هاشمی رفسنجانی و شرط بقا در نظام سیاسی ایران

شاید کمتر کسی در ایران به اندازه هاشمی رفسنجانی به این میزان در تاریخ سی‌ساله نظام جمهوری اسلامی نقش‌آفرینی کرده باشد. او در دوران مبارزه علیه رژیم پهلوی و به‌ویژه بعد از پیروزی انقلاب همواره یکی از محوری‌ترین چهره‌های شطرنج سیاسی ایران بوده است.

پرسش اینجاست که هاشمی رفسنجانی کیست و نسبتش با مراکز قدرت چگونه وضعیت کنونی وی را رقم زده است.

حوزه خصوصی، خانواده و اطرافیان

هاشمی از نزدیک داغ مصیبت از دست دادن نزدیکانش را به خاطر اعمال خشونت‌های ایدئولوژیک دهه شصت لمس کرده است
بی‌تردید یکی از مهم‌ترین دلایل رشد و سر آمد شدن هاشمی رفسنجانی، خاستگاه خانوادگی اوست. هاشمی از معدود مبارزانی محسوب می‌شد که پیش از انقلاب از تمکن مالی موروثی مناسبی برخوردار بود و درست به همین دلیل، بر خلاف سایر روحانیونی که اغلب به دلیل فقر و تنگدستی دارای پایگاه طبقاتی فرودست بوده‌اند، متعلق به طبقه متوسط جامعه است.

وجود افرادی با تحصیلات جدید در خانواده او نیز زمینه رشد نوعی نگاه مدرن و جدید به دنیای اطرافش را به او داده است. محمد هاشمی برادرش تحصیلکرده آمریکا است و دو تن از فرزندانش تحصیلکرده اروپا و بقیه دانشگاه رفته هستند و برخلاف آیت‌الله خامنه‌ای هیچ‌یک از فرزندانش راه حوزه علمیه را در پیش نگرفته‌اند و او نیز اصراری به این مسئله نداشته است. بر همین پایه همسر و فرزندانش دارای گرایش شدید به مدرنیته و باز بودن هستند.

از سوی دیگر پدر دامادهایش مرحوم لاهوتی، قربانی خشونت نظام اسلامی بر علیه منتقدان شد و برادر دامادش نیز اعدام شد و هاشمی از نزدیک داغ مصیبت از دست دادن نزدیکانش را به خاطر اعمال خشونت‌های ایدئولوژیک دهه شصت لمس کرده است.

علاوه بر این هوش و ذکاوت فردی و نظم در امور شخصی، او را از سایر روحانیون کلاسیک ایرانی متمایز می‌کند. به‌ویژه آنکه هاشمی عادت به نگارش یادداشت‌های روزانه دارد و این خود کار دشواری است چرا که معمولاً روحانیون از کارهای دشوار و مستمر و منظم خصوصاً اگر نیاز به تفکر و تعمق داشته باشد پرهیز دارند. نگارش یادداشت‌های روزانه یکی از کارهای ثابت هاشمی در طول ۳۱ سال گذشته بوده است.

از همه اینها مهم‌تر شناخت و ارتباط مستقیم او با رسانه‌های مدرن به ویژه اینترنت و ماهواره است که معمولاً روحانیون سنتی در ایران انس و علاقه‌ای به آن نشان نمی‌دهند. هاشمی به گفته خودش شخصاً از کامپیوتر استفاده می‌کند و روزانه سایت‌های اینترنتی را می‌خواند کاری که آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر سران نظام جمهوری اسلامی شخصاً انجام نمی‌دهند و گروهی برای ایشان اخبار اینترنت را گزینش و به رؤیت‌شان می‌رسانند.

نزدیکی به کانون قدرت

شاید مهم‌ترین نهادی که حوزه نفوذ هاشمی را نمایندگی می‌کند دانشگاه آزاد اسلامی باشد
هاشمی رفسنجانی دانش‌آموخته حوزه علمیه قم است. مراحل رشد علمی و سیاسی او در این حوزه شکل گرفته است و به همین دلیل از ابتدا ارتباط نزدیکی با کانون مبارزات سیاسی روحانیون داشت. از سوی دیگر دوستی و رفاقت نزدیک او با احمد خمینی و پدرش او را تبدیل به یکی از نزدیک‌ترین یاران رهبری مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی کرد.

این ارتباط نزدیک با آیت‌الله خمینی قبل و خصوصاً بعد از پیروزی انقلاب به اندازه‌ای بود که هاشمی دیوار به دیوار منزل آیت‌الله خمینی در جماران سکنی گزید و به گفته خودش از زیر زمین منزلش به بیت آیت‌الله خمینی دری را گشوده بود که هر وقت می‌خواست می‌توانست به دیدار آیت‌الله خمینی برود.

ارتباط نزدیک او با خمینی پدر و پسر (احمد) و به‌ویژه در اختیار داشتن اسناد و برگه‌های زرینی از تاریخ ۳۰ ساله نظام او را به مخزن‌الاسرار نظام تبدیل کرده است، چنان موقعیت و امکانی که تقریباً برای هیچ‌یک از روحانیون بلند پایه فراهم نبود.

هاشمی با استفاده از این ارتباط نزدیک با کانون قدرت، موقعیت خود را در ۱۰ سال زمامداری بنیانگذار جمهوری اسلامی تحکیم نمود تا آنجا که آیت‌الله خمینی معضل پایان جنگ را به او سپرد و چند ماه بعد از آنکه به حکم آیت‌الله خمینی، هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ شد، قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران پذیرفته شد و جنگ پرخسارت هشت ساله ایران و عراق پایان یافت.

اعتماد آیت‌الله خمینی و روابط نزدیک هاشمی با وی به اندازه‌ای بود که رهبر فقید جمهوری اسلامی همواره در امور مهم کشوری با او مشورت می‌کرد و اغلب توصیه‌های او را می‌پذیرفت و هرگز هاشمی مورد عتاب قرار نگرفت حال آنکه آیت‌الله خامنه‌ای دو بار در زمان رهبری آیت‌الله خمینی از وی اخطار دریافت کرد و با پا در میانی هاشمی روابط میان این دو ترمیم شد.

پس از درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی، در فرایند انتخاب دومین رهبر جمهوری اسلامی نیز هاشمی نقشی محوری بازی کرد و بدون نقش‌آفرینی او ای بسا آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری برگزیده نمی‌شد اما در هر صورت به مرور زمان این نقش‌آفرینی موجب نشد که موقعیت مستحکم او در ۱۰ ساله اول حیات نظام جمهوری اسلامی همچنان استمرار یابد.

در نگاه منتقدان

در نگاه منتقدان به ویژه نخبگان و روشنفکران، مهم‌ترین انتقاد به هاشمی رفسنجانی نوع نگاه او به مقوله توسعه اقتصادی و اولویت آن بر توسعه سیاسی و اجتماعی است.

از ویژگی‌های هاشمی رفسنجانی ارتباط گسترده با روحانیون تراز اول کشور است
منتقدان می‌گویند در دوره ریاست جمهوری هاشمی، اهالی فرهنگ و هنر و نیز منتقدان سیاسی از آزادی لازم برای فعالیت و خلاقیت برخوردار نبودند و هاشمی بیشتر دنبال ساخت سد و افتتاح کارخانه و رشد صنعتی بود. محمد خاتمی، مصطفی معین و عبدالله نوری که وزرای فرهنگ، علوم و کشور کابینه نخست آقای هاشمی بودند نیز در دولت دوم وی با فشار رهبری کنار گذاشته شدند.

از دیگر انتقاداتی که متوجه هاشمی است ورود فرزندان وی به فعالیت‌های اقتصادی است. این در حالی است که آیت‌الله خامنه‌ای مانع از ورود فرزندانش به پست‌های رسمی سیاسی و نیز فعالیت‌های اقتصادی شد. امری که برای توده‌های فرودست جامه ایرانی امتیازی برای خامنه‌ای و نکته منفی برای هاشمی تلقی می‌شود.

از سوی دیگر بخش قابل توجهی از طبقات فرودست جامعه ایرانی همچنان ترجیح می‌دهند سران نظام، آنچنان که رهبری نظام عمل می‌کند، بیشتر بر روی زمین و یا صندلی‌ها و مبلمان ساده به سخنرانی و دیدارهای عمومی بپردازند و عدم رعایت این مسئله از سوی هاشمی باعث شده که زمینه اتهام گسترش اشرافیت و تجمل‌گرایی به هاشمی فراهم شود.

شاید از مهم‌ترین انتقادات به هاشمی، عدم وفاداری و حمایت قاطع از حامیان و هوادارانش باشد که بارزترین نمونه آن ماجرای پرونده غلامحسین کرباسچی شهردار اسبق تهران و عدم حمایت قاطع هاشمی از او بود.

حوزه نفوذ

یکی از ویژگی‌های هاشمی رفسنجانی ارتباط گسترده او با روحانیون تراز اول کشور است. هاشمی فارغ از گرایش‌ها و جناح‌بندی‌های سیاسی با اغلب روحانیونی که در طول حیات جمهوری اسلامی در مناصب مختلف فعالیت داشته‏ و دارند، همچنان ارتباط نزدیکی دارد.

هاشمی با بخش مهمی از مدیران سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ‌سی‌سال گذشته جمهوری اسلامی روابط نزدیکی دارد
او خود از پایه‌گذاران جامعه روحانیت مبارز تهران بود و با اعضای جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه‏ قم و مراجع تقلید و سایر ارکان حوزوی ارتباط و مراوده نزدیکی دارد.

از دیگر سو، هاشمی با بخشی از بدنه و فرماندهان ارشد سپاه پاسداران که جنگ را هدایت می‌کردند ارتباط و همسویی فکری زیادی دارد. محمدباقر قالیباف، شهردار کنونی تهران، و محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت، دو تن از فرماندهان ارشد سپاه از نزدیکان فکری هاشمی محسوب می‌شوند.

علاوه بر اینها هاشمی با بخش مهمی از مدیران سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ‌سی‌سال گذشته جمهوری اسلامی و حتی با بخش مهمی از نیروهای روشنفکر، اصلاح‏طلب و حتی فعالان صنعتی و اقتصادی روابط نزدیکی داشته و دارد.

از روحانیون و سیاسیون که بگذریم، شاید مهم‌ترین نهادی که حوزه نفوذ هاشمی را نمایندگی می‌کند دانشگاه آزاد اسلامی باشد. درست به همین دلیل رهبری و دولت دهم عزم جزم دارند تا این دانشگاه را از حوزه نفوذ هاشمی خارج کنند.

بعد از دانشگاه آزاد می‌توان به این نهادها به عنوان حوزه نفوذ هاشمی رفسنجانی اشاره نمود؛ مجمع تشخیص مصلحت نظام، بخشی از مجلس خبرگان رهبری، متروی تهران، که توسط پسر ارشد او اداره می‌شود، و فدراسیون اسلامی ورزش بانوان

مناسبات با رهبری

پس از مناظره جنجالی محمود احمدی‌نژاد و میرحسین موسوی و انگشت اتهام مستقیم رئیس دولت دهم نسبت به آقای هاشمی و عدم حمایت رهبری از دوست پنجاه ساله‌اش آیت الله خامنه ای در یک تدریجی با شیبی ملایم (جهت کاهش تبعات داخلی و خارجی) پروژه حذف کامل هاشمی را کلید زد.

در این فرایند رهبری و دولت دهم با هماهنگی گروه میدانی لباس‌شخصی‌ها تلاش می‌کنند که ابتدا هیمنه و حرمت آقای هاشمی ریخته شود و مرحله به مرحله با محدودتر کردن قدرت او، راه را برای حذفش هموار کنند.

بین آقایان هاشمی و خامنه‌ای نوعی نزاع کلامی همراه با رعایت تعارفات مرسوم نیز جریان دارد
بازداشت یک روزه نوه آقای هاشمی و صدور حکم زندان برای حسین مرعشی، از نزدیکانش، تهدید به بازداشت مهدی هاشمی در صورت بازگشت به ایران، حمله شبانه به دفتر فائزه هاشمی و ایجاد مزاحمت برای او و سایر اعضای خانواده، همه و همه حکایت از آن دارد که مجموعه حاکمیت اعم از دولت و نهادهای قضایی و امنیتی با کسب مجوز از رهبری نظام تلاش دارند که پروژه هاشمی‌زدایی را تا انتها به پیش ببرند.

از سوی دیگر نوعی نزاع کلامی همراه با رعایت تعارفات مرسوم نیز بین آقایان هاشمی و خامنه‌ای جریان دارد که در جای خود حائز اهمیت است. به طور مثال آیت‌الله خامنه‌ای با انتقاد از «خواص بی‌بصیرت» امثال هاشمی را مورد انتقاد تلویحی قرار می‌دهد و متقابلاٌ آقای هاشمی چنین پاسخ می‌دهد : «مشفقانه‌ترین انتقادها را برنمی‌تابیم و نقشه‌های شوم دشمنان دوست‌نما را درنمی‌یابیم. نفاق را صداقت، توهین را صراحت، دروغ را درایت، تهمت را شجاعت و شعار را بصیرت می‌دانیم...»

این نزاع کلامی رفته رفته با شدت گرفتن برخورد عریان حاکمیت با هاشمی و نهادهای زیر نفوذ وی در کلام هاشمی و رهبری از تعارفات مرسوم بیشتر فاصله می‌گیرد.

نتیجه‌گیری

آیت‌الله خمینی به دلیل اطمینان از جایگاه خودش و نیز به دلیل هاضمه فراخی که داشت در زمان حیات خودش به چند جریان سیاسی اجازه فعالیت می‌داد. اول؛ جریان موسوم به جامعه روحانیت مبارز، دوم؛ جریان موسوم به مجمع روحانیون مبارز و نیز آقای هاشمی که تلاش می‌کرد در عین حال که عضوی از روحانیت مبارز است نقش خط میانه را بازی کند و میان‌دار رقابت دو جریان اصلی باشد.

بنیانگذار جمهوری اسلامی البته یک شرط بقا برای فعالیت سیاسی تعیین کرده بود و آنهم وفاداری به اصل نظام بود و نه لزوماً وفاداری و تبعیت از شخص خودش.

در موارد زیادی جریان موسوم به روحانیت مبارز با نظرات آیت‌الله خمینی مخالفت می‌کرد اما هرگز از دایره فعالیت سیاسی کنار گذاشته نشد و آقای هاشمی هم سعی می‌کرد به عنوان واسطه میان این دو جریان اصلی نقش‌آفرینی نماید.

اما اکنون به ویژه بعد از بحران اخیر آیت‌الله خامنه‌ای به دلیل اینکه جایگاه خود را متزلزل می‌بیند عملا جغرافیای سیاسی جناح‌های درون نظام را بهم ریخته و تنها یک جریان سیاسی جدید را مجاز به فعالیت سیاسی کرده است که آنهم شرط اصلی‌اش تبعیت و فرمان‌برداری از شخص ایشان است و لاغیر.

بر این اساس دیگر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرایی وجود ندارد که هاشمی همچنان نقش جناح میانه را بازی کند و در نتیجه رهبری نظام دیگر به کارکرد هاشمی نیازی ندارد و با حذف او موافقت کرده و هاشمی هم به خوبی این را فهمیده است.

در واقع در دوره آیت‌الله خمینی شرط بقا برای فعالیت سیاسی احزاب و گروه‌های سیاسی درون نظام، وفاداری به اصل نظام و انقلاب بود حال آنکه شرط بقا در مقطع کنونی تبعیت بی چون و چرا از رهبری نظام است که با این اوصاف نه اصلاح‌طلبان، نه هاشمی و هوادارانش و نه حتی اصولگرایان میانه‌رو در این تعریف نمی‌گنجند و عملاً صف‌بندی سیاسی درون نظام تغییر کرده است.

--------------------------------------------------------------------------
دیدگاه‌های طرح شده در این یادداشت الزماً بازتاب نظرات رادیو فردا نیست.