد و نيز با ينگه دنيا حرف زده و به قدر يك كرور الى دو كرور به عنوان قرض جابه جا نماييد كه در صورت ضرورت قرض نماييم كه پول، ضرور داريم. البته البته غفلت ننماييد.....»

شايد اين نخستين بارى باشد كه از دلار و قرض گرفتن از آمريكا در تاريخ ايران زمين ياد مى شود.

عهدنامه دوستى و تجارت ايران و آمريكا

سرانجام، در پى گفت و گوهاى بي شمار در پشت درهاى بسته و دور از چشم و گوش جاسوسان روس و انگليس، ناصرالدين شاه «عهد دوستى و تجارت» ميان ايران و آمريكا را با آب و تاب هر چه تمامتر امضاء كرد:

بسم الله الرحمن الرحيم”

ما پادشاه بالاستقلال و شهريار بالاستحقاق، زيب افزاى سرير

خلافت و تاجدار زينت بخش اريكه سلطنت و شهريارى، محيى آثار عدل و انصاف ، ماحى علائم جور و اعتساف، داور تاج و تخت، داراى فر و بخت، شكوه بخشاى ديهيم و نگين بلاد اسلام و المسلمين، ملك عدالت گستر، خديو رعيت پرور، افتخار ملوك كيانى، مالك بالارث كل ممالك ايران، موافق مبارك سطور، به هر كس بتواند تعلق داشته باشد، معلوم مى فرماييم كه در پانزد شهر ربيع الثانى هذا السنه ۱۲۷۳ در اسلامبول، فيمابين اعليحضرت ملوكانه ما و رئيس ممالك مجتمعه آمريكاى شمالى .... عهد دوستى و تجارت قرار داده و منعقد شده است ....»

اين پيمان زير عنوان رسمى «عهد نامه دوستى و تجارت» در هشت ماده رسميت يافت. اما خواست راستين دربار قاجار از عقد اين عهدنامه، يعنى دستيابى به پشتبانى آمريكا و در فشار گذاشتن بريتانيا براى گذشت در قبال ايران، ميسر نشد و لندن سپاهيانش را روانه محمره- خرمشهر امروز- كرد.

در اين حال، «ميرزا سعيدخان»، وزير امور خارجه ايران، در نامه اى به وزير مختار دربار قاجار در پطرزبورگ- دربار تزار روس- علت آغاز دشمنى آشكار لندن با ايران را «مفقود» شدن نامه اى دانست كه در آن از مصلحت گذار ايران در استانبول- دربار خلفاى عثمانى – خواسته شده بود كه با ايلچى يا سفير آمريكا در آن شهر براى عقد عهده نامه دوستى و تجارت گفت و گو كند.

اين نامه چگونه مفقود شد؟ تا امروز نيز نمى دانيم !

نامه ايران و آمريكا در دست جاسوسان

ميرزا سعيد خان با اشاره به نامه پيشنهاد دوستى ميان ايران و آمريكا، و به گفته او «مفقود شدن» آن مى نويسد:

«پاكت به دست كارگزاران دولت انگليس افتاد. پاكت را گشودند و از مكنونات اولياء دولت ايران – كه منافى خواهش و ميل آن ها بوده – استحضار به هم رسانيدند. به ملاحظه عناد باطنى كه با دولت آمريكا دارند و بالبداهه معلوم است كه نمى خواهند ابداً هيچ دولتى با دولت مشاراليها راه دوستى داشته باشد، و نظر به دور انديشى ها و خيالات فاسده دور و دراز، بناى بد رفتارى و بهانه جويى ها با دولت ايران گذاشتند و رفته رفته كار را به جدال كشيدند. و الان دولت ايران در حقيقت رهين دوستى دولت آمريكاست، و هر گاه درست ملاحظه شود در سر دوستى آن دولت است كه با دولت انگليس محاربه مى كند. و متحمل اين همه مخارج شده و مى شود. و معلوم نيست كه مآل اين امر به كجا منتهى خواهد شد؟ و هر گاه آن برادر بتواند، نه بطور تكليف، ايلچى آمريكا را وادارد كه مراتب را به دولت متبوعه بنويسد، خيلى خوب است.»

عهد دوستى واشینگتن و تهران بسته شد اما كنگره يا دو مجلس نمايندگان و سناى آمريكا همچنان زير بار تصويب لايحه تاسيس سفارتخانه آن كشور در ايران نمى رفت.

بيشتر نمايندگان دو مجلس آمريكا مى گفتند : هزينه ايجاد سفارتخانه در ايران، هزاران كيلومتر دورتر، موجه نيست.... بيشتر اين نمايندگان حتى به درستى نمى دانستند كه ايران پريشان روزگار آن دوران، در كدام نقطه از نقشه جهان جاى دارد!

نماينده ايالت «ويسكانسين»، در دفاع از طرح تامين پنج هزار دلار اعتبار حقوق كاردار و سركنسول آمريكا در تهران ، در سخنرانى شورانگيزى از اهميت داد و ستد با ايران ياد كرد، از جمله اهميت تجارت نفت با ايران ....البته نه خريد نفت ايران كه منابع آن هنوز كشف نشده بود، بل فروش نفت آمريكا در بازارهاى ايران!

وزير مختار پيشين آمريكا در اطريش نيز در نامه اى به وزير خارجه آن كشور يادآور شد كه «پنبه آمريكا را ممكن است بتوان در ايران رواج داد چنان كه نفت آمريكا اكنون در اين كشور راه يافته است.»

اما ايران ، براى قانونگذاران آمريكايى همچنان سرزمينى دوردست و از ياد- حتى خدا- رفته بود كه ثمرى براى ساكنان ينگه دنيا نداشت. از همين رو، «اندرو گِرِگ كِرتين»، يكى از وكلاى ايالت پنسلوانيا در مجلس نمايندگان آمريكا بر آن شد كه ايران را به همكارانش بيشتر بشناساند:
«جمعيت ايران نزديك به هشت ميليون تن است. مساحت ايران سه برابر مساحت فرانسه است. شهرهاى بزرگ و ثروتمند در ايران فراوان است. تبريز يكصد و بيست هزار تن جمعيت دارد. تهران هشتاد و پنج هزار تن و مشهد هفتاد هزار، اصفهان شصت هزار و يزد چهل هزار تن ....
يكى از كالاهاى آمريكا در بازار ايران كه بايد به ديده اهميت آن را نگاه كرد، يك قلم چهار ميليون دلار پنبه است كه تنها در سال گذشته وارد تبريز شد كه بخش عمده آن محصول آمريكاست كه در آغاز به بريتانيا و از آن جا به صورت پارچه به ايران وارد شده ...»

«اندرو گرگ كرتين» سپس كوشيد تا گذشته درخشان ايران زمين را به همكارانش يادآورى كند....

«ايران شايد هرگز نتواند مانند روزگار كورش بر جهان فرمان براند. اما بر اثر گردش روزگار و چرخش تاريخ روزى خواهد آمد كه نفوذ بازرگانى و آيينى ايران، صدها ميليون تن از جامعه بشرى را در قلمرو خود خواهد گرفت......»

در پى شور سوم، طرح پيشنهادى تصويب شد. و كنگره آمريكا با اصلاحيه اى ، روز پنجم اوت ۱۸۸۲، قانون تاسيس سفارت آن كشور در ايران را تصويب كرد.

آغاز شاهراه مهر

رهروان مهر و كين به جنبش درآمدند. در ژانويه ۱۸۸۳ به فرمان پرزيدنت «چسترآرثر»، رئيس جمهورى آمريكا، نخستين سفير آمريكا در ايران – «اس.جى. بنجامين» – به تهران گسيل شد.

روزنامه «شرف» درباره او نوشت:

«جناب مستر بنژامين، وزير مقيم ممالك متحده ينگه دنيا، مقيم دربار دولت عليه ايران، از سلسله يكى از خانواده هاى اصيل قديم است كه در دويست و پنجاه سال پيش از اين از انگلستان به آمريكا مهاجرت و مسافرت نمودند.

جناب مشاراليه، يكى از موسسين ممالك ماساچُست و كانيك تيك مى باشد. والد معزى اليه چند مدتى به سمت قنسولگرى در دربار يونان بوده است. و معزى اليه پس از فراغت او از تحصيل در مدرسه علميه و صناعيه آن وقت، شروع به خواندن و فرا گرفتن قانون نمود. و بعد سالى از آن منصب استعفا كرده داخل دايره ادبيات و صنايع شد و پانزده جلد كتاب در علوم ادبيه و صنايع و تاريخ تصنيف نمود.

وى در ماه ژانويه سال يكهزار و هشتصد و هشتاد و سه مسيحى به سمت وزير مقيمى از طرف دولت جمهورى اتائونى مامور به اقامت در دربار دولت عليه ايران گرديد.»

روزنامه شرف، شماره بيست و هشتم جمادى االاخرى ۱۳۰۲ – يكصدو بيست و هفت سال پيش – كه در اين نوشته روزنامه شرف منظور از «ماساچست»، ايالت «ماساچوستس»، و منظور از «كانيك تيك»، ايالت «كنه تيكات»۷، و منظور از «اتائونى»، ايالت متحده است كه در زبان فرانسوى آن را «اتازونى» مى گويند.

نخستين نماينده آمريكا وارد تهران مى شود

«سميوئل گرين بنجامين» در اوائل شعبان ۱۳۰۰- يكصد و بيست و نه سال پيش – به دنبال استقبال پرشور از او در بندر انزلى، وارد تهران مى شود. و روز پنجم شعبان همان سال، ناصرالدين شاه به او بار مى دهد.

در همين ديدار رسماً موسوم به «شرفيابى»، سميوئل گرين بنجامين، نامه چستر آرثر، رئيس جمهورى آمريكا را به پادشاه ايران تقديم مى كند:

از چستر . اى . آرثر”
رئيس جمهورى ممالك متحده آمريكا
به اعليحضرت شاه ايران ....
دوست خوب و بزرگ !

كنگره ممالك متحده اجازه داده است كه هيات ديپلماتيكى به دربار تهران اعزام شود. من ؛ اس . جى . بنجامين را كه يكى از هموطنان معتبر ما مى باشد جهت اقامت در جوار دولت آن حضرت، به عنوان وزير مقيم و جنرال قنسول ممالك متحده آمريكا انتخاب نمودم . مشاراليه ها را كه اطلاع كاملى از دوستى ما نسبت به آن حضرت دارد روانه دربار و دولت آن اعليحضرت كردم تا خواست هاى خالصانه ما را به جهت حفظ دوستى با ملت و دولت ايران برقرار نمايد. و نزديكترين و صلحجويانه ترين روابط متقابل سودمند هر دو كشور را براى هميشه حفظ كند.

با اطلاعى كه من از توانايى و پاكدامنى مشاراليه دارم، مطمئنم كه مورد پذيرش آن اعيلحضرت واقع خواهد شد وظايف محوله را به نحوى كه حاكى از حسن نيت اين دولت نسبت به آن اعليحضرت بوده و در جهت پيشرفت منافع متقابل هر دو كشور مى باشد، انجام خواهد داد.
از خداوند متعال سلامت و حفظ وجود آن اعليحضرت را مسالت دارم.

هفتم مارس يكهزار و هشتصد و هشتاد وسه در واشينگتن تحرير گرديد.
دوست خوب شما . چستر. اى .آرثر»

از سوى ديگر، «حاج حسينقلى خان معتمد الوزراه»، بعدها «صدر السلطنه» ، پسر هفتم ميرزا آقاخان نورى – صدر اعظم معروف به انگوفيل يا دوستدار انگليس– به عنوان نخستين وزير مختار ايران در آمريكا برگزيده شد.

....و چون حكايت به اينجا رسيد، شهرزاد لب از قصه فرو بست.

خواهر كهترش، دنيازاد گفت: اى خواهر، طرفه حكايتى گفتى. اما آيا عاقبت الامرعهد مودت ينگه دنيا با بلاد پارس برقرار شد يا نه؟

شهرزاد گفت: شب به سر آمده، سپيده مى دمد. اگر از هلاك برهم و ملك مرا واگذارد، عقده هاى عهد ميان ينگه دنيا و خطه پارس را بيشتر خواهم شكافت.
XS
SM
MD
LG