محمود گلزاری، معاون وزارت ورزش و جوانان ایران، گفته است که نتیجه تحقیقات این وزارتخانه نشان میدهد ارتباطِ پیش از دانشگاه دختران و پسران نسبت به ۳۰ سال پیش، سه برابر شده و زمان شروع رابطه جنسی نیز به دوره راهنمایی رسیده است.
رادیو فردا در این باره گفتوگویی کرده است با سعید پیوندی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در فرانسه، و نخست از او پرسیده است آماری که معاون وزارت ورزش و جوانان ارائه کرده تا چه اندازه فراگیر و جامع است؟
سعید پیوندی: آماری که آقای گلزاری به آن ارجاع میدهد، براساس گفته خود ایشان از یک کار میدانی بر روی تعدادی از نوجوانها، به دست آمده و بنابراین، میتوان گفت که اگر نمونهگیری انجام شده یک نمونهگیری علمی باشد، تاحدود زیادی میتواند نزدیک به واقعیت باشد.
اما با توجه به اینکه چنین موضوعاتی در جامعه ایران، موضوعات ممنوعی هستند و پدیدههایی هستند که در موردشان، نه بحث زیادی صورت میگیرد و نه در مورد آنها چه به طور علنی و چه در سطح خانوادهها و چه در سطح رسانهها، نمیتوان بحث و گفتوگو کرد.
بنابر این حدس اینکه تا چه اندازه این آمار، میتوانند دقیق باشند، خیلی مشکل است.
آمارهای دیگری که وجود دارد، کم و بیش رقمهای بالایی را در مورد رابطه جنسی بین جوانان مطرح میکنند، ولی تمام اینها، کارهای بسیار محدودی هستند و احتمالا قابل تعمیم به همه جامعه ایران و همه بخشهای جامعه ایران نیستند.
وجود چنین پدیدهای، یعنی پایین آمدن سن رابطه جنسی، آیا پدیدهای منحصر به ایران است؟
همه جوامع دنیا، با چنین پدیدههایی مواجه هستند، ولی جوامعی موفق میشوند از طریق رسانهها، نظام آموزشی، نهادهای اصلی که در کار جامعهپذیری جوانان هستند، به یک نوع دیالوگ عمومی در این زمینه دامن میزنند، به طوریکه جامعه و جوانان در این موارد بتوانند حساس باشند و بتوانند نظرشان را مطرح کنند.
به خصوص باید از رفتارهای نابهنجار در این زمینه جلوگیری کرد، آن چیزی که میتواند نامطلوب و آسیب اجتماعی تلقی بشود، مخفیکاریها، ممنوعیتها و پنهان کاریهایی است که به نسل جوان تحمیل میشوند و آنها را وادار میکند که دست به کارهایی بزنند که برای آنها خطرات بهداشتی داشته باشد.
از نگاه جامعهشناسی، وجود رابطه بین نوجوانان تا کجا بهنجار و طبیعی حساب میشود؟ منظور این است که ایا پایین آمدن سن رابطه جنسی در ایران را باید اساسا مشکل حساب کرد؟
ببینید، رابطه بین دو جنس مخالف، یا رابطه جنسی یا عاطفی بین دو نفر، یک پدیدهای است که خیلی طبیعی بین جوانهای جامعه شکل میگیرد و با تحولاتی که در دو دهه گذشته در همه دنیا و از جمله در ایران، رخ داده است سن این رابطه کمتر شده و جوانها به دلایل مختلف از جمله گسترش رسانهها، انفجار رسانهای یا رشد فردیت جدید، یا جایگاه جدید که یک گروه اجتماعی به نام جوانان در جامعه پیدا کردهاند، همه اینها باعث شده است که این سن پایین بیاید و در تمام دنیا این بحث مطرح باشد.
اما به نظر من، مشکل جامعه ما این است که اینها بحثهایی نیستند که بتوانند آزادانه و باز، در جامعه مطرح بشوند. یعنی پدران، مادران، معلمان، روانشناسان، جامعهشناسان و خود جوانها نمیتوانند به طور آزاد در این بحثها شرکت کنند و جامعه به نوعی این موضوع را به طور رو در رو و باز ببیند و بتواند در مورد آن فکر بکند.
من فکر میکنم که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، نمیتوانیم جلوی مدرن شدن و متجدد شدن جامعه را بگیریم و اگر چنین کاری هم بکنیم، در عمل، ما جامعه را به طرف کارهای زیرزمینی و کارهای پنهانی میبریم که عواقب و نتایج آن برای جامعه، بسیار وخیمتر است.
یعنی راهحلهایی که جامعه ما تا امروز، برای برخورد با این مسایل انتخاب کرده است یا ممنوع کردن بوده است یا اینکه با حرکت از یک گفتمانی که بر اساس ترس، گناه، سرکوب و چیزهای مشابه، تلاش کرده که جلوی چنین پدیدههایی را بگیرد یا اینکه به کلی منکر چنین پدیدههایی بشود.
رادیو فردا در این باره گفتوگویی کرده است با سعید پیوندی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در فرانسه، و نخست از او پرسیده است آماری که معاون وزارت ورزش و جوانان ارائه کرده تا چه اندازه فراگیر و جامع است؟
سعید پیوندی: آماری که آقای گلزاری به آن ارجاع میدهد، براساس گفته خود ایشان از یک کار میدانی بر روی تعدادی از نوجوانها، به دست آمده و بنابراین، میتوان گفت که اگر نمونهگیری انجام شده یک نمونهگیری علمی باشد، تاحدود زیادی میتواند نزدیک به واقعیت باشد.
اما با توجه به اینکه چنین موضوعاتی در جامعه ایران، موضوعات ممنوعی هستند و پدیدههایی هستند که در موردشان، نه بحث زیادی صورت میگیرد و نه در مورد آنها چه به طور علنی و چه در سطح خانوادهها و چه در سطح رسانهها، نمیتوان بحث و گفتوگو کرد.
بنابر این حدس اینکه تا چه اندازه این آمار، میتوانند دقیق باشند، خیلی مشکل است.
آمارهای دیگری که وجود دارد، کم و بیش رقمهای بالایی را در مورد رابطه جنسی بین جوانان مطرح میکنند، ولی تمام اینها، کارهای بسیار محدودی هستند و احتمالا قابل تعمیم به همه جامعه ایران و همه بخشهای جامعه ایران نیستند.
وجود چنین پدیدهای، یعنی پایین آمدن سن رابطه جنسی، آیا پدیدهای منحصر به ایران است؟
همه جوامع دنیا، با چنین پدیدههایی مواجه هستند، ولی جوامعی موفق میشوند از طریق رسانهها، نظام آموزشی، نهادهای اصلی که در کار جامعهپذیری جوانان هستند، به یک نوع دیالوگ عمومی در این زمینه دامن میزنند، به طوریکه جامعه و جوانان در این موارد بتوانند حساس باشند و بتوانند نظرشان را مطرح کنند.
به خصوص باید از رفتارهای نابهنجار در این زمینه جلوگیری کرد، آن چیزی که میتواند نامطلوب و آسیب اجتماعی تلقی بشود، مخفیکاریها، ممنوعیتها و پنهان کاریهایی است که به نسل جوان تحمیل میشوند و آنها را وادار میکند که دست به کارهایی بزنند که برای آنها خطرات بهداشتی داشته باشد.
از نگاه جامعهشناسی، وجود رابطه بین نوجوانان تا کجا بهنجار و طبیعی حساب میشود؟ منظور این است که ایا پایین آمدن سن رابطه جنسی در ایران را باید اساسا مشکل حساب کرد؟
ببینید، رابطه بین دو جنس مخالف، یا رابطه جنسی یا عاطفی بین دو نفر، یک پدیدهای است که خیلی طبیعی بین جوانهای جامعه شکل میگیرد و با تحولاتی که در دو دهه گذشته در همه دنیا و از جمله در ایران، رخ داده است سن این رابطه کمتر شده و جوانها به دلایل مختلف از جمله گسترش رسانهها، انفجار رسانهای یا رشد فردیت جدید، یا جایگاه جدید که یک گروه اجتماعی به نام جوانان در جامعه پیدا کردهاند، همه اینها باعث شده است که این سن پایین بیاید و در تمام دنیا این بحث مطرح باشد.
اما به نظر من، مشکل جامعه ما این است که اینها بحثهایی نیستند که بتوانند آزادانه و باز، در جامعه مطرح بشوند. یعنی پدران، مادران، معلمان، روانشناسان، جامعهشناسان و خود جوانها نمیتوانند به طور آزاد در این بحثها شرکت کنند و جامعه به نوعی این موضوع را به طور رو در رو و باز ببیند و بتواند در مورد آن فکر بکند.
من فکر میکنم که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، نمیتوانیم جلوی مدرن شدن و متجدد شدن جامعه را بگیریم و اگر چنین کاری هم بکنیم، در عمل، ما جامعه را به طرف کارهای زیرزمینی و کارهای پنهانی میبریم که عواقب و نتایج آن برای جامعه، بسیار وخیمتر است.
یعنی راهحلهایی که جامعه ما تا امروز، برای برخورد با این مسایل انتخاب کرده است یا ممنوع کردن بوده است یا اینکه با حرکت از یک گفتمانی که بر اساس ترس، گناه، سرکوب و چیزهای مشابه، تلاش کرده که جلوی چنین پدیدههایی را بگیرد یا اینکه به کلی منکر چنین پدیدههایی بشود.