لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ تهران ۲۰:۲۰

نوری‌زاد در مهمانی‌اش از «مشکل بزرگ سرزمین ایران» می‌گوید


میزبان/ محمد نوری‌زاد

میزبان: محمد نوری‌زاد
میهمانان: ادب، خرد، لبخند، احترام، و انصاف
موسیقی: به چه فکر می‌کنی/ می‌ری متئو
منوی شام: روشنایی

میزبان این هفته ما محمد نوری‌زاد است. آقای نوری‌زاد یکی از بی‌پرواترین منتقدان حکومت ایران و شخص آیت‌الله خامنه‌ای و سپاه پاسداران در داخل کشور است.

او تا انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در سال ۸۸ به فیلمسازی اشتغال داشت و برای روزنامه کیهان با مدیریت حسین شریعتمداری قلم می‌زد و از حامیان سرسخت حکومت محسوب می‌شد. ولی حال می‌گوید فعالیت‌های گذشته او ناشی از جهل بود و سرکوب معترضان پس از انتخابات چشمان او را باز کرده است.

آقای نوری‌زاد معتقد است که حکومت دینی به استبداد می‌انجامد و حتی از آیت‌الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی انتقاد می‌کند. نامه‌های سرگشاده و انتقاد آمیز او به آقای خامنه‌ای معروف است و باعث شد که بارها به زندان بیافتد. محمد نوری‌زاد مقیم تهران است و من تلفنی با او گفت‌وگو کرده‌ام.

نوری‌زاد در مهمانی‌اش از مشکل بزرگ سرزمین ایران می‌گوید
please wait

No media source currently available

0:00 0:25:00 0:00
لینک مستقیم

درباره محمد نوری‌زاد

میزبان این هفته محمد نوری‌زاد از بی‌پرواترین منتقدان حکومت ایران، شخص آیت‌الله خامنه‌ای و سپاه پاسداران در داخل کشور است. او که تا انتخابات مناقشه‌برانگیز سال ۸۸، از حامیان سرسخت حکومت محسوب می‌شد، می‌گوید فعالیت‌های گذشته او ناشی از جهل بود و سرکوب معترضان پس از انتخابات چشمان او را باز کرده است.

آقای نوری‌زاد خیلی متشکرم که در برنامه میزبان شرکت می‌کنید. قبل از هر چیز می‌خواهم از شما خواهش کنم به من بگویید برای مهمانی شام چه کسانی را دعوت کردید؟

من به شما درود می‌گویم. به شنوندگان این برنامه درود می‌گویم. آرزوی نیکبختی دارم برای همه ایرانیان در هر کجا که هستند. من وقتی جنابعالی فرمودید پنج میهمان به ذهنم خطور کرد و انتخاب کردم. مهمان اول ادب، مهمان دوم خرد، مهمان سوم لبخند، مهمان چهارم احترام، مهمان پنجم انصاف.

خیلی مهمانان غیرمنتظره‌ای هستند!

وقتی جنابعالی فرمودید فکر کردم فرد باشد مثلاً بگویم نلسون ماندلا، گاندی. ولی گرفتاری ما در این جامعه اتفاقاً نبود این پنج تاست. یعنی آنقدر که برای مذهب و فروبردن مردم در خرافه سرمایه‌گذاری شده در این سرزمین به لبخند بها داده نشده، به ادب بها داده نشده، و به انصاف و خرد و احترام به همنوع. به همین دلیل من این پنج تا را انتخاب کردم.

محمد نوری‌زاد/ به چه فکر می‌کنی

موسیقی انتخابی: به چه فکر می‌کنی؟
با صدای: می‌ری متئو

شما می‌دانید ما در این برنامه یک موسیقی هم پخش می‌کنیم.

جناب صبا من شاید اسم این ترانه را ندانم ولی اطمینان دارم که شما تلاش کنید بشود این را پیدا کرد. از می‌ری متئو خواننده فرانسوی تصنیفی شنیده‌ام که خودش وقتی می‌خواند گریه می‌کند. خیلی دوست دارم این را اگر برایتان مقدور است پیدا کنید.

برگردیم به مهمانانی که انتخاب کردید. ادب اولین مهمان شما است. چرا ادب؟

دوست گرامی، هموطن خوب من، یکی از درد‌های عمیق سرزمین من بی‌ادبی است. ما به شکل تاریخی مردمان بی‌ادبی هستیم. من یک بار باور می‌کنید نشستم و تعداد فحش‌هایی که در بین مردم جاری است شماره کردم. فحش‌های آمریکایی‌ها دیدم زیاد زیاد باشد ده پانزده تاست. ولی اینجا باور نمی‌کنید چیزی قریب به ۳۰۰ فحش هست. یک مجموعه‌شان به مادر مربوط می‌شود. یک مجموعه‌شان به خواهر و یک مجموعه به زن. اینها آفات بسیار بزرگی است.

میهمانان محمد نوری‌زاد/ ادب

مهمان اول: ادب
دلیل دعوت: یکی از درد‌های عمیق سرزمین من بی‌ادبی است. ما به شکل تاریخی مردمان بی‌ادبی هستیم. به همین دلیل من یکی از مهمانانم را ادب نامیدم و دعوت کردم که اینجا از آن صحبت کنیم.

علتش شاید این وجه تاریخی باشد که از این مردم تا توانسته‌اند دوشیده‌اند. یعنی بار بر پشت مردم گذاشته اند و هیچوقت آرامشی برای این مردم ایجاد نشده.

واقعاً اوج این فحاشی دوره قاجار است. اوج فحاشی! در طول تاریخ هم بعضی اشعار عبید زاکانی رسماً فحش است و البته طنزی هم در دلش هست. یا ایرج میرزا. هنوز که هنوز است مردمان ما مردمان فحاشی‌اند. مثلاً نمونه‌ای که داغ داغ است و حتما جنابعالی هم شنیدید، مثل اینکه در یک بازی فوتبال لیونل مسی کاری کرده بود که به نفع ایران نبوده. من نمی‌دانم...

در بازی ایران و آرژانتین به ایران گل زد...

بله. بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون فحش سرازیر ایشان کردند. این همه فحش به فردی که قهرمان سرزمینش است. مردمی در یک جمعیت بزرگ میلیونی یک چنین امر بسیار ساده را نمی‌فهمند. و حتی اگر اسم مسی را توی گوگل سرچ کنید یک عکسی می‌آید که نمی‌دانم یکی از این شهرستان‌ها راهپیمایی است. جمعیت خیلی زیادی یک پرده را دو نفر این ور و آن ورش را گرفته‌اند روی آن نوشته شده مرگ بر لیونل مسی. مردم هم خیلی عادی دارند می‌روند و دو نفر هم این ور و آن ور پرده بزرگ را گرفته اند.

مردم ما هرکدام رسانه‌ای هستند که انگار از آنها خواسته شده به وقت ضرورت و در یک شتاب عصبی مجموعه‌ای از گنجینه‌های فحاشی خودشان را بر زبان بیاورند. به همین دلیل من یکی از مهمانانم را ادب نامیدم و دعوت کردم که اینجا از آن صحبت کنیم.

مهمان دوم‌تان خرد است. خرد را برای چه دعوت کردید؟ بی‌خردی وجود دارد؟!

میهمانان محمد نوری‌زاد/ خرد

مهمان دوم: خرد
دلیل دعوت: ما پا به پای بی‌ادبی، بی‌خردی در جامعه‌مان داریم. حکومت زحمت می‌کشد برای بی‌خردی مردم، سرمایه گذاری می‌کند. ما تا خردمندی بخش وسیعی از مردم، راه درازی فاصله داریم.

ما پا به پای بی‌ادبی، بی‌خردی در جامعه‌مان داریم. یعنی همین الان تبلیغاتی است که در و پیکر و گلدسته برای حرمین شریفین دارند می‌سازند که از اینجا بار کنند از اصفهان و شیراز ببرند شهرهای مرزی و ببرند در عراق نصب کنند.

یک: اصلاً اصل این کار به شدت بی‌خردی است. برای اینکه شما پولتان را می‌دهید به یک کشور دیگری که باعث شود آن کشور صاحب توریست شود و خودت هم توریست او را تأمین می‌کنی. دو اینکه این در و پیکری که بنا به خرافات شما هنوز متبرک نشده و هنوز نصب نشده دارید می‌برید و مردم می‌ریزند در اطراف این در و پیکر دستمال می‌کشند، کلاه می‌اندازند، بچه‌اش را می‌برد بالا، مریضش را می‌آورد. این هنوز سنگ و چوبی است که نرفته آنجا نصب شود. مثلاً اگر در و پیکر کهنه بود بعد از سال‌ها نصب حالا کنده بودند و می‌آوردند ایران بازهم می‌شد گفت مثلاً متبرک است.

ولی حکومت زحمت می‌کشد برای بی‌خردی مردم، سرمایه گذاری می‌کند. یعنی ما با حاکمیتی طرفیم که برای نفهمی مردم هزینه می‌کند. در همین ایام محرم بسیجی‌ها را به کار گرفته‌اند سر هر گذری کلبه‌ای و چادری زده اند و تویش شربت می‌دهند افتضاح. وقتی ا ین شربت‌ها را با لیوان می‌دهند به مردم. انگار مردم چنان گرسنه هستند و صف‌هایی برای غذا می‌بندند که شما تعجب می‌کنید این مردم اگر واقعاً یک روز گرسنگی شود چه خواهند کرد.

عربده‌هایی که مسئولین ما می‌کشند و هوار هوارهایی که می‌کنند مرگ بر این و آن و مردم را دعوت می‌کنند به عصبیت و بداخلاقی همه‌اش از بی‌خردی ناشی می‌شود و حاکمیت مردم را در این بی‌خردی نگاه داشته.

دوست من، خیمه برقراری تمام مراجع تقلید بر بی‌خردی مخاطبان است و مردمی که در اطرافشان هستند. یعنی به محض اینکه هر مردمی بفهمند دانه دانه از چنبره‌ای که آنها زدند بر پول مردم خارج می‌شوند. شما نگاه کنید. تقلید نه بر فهم که بر جهل مردم استوار است و این دکانی که مراجع آراسته‌اند به محض اینکه مردم بفهمند اصلاً دلیلی بر تقلید وجود ندارد... شما محکم بر یک سری اصول عقلانی قرار بگیرید و اصلا نیازی به تقلید ندارید.

عقل تعطیل است... به ویژه در حوزه مذهبی ورود بی‌خردی و خرافه کولاک می کند. در این مدت به شدت حاکمان به ویژه بیت رهبری و سپاه و جامعه روحانیان در این کارناوال بی‌خردی سهیم بودند و نقش آفرین بودند و سرمایه‌گذاری کردند. من گاهی اوقات افسوس می‌خورم. یعنی ای خدا این لشگر بی‌خردان که دست می‌کشند به این در و پیکر و ضریح ‌کی‌ می‌شود جایش را به فهم بدهد، واقعا تنم می‌لرزد که ما تا خردمندی بخش وسیعی از مردم، راه درازی فاصله داریم.

می‌رسیم به مهمان سوم شما لبخند. لبخند هم وجود ندارد؟!

میهمانان محمد نوری‌زاد/ لبخند

مهمان سوم: لبخند
دلیل دعوت: مردم ما به شدت مستعد خندیدن هستند اما حکومت مردم را در اشک و آه و مناسبت‌های غلیظ و عزای مذهبی نگاهداری کرده و در این محدوده هم دارد این‌ها را تروخشک می‌کند. مردمی که مستحق شادمانی و لبخندند.

نه! مردم ما به شدت مستعد خندیدن هستند اما حکومت مردم را در اشک و آه و مناسبت‌های غلیظ و عزای مذهبی نگاهداری کرده و در این محدوده هم دارد این‌ها را تروخشک می‌کند. محرم بعدش صفر دو ماه تمام عروسی تعطیل است. یعنی شما نگاه کنید فصل‌های عزا شما هر جا می‌روید می بینید بر در و دیوار، پرچم‌های سیاه کوبیدند. مردمی که مستحق شادمانی و لبخندند...

آقای نوری‌زاد شما چرا فکر می‌کنید حاکمیت در گسترش عزاداری و غم تلاش می‌کند؟ در حالی که گاهی اوقات شاید لبخند بیشتر بتواند دوام این نوع حکومت‌ها را زیاد کند؟

راز این در این است که حکومت و مذهب تشیع، با اشک و گریه مردم را در یک امپاس [تنگنای] تحقیر و گناهکاری و مقصر بودن فرو می‌تپاند. این نقطه، نقطه کاسبی آخوندهاست و این نقطه، نقطه بقای نظام است.

و مهمان چهارم‌تان احترام است.

میهمانان محمد نوری‌زاد/ احترام

مهمان چهارم: احترام
دلیل دعوت: ما به شدت از احترام کم‌نصیبیم. جامعه ما به شدت مستعد بی‌احترامی است. کمبود این احترام به شدت احساس می‌شود.

ما به شدت از احترام کم‌نصیبیم. نمی‌گویم نیست. ما در مراودات خود در مغازه، در دانشگاه، در خیابان، در مترو، در رانندگی وقتی به امری برمی‌خوریم که می‌تواند ما را عبوس کند و یا حتی فرصتی برای ما پیش می‌آید که بتوانیم احترام بگذاریم این را از خودمان باز نگیریم و دریغ نکنیم. این جامعه ما به شدت مستعد بی‌احترامی است.

شما فکر می‌کنید در دوران جمهوری اسلامی به این خصیصه احترام گذاشتن که در قدیم ظاهراً بین ایرانیان بیشتر بوده صدمه خورده؟

به شدت! به شدت! من یکی از شعرای خودمان را نام می‌برم که می‌دانم شما دوست دارید. جناب فردوسی. او تمثیلی از ادب است. آنقدر این مرد با ادب است... ببینید در سپاه توران که دشمن ایران است و قرن‌ها بین ایران و توران جنگ بوده... در زمان افراسیاب و رویارویی‌اش زمان سیاوش... افراسیاب برادری دارد به اسم پیران ویسه. امروز اگر از یک کسی یه مقداری نقص آشکاری تبلیغ شده باشد تمام خاندان او را می‌برند زیر سؤال. این حیثیت روبی پس از انقلاب وحشتناک در اینجا باب شده. پیران ویسه آدم عاقلی است. آنقدر فردوسی از او و از عقل و خرد او تعریف می‌کند، در حالی که او در سپاه دشمن است.

یا مثلاً منیژه دختر افراسیاب است. وقتی می‌خواهد پاکیزه خویی او را فردوسی تعریف کند، نمی‌آید بگوید این دختر دشمن بوده پس فلان است. می‌گوید: منیژه منم دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب. یعنی آنقدر من خوب بزرگ شده‌ام که هیچکس تن مرا ندیده، حتی آفتاب هم. [فردوسی] آنقدر این پاکیزگی اندیشه این بانو را ستوده. به قول شما ما ذخایر ادیب و باادبی داشتیم. اصلاً واژه ادبیات این نیست که مثلاً آرایه‌های ادبی... واژه ادبیات من فکر می‌کنم از فردوسی به ارث مانده. برای اینکه این مرد بزرگ خیلی باادب است.

بعد شما می‌آیید در قاموس پادشاهان و به ویژه وقتی می‌رسید به زمان قاجار انواع و اقسام فحش‌های بسیار بسیار رکیک توی دهن شعرا و پادشاه و اعوان و انصار و اطرافیانش هست. این ملیجک پلیجک‌ها می‌آیند وسط. خیلی شرمم می‌آید که می‌بینم مردمان ایران با آن عقبه ادبی نه که هی از این سلسله پناه بردند به سلسله دیگر، این مردم هی معلق رفتند این ور بدی‌های اینها را یاد گرفتند، رفتند عصبیت‌های اینها را یاد گرفتند. احساس می‌کنیم انگار همه کمین کرده‌اند برای غارت ما. به همین دلیل است که با کمترین تنش عصبی می‌شویم و فحش می‌کشیم و دست به یقه می‌شویم. کمبود این احترام به شدت احساس می‌شود.

می‌رسیم به آخرین مهمان‌تان. این یکی انصاف است.

میهمانان محمد نوری‌زاد/ انصاف

مهمان پنجم: انصاف
دلیل دعوت: ما مردم بی‌انصافی هستیم. یعنی آن معدل کلیتی مردمان ما مردمان کم‌انصاف و بی‌انصافی‌اند. انصاف یعنی اینکه شما مثلاً اگر حق را نمی‌توانید به یک نفر بدهید که زندگیش را باخته، یک ذره جانب انصاف را بگیر. این در جامعه ما بسیار کمرنگ است.

در سیستم قضایی‌مان، دوست من، ما با جنایت همراهیم. نه فقط اشتباه در قضاوت. آرزوی من این بود که آقا نمی‌خواهد قانون خدا، نمی‌خواهد قانون سوئیس، ما خودمان در فرهنگ‌مان می‌گوییم اگر شمر در کربلا یک ذره انصاف داشت سر امام حسین را نمی‌برید.

ما مردم بی‌انصافی هستیم. یعنی آن معدل کلیتی مردمان ما مردمان کم انصاف و بی‌انصافی اند. یعنی وقتی تصادف می‌کنیم هر دو طرف خودشان را محق می‌دانند و طرف مقابل را مقصر. کم دیده‌ام که زمانی که دو طرف تصادف کرده‌اند یکی بیاید بگوید: من اشتباه کردم، حواسم نبود، ببخشید.

شما مطلقاً توی روحانیان حاکم انصاف که هیچ، ذره‌ای درستی ذره‌ای درستی نمی‌بینید. انصاف یعنی اینکه شما مثلاً اگر حق را نمی‌توانید به یک نفر بدهید که زندگیش را باخته یک ذره جانب انصاف را بگیر. این در جامعه ما بسیار کمرنگ است.

همه این هم برمی‌گردد به اینکه،‌ به ویژه در این ۳۷ سال... آهنگ انصاف ما قبل از انقلاب از سمت وحشی‌گری و عصبیت و تندخویی داشت به یک آرامش می‌رسید. برای اینکه همه اینها برمی‌گردد به معیشت مردم. اگر معیشت مردم آرام باشد، امنیت شغلی داشته باشند کمتر دروغ می‌گویند. کمتر عصبی می‌شوند. سعی می‌کنند بخندند. منتها اینجا کشف کردند که مردم اگر سیر باشند سر به سر حکومت می‌گذارند. جوری زندگی مردم را به مو کشیده‌اند که مثلاً گسسته نشود ولی به باریکی مو باشد که مردم تندخو هستند، عصبی هستند،‌ فرصت ندارند، زندگی‌شان را می‌برند هیچ اعتراض نمی‌کنند.

این بی‌انصافی هم چون وجه غالب یا رایج سرزمین ما است آرزویم این است که در نقطه مقابل آن انصاف در سرزمین ما دست به دست شود. من دوست دارم مردم منصفی داشته باشیم. یعنی درست به لحظه داوری که می‌رسند احساس کنند که طرف مقابل خودشان هستند و این خسارت به خودشان خورده. ما اگر بتوانیم این را فهم بکنیم یا این پنج تا در زندگی‌مان باشد که من واقعاً فکر می‌کنم یک قرن کار می‌برد تا این مردم...

اگر اتفاقاتی در رأس هرم این جامعه رخ بدهد و آدم‌های خردمند بیایند نگاه مردم به آن بالا است. الان بالایی‌ها بی‌انصاف و بی‌ادب و فحاش و دزد و آدمکش‌اند و مردم می‌گویند ما چرا زحمت بکشیم جور دیگر باشیم؟ ما هم می‌دزدیم. ما هم عصبی می‌شویم و آدمکش می‌شویم. ما هم دروغ می‌گوییم. الان واقعاً گرفتاری ما این دزدی‌های کلانی است که در بیت رهبری و آدمکشی‌هایی است که در سیستم سپاه و اطلاعات و این ور و آن ور می‌شود تسری پیدا کرده در خانواده مردم.

آقای نوری‌زاد، ما در این سلسله برنامه‌های میزبان از میزبانان می‌خواهیم برای مهمانانی که دعوت می‌کنند به مهمانی شام، با غذا پذیرایی کنند. ولی من نمی‌دانم شما به ادب و خرد و لبخند و احترام و انصاف که مهمانان شما هستند چه غذایی می‌خواهید بدهید؟ اصلاً غذایی می‌توانید بدهید؟

بله. غذا هم از همین جنس است. من روشنایی را به عنوان غذا پیشنهاد می‌کنم. روشنایی... سرزمین ما یک سرزمین تاریکی است. ولی من تاریکی مورد نظرم، تاریکی فکر و تاریکی اندیشه است.

من آرزوی روشنایی می‌کنم. یعنی مردم اگر غذایی به اسم روشنایی را تناول کنند و مبتنی شود بر این پنج مهمانی که من داشتم، فکر می‌کنم جامعه ما جامعه شاد و دوست داشتنی و با اعتبار [خواهد بود] و مردمان جهان از دوردست که به ایران نگاه کنند دوستش خواهند داشت.

می رسیم به آخر برنامه. شما فکر می‌کنید نکته نهایی‌تان در این مهمانی با این پنج مهمانی که دارید چیست؟

من به ادب می‌گویم آقا گیر شما کجاست؟ به خرد می‌گویم این بی‌خردی وجه غالب مردم از کجا ناشی می‌شود؟ به لبخند می‌گویم چرا نیستی؟ به احترام می‌گویم چرا وجود نداری؟‌ به انصاف می‌گویم چرا اینقدر کمرنگی؟ همه شان ۱) به بیت رهبری اشاره می‌کنند، ۲) به سپاه و ۳)‌ به بخش وسیعی از روحانیت. این سؤال بزرگ من است دوست من.

من می‌گویم در این ۳۷ سال ما کشور را سپردیم دست کسانی که هیچ نسبتی با کشورداری ندارند. مثلاً آقای خمینی هشت سال این کشور را به جنگی داخل کرد که خودش کوچکترین اطلاعی از آداب جنگ نداشت، و شعار هم می‌داد که اگر این بیست سال هم طول بکشد ما هستیم. یعنی شش سال پنج سال تمام سرمایه ما رفته جوان‌های ما رفتند به خاطر اینکه هیچ خردی توی کله اینها نبوده و عربده هم می‌کشیدند و شعار می‌دادند که آقا راه قدس از کربلا می‌گذرد و از این چیزها. سینه زنی و فلان و اینها.

یعنی شما نگاه کنید مشکل بزرگ این سرزمین آخوند است. آخوندهای بی‌انصاف. آخوندهایی که خرافه‌پرور است و در رواج خرافه و نادرستی‌ها سهم دارند. حساب آخوندهای درستکار را من جدا می‌کنم.

آقای نوری‌زاد، مهمانی شما خیلی مهمانی غیرمعمولی بوده در این سلسله برنامه‌ها. ولی بسیار مهمانی جالبی بوده. از شما خیلی سپاسگزارم که در برنامه میزبان شرکت کردید.

من هم از شما تشکر می‌کنم و برای سرزمین‌مان و مردمان سرزمین‌مان بهترین‌ها را آرزو می‌کنم. موفق باشید.

  • 16x9 Image

    صادق صبا

    صادق صبا، روزنامه‌نگار نام‌آ‌شنای ایرانی است که در چند دهه گذشته در عرصه‌های مختلف روزنامه‌نگاری رادیویی و تلویزیونی فعالیت کرده است. او از جمله مستندهایی تلویزیونی برای شبکه جهانی بی‌بی‌سی تهیه کرده و در سال‌های ۸۸ تا ۹۵، مدیریت بخش فارسی بی‌بی‌سی را برعهده داشته است. آقای صبا مجموعه برنامه «میزبان» را برای رادیو فردا تهیه و اجرا می‌کند.

درباره مجموعه رادیویی میزبان

من، صادق صبا، هر هفته در مجموعه رادیویی میزبان، شما را به خانه یکی از چهره‌های فرهنگی-هنری مشهور ایرانی می‌برم. در هر برنامه از این مجموعه رادیویی، یکی از این چهره‌ها به عنوان میزبان، پنج فرد مورد علاقه خود را به یک مهمانی شام دعوت می‌کند.
موسیقی آغازین این مجموعه برنامه، قطعه «برای الیز» اثر آشنای بتهوون است.

XS
SM
MD
LG