معنای اجتماعی ــ فرهنگی انزوای اسپهبد

علی رضا اسپهبد، به خاطر نقاشی هايش مدام احضار و بازجويی می شد.

اغلب هنرمندان، نويسندگان و دوستان علی رضا اسپهبد در رثای او گفتند که اسپهبد در سال های اخير در «انزوا و تنهايی» به سر برد.


انزوای يکی از فعال ترين، اجتماعی ترين، پرشورترين و خلاق ترين چهره های فرهنگی ايران از روان شناسی فردی فراتر رفته و نمادی است گويا از موقعيت روشنفکران مستقل در جامعه ای که همه امکانات حضور فرهنگی در انحصار جناح های حکومتی است.


به گفته محمود دولت آبادی،« انزوای علی رضا اسپهبد شديد شده بود... او تنهايی سنگينی را تحمل می کرد.»


گرچه نويسنده کليدر کوشيد تا با تاکيد بر «دلتنگی اسپهبد از جامعه هنری و روابط حاکم بر فضای هنرهای تجسمی» توجه را از موقعيت کلی روشنفکران مستقل به مسائل جزيی بگرداند، اما ديگران با اشاره به برخی دلايل واقعی، پرده ها را اندکی بالا زدند.


محمد احصايی، نقاش نامدار ايرانی، «انزوای اسپهبد و ارتباط کم او با مجامع هنری» را حاصل «نوعی اعتراض» ارزيابی کرد.


تا وقتی يک اثر و يک هنرمند يا نويسنده سانسور می شود، تا وقتی که قدرت های سياسی مستبد بر مردم ستم می کنند، همکاری با هر جناحی از حکومت چشم پوشی از استقلال به سود اختگی است.
علی رضا اسپهبد

غلامحسين نامی، نقاش پيشکسوت ايرانی، با گله از«زمانه بی رحمی که خوبان را شکار می کند» گفت:«اسپهبد در مصاف با اضطراب ها و نگرانی ها از پای افتاد.»


مهدی حسينی، رييس دانشکده هنرهای کاربردی دانشگاه هنر گفت:«انزوای اسپهبد و ارتباط کم او با مجامع هنری نوعی اعتراض بود.»


هنرمندی که به دليل خلاقيت و فعاليت های پيگير خود عليه سانسور و ستم در ايران و جهان شهره بود، به گفته همکار خود فريال سلحشور« در سال های اخير بسيار گوشه گير و تلخ شده بود. پيله ای به دور خود تنيده بود و به کمتر کسی اجازه مراوده می داد.»


علی رضا سميع آذر، استاد نقاشی دانشگاه گفت:« اسپهبد در محافل هنری ظاهر نمی شد و اشخاص کمی با او در ارتباط بودند» و پسر هنرمندش بامداد به يکی از نزديک ترين دوستان او نوشت«پدرم خسته بود و دلزده، اما همچنان معترض». بر آن هنرمند پرشور چه رفته بود؟


وفادار به استقلال و اعتراض


علی رضا اسپهبد به تعريفی از روشنفکر وفادار بود که در دهه های ۶۰ و ۷۰ ميلادی رواج يافت:«روشنفکر با هيچ حکومت و جناح حکومتی همکاری نمی کند. روشنفکر همواره مستقل می ماند و معترض چرا که روشنفکر صدای فرهنگ است و مدافع آزادی همگانی.»



زمانی نوشت:« تا وقتی يک اثر و يک هنرمند يا نويسنده سانسور می شود،تاوقتی که قدرت های سياسی مستبد بر مردم ستم می کنند، همکاری با هر جناحی از حکومت چشم پوشی از استقلال به سود اختگی است.»


کارشناسان از بهمن محصص و علی رضا اسپهبد چون بزرگ ترين و اصيل ترين نقاشان معاصر ايران ياد می کنند.


آثار علی رضا اسپهبد، حتی به دوران دانشجويی او در دانشگاه گلد اسميت لندن، چندان خلاقانه بود که نقدهای مفصلی را به قلم منتقدان معتبر انگليس به ارمغان آورد.


خلاقيت هنری، تخيل سرشار، انديشه غنی، شور و شوق انسانی، تسلط کم نظير بر تکنيک، قدرت شگفت انگيز در اجرا، نگاه هوشيار و بينش هنری خلاق اسپهبد چندان بود که حتی نخستين نمايشگاه او در ۲۴ سالگی جامعه هنری ايران را تکان داد.


«کلاغ ها» ی اسپهبد در سال ۱۳۵۴ ، موجود سمج و مزاحمی که با چشم های دريده و منقارتيز خود خلوت آدميان را می دريد، گوياترين بيان هنری فضای پليسی دوران شاه بود.


اسپهبد در آستانه انقلاب به لندن رفت و در راه اندازی مجله ايرانشهر با دوست و يار هميشگی خود احمد شاملو همراه شد.


در نخستين سال انقلاب نيز نخستين و نزديک ترين همکار شاملو در انتشار کتاب جمعه بود.


روی جلد و طرح های اسپهبد، چون سرمقاله های شاملو، بخش مهمی از هويت کتاب جمعه را شکل می داد.


نوری که فاجعه را ترجمه می کند


برخی شعرهای شاملو و نقاشی های سال ۶۰ اسپهبد را می توان خلاقانه ترين و گوياترين شهادت هنری و اعتراض روشنفکری عليه اعدام های سال ۶۰ ارزيابی کرد.


پرده های سال ۶۰ اسپهبد و فيلم مستند آن، چون تابلوهای ديگری که سرکوب و اعدام های سه دهه اخير را با زبان هنر روايت می کنند، هرگز اجازه نمايش عمومی نيافتند.


در دو دهه و نيم گذشته، حتی به دوران رياست جمهوری محمد خاتمی، در احضارها و بازجويی های مکرر، که همواره با توهين، تهديد و ارعاب و گاه با آزار بدنی همراه بود، پرسش درباره سرنوشت و محل نقاشی ها و فيلم آن از پرسش های هميشگی بازجويان اسپهبد بود. بر آن بودند تا با يافتن و نابود کردن نقاشی های سال ۶۰ اسپهبد شهادت هنری جنايت را نابود کنند. پرده ها لو نرفت و روزی تاريخ جنايت را به زبان هنر روايت خواهند کرد.


در سه دهه اخير، تنها يک بار به اسپهبد اجازه برگزاری نمايشگاه داده شد، اما اسپهبد سه دوره پربار را در نقاشی خود تجربه کرد.


نقاشی های او در آلمان، سوئيس و انگليس و در محافل فرهنگی مستقل ايران با اقبال بسيار همراه شد.


در دو دهه و نيم گذشته، حتی به دوران رياست جمهوری محمد خاتمی، در احضارها و بازجويی های مکرر، که همواره با توهين، تهديد و ارعاب و گاه با آزار بدنی همراه بود، پرسش درباره سرنوشت و محل نقاشی ها و فيلم اعدام ها از پرسش های هميشگی بازجويان اسپهبد بود. بر آن بودند تا با يافتن و نابود کردن نقاشی های سال ۶۰ اسپهبد شهادت هنری جنايت را نابود کنند. پرده ها لو نرفت و روزی تاريخ جنايت را به زبان هنر روايت خواهند کرد.

انجمن قلم آلمان پوسترهای گوناگونی از آثار او منتشر کرد. بورس ۵ ساله پن آلمان به او اهداء شد، اما بيش از چند ماه دوری از وطن را تاب نياورد.


اسپهبد از اعضاء موثر مجله آدينه بود. با طراحی روی جلد مجلات مستقل و بيش از ۱۴۰ کتاب، از جمله آثار شاملو، چشم اندازی نو در گرافيک ايران خلق کرد.


اسپهبد در شکل گيری و فعاليت های جمع مشورتی کانون نويسندگان و تهيه و انتشار متن ۱۳۴ نويسنده و در فعاليت های بعدی کانون نقشی موثر و حضوری فعال و بارآور داشت.


زندگی پرشور اسپهبد اما در انزوايی به پايان رسيد که علاوه بر تيغ سانسور و سرکوب دشمن در نيش زخم دوست نيز ريشه داشت.


در دومين دوره رياست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی، جناحی از حکومت بر آن شد تا با دادن امتيازات محدودی به برخی از روشنفکران آنان را با خود همراه کند. سياستی که به دوران رياست جمهوری محمد خاتمی نيز ادامه يافت و برخی روشنفکرن را جذب و به حمايت از اصلاح طلبان برانگيخت.


روشنفکرانی چون علی رضا اسپهبد، که بر استقلال فرهنگ پای می فشردند، از سوی همه جناح های حکومتی، از جمله اصلاح طلبان، رانده شدند و امکان حضور فرهنگی در جامعه را از دست دادند.


برگزاری نمايشگاه نقاشی با حضور نقاشان غير حکومتی از نخستين گام های اين سياست در هنرهای تجسمی بود.


علی رضا اسپهبد در واکنش به اين سياست در مصاحبه ايی با مجله آدينه اعلام کرد که «در هيچ نمايشگاه دولتی شرکت نمی کنم».


واکنش جناح های سياسی نيز سريع و قاطع بود. حتی به دوران آقای خاتمی اجازه برگزاری نمايشگاه به او داده نشد.


هنر شهادتی است از سر صدق
نوری که فاجعه را ترجمه می کند
بخشی از شعر احمد شاملو برای نقاشی های اسپهبد

برخی ناشران و نشريات را با شيوه های گوناگون وادار کردند تا قراردهای خود را با اسپهبد لغو کنند. مجوز چاپ دوم کتاب او صادر نشد. احضار، بازجويی، تعقيب های آزار دهنده و کنترل زندگی خصوصی او شدت گرفت.


علی رضا اسپهبد در مصاحبه با يک نشريه آلمانی همکاری برخی روشنفکران با حکومت، و از جمله با اصلاح طلبان حکومتی را محکوم کرد.


برخی همکاران و دوستان سابق، که با اصلاح طلبان همکاری می کنند، به همراه اغلب نشريات و محافل فرهنگی از او روی برگرداندند. وزارت اطلاعات فضايی ترس آور عليه او به وجود آورد.


اسپهبد اما تا آخر به استقلال روشنفکر وفادار ماند. چند هفته پيش از مرگ خود با اعتراض به حضور يکی از تابلوهای خود در يک نمايشگاه دولتی بر مواضع خود تاکيد کرد.


شاملو در باب نقاشی های سال ۶۰ اسپهبد سروده است:
«هنر شهادتی است از سر صدق
نوری که فاجعه را ترجمه می کند»


هنر و زندگی علی رضا اسپهبد نمونه ای است بارز از شعر شاملو؛ هرچند خود او چون صادق هدايت با زخم انزوا سر پر شور به گور برد.