تاریخچه تحریم های اقتصادی و اثرات آن بر روی ایران

نشست روز نهم ژوئن شورای امنیت سازمان ملل که در آن دور چهارم تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران تصویب شد.

حربه های نرم و حربه های سخت اصطلاحی است که در دهه اخير و به خصوص پس از حمله تروريستی يازده سپتامبر در گفتمان سياسی رايج شده است.

گفت و گو، مذاکره، ديپلماسی و بسياری از تحريم ها جزو حربه های نرم و جنگ و رويارويی نظامی در رده حربه های سخت خوانده می شود.

اما تحريم های اقتصادی شديد را شايد نتوان در هيچکدام از اين دو رده به حساب آورد چه تبعات آن هم برای کشور تحريم شونده و هم کشورهای تحريم کننده بدون هزينه نيست و بسته به شدت و حدتش می تواند اقتصاد کشور تحريم شده را از پا درآورد.



تحريم های اقتصادی آمريکا عليه ايران بيش از سی سال است که جاری بوده اما تحريم های اقتصادی اخير که از سوی سازمان ملل تاييد شده و با شدت بيشتر از هميشه پيگيری می شود، پديده تازه ای است و به گفته ناظران و کارشناسان از هم اکنون اثرات خود را نشان داده است.

دکتر حسن حکيميان، استاد اقتصاد در دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه لندن و رئيس مرکز مطالعات خاورميانه اين دانشکده مهمان گفت و گوی ويژه اين هفته راديو فردا است و از جوانب مختلف تحريم ها، تاريخچه آنها در کشورهای ديگر و تاثيرش بر ايران صحبت می کند.

تحريم های ايران اين بار به نظر سفت و سخت می رسد. به طوری که در بازار ارز ايران تاثير مشهودی داشته و دولت هم از پيشنهاد حربه نرم يعنی گفت و گو با اتحاديه اروپا و دعوت خانم کاترين اشتون استقبال کرده. اما پيش از اينکه به اين نکته برسيم، ممکن است قدری درباره پيشينه تحريم های اقتصادی و عملکردشان توضيح بدهيد؟

حسن حکيميان: تحريم ها اصولا به عنوان يکی از ابزارهای سياست خارجی تاريخ نسبتاً طولانی دارد و پديده جديدی نيست. ولی از حدود سال های ۱۹۹۰ به اين طرف بيشتر شده است. معمولا تحريم ها از جانب کشورهای بزرگ عليه کشورهای کوچکتر اتخاذ می شود. هدفشان هم ايجاد تغيير روابط سياسی است در کشورهايی که مورد هدف قرار می گيرند. ولی نمی شود انکار کرد که خيلی اوقات تحريم ها يک مقدار اهداف داخلی هم دارند. يعنی ممکن است اتخاذ تحريم عليه يک کشور ديگر بعضی اوقات منعکس کننده آرايش وضعيت سياسی داخل کشور اتخاذ کننده هم باشد.

کسانی که مخالف تحريم اند، می گويند تحريم ها بی فايده است و حتی خيلی وقتها به نفع کشور تحريم شده تمام می شود. مثلا در مورد ايران می گويند وقت بيشتری به دولت ايران می دهد که برنامه هسته ای اش را تکميل کند. در موارد ديگر چطور بوده؟

تحريم ها هميشه موفق نيستند. مدارکی که وجود دارد و مطالعاتی که شده نشان می دهد شايد بشود گفت حدود يک سوم تحريم هايی که اعمال شده اند، موفق بوده اند. اين مربوط می شود به مطالعاتی که در باره حدود ۱۷۰ تا ۱۸۰ تحريم در سال های گذشته انجام شده و به نظر می رسد که بيشتر از يک سوم اينها اصولا موفق نبوده.

تحريم ها هميشه موفق نيستند. مدارکی که وجود دارد و مطالعاتی که شده نشان می دهد شايد بشود گفت حدود يک سوم تحريم هايی که اعمال شده اند، موفق بوده اند. اين مربوط می شود به مطالعاتی که در باره حدود ۱۷۰ تا ۱۸۰ تحريم در سال های گذشته انجام شده و به نظر می رسد که بيشتر از يک سوم اينها اصولا موفق نبوده.

حسن حکیمیان
معمولا چيزی که جالب است تحريم های يک جانبه هرچه طولانی تر باشند کمتر شانس موفقيت دارند به خاطر اينکه کشوری که مورد هدف قرار می گيرد، وقت بيشتری دارد که تحريم ها را دور بزند و بديل های لازم را پيدا کند.

در چه مواقعی تحريم ها موفق نبودند؟

يکی از نکات اين است که خيلی اوقات تحريم ها باعث می شود کشور مورد هدف را متحد و يکپارچه کند. حتی اگر اختلافات داخلی زياد باشد، مورد اصابت قرار گرفتن از جانب يک کشور خارجی خيلی اوقات باعث می شود که حتی به صورت موضعی و مقطعی نيروهای اجتماعی سياسی داخل کشور مورد هدف يکپارچه شوند.

بعضی اوقات تحريم ها موفق نمی شوند به خاطر اينکه کشورهايی که می توانند نقش تعيين کننده ای داشته باشند در موفقيت تحريم، همکاری نمی کنند. يک حالت ديگر که تحريم ها از موفقيت برخوردار نيستند، به خاطر اين است که ممکن است يک سری کشورهای ديگر از وضعيت استفاده کنند به نفع خودشان و از تحريم هايی که عليه کشور ثالث وضع شده سود ببرند.

مثلا در مورد ايران اين را می دانيم که در زمان جنگ ايران و عراق کشور ترکيه سودمند بود و بعدش هم در رابطه با تحريم های تجاری آمريکا دوبی از رونق تجاری زيادی برخوردار شد در برابر ايران.

گفتيد که در مجموع حدود يک سوم تحريم ها موفقيت آميز بوده. چند مورد را ممکن است بشماريد؟

يک نمونه تحريم نفتی ايران زمان دکتر مصدق از مواردی است که به صنعت نفت ايران صدمه زد و درآمد نفت ايران تقريبا به هيچ رسيد. يا يک نمونه مورد اخيرتر کشور ليبی که تصميم گرفت برنامه سلاح های اتمی اش را در سال ۲۰۰۳ کاملا به کنار بگذارد و روش مسالمت آميزتری نسبت به غرب اتخاذ کند. اين برآورد هست که تحريم های اقتصادی در مورد ليبی موثر واقع شد.

از صدمه اقتصادی به کشور تحريم شده صحبت کرديد. با يک چشم غير متخصص می توان ديد که تحريم های اقتصادی علاوه بر زيان های فوری به اقتصاد مملکت هزينه های طولانی مدت هم دارند. به اين معنا که وقتی اعتماد به آينده سلب شده باشد، بازار اقتصادی متزلزل می شود و نمی تواند برنامه های بلند مدت بگذارد و سرمايه گذاری های بزرگ کند. اين از نظر اقتصادی درست است؟

اين در مجموع درست است ولی بايد در نظر بگيريم که نوع تحريم هم موثر است در تاثيری که ايجاد می کند. يعنی تحريم می تواند تحريم تجاری باشد يعنی شامل محدوديت هايی که روی واردات و صادرات اعمال می شود. تحريم می تواند مالی باشد. از خطوط اعتباری يا فعاليت بانک ها جلوگيری شود. حالت سوم هم انسداد اموال است. يعنی اموال يک کشور در بانک های ديگر مسدود می شود و در نهايت تحريم ها می تواند هرسه اينها يا ترکيبی از اينها باشد. هرچه تحريم کامل تر باشد صدمه چه در کوتاه مدت و چه بلند مدت شديدتر می تواند باشد.

در مورد ايران اين طور که به نظر می آيد، تحريم ها کارگر شده. يعنی علی رغم نگرانی های غرب چين و روسيه و حتی کشوری مثل ترکيه هم از معامله با ايران پا پس کشيده اند. به نظر می رسد که نه تنها اين تحريم ها يک جانبه نيست، يک هماهنگی هم در سطح جامعه جهانی در اين مورد به وجود آمده. فکر می کنيد در اين شرايط تحريم ها بر ايران چه تاثيری داشته باشد؟

اين تا حدی درست است به خاطر اينکه ياد آور اين نکته است که تحريم های دور فعلی با تحريم های تجاری سال های ۱۹۹۰ که عمدتا از جانب آمريکا و برعليه بخش انرژی ايران وضع می شد، فرق دارند.

تحريم های سال های ۹۰ تجاری بودند و تقريبا يک جانبه بودند. اروپا هم همکاری نمی کرد. در نتيجه به ايران اين امکان را می داد که از طريق گسترش روابط تجاری با کشورهای ديگر عمدتا مثلا در آسيا تحريم های تجاری آمريکا را تاحد زيادی خنثی کند که همينطور هم شد. فعاليت های نفتی ايران کم نشد. البته آهسته تر شد. البته مخارج هزينه ها بالاتر رفت ولی در مجموع تحريم های يک جانبه آمريکا در اين سالها موفق نبود.

نکته ای که قابل توجه است و شما به درستی روی آن دست گذاشتيد، اين است که دور فعلی تحريم ها چون از جانب سازمان ملل اتخاذ شده، وسيع تر هستند. ولی يک نکته قابل توجه است و آن اينکه تحريم های سازمان ملل از ماه ژوئن ۲۰۱۰ که دور چهارم اين تحريم ها است، متمرکز روی بخش نظامی ايران هستند. يعنی تحريم سازمان ملل فروش بنزين به ايران يا خريد نفت از ايران را اصلاً در بر نمی گيرد.

آنچه که متفاوت است تحريم های يکجانبه آمريکا و به دنبال آن تحريم های يکجانبه ای است که جامعه اروپا اتخاذ کرده است. شدت تحريم ها عرصه را بر ايران تنگ تر کرده. بنابراين اينجا بايد اين تفاوت را قائل شويم که کشورهايی که قصد ندارند تحريم های يک جانبه آمريکا يا اروپا را دنبال کنند، می توانند با ايران گسترش روابط داشته باشند. همانطور که کشور ترکيه در بعضی از زمينه ها با ايران گسترش روابط تجاری داشته و از لحاظ قانون بين الملل غيرقانونی هم نيست.

نکته ای که اينجا مطرح است اين است که چون اين تحريم ها به دليل تنش رابطه ميان ايران و غرب انجام گرفته، در نتيجه آمريکا و کشورهای غربی و همانطور که گفتيد اتحاديه اروپا روی کشورهای ديگر می توانند فشار اعمال کنند. فکر می کنيد اين فشاری که کشورها می توانند در شرايط کنونی برای جلوگيری از تجارت يا معامله با ايران روی کشورهای ديگر بگذارند، تا چه حد است؟ چيزی که در گذشته شايد وجود نداشته اين طور.

اين درست است. به خاطر اينکه فشاری که از جانب کشورهای ديگر اعمال می شود در چارچوب تحريم های يکجانبه آمريکا و اروپا هست، نه در چارچوب تحريم های سازمان ملل.

به خاطر همين هم هست که می بينيم کشورهايی مثل کانادا، استراليا و نروژ هم خودشان تحريم های يکجانبه اتخاذ کرده اند. ژاپن هم به نظر می آيد تمايلش را نشان داده برای وضع محدوديت های جديدی مثلا روی عملکرد بانک های ايرانی و تجارت با ايران.

همانطور که می دانيم روسيه هم اخيرا فروش موشک های اس ۳۰۰ را به ايران لغو کرده. به خاطر تحريم های يکجانبه آمريکا فروش بنزين به ايران خيلی افت کرده. منجمله از کشورهايی غير از کشورهای خارج از اروپا و شرکت های غير آمريکايی.

اين درست است که به خاطر موقعيت مهمی که آمريکا و اروپا در جامعه جهانی در اقتصاد جهانی دارند، نقطه فشار مهمی هستند و می توانند شرکت های ديگر را وادار کنند يا ترغيب کنند که با آنها همکاری کنند. که عملا هم همينطور شده. بعضی از شرکت ها مثل تويوتا، بانک هايی مثل لويدز يا شرکت نفتی مثل رويال داچ شل، شايد از روی احتياط حتی بشود گفت، لزوما با تحريم موافق نباشند، ولی نمی خواهند که مورد تنبيه قوانين آمريکا قرار گيرند يا مورد مجازات واقع شوند. بنابر اين در اين شکی نيست که اتخاذ تصميم ها در ابعاد وسيع تر تشديد فشار برای ايران خواهد بود. من فکر می کنم تحريم ها در نهايت فشار اقتصادی را روی مردم ايران بيشتر می کنند.

با توجه به تمام اينها فکر می کنيد تحريم های اقتصادی برای برآوردن منظور غرب يعنی متوقف کردن برنامه هسته ای ايران موفق خواهد بود يا نه؟

اول بايستی صادقانه اين سئوال را بپرسيم که واقعا هدف تحريم ها متوقف کردن برنامه سلاح هسته ای ايران است يا اين تحريم ها آغشته با اهداف وسيع تر ديگری است.

من وقتی نگاه می کنم و مطبوعات را دنبال می کنم و به بحث های سياسی که در جريان هست دقيق تر گوش می کنم، می بينم که در مجموع يک سری اهداف وسيع تر از آن چيزی که گفته می شود بعضی وقتها گوشزد می شود. مثلا بعضی وقت ها می گويند هدف تحريم ها اين است که دولت ايران را به سر ميز مذاکره بياورد.

بعضی وقت ها می گويند که برای ترغيب دمکراسی و حقوق مدنی در ايران است. بعضی وقت ها می گويند برای کمتر کردن نفوذ منطقه ای ايران است. بعضی وقت ها حتی اين به صورت ضمنی هم گفته می شود که برای تغيير رژيم در ايران است.

اخيراً روزنامه تايمز در ۱۵ اکتبر مقاله ای داشت که حتی با اين عنوان شروع شده بود که تحريم ها به خاطر اين اتخاذ شده اند که از ترور در خاورميانه جلوگيری کنند و صلح خاورميانه را ارتقا دهند. برای من اين خيلی ثقيل است که چگونه عدم فروش بنزين به هواپيماهای ايران می تواند به روند صلح خاورميانه کمک کند.

نکته ای که می خواهم بگويم بايستی يک مقدار ماورای اعلاميه های رسمی نگاه کنيم. اهداف پشت سر تحريم ها يک مقدار پيچيده تر و وسيع تر از آن است که ما می شنويم. در اين ارتباط اندازه گيری ميزان موفقيت يا تحريم ها تا حدی تغيير می کند.

يعنی اگر هدف تحريم ها اين باشد که ايران برنامه اتمی اش را رها کند، فعلا که شواهدی ديده نمی شود. من قبلا هم گفتم در مواردی که تحريم ها اتخاذ شدند تا برنامه سلاح های اتمی کشورهای ديگر را متوقف کنند، منجمله پاکستان، هند و کره شمالی، موفق نبودند.

شايد اهداف ديگری هست و شايد در رسيدن به آن اهداف موفق شوند ولی فعلا شواهدی نيست.