لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۱۹:۲۰

حلبچه؛ «هیروشیمای کردستان»


یک پدر کرد بر مزار فرزنده جان‌باخته‌اش. فرزندی که جان خود را در «کیمیاباران» از دست داده است.
یک پدر کرد بر مزار فرزنده جان‌باخته‌اش. فرزندی که جان خود را در «کیمیاباران» از دست داده است.
هیروشیمای کردستان؛ نامی که کردها بر حلبچه نهاده‌اند. شهری که در آن، ۲۵ سال پیش در چنین روزی و در آستانه نوروز، بزرگ جشن کردها، به عزای نوباوه های خفته در آغوش مادران و پدرانش نشست. غم جانکه جانباختگان حلبچه چنان بر جان و تن کردها جای گرفته که هر چه از آن می‌گویند گویی داغ‌شان تازه و تازه‌تر می‌شود:
«شهر خاموش من، آن روح بهارانت کو؟/ شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟»
please wait

No media source currently available

0:00 0:09:38 0:00
لینک مستقیم

نام حلبچه که می‌آید واژه جدایی‌ناپذیرش برای کردها، «کیمیاباران» است، یا همان بمباران شیمیایی. ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ درست پنج شب مانده به نوروز، فرمان صدام حسین رئیس‌جمهور وقت عراق، برای بمباران شیمیایی حلبچه، خونین‌ترین نوروز کردها را رقم زد. پنج هزار کشته، زن، مرد، کودک؛ کشتاری که حلبچه را به هیروشیمای کردستان ملقب کرد.

هنگامی که در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶نیروهای ایرانی در جریان جنگ ایران و عراق و طی عملیات والفجر ۱۰ وارد شهرهای کردنشین حلبچه، سید صادق و طویله شدند، صدام حسین خشمگین از کردهای عراقی که به تصور وی با ایرانیان هم‌پیمان شده بودند فرمان بمباران شیمایی حلبچه را صادر کرد.

اگر چه خود کردها می‌گویند صدام مدت‌ها پیش از ورود نیروهای ایرانی و در چارچوب عملیات «انفال» یا همان عملیات نسل‌کشی و کشتار دسته‌جمعی کردها تصمیم به چنین کشتار هولناکی گرفته بود. قلب حمله، مناطق شهری حلبچه بود. بمباران متوالی شهر با گازهای اعصاب سارین، وی ایکس و تابون و نیزگازخردل، که نتیجه‌ای دهشتناک به بار آورد.

اندک اندک که اخبار و تصاویر این جنایت در رسانه های جهان منتشر شد، عمق فاجعه آشکار شد. بزرگترین کشتار شیمیایی غیرنظامیان، که نه پیش از آن نمونه‌ای داشته و نه هنوز پس از آن.

امروز ۲۵ سال پس از آن روزها، نه جنگی است و نه صدام حسینی مانده اما هنوز که هنوز است هنگامی که سبزه ها خبر از آمدن نوروز می‌دهند قلب مردمانی از تصاویر ماندگار فاجعه حلبجه به درد می‌آید. با یاد کودکی جان‌باخته بر سینه مادر، یا پدری که گمان می‌برد آغوشش جان پناهی است برای کودکش، اما نه برای او بود و نه برای کودکش.

آن مردمان آن سال‌ها، نوروزی خونین داشتند اما نه آن مردمان تسلیم این غم شدند و نه نوروز تسلیم زمستان. و شاید به مدد موسیقی کردی که گاه چنان هنرمندانه مردمان را از وادی غم به بزرگ جشنی چون نوروز پیوند می‌دهد که گویی این مردمان هرگز غمی نداشته‌اند.


--------------------------------------------------------------
در تهیه این گزارش از اثر هنری «شهر خاموش من» ساخته کیهان کلهر، ویدیوی تصویری از خواننده کرد ناصر رزازی در جشن کردهای مقیم کلن در سال ۲۰۱۰ تهیه شده از سوی استودیو قانع تالب و نیز آهنگ «چیروکی حلبچه» از سعدالله نصیری خواننده کرد استفاده شده است.
XS
SM
MD
LG