مستند انفرادی (بخش دهم): مدیریت زمان در سلول انفرادی

انفرادی داستان زندانیان سیاسی است. داستان انسان‌هایی که بعد از انقلاب اسلامی تا به امروز، روز‌ها و شب‌های بسیاری را در سلول‌های کوچک انفرادی گذراندند.

زندانیان سیاسی که روح و جسم شان با دیوارهای به هم فشرده سلول‌ها مبارزه می‌کرد، تا بتوانند فضای کوچک انفرادی‌ها و یا مکان‌هایی شبیه به قبر را تحمل کنند. درون این چهاردیواری‌ها رمز و رازهای بسیاری نهفته است.

در بخش «دهم» مستند رادیویی «انفرادی» شما را در ادامه بخش قبلی با زندانیان سیاسی همراه می‌کنیم تا آنان از تجربیات خود درباره «شیوه مقاومت و تحمل سلول انفرادی» بگویند.


زمستان است و سرمای داخل سلول انفرادی به استخوان‌های زندانی زده است. زندانی سعی می‌کند یکی از پتو‌هایش را دور خود بپیچاند. اما باز هم گرم نمی‌شود. کف سلول که تنها با یک موکت کهنه پوشیده شده، سرد‌تر از آن است که یک پتو بتواند او را گرم کند. زندانی می‌لرزد.

حسین قاضیان

حسین قاضیان یک پژوهشگر اجتماعی است که از سال ۸۱ تا ۸۴ سه سال در زندان بود. او در مجموع یک سال از این دوران را در سلول‌های انفرادی زندان اوین گذراند.

آقای قاضیان می‌گوید: «در انفرادی غیر از اینکه تنها هستی مدیریت فضا و زمان در اختیار شما نیست. حتی رفتن به دستشویی در اختیار شما نیست که هر وقت خواستید بلند شوید و بروید دستشویی یا به هر میزان که بخواهید دستشویی رفتنتان را طول بدهید.
من قبلا به اجرای این می‌اندیشیدم که شما خودت را خلع کنید از آن زمان و مکان غیر قابل کنترلی که اطراف شما را احاطه کرده است و با فکر کردن روی یک موضوع خاص، زمان‌ها و مکان‌های مصنوعی برای خودتان تداعی و ایجاد کنید.
ولی با توجه به اینکه بدانید دارید راجع به این موضوع فکر می‌کنید. چون اگر انسانی نسبت به این فرآیند خودآگاهی بیرونی نداشته باشد، خود این نوع نگاه هم گاهی می‌تواند صدمه زننده باشد.»

رضا علیجانی

​رضا علیجانی هم زندانی سیاسی بود که در دوره‌های مختلف پس از انقلاب به مدت ۷ سال زندان بود. او بیش از یک سال از این دوران را در انفرادی به سر برده بود.

رضا علیجانی با اشاره به اینکه «خیلی‌ها می‌توانند برنامه‌های بیرون شان را در داخل سلول انفرادی ادامه بدهند.» می‌گوید: «من خودم کلاسی در بیرون از زندان داشتم و ادامه کلاس را آوردم توی سلول. توی این کلاس پنجاه شصت نفر شرکت می‌کردند. سخنرانی می‌کردند. بحث‌های بعد از کلاس ادامه داشت و انگار‌‌‌‌ همان زندگی را در درون خودم به جریان می‌انداختم و این هم مطبوع بود و هم ذهنم را فعال نگاه می‌داشت و هم یادآور فضای دوستانه‌ای بود در جایی که همه آنچه که از در و دیوارش می‌بارید دشمنی و خشونت و توهین و سیاهی بود.»

Your browser doesn’t support HTML5

مستند انفرادی؛ بخش دهم: مدیریت زمان در سلول انفرادی



پنجره‌ای درون سلول وجود دارد که زندانی دستش به آن نمی‌رسد. آرزویش این است که بتواند برای لحظه‌ای تنها چند برگ درختی که از پشت پنجره نمایان شده را لمس کند.

ایرج مصداقی

ایرج مصداقی زندانی سیاسی دهه ۶۰ با بیش از یک سال تجربه انفرادی از ۱۰ سال زندان درباره یکی از تجربیات خود درون سلول انفرادی می‌گوید:
«از روز اولی که من را به انفرادی انداختند من به این فکر بودم که حتما باید در اینجا یک جوانه سبز کنم. بعد‌ها یک شب خرما دادند. من هسته‌ها را ریختم توی آفتابه‌ام و بعد از دو هفته این هسته‌ها جوانه زد.
وقتی رفتم حمام درخواست داروی نظافت کردم. داروی نظافت درون کیسه بود. آن‌ها را خالی کردم و کیسه‌ها را در شورتم جاسازی کردم و به سلولم بردم.
هسته‌ها را در کیسه‌ها جا دادم. می‌دانستم که نگهبان نباید این‌ها را ببیند. برای همین هم ساعت دو نیمه شب بیدار می‌شدم. جوانه‌هایم را در می‌آوردم. این‌ها را زیر آب می‌گرفتم و می‌شستم و روی زمین می‌چیدم و به جوانه‌هایی نگاه می‌کردم که داشتند رشد می‌کردند.»

منیره برادران

منیره برادران زندانی سیاسی است با ۹ سال سابقه زندان در دهه ۶۰ خورشیدی. او شش ماه از این مدت را درون سلول‌های انفرادی بوده است.

خانم برادران با اشاره به اینکه «زندانی درون انفرادی باید بداند هیچ چیزی در بیرون انفرادی به او کمک نمی‌کند.» می‌گوید: «آدم باید خیلی برنامه‌ها برای خودش بگذارد. آن هم به اتکای فقط خودش. باید همه چیز را از خودت و در خودت انجام بدهی. باید سعی کنی یک نظم خاصی داشته باشی. به لغات انگلیسی که بلد هستی فکر کنی. به فیلم‌هایی که دیده‌ای فکر کنی. به کتاب‌هایی که خوانده‌ای فکر کنی. این تصاویر را مدام در ذهنت زنده کنی.»

هفته هاست که زندانی را نه برای هواخوری و نه برای بازجویی از سلول بیرون نیاورده‌اند. سرمای هوای داخل سلول و دیوارهای به هم فشرده انفرادی استخوان‌هایش را بیشتر به هم می‌فشارد. روح و جسم‌اش خسته شده.

مرتضی کاظمیان روزنامه نگاری است که در سال ۷۹ و ۸۸ مجموعا بیش از ۲۷۰ روز بازداشت شد. او بیش از ۱۹۰ روز از این مدت را در انفرادی بود.

مرتضی کاظمیان

آقای کاظمیان با اشاره به اینکه «اگر زندانی نتواند زمان داخل سلول را مدیریت کند، دچار بحران می‌شود.» می‌گوید: «اغلب متهمین در انفرادی ساعت ندارند و همه چیز با حوادث بیرونی و با ساعت نهار یا شام و یا ساعاتی که شما برای نماز احیانا خارج شوید. هماهنگ می‌شود و اگر شما برای این ساعات هم خارج نشوید طبیعتا گذراندن این زمان غریب‌تر می‌شود.»

این زندانی سیاسی همچنین می‌گوید: «اگر کسی نتواند این مسئله را مدیریت کند، پر کردن این زمان خودش تبدیل به یک بحران جدی می‌شود و ممکن است دچار یک جور کلافگی شدید شود»

مرتضی کاظمیان تاکید می‌کند: «این به هم ریختگی ذهنی را گاهی در سلول‌های مجاور در زمان بازداشتم در سال ۸۸ شاهد بودیم. به خصوص زندانی‌هایی که جوان‌تر بودند و سابقه انفرادی نداشتند و چطور به در و دیوار سلول می‌کوبیدند تا با نگهبان صحبت کنند. حتی درخواست بازجویی می‌کردند تا بتوانند بازجوی خودشان را ببینند.»

تقی رحمانی زندانی سیاسی که بیش از ۱۴ سال در سه دهه پس از انقلاب سال ۵۷ ایران، در زندان بوده و بیش از دو سال از این مدت را در سلول‌های انفرادی گذرانده است، معتقد است در انفرادی ، غلبه بر زمان مهم‌ترین مساله زندانی است.

آقای رحمانی می‌گوید: «در انفرادی دقیقه‌ها دیر می‌گذرد. ساعت‌ها زود می‌گذرد. روز‌ها زود می‌گذرد. هفته‌ها دیر می‌گذرد. ماه‌ها دیر می‌گذرد و سال‌ها زود می‌گذرد. یعنی واقعا یک فضای متناقضی است. به خصوص فکر گذراندن یک ساعت، دو ساعت، سه ساعت به سراغت بیاید واقعا غیر قابل تحمل می‌شود.»

تقی رحمانی

​تقی رحمانی بر این نکته هم تاکید می‌کند که «اصل انفرادی وقت پر کردن، بر زمان غلبه پیدا کردن و آرامش یافتن است. چون به‌‌‌‌ همان میزانی که استرس شما بالا‌تر می‌رود، تحمل انفرادی هم سخت‌تر می‌شود.
بد‌ترین خاطرات عمر در سلول انفرادی به ذهن انسان می‌آید و به شدت فرد را آزار می‌دهد. اگر شما بتوانی زمان را در اختیار بگیری و وقتت را پر کنی شاید در انفرادی به دستاوردهای بسیار جالبی برسی.»

زندانی در گوشه سلول به فکر فرو رفته است. در آخرین بازجویی، بازجو به زندانی گفته بود درون سلول به گذشته خودت فکر کن ببین چه کارهای خطایی انجام داده‌ای؟

زندانی درون سلول ده‌ها بار گذشته خود را دوره می‌کند و پس از چند روز احساس می‌کند شخصیتش چند گانه شده و هر بار با یکی از شخصیت‌های خود در کشمکش درونی است.

فرج سرکوهی

فرج سرکوهی، نویسنده، با سابقه چندین سال زندان در قبل و بعد از انقلاب می‌گوید: «یکی از بلاهایی که انفرادی بر سر افراد می‌آورد این است که این‌ها شروع می‌کنند به تحلیل زندگی گذشته خودشان. این‌‌‌‌ همان چیزی است که بازجو همیشه می‌خواهد. وقتی این کار را می‌کنید شما هم مثل بازجو به جان خودتان افتاده‌اید و دارید خودتان را بازجویی می‌کنید.»

آقای سرکوهی تاکید می‌کند: «مهم‌ترین درخواستی که این‌ها از انفرادی دارند این است که با توجه به اینکه زندانی تنها هم هست به دام خودش بیافتد و وقتی به این نقطه رسید که خودش، خودش را محکوم کرد، آن وقت است که آن‌ها می‌آیند و یک هویت تازه به جای هویت سابقش می‌گذارند.»

فرج سرکوهی با تاکید بر اینکه شخصا این کار را نکرده می‌گوید: «می‌دانستم انفرادی جای مناسبی برای بررسی زندگی گذشته فرد نیست و این کار‌ها باید در شرایط مناسب و در بیرون از زندان انجام شود.»

آرش و کامیار علایی

کامیار و آرش علایی، دو برادری که مشاور سازمان بهداشت جهانی هستند و در زمینه ایدز و اعتیاد کار می‌کنند، در سال ۸۷ بازداشت شدند.

کامیار دو سال و نیم و آرش بیش از سه سال در زندان بود. آن‌ها ۶۳ روز در انفرادی بودند. البته کامیار شش ماه و آرش نیز هشت ماه با چند زندانی دیگر در سلول‌های شبه انفرادی به سر بردند.

کامیار علایی می‌گوید: «بازجو‌ها می‌خواهند فرد را در وضعیت انتظار نگه دارند. برای اینکه به خودمان بگوییم ما به اراده خودمان اینجا هستیم. حتی اگر در سلول هم باز بشود ما خودمان بیرون نمی‌رویم. در واقع وقتی خودت را آماده می‌کنی که من حداقل برای مدت دو ماه اینجا به سر می‌برم، هر روز انتظار برای شما ایجاد نمی‌شود.»

کامیار علایی تاکید دارد که «مساله سلول انفرادی یک روشی است که فشار به شما وارد شود. اگر شما بشکنید، باعث نمی‌شود که شما از انفرادی خارج شوید بلکه دستاویزی خواهد شد که انفرادی شما را طولانی‌تر کند.»

آرش علایی هم همانند برادرش کامیار از زاویه‌ای دیگر به درون انفرادی نگاه می‌کند و معتقد است انتظار بیرون آمدن از سلول، زندانی را به فرسایش می‌کشاند.

آرش علایی می‌گوید: «در سلول انفرادی آدم باید از پیش باخته نسبت به یک موضوع نباشد. سلول انفرادی پایان عمر نیست. سلول انفرادی با همه سختی‌ها و همه مشکلات روانی‌ای که برای فرد ایجاد می‌کند، باز هم تمام خواهد شد. انسان باید همواره نسبت به آینده‌اش امیدوار باشد ولی منتظر نباشد. منتظر اینکه چه روزی و یا چه ساعتی از آن سلول بیرون می‌آید نباشد. بلکه همیشه امیدوار باشد که این سلول و این زمان تمام خواهد شد.»

شکوفه سخی

شکوفه سخی زندانی سیاسی بود که در سال ۶۱ و هنگامی که هجده ساله بود، وارد زندان شد و تا سال ۶۹ زندان‌های مختلفی را تجربه کرد.

خانم سخی درباره شیوه مقاومت در سلول انفرادی می‌گوید: «در سلول انفرادی فقط شما منفرد نیستید. نپذیرفتن منفرد بودن این است که هر از گاهی و بعد از مدتی آدم خودش را با ذهنش از سلول بیرون بکشد و ببیند که آنجا، صد سلول کنار هم چیده شده و صد انسان در هرسلول نشسته‌اند و همه آن‌ها مثل خودش به یک دلیل خیلی مهم آنجا هستند و یک قدرتی دارند که تمام قدرت سیستم زندان دارد سعی می‌کند که آن قدرت را به شکل فرد فرد بشکند.»

شبانگاه زندانی به روی پتویش دراز می‌کشد چشمانش را می‌بند و سعی می‌کند قبل از خواب رویایی برای خود بسازد. رویایی بیرون از سلول انفرادی. رویایی برگشت به خانه.

زندانی با رویایی آزادی به خواب می‌رود.