شبح ترديد بر فراز «خط لوله صلح»

محمود احمدی نژاد رییس جمهوری ایران همراه با پرویز مشرف رییس جمهوری پاکستان. عکس از (EPA).

به گزارش منابع خبری تهران، در جريان ديدار کوتاه مدت محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری ایران، از پاکستان، که دوشنبه، نهم ارديبهشت ماه انجام گرفت، رهبران دو کشور بر سر طرح ايجاد خط لوله انتقال گاز از ايران به پاکستان به توافق رسيدند و گويا قرار داد نهايی در اين زمينه در آينده نزديک در تهران امضا خواهد شد.


رييس جمهوری ایران در ادامه همين سفر دوره ای، پس از ديدار از سريلانکا در بازگشت به تهران طی چند ساعت اقامت در دهلی نو، در روز سه شنبه، به احتمال فراوان بر سر ادامه خط لوله گاز تا هند با رهبران اين کشور نيز گفتگو می کند.


طرح غول آسا


شانزده سال است که نمايندگان ايران و پاکستان و هند بر سر اين طرح، که «خط لوله صلح» لقب گرفته، مذاکره می کنند.


اطلاق اين لقب به خط لوله مورد نظر به آن معنا است که با ايجاد يک حلقه عظيم مبادله گاز ميان سه قدرت، می توان از ايجاد تنش های احتمالی در روابط آنها جلوگيری کرد.


سخن بر سر طرحی است غول آسا که در صورت تحقق، منابع گاز پارس جنوبی در آسيای غربی را از راه يک خط لوله دو هزار وششصد و هفتاد کيلومتری به پاکستان و هند در آسيای جنوبی منتقل خواهد کرد که ۱۱۱۵ کيلومتر آن در ايران، ۷۰۵ کيلومتر آن در پاکستان و ۸۵۰ کيلومتر آن در هند کشيده خواهد شد.


اگر تنها ملاک های اقتصادی را در نظر بگيريم، ايجاد اين خط لوله، به رغم هزينه نسبتا سنگين آن که بيش از هفت ميليارد دلار بر آورد شده، پروژه ای است بسيار منطقی و سود آور که گاز را از ايران، دارنده دومين ذخاير جهانی اين محصول، به هند که چهارمين کشور مصرف کننده انرژی در جهان است، منتقل خواهد کرد.


گاز ارزان تر از نفت است، و در شرايطی که بهای هر بشکه نفت حدود ۱۲۰ دلار است ، استفاده از گاز به هند و پاکستان اجازه خواهد داد هزينه انرژی خود را به گونه ای قابل ملاحظه کاهش دهند.


به علاوه استفاده از گاز آلودگی کمتری به بار مي آورد و به همين سبب «خط لوله صلح» منطبق بر ملاحظات زيست محيطی است.


از سوی ديگر پاکستان علاوه از برخورداری از گاز صادراتی ايران، هر سال حدود ششصد ميليون دلار نيز از ترانزيت گاز به مقصد هند عايدی خواهد داشت.


موانع سياسی و استراتژيک


مسئله در آنجا است که ابعاد اقتصادی و زيست محيطی اين طرح، به دلايل گوناگون، زير فشار عوامل سياسی و استراتژيک رنگ می بازد.


مشکل بزرگ، سوء ظن در روابط هند و پاکستان است. آيا دهلی نو، در پی دهها سال تنش در روابط با اسلام آباد، حاضر است امنيت خود را در عرصه انرژی، به خط لوله ای بسپارد که هفتصد و پنج کيلومتر آن از خاک پاکستان می گذرد؟


همکاری گسترده هند و آمريکا، به ويژه در عرصه هسته ای غير نظامی، و نيز سرمايه گذاری های روز افزون شرکت های آمريکايی در هند، يکی ديگر از عوامل دور شدن دهلی نو از طرح سه جانبه با ايران و پاکستان است.

به علاوه پاکستان از حضور و نفوذ بنياد گرايان افراطی مسلمان، که با هند دشمنی ديرينه دارند، رنج می برد. آيا خط لوله گاز به هدفی ايده آل برای تروريست های ضد هند بدل نخواهد شد؟


دهلی نو نیز، در فضای نوين بين المللی، منافع خود را در نزديک شدن هر چه بيشتر به واشينگتن جستجو می کند و به همين سبب، برای جلوگيری از نارضايتی ايالات متحده، ترجيح می دهد به يک همکاری دراز مدت با ايران در عرصه انرژی تن نسپارد.


همکاری گسترده هند و آمريکا، به ويژه در عرصه هسته ای غير نظامی، و نيز سرمايه گذاری های روز افزون شرکت های آمريکايی در هند، يکی ديگر از عوامل دور شدن دهلی نو از طرح سه جانبه با ايران و پاکستان است.


ترديدی نيست که واشينگتن به دليل تنش های گوناگون در روابط خود با ايران، هند را تشويق می کند برای تامين گاز مورد نياز خود به راه حل های ديگری روی بياورد.


يکی از راه حل های مورد بررسی، انتقال گاز از ترکمنستان به هند از راه افغانستان و پاکستان است. اين گزينه با دو مشکل عمده رو برو است : نخست ظرفيت منابع گاز ترکمنستان برای پاسخگويی به نياز های دراز مدت پاکستان و هند، و دوم عبور خط لوله از سرزمين بسيار نا امن افغانستان.


گزينه ديگر برای هند، خريد گاز از قطر يا ميانمار است که، در هر دو مورد، به هيچوجه با منافع اقتصادی ناشی از خريد گاز از ايران قابل مقايسه نیست. دهلی نو نیز، با توجه به ملاحظات سياسی و استراتژيک، خود را از مذاکره بر سر «خط لوله صلح» کنار کشيده است؟


آيا ديدار چند ساعته محمود احمدی نژاد از دهلی نو، که در بازگشت از سری لانکا به ايران انجام خواهد گرفت، در رفتار رهبران هند تغييری به وجود خواهد اورد؟


محدوديت های پاکستان


به هر حال به نظر مي رسد که رهبران تهران فعلا از مشارکت فعال هند در اين پروژه قطع اميد کرده و به يک قرار داد دو جانبه با اسلام آباد اميد بسته اند. ولی پاکستان از لحاظ توسعه اقتصادی در سطحی نيست که به تنهايی بتواند سود آوری طرح انتقال گاز از ايران را تضمين کند.


به علاوه پاکستان، به دليل بی ثباتی اش، شريک چندان قابل اطمينانی برای ايران به شمار نمی رود.


مانع ديگری که بر سر اجرای طرح «خط لوله صلح» وجود دارد، ضعف ايران در تامين گاز مورد نياز هند و پاکستان است، به ويژه به دليل محروم ماندن جمهوری اسلامی از سرمايه گذاری های لازم برای تبديل شدن به يک قدرت بزرگ صادر کننده گاز.


ايران، به رغم برخورداری از پانزده در صد ذخاير گازی ثابت شده موجود در جهان، تنها سه در صد گاز دنیا را توليد می کند ونقش آن در بازار جهانی اين کالا تقريبا معادل صفر است.


به علاوه بخش مهمی از تکنوکراسی ارشد جمهوری اسلامی اصولا صدور گاز را خيانت به منافع ملی تلقی مي کند، با اين استدلال که گاز توليد شده در کشور بايد تنها در خدمت نياز های داخلی به کار گرفته شود.