از وزیر اطلاعات گرفته تا رئیس قوه قضاییه؛ از دادستان کل کشور تا خطیب نماز جمعه تهران؛ در دو هفته گذشته یک جمله به دفعات از تریبونهای مختلف، بیشتر و بیشتر به گوش رسید: «برخورد با سران فتنه نزدیک است».
این موج همزمان با سالگرد تجمع نهم دیماه، تجمع هواداران حکومت در اعتراض به جنبش سبز، آغاز شد و طی چند روز حملات لفظی طیف گستردهای از مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی را به دنبال آورد.
در آخرین نمونه از این دست اظهار نظرها، آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، روز شنبه گفت که رهبران مخالفان دولت، «بازیچه دست عوامل خارجی» بودهاند.
هرچند آقای خامنه ای برخلاف دیگر مسئولان جمهوری اسلامی، اشارهای به نزدیک بودن موعد محاکمه یا بازداشت سران اصلاحطلب نکرد، اما گفت که رهبران مخالفان «مرتکب گناه» شدهاند.
در ارتباط با این موضوع مجتبی واحدی، تحلیلگر سیاسی مقیم آمریکا و سردبیر پیشین آفتاب یزد، به پرسشهای رادیو فردا پاسخ داده است.
من تصور نمیکنم تغییر خاصی در این یکی دو هفته پیش آمده باشد. حتی بحثهایی هم که ظاهراً متناقض جلوه کرده را خیلی بحثهای اساسی و اصولی نمیبینم. وضعیت بحرانی خاصی که حاکمیت در داخل و در خارج با آن مواجه است، آنها را به یک روزمرگی انداخته که هر روز یک حرفهایی میزنند.
به همین دلیل من هم نه حرفهای آقای جعفری دولت آبادی را جدی میگیرم که گفته است محاکمه سران فتنه بسیار نزدیک است و نه حرفهای آقای اژهای را که گفته این محاکمه اقتضائاتی دارد که هنوز فراهم نشده است.
به نظرم آقایان روزانه تصمیم میگیرند. من هم میدانم که انجام محاکمه قائل به اقتضائاتی است اما بر این باورم که این اقتضائات را نه آقای اژهای تعیین میکند و نه اصولاً تشخیص میدهد.
من این موضوع را مرتبط با روز نهم دی ماه میدانم. حاکمان ایران خیلی تمایل دارند روز نهم دی ماه را یک روز استثنایی و یک پدیده ویژه در طول تاریخ بشریت و حتی قبل از بشریت بدانند و بگویند که در این روز یک اتفاق ویژه افتاده است.
امسال هم توقع داشتند و تلاش کردند فضای تبلیغاتی خاصی در این مورد ایجاد کنند. عقیده من این است که بیش از آنکه در این اظهارات اشاره به دستگیری سران جنبش سبز مهم باشد، بزرگنمایی تجمع روز نهم دی ماه برایشان اهمیت دارد.
به همین جهت هم حوالی روز نهم دیماه یعنی از چند روز قبل و چند روز پس از آن، مسئله دستگیری سران جنبش سبز را مطرح کردند و اگر دقت کرده باشید در تمام این اظهار نظرها مرتباً این را به عنوان یک مطالبه عمومی در روز نهم دیماه سال گذشته، عنوان میکنند.
من اعتقادم بر این است که در مورد موضوع دستگیری سران جنبش سبز، آقای خامنه ای شخصاً تصمیمگیرنده است. ایشان خیلی علاقهمندند که همه جا ثابت کنند که شخص ایشان در این مورد تصمیمگیرنده است. از سوی دیگر حتی نزدیکترین عوامل به ایشان مثل رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور هم تلاش میکنند که به مردم پیغام بدهند که ما در این زمینه گناهکار نیستیم.
متأسفانه یا خوشبختانه سیستم حکومتی در شرایط فعلی به نوعی است که همه سعی میکنند از هر نوع مسئله سؤالبرانگیز که میتواند موجب انزجار مردم شود، دوری کنند و سعی میکنند صراحتاً به مردم پیغام بدهند که اینکار، کار آقای خامنهای است، به همین دلیل است که یکی میآید و میگوید این سران به زودی دستگیر خواهند شد و دیگری میگوید برای دستگیری فراهم آمدن اقتضائاتی لازم است.
بالاخره هر کسی درک میکند که وقتی رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور حق ندارند چنین تصمیمی بگیرند، این اقدامات در مرحله بالاتری تعیین میشود که آن مرحله بالاتر فقط رهبری است.
در سایر مسائل هم به همین شکل است. نمایندگان مجلس شورای اسلامی سال گذشته وقتی بحث تعیین صلاحیت وزیران مطرح شد، آمدند و گفتند ما با این هشت وزیر مخالفیم و بعد به صراحت وانمود کردند که تعیین صلاحیت آنان نظر رهبری بوده است.
در همه مسائل و نه تنها در مسئله دستگیری سران اصلاحات، به این شکل عمل میشود.
اما آن اقتداری که وجود دارد که آقای خامنهای را وادار به تصمیمگیری میکند و یا اینکه ترمز و مانع تصمیمگیری ایشان میشود، همین موضوع است که آقای خامنهای الان دچار یک تردید و واهمه شدید نسبت به رفتار آینده آقای احمدینژاد است.
به همین دلیل هم ایشان به هیچ وجه حاضر نیست در شرایطی فعلی کاری انجام دهد که موضع آقای احمدینژاد از آنچه که الان هست، بیشتر تقویت شود. هر نوع برخورد شدیدتر از آنچه تا به حال با آقای موسوی و کروبی، خاتمی و حتی آقای رفسنجانی شده است، تنها منجر به تقویت موضع آقای احمدینژاد خواهد شد که آقای خامنهای هم از آن وحشت دارد و هم مایل به آن نیست.
به همین دلیل آن اقتضائاتی که آقایان به مهیا شدن آن اشاره میکنند، به نظر من زمانی محقق خواهد شد که یک برخورد شدید و محدودکننده با آقای احمدینژاد انجام شود. وقتی آقای خامنهای از رفتار آینده آقای احمدینژاد مطمئن شد، آن موقع در مورد سران اصلاحات هم تصمیمات شدیدتری خواهد گرفت.
از آنجا که آقای خامنهای فرد کینهتوزی است - این را من نمیگویم بلکه دوستانش میگویند، شما اگر خاطرات آقای ناطق نوری را بخوانید میبینید که آقای خامنهای اگر یک تصمیمی بگیرد و دیگران برخلاف آن اصرار کنند، بدتر میشود و تصمیم شدیدتری خواهد گرفت- با این حساب آقای خامنهای کینهاش را نسبت به سران اصلاحات پیاده خواهد کرد. اما شرط پیاده کردن این کینه این است که موضع آقای احمدینژاد که آن را یک خطر برای خودش تلقی میکند، تقویت نشود.
هر نوع برخورد با آقایان موسوی و کروبی به مفهوم برخورد با اعتراضات اولیه آقایان هم خواهد بود. اگر چه آقایان موسوی و کروبی امروز اعتراضات شدیدتری به سیاستها و رفتارهای اقتصادی و سیاسی کشور و نحوه تعامل ایران با جهان دارند، اما شاهبیت اعتراضات آنها به موضوع انتخابات کودتایی بوده است.
امروز برخورد با آقایان موسوی و کروبی و دستگیری آنان به منزله این است که اصلیترین عناصر مخالف انتخابات احمدینژاد را در زندان بکنند. شما اگر به صحبتهای چند ماه اخیر آقای خامنهای دقت کنید ایشان مرتباً از انتخابات چهل میلیونی صحبت میکنند. خیلی کمتر از آرای ۲۵ میلیونی آقای احمدینژاد و یا حتی دفاع از آقای احمدینژاد صحبت میکنند.
آقای خامنهای دنبال این هستند که بگویند ۴۰ میلیون نفر در این انتخابات به نفع نظام شرکت کردند و نظام هم از نظر ایشان، منظور خودشان است و کاری هم به آقای احمدینژاد ندارند. چرا که احمدینژاد سوار بر موجی شد که آقای خامنهای ایجاد کرد و بعد از آن ثابت کرد که حتی خود آقای خامنهای را هم بایکوت میکند و او را مورد بیاعتنایی قرار میدهد و به صراحت بگویم حتی به آقای خامنهای تودهنی هم میزند.
یک نمونه کوچک آن مورد آقای مشایی است. آقای احمدینژاد هر هفته حداقل یک جلسه هیئت دولت برگزار میکند و در این جلسات بر خلاف عرف معمول و حتی بر خلاف عرف دولت اول خود آقای احمدینژاد، رئیس دفترش را بغل دست خودش مینشاند تا آقای خامنه ای در تلویزیون ببیند که این همان آقای مشایی است که ایشان برای انتخابش به عنوان معاون اول رئیسجمهور مخالفت کرد و امروز جایگاهش کمتر از یک معاون اول نیست.
مواضع آقای احمدینژاد در بحث مذاکرات هستهای، در بحث رابطه با آمریکا و سایر مباحث کاملاً مخالف آقای خامنهای است. نه اینکه آقای احمدینژاد عاقلتر یا عملگراتر باشد. بلکه او سعی کرده است مخالف مواضع آقای خامنهای موضع بگیرد. میخواهد قدرتنمایی کند، با این وضعیت آقای خامنهای کاری نمیکند که منتقدین و معترضین به احمدینژاد محدودتر شوند.
محدود کردن رفسنجانی یعنی کنار زدن یکی از حلقههای مخالفین احمدینژاد. حداقل در شرایط فعلی نوک پیکان اعتراض آقایان کروبی و موسوی متوجه عملکرد دولت آقای احمدینژاد است. محدود کردن و زندانی کردن اینها به معنی این است که دیگر پیامی از سوی آنان به جامعه مخابره نشود.
این به معنی آن است که دو تن از کسانی که هر روزه مفاسد و بیکفایتیها، سوءاستفادهها و رانتخواریهای احمدینژاد را بیان میکنند، خاموش شوند و این قطعاً به تقویت مواضع احمدینژاد منجر خواهد شد.
من اصلاً حاضر نیستم وارد این مقوله بشوم که مردم را به حضور در اعتراضات خیابانی تشویق کنم این حکومت یک حکومت غیر منطقی و خشن است.....
من میخواهم بگویم که حتی به فرض تجمع مردم، این فاکتور در تصمیمگیری حاکمیت تأثیرگذار نیست. برای اینکه حاکمیت کاری به اعتراضات مردمی ندارد. لازم باشد اعدام میکند، بازداشت میکند. حرف من این است که استراتژی حاکمیت و تاکتیکش هر دو بر اساس ارعاب است. در یک چنین وضعیتی اگر لازم باشد در یک تظاهرات میلیونی، میشود صد هزار نفر را هم کشت. میشود مردم را زندان و شکنجه کرد و مورد تجاوز قرار داد.
این اعتراضات به نظر من، نه اینکه اثری نداشته باشد، اما اثرگذاری آن به حدی نیست که تصمیم حاکمیت را تغییر دهد. مشکلی که وجود دارد درداخل خود حاکمیت و یا حامیان سنتی خودشان مسئله دارند. شما اگر به جریانات یکسال گذشته نگاه کنید، بسیاری افراد حتی در دفتر آقای خامنهای حاضر نشدند یکبار هم که شده کلمه سران فتنه را به کار ببرند. این طور نیست که جریان اصولگرا نسبت به بازداشت سران اصلاحات یکدست باشد. آنقدر که آقایان از مسائل داخلی خودشان و تقویت و تضعیف فراکسیونهای مختلف جریان اصولگرایی وحشت دارند، از مردم وحشت ندارند.
من نمیگویم که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. قطعاً دستگیری کسانی که امروز جرمشان فقط پیگیری انتخابات نیست بلکه جرمشان پافشاری بر خواستهها و مطالبات مردم است، یک سری اعتراضاتی را برخواهد انگیخت. این افراد با مردم همراهی میکنند و ادعای رهبری هم ندارند. در سخنان آقای موسوی و کروبی حتی نمیگویند که ما مردم را همراهی میکنیم، بلکه تأکید میکنند ما دنبال مردم میرویم. اینها چون جرمشان همراهی با مردم است بعید میدانم که مردم هم آنها را تنها بگذارند.
اما من فکر نمیکنم همراهی مردم چندان بر تصمیمگیری حاکمیت تأثیرگذار باشد. چون استراتژی حاکمیت ایجاد ارعاب وحشت است.
در مورد دستگیری سران جنبش سبز و در این میان دو مانع وجود دارد. نخست اختلافات درون حاکمیت و تردیدها و واکنشهایی است که ممکن است پس از دستگیری در داخل خود حاکمیت ایجاد شود. اینکه آقای ناطق نوری و یا واعظ طبسی و مراجع تقلید چه واکنشی نشان خواهند داد.
و نکته دوم - همان طور که گفتم- وحشت از تقویت مواضع آقای احمدینژاد است. اگر یکروز آقای خامنهای جرئت کند با آقای احمدینژاد برخورد کند، همان روز در پیاده کردن کینه خودش نسبت به آقای خاتمی، موسوی و کروبی لحظهای تردید نخواهد کرد.
من فکر میکنم شاید یکی از دلایل فرعی که حاکمیت برخورد تندی با سران اصلاحات نمیکند این باشد که اتفاقا آقایان موسوی و کروبی به نوعی، علیرغم اینکه بارها خودشان هم گفته اند که ادعای رهبری ندارند، اما به نوعی خواسته یا ناخواسته، حرکت مردم را کنترل هم میکنند.
این آقایان همیشه اعلام کردهاند که به اصل نظام اعتقاد دارند. من خودم بارها و بارها با این آقایان صحبت کردهام و گفتم آن اصلی که آنها میگویند امروزه دیگر نه انتخاباتش وجود دارد و نه حرمت مردم. اصلی که نه مبانی اسلامی آن زنده است و نه مبانی جمهوریتش.
همان طور که خود آقای کروبی هم گفتند که آنچه که وجود دارد نه اسلامی است و نه جمهوری. ولی چون باز هم این دو اشاره به اصل نظام و اعتقادشان به این اصل میکنند، حتما اگر دستگیر شوند تحرکاتی انجام میشود. این تحرکات ممکن است حرکات و اعتراضات خیابانی باشد و یا ممکن است مثلاً از نوع مصاحبه من با شما باشد و یا هر نوع حرکت اعتراضی دیگر.
در آن صورت این تحفظی که بعضیها به احترام آقای موسوی، کروبی، خاتمی و حتی رفسنجانی آن را حفظ میکنند از بین خواهد رفت و انتقادات بسیار عریان خواهد شد و حتی دیگر حرمتی هم برای دوران آیتالله خمینی باقی نخواهد ماند.
از خروج کامل مردم از محدوده یک چهارچوب که میتواند درصد کمی از حفظ نظام با اصلاحات باشد، را میگیرند. من خودم بر این باورم که این نظام با این قانون اساسی و وضعیتی که دارد، نشان میدهد که ظرفیت اصلاح ندارد. این چیزی است که تا کنون ثابت شده است.
اما این آقایان هنوز هم اصرار و تأکید میکنند که اصل نظام باید حفظ شود. یقیناً بعد از حذف این آقایان و قطع ارتباطشان با مردم، آن گروهی که تأکید دارند که اصل نظام باید ازبین برود، صدایشان بلندتر شنیده خواهد شد.
این موج همزمان با سالگرد تجمع نهم دیماه، تجمع هواداران حکومت در اعتراض به جنبش سبز، آغاز شد و طی چند روز حملات لفظی طیف گستردهای از مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی را به دنبال آورد.
در آخرین نمونه از این دست اظهار نظرها، آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، روز شنبه گفت که رهبران مخالفان دولت، «بازیچه دست عوامل خارجی» بودهاند.
هرچند آقای خامنه ای برخلاف دیگر مسئولان جمهوری اسلامی، اشارهای به نزدیک بودن موعد محاکمه یا بازداشت سران اصلاحطلب نکرد، اما گفت که رهبران مخالفان «مرتکب گناه» شدهاند.
در ارتباط با این موضوع مجتبی واحدی، تحلیلگر سیاسی مقیم آمریکا و سردبیر پیشین آفتاب یزد، به پرسشهای رادیو فردا پاسخ داده است.
- آقای واحدی، آیا آن طور که مسئولان جمهوری اسلامی مدعی هستند، برخورد با رهبران مخالفان نزدیک است؟
من تصور نمیکنم تغییر خاصی در این یکی دو هفته پیش آمده باشد. حتی بحثهایی هم که ظاهراً متناقض جلوه کرده را خیلی بحثهای اساسی و اصولی نمیبینم. وضعیت بحرانی خاصی که حاکمیت در داخل و در خارج با آن مواجه است، آنها را به یک روزمرگی انداخته که هر روز یک حرفهایی میزنند.
به همین دلیل من هم نه حرفهای آقای جعفری دولت آبادی را جدی میگیرم که گفته است محاکمه سران فتنه بسیار نزدیک است و نه حرفهای آقای اژهای را که گفته این محاکمه اقتضائاتی دارد که هنوز فراهم نشده است.
به نظرم آقایان روزانه تصمیم میگیرند. من هم میدانم که انجام محاکمه قائل به اقتضائاتی است اما بر این باورم که این اقتضائات را نه آقای اژهای تعیین میکند و نه اصولاً تشخیص میدهد.
- پس این موجی که در این مدت کوتاه به یکباره شکل گرفت به چه دلیل بود؟ مثلاً فرض کنید یکباره آقای حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، همان روز معاون اول قوه قضائیه، آقای رئیسی و بعد از آن عباس جعفری دولت آبادی، محسنی اژهای، جنتی و دیگران طی چهار یا پنج روز موج گستردهای را آغاز کردند که شاید پیش از این، چنین موجی را با این فشردگی کمتر میدیدیم.
من این موضوع را مرتبط با روز نهم دی ماه میدانم. حاکمان ایران خیلی تمایل دارند روز نهم دی ماه را یک روز استثنایی و یک پدیده ویژه در طول تاریخ بشریت و حتی قبل از بشریت بدانند و بگویند که در این روز یک اتفاق ویژه افتاده است.
امسال هم توقع داشتند و تلاش کردند فضای تبلیغاتی خاصی در این مورد ایجاد کنند. عقیده من این است که بیش از آنکه در این اظهارات اشاره به دستگیری سران جنبش سبز مهم باشد، بزرگنمایی تجمع روز نهم دی ماه برایشان اهمیت دارد.
به همین جهت هم حوالی روز نهم دیماه یعنی از چند روز قبل و چند روز پس از آن، مسئله دستگیری سران جنبش سبز را مطرح کردند و اگر دقت کرده باشید در تمام این اظهار نظرها مرتباً این را به عنوان یک مطالبه عمومی در روز نهم دیماه سال گذشته، عنوان میکنند.
- با توجه به اینکه میبینیم طی ماههای بعد از انتخابات ریاست جمهوری و اعتراضات فراگیر حول و حوش آن، تقریباً تمام چهرههای شاخص اطرافیان سران اصلاحات، طعم زندان و بازداشت را چشیدهاند، چه ترمزی در این میان وجود داشته که تا به حال مانع دستگیری آقایان کروبی و موسوی شده است؟
من اعتقادم بر این است که در مورد موضوع دستگیری سران جنبش سبز، آقای خامنه ای شخصاً تصمیمگیرنده است. ایشان خیلی علاقهمندند که همه جا ثابت کنند که شخص ایشان در این مورد تصمیمگیرنده است. از سوی دیگر حتی نزدیکترین عوامل به ایشان مثل رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور هم تلاش میکنند که به مردم پیغام بدهند که ما در این زمینه گناهکار نیستیم.
متأسفانه یا خوشبختانه سیستم حکومتی در شرایط فعلی به نوعی است که همه سعی میکنند از هر نوع مسئله سؤالبرانگیز که میتواند موجب انزجار مردم شود، دوری کنند و سعی میکنند صراحتاً به مردم پیغام بدهند که اینکار، کار آقای خامنهای است، به همین دلیل است که یکی میآید و میگوید این سران به زودی دستگیر خواهند شد و دیگری میگوید برای دستگیری فراهم آمدن اقتضائاتی لازم است.
بالاخره هر کسی درک میکند که وقتی رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور حق ندارند چنین تصمیمی بگیرند، این اقدامات در مرحله بالاتری تعیین میشود که آن مرحله بالاتر فقط رهبری است.
در سایر مسائل هم به همین شکل است. نمایندگان مجلس شورای اسلامی سال گذشته وقتی بحث تعیین صلاحیت وزیران مطرح شد، آمدند و گفتند ما با این هشت وزیر مخالفیم و بعد به صراحت وانمود کردند که تعیین صلاحیت آنان نظر رهبری بوده است.
در همه مسائل و نه تنها در مسئله دستگیری سران اصلاحات، به این شکل عمل میشود.
اما آن اقتداری که وجود دارد که آقای خامنهای را وادار به تصمیمگیری میکند و یا اینکه ترمز و مانع تصمیمگیری ایشان میشود، همین موضوع است که آقای خامنهای الان دچار یک تردید و واهمه شدید نسبت به رفتار آینده آقای احمدینژاد است.
به همین دلیل هم ایشان به هیچ وجه حاضر نیست در شرایطی فعلی کاری انجام دهد که موضع آقای احمدینژاد از آنچه که الان هست، بیشتر تقویت شود. هر نوع برخورد شدیدتر از آنچه تا به حال با آقای موسوی و کروبی، خاتمی و حتی آقای رفسنجانی شده است، تنها منجر به تقویت موضع آقای احمدینژاد خواهد شد که آقای خامنهای هم از آن وحشت دارد و هم مایل به آن نیست.
به همین دلیل آن اقتضائاتی که آقایان به مهیا شدن آن اشاره میکنند، به نظر من زمانی محقق خواهد شد که یک برخورد شدید و محدودکننده با آقای احمدینژاد انجام شود. وقتی آقای خامنهای از رفتار آینده آقای احمدینژاد مطمئن شد، آن موقع در مورد سران اصلاحات هم تصمیمات شدیدتری خواهد گرفت.
از آنجا که آقای خامنهای فرد کینهتوزی است - این را من نمیگویم بلکه دوستانش میگویند، شما اگر خاطرات آقای ناطق نوری را بخوانید میبینید که آقای خامنهای اگر یک تصمیمی بگیرد و دیگران برخلاف آن اصرار کنند، بدتر میشود و تصمیم شدیدتری خواهد گرفت- با این حساب آقای خامنهای کینهاش را نسبت به سران اصلاحات پیاده خواهد کرد. اما شرط پیاده کردن این کینه این است که موضع آقای احمدینژاد که آن را یک خطر برای خودش تلقی میکند، تقویت نشود.
- شما مطرح کردید که برخورد با سران جنبش سبز به تقویت هرچه بیشتر موضع آقای احمدینژاد خواهد شد. ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید که چطور چنین اتفاقی میافتد؟
هر نوع برخورد با آقایان موسوی و کروبی به مفهوم برخورد با اعتراضات اولیه آقایان هم خواهد بود. اگر چه آقایان موسوی و کروبی امروز اعتراضات شدیدتری به سیاستها و رفتارهای اقتصادی و سیاسی کشور و نحوه تعامل ایران با جهان دارند، اما شاهبیت اعتراضات آنها به موضوع انتخابات کودتایی بوده است.
امروز برخورد با آقایان موسوی و کروبی و دستگیری آنان به منزله این است که اصلیترین عناصر مخالف انتخابات احمدینژاد را در زندان بکنند. شما اگر به صحبتهای چند ماه اخیر آقای خامنهای دقت کنید ایشان مرتباً از انتخابات چهل میلیونی صحبت میکنند. خیلی کمتر از آرای ۲۵ میلیونی آقای احمدینژاد و یا حتی دفاع از آقای احمدینژاد صحبت میکنند.
آقای خامنهای دنبال این هستند که بگویند ۴۰ میلیون نفر در این انتخابات به نفع نظام شرکت کردند و نظام هم از نظر ایشان، منظور خودشان است و کاری هم به آقای احمدینژاد ندارند. چرا که احمدینژاد سوار بر موجی شد که آقای خامنهای ایجاد کرد و بعد از آن ثابت کرد که حتی خود آقای خامنهای را هم بایکوت میکند و او را مورد بیاعتنایی قرار میدهد و به صراحت بگویم حتی به آقای خامنهای تودهنی هم میزند.
یک نمونه کوچک آن مورد آقای مشایی است. آقای احمدینژاد هر هفته حداقل یک جلسه هیئت دولت برگزار میکند و در این جلسات بر خلاف عرف معمول و حتی بر خلاف عرف دولت اول خود آقای احمدینژاد، رئیس دفترش را بغل دست خودش مینشاند تا آقای خامنه ای در تلویزیون ببیند که این همان آقای مشایی است که ایشان برای انتخابش به عنوان معاون اول رئیسجمهور مخالفت کرد و امروز جایگاهش کمتر از یک معاون اول نیست.
مواضع آقای احمدینژاد در بحث مذاکرات هستهای، در بحث رابطه با آمریکا و سایر مباحث کاملاً مخالف آقای خامنهای است. نه اینکه آقای احمدینژاد عاقلتر یا عملگراتر باشد. بلکه او سعی کرده است مخالف مواضع آقای خامنهای موضع بگیرد. میخواهد قدرتنمایی کند، با این وضعیت آقای خامنهای کاری نمیکند که منتقدین و معترضین به احمدینژاد محدودتر شوند.
محدود کردن رفسنجانی یعنی کنار زدن یکی از حلقههای مخالفین احمدینژاد. حداقل در شرایط فعلی نوک پیکان اعتراض آقایان کروبی و موسوی متوجه عملکرد دولت آقای احمدینژاد است. محدود کردن و زندانی کردن اینها به معنی این است که دیگر پیامی از سوی آنان به جامعه مخابره نشود.
این به معنی آن است که دو تن از کسانی که هر روزه مفاسد و بیکفایتیها، سوءاستفادهها و رانتخواریهای احمدینژاد را بیان میکنند، خاموش شوند و این قطعاً به تقویت مواضع احمدینژاد منجر خواهد شد.
- به نظر شما الان اگر حاکمیت به این نتیجه برسد که برخورد شدیدتری با سران جنبش سبز داشته باشد و آنها را بازداشت کند، چه اتفاقی در سطح اجتماع ایران رخ خواهد داد؟
من اصلاً حاضر نیستم وارد این مقوله بشوم که مردم را به حضور در اعتراضات خیابانی تشویق کنم این حکومت یک حکومت غیر منطقی و خشن است.....
- من همین جا تأکید میکنم که بحث ما تشویق مردم به حضور در اعتراضات خیابانی نیست. ما فقط میخواهیم ببینیم که تحلیل و نظر شما در این مورد چیست؟
من میخواهم بگویم که حتی به فرض تجمع مردم، این فاکتور در تصمیمگیری حاکمیت تأثیرگذار نیست. برای اینکه حاکمیت کاری به اعتراضات مردمی ندارد. لازم باشد اعدام میکند، بازداشت میکند. حرف من این است که استراتژی حاکمیت و تاکتیکش هر دو بر اساس ارعاب است. در یک چنین وضعیتی اگر لازم باشد در یک تظاهرات میلیونی، میشود صد هزار نفر را هم کشت. میشود مردم را زندان و شکنجه کرد و مورد تجاوز قرار داد.
این اعتراضات به نظر من، نه اینکه اثری نداشته باشد، اما اثرگذاری آن به حدی نیست که تصمیم حاکمیت را تغییر دهد. مشکلی که وجود دارد درداخل خود حاکمیت و یا حامیان سنتی خودشان مسئله دارند. شما اگر به جریانات یکسال گذشته نگاه کنید، بسیاری افراد حتی در دفتر آقای خامنهای حاضر نشدند یکبار هم که شده کلمه سران فتنه را به کار ببرند. این طور نیست که جریان اصولگرا نسبت به بازداشت سران اصلاحات یکدست باشد. آنقدر که آقایان از مسائل داخلی خودشان و تقویت و تضعیف فراکسیونهای مختلف جریان اصولگرایی وحشت دارند، از مردم وحشت ندارند.
من نمیگویم که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. قطعاً دستگیری کسانی که امروز جرمشان فقط پیگیری انتخابات نیست بلکه جرمشان پافشاری بر خواستهها و مطالبات مردم است، یک سری اعتراضاتی را برخواهد انگیخت. این افراد با مردم همراهی میکنند و ادعای رهبری هم ندارند. در سخنان آقای موسوی و کروبی حتی نمیگویند که ما مردم را همراهی میکنیم، بلکه تأکید میکنند ما دنبال مردم میرویم. اینها چون جرمشان همراهی با مردم است بعید میدانم که مردم هم آنها را تنها بگذارند.
اما من فکر نمیکنم همراهی مردم چندان بر تصمیمگیری حاکمیت تأثیرگذار باشد. چون استراتژی حاکمیت ایجاد ارعاب وحشت است.
در مورد دستگیری سران جنبش سبز و در این میان دو مانع وجود دارد. نخست اختلافات درون حاکمیت و تردیدها و واکنشهایی است که ممکن است پس از دستگیری در داخل خود حاکمیت ایجاد شود. اینکه آقای ناطق نوری و یا واعظ طبسی و مراجع تقلید چه واکنشی نشان خواهند داد.
و نکته دوم - همان طور که گفتم- وحشت از تقویت مواضع آقای احمدینژاد است. اگر یکروز آقای خامنهای جرئت کند با آقای احمدینژاد برخورد کند، همان روز در پیاده کردن کینه خودش نسبت به آقای خاتمی، موسوی و کروبی لحظهای تردید نخواهد کرد.
- کمی به جلوتر برمیگردیم و این فرضیه را مطرح میکنیم که اگر الان مقتضیات لازم فراهم شد و برخورد شدیدتری با آقایان موسوی و کروبی انجام گرفت و مثلاً اینان بازداشت و زندان شدند، به نظر شما چه اتفاقی برای جنبش سبز و این همایشی که از اتحاد سایر جنبشهای اجتماعی در ایران شکل گرفته است، رخ خواهد داد؟
من فکر میکنم شاید یکی از دلایل فرعی که حاکمیت برخورد تندی با سران اصلاحات نمیکند این باشد که اتفاقا آقایان موسوی و کروبی به نوعی، علیرغم اینکه بارها خودشان هم گفته اند که ادعای رهبری ندارند، اما به نوعی خواسته یا ناخواسته، حرکت مردم را کنترل هم میکنند.
این آقایان همیشه اعلام کردهاند که به اصل نظام اعتقاد دارند. من خودم بارها و بارها با این آقایان صحبت کردهام و گفتم آن اصلی که آنها میگویند امروزه دیگر نه انتخاباتش وجود دارد و نه حرمت مردم. اصلی که نه مبانی اسلامی آن زنده است و نه مبانی جمهوریتش.
همان طور که خود آقای کروبی هم گفتند که آنچه که وجود دارد نه اسلامی است و نه جمهوری. ولی چون باز هم این دو اشاره به اصل نظام و اعتقادشان به این اصل میکنند، حتما اگر دستگیر شوند تحرکاتی انجام میشود. این تحرکات ممکن است حرکات و اعتراضات خیابانی باشد و یا ممکن است مثلاً از نوع مصاحبه من با شما باشد و یا هر نوع حرکت اعتراضی دیگر.
در آن صورت این تحفظی که بعضیها به احترام آقای موسوی، کروبی، خاتمی و حتی رفسنجانی آن را حفظ میکنند از بین خواهد رفت و انتقادات بسیار عریان خواهد شد و حتی دیگر حرمتی هم برای دوران آیتالله خمینی باقی نخواهد ماند.
- یعنی در واقع آقایان موسوی و کروبی الان به یک نوعی جلوی برخوردهای شدیدتری از جانب بدنه جنبش سبز میگیرند؟
از خروج کامل مردم از محدوده یک چهارچوب که میتواند درصد کمی از حفظ نظام با اصلاحات باشد، را میگیرند. من خودم بر این باورم که این نظام با این قانون اساسی و وضعیتی که دارد، نشان میدهد که ظرفیت اصلاح ندارد. این چیزی است که تا کنون ثابت شده است.
اما این آقایان هنوز هم اصرار و تأکید میکنند که اصل نظام باید حفظ شود. یقیناً بعد از حذف این آقایان و قطع ارتباطشان با مردم، آن گروهی که تأکید دارند که اصل نظام باید ازبین برود، صدایشان بلندتر شنیده خواهد شد.