سبزهای ايران و آئين سنتی چهارشنبه سوری

تظاهرات هواداران جنبش سبز در روز قدس در تهران

نه فقط امسال، که نظريات متفاوتی در باره چگونگی حضور هواداران جنبش دموکراسی خواهی ايران در آئين سنتی چهارشنبه سوری مطرح شده است، که هر سال در دو دهه اخير، اين مراسم علاوه بر کارکردهای ملی، سنتی و تاريخی خود، کارکردهای ديگری را تحقق بخشيده و به عنوان مفری برای بيان اعتراض مردم و مقاومت آنان در برابر فرهنگ تک صدائی حکومت،رنگی سياسی نيز داشته است.

نظريات و پيشنهادهای مطرح شده در باره حضور يا غيبت و چگونگی حضور مستقل هواداران جنبش سبز در مراسم چهارشنبه سوری امسال از منظر عملی،تاکتيک و مصلحت سنجی سياسی می توانند درست يا نادرست باشند و چهارشنبه سوری امسال می تواند با حضور چشمگير يا در غيبت حضور مستقل هواداران جنبش سبز برگزار شود.

اما کارکردهای اجتماعی، سياسی و فرهنگی و رنگ ناسيوناليستی آئين چهارشنبه سوری در ايران سی ساله اخير، و به ويژه نقش اين مراسم چون مفر، فضا و آکسيونی جمعی برای بيان اعتراض به فرهنگ تک صدای حکومتی، چندان بارز است که حتی غيبت خواسته يا ناخواسته معترضان نيز از بار اعترضی و سياسی اين مراسم نمی کاهد.

در مکتب رسمی جمهوری اسلامی مفهوم «امت واحده اسلامی» بر مفهوم «ملت ايران» و «فرهنگ اسلامی» بر« فرهنگ ملی» اولويت دارد و بر همين بستر بود که حکومت جمهوری اسلامی در همان نخستين سال های استقرار خود کوشيد تا جشن نوروز و آئين هائی چون چهارشنبه سوری و سيزده فروردين را،که غيراسلامی تلقی می کرد، نابود يا کم رنگ کند.

دولت آقای رجائی، در نخستين سال های جمهوری اسلامی، طرحی را ارائه داد که بر اساس آن تعطيلات نوروزی به پنج روز تقليل يافته و کارکردهای اين جشن بزرگ ملی به تدريج به جشن های مذهبی چون عيد فطر و عيد قديرخم و مناسبت های برآمده از گاه شماری مذهبی قمری ـ عربی واگذار شود.

برخی روحانيون حتی جايگزين کردن گاه شماری قمری ـ عربی را به جای گاه شماری خورشيدی ـ ايرانی پيشنهاد کردند. طرح دولت رجائی و پيشنهادهائی از اين دست اما با مخالفت گسترده مردم رو به رو شد و حمله عراق به ايران حکومت جمهوری اسلامی را وادار کرد تا انگيزه های ملی را نيز برای بسيج مردم در برابر ارتش عراق تقويت کرده و از تضعيف ناسيوناليزم ايرانی خودداری کند.

جمهوری اسلامی جشن نوروز را پذيرفت و حتا برخی احاديث و روايت ها به نقل از امامان شيعه در تبرک اين جشن در رسانه های حکومتی مطرح شد اما حکومت از تبرک،اسلامی کردن و به رسميت شناختن آئين های سيزده فروردين و چهارشنبه سوری خودداری کرد و کوشيد تا به ياری تبليغات گسترده در رسانه های دولتی و مساجد و با بسيج نيروهای انتظامی از برگزاری اين مراسم جلوگيری کند.

مخالفت جمهوری اسلامی با آئين چهارشنبه سوری،که در سی سال گذشته اغلب به درگيری بين مردم و نيروهای انتظامی منجر شده است،نه فقط از مخالفت اين حکومت با سنت های ملی بازمانده از دوران ايران پيش از اسلام که در اين واقعيت نيز ريشه داشت که «شادمانی دسته جمعی آشکار در مکان های عمومی» و «آتش»، دو عنصر و مولفه اصلی آئين سنتی چهارشنبه سوری، با مبانی فرهنگ تک صدائی که حکومت در صدد تحميل آن بر مردم بود،مغايرت داشتند.

تبليغات رسمی جمهوری اسلامی با اشاره به مقدس بودن آتش در دين زرتشتی و نکوهش شادمانی جمعی در سنت شيعه،چهارشنبه سوری را مراسمی زرتشتی تلقی و آن را «بازمانده دوران جاهلی ييش از اسلام» معرفی می کرد.

ادعای تبليغات رسمی حکومتی اما با واقعيت های تاريخی و با ناسيوناليزم قدرتمند ايرانی،که چون بازماندگان همه فرهنگ های کهن به تمدن گذشته خود مباهات می کند،در تضاد بود.

به گفته اغلب متخصصان آئين چهارشنبه سوری،و جشن نوروز نيز،نه مراسمی زرتشتی که از کهن ترين آئين های اقوام هند و اروپائی است.

در اغلب فرهنگ های هند و اروپائی،از جمله در اغلب کشورهای اروپای غربی،هم اکنون نيز مراسمی مشابه با چهارشنبه سوری با نام «چهارشنبه خاکستری»،در ماه فوريه و حدود ۴۰ روز پيش از عيد پاک ـ يک ماه تا ۲۰ روز پيش از نوروز ايرانی ـ برگزار شده و شادمانی دسته جمعی در مکان های عمومی و تبرک خاکستر درختی سوزانده شده از عناصر مشترک اين مراسم است.

«چهارشنبه خاکستری»در کشورهای اروپائی کنونی با آخرين روزکارناوال و عيد مذهبی پاک پيوند يافته است هرچند برخی عناصر و سنت های آن،از جمله سوزاندن شاخه درختی خاص و شادمانی،از سابقه ای ديرينه تر از مسيحيت نشان دارند.

پيوند مقاومت ملی با اعتراض سياسی

اما آن چه آئين چهارشنبه سوری را از دستبرد جمهوری اسلامی نجات داد نه مباحث تاريخی در باره منشاء و محتوای اين مراسم که مقاومت ناسيوناليزم ايرانی در برابر فرهنگ غير ايرانی از سوئی و افزايش نارضايتی های مردم از حکومت جمهوری اسلامی و نياز به مفری برای بيان اين اعتراض از ديگر سو بود.

ايرانيانی که بيش از هزار سال در برابر سرکوب فرهنگی حکومت های غير ايرانی و روحانيون سنی و شيعه مقاومت کرده و برخی عناصر،آئين ها و مولفه های فرهنگ ملی خود را حفظ کرده بودند،در سه دهه گذشته نيز تبليغات رسمی جمهوری اسلامی را عليه مراسم ملی خود نپذيرفته و با برگزاری مراسم چهارشنبه سوری در برابر اين تبليغات و در برابر هجوم نيروهای انتظامی مقاومت کردند.

با افزايش تدريجی شکاف فرهنگی و سياسی بين لايه های گسترده ای از مردم و حکومت در دو دهه اخير برگزاری مراسم چهارشنبه سوری کارکردهای تازه تری يافت و از منظر جامعه شناختی به مفری برای بيان اعتراض دسته جمعی به حکومت و از منظر روان شناسی جمعی به فضائی برای افزايش همدلی بين لايه های معترض مردم بدل شد.

اقبال گسترده لايه های گوناگون مردم به مراسم چهارشنبه سوری را در دو دهه اخير از نشانه های عميق ترين شدن شکاف فرهنگی و سياسی بين مردم و حکومت تلقی می کنند.

ايرانيان نه فقط در سی سال گذشته،که در هزار و اندی سال گذشته و به رغم پذيرش اسلام، بر ايرانی بودن و تعلق به ملت و فرهنگی کهن آگاهی داشته و اين آگاهی، که بخش مهمی از آن در زبان فارسی و آئين های ملی چون نوروز و چهارشنبه سوری تجلی می يافت،از جمله عواملی بود که از محو شدن مفهوم ملت ايران در امت اسلامی جلوگيری کردند.

کارکردهای فرهنگی و جامعه شناختی مراسم چهارشنبه سوری در سه دهه اخير از حفظ و تداوم هويت ملی در برابر هويت اسلام حکومتی،از تعلق خاطر مردم به مفهوم ملت و برخورد منفی آنان با مفهوم امت و..برگذشت و اين مراسم به مفری برای بيان اعتراض به حکومت،فضائی برای بيان مخالفت آشکار و دسته جمعی و به آکسيونی سياسی نيز بدل شد.

برگزاری مراسم چهارشنبه سوری در دو دهه گذشته بر روان شناسی جمعی مردم نيز تاثيری مهم داشت.در ساختاری که مردم از نعمت همدلی،تبادل نظر و عمل مشترک در قالب احزاب،اتحاديه ها و نهادهای مستقل محروم اند،حکومت نهادی مقتدر و سازمان يافته و مردم معترض عناصری منفرد و تک افتاده جلوه می کنند اما حضور جمعی معترضان سازمان نيافته در آکسيونی مشترک چون آئين چهارشنبه سوری، که به رغم حکومت برگزار می شود، مردم تنها و تک افتاده را دستکم در روان شناسی جمعی با هم پيوند می دهد.

تا پيش از جنبش اعتراضی اخير،مراسم چهارشنبه سوری از جمله فضاهای معدود و محدودی بود که اين کارکرد را در غيبت احزاب و نهادها و جنبش های عمومی بر عهده داشت.

مخالفت حکومت با مراسم ريشه دار ملی و مقاومت مردم در حفظ هويت فرهنگی و ملی خود در ايران اما پيشنبه ای به تقريب هزار ساله دارد و از نخستين سال هائی آغاز می شود که اعراب مسلمان امپراطوری ساسانی را منهدم و ايران را فتح کردند.

واکنش فرهنگی ايرانيان به شکست بزرگ خود با واکنش ديگر تمدن های مغلوب آن روزگار متفاوت بود. در ميان تمدن های بزرگی که اعراب در صدر اسلام بر آنان غليه يافتند برخی چون مصر نه فقط دين جديد، که زبان و هويت عربی را نيز پذيرا شدند اما ايرانيان زبان و بخشی از هويت ملی خود را به رغم پذيرش اسلام و خط عربی حفظ کردند.

تضاد و همزيستی دو عنصر اسلامی و ايرانی در تاريخ سياسی و فرهنگی ايران کلاسيک نقشی مهم داشت و تحولات بسياری را زمينه ساز شد.

از صدر اسلام تا ظهور سلسله صفويه،زبان فارسی،گاه شماری خورشيدی و جشن هائی چون نوروز،چهارشنبه سوری و سيزده فروردين،از مهم ترين نمادهای مقاومت فرهنگی ايرانيان در برابر فرهنگ امپراطوری اسلامی و حاکمان غير ايرانی بود.از دوران صفوی به بعد نيز همين کارکردها بر بستری نو ادامه يافت.

برخی آئين های ملی به دوران سلسله پهلوی،که بر ناسيوناليزم ايرانی تاکيد داشت،رنگ و بعد اعتراضی خود را از دست داده و به مراسم مشترک دولت و ملت بدل شدند اما مخالفت جمهوری اسلامی با اين آئين ها بار ديگر آنان را به نمادهای اعتراض و مقاومت بدل کرد.

حضور چشمگير هواداران جنبش سبز با نشانه و هويت مستقل در آئين های چهارشنبه سوری امسال می تواند بار سياسی اين مراسم را تقويت کند اما اين مراسم حتی در قالب سنت تا کنونی خود نيز باری سياسی داشته و کارکردهای معاصر فرهنگی و سياسی خود را تحقق می بخشد.

----------------
دیدگاه‌های انعکاس یافته در این یادداشت، الزاماً بازتاب نظرات رادیو فردا نیست.