یک ماه پس از جان‌باختن مهسا؛ تصویرهای ماندگار

تجمع معترضان به جان باختن مهسا امینی در تهران پر نخستین روزهای اعتراضات

با دسترسی همگانی به گوشی‌های هوشمند، ثبتِ تصویر، بخش جدایی‌ناپذیر زندگی مردم در سراسر دنیا شده است و ایران نیز در این زمینه مستثنی نیست. اما در برخی نقاط دنیا که چرخش آزاد اطلاعات و دسترسی به رسانه‌های آزاد، با موانع و محدودیت روبه‌روست، ثبت این تصویرهای روزانه، تبدیل به ابزاری کلیدی می‌شود.

عکس و ویدئوهایی که ثبت‌کننده آن‌ها شاید در لحظه ثبت، از اهمیت اقدام خود مطلع نباشد و در بسیاری موارد این تصاویر، از قواعد عکاسی و تصویربرداری به دور است، اما مهمی را روایت می‌کنند که بخش اصلی روایت آن رویداد می‌شود.

مثل تصویر مادری که چند ماه پیش در تهران در مقابل ماشین گشت ارشاد التماس می‌کرد که فرزند بیمارش را بازداشت نکنند، یا تصویر دیگری که سپیده رشنو در بخش زنان اتوبوس ثبت کرد تا نام و داستانش، بخشی جدانشدنی از روایت زنان در مبارزه با حجاب اجباری باشد.

حالا بار دیگر با شکل‌گیری و تداوم اعتراضاتی گسترده در ایران، و در غیبت رسانه‌های آزاد، محدودیت اینترنت و بازداشت روزنامه‌نگاران و عکاسان، این تصاویر ثبت‌شده در گوشی‌های هوشمند هستند که دریچه‌ای ارزشمند برای آگاهی‌رسانی به مردم در ایران، و البته فراتر از مرزهای ایران شده‌اند.

در ادامه مروری داریم بر چندین قاب تاثیرگذار در ۳۰ روز گذشته که حالا تبدیل به تصاویر و اسنادی مهم از یک حرکت گسترده اعتراضی در ایران شده‌اند.

دو تصویر روایتی بود بر آنچه که بر مهسا امینی و خانواده‌اش گذشت. تصاویری که در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و حالا دو تصویر ماندگار از روزها و دقایقی است که ایران و جهان را تکان داد.

نیلوفر حامدی خبرنگار روزنامه شرق، در توصیف عکسی که در راهروی بیمارستان کسری گرفته در توئیتر نوشته بود که «مادربزرگش با نوای کُردی می‌خوند و پدرش که تازه از هشتگرد اومده بود، می‌گفت به دادِ دخترم برسین. خاک بر سرِ من. خاک بر سرِ ما. هیچ‌کاری از دستمون برنیومد. اما رختِ سیاه دیگه پرچمِ ماست».

این توئیت حذف شد و نیلوفر حامدی پنج روز پس از انتشار این عکس بازداشت شد و همانند بسیاری دیگر از خبرنگارانی که از آغاز اعتراضات در ایران بازداشت شده‌اند، تحت فشار در زندان به سر می‌برد.

بریدن مو روی سکو در جریان اعتراضات

در پی جان باختن مهسا امینی در تهران، خشم و اندوه خصوصاً در میان زنان در هم آمیخت و یکی از جلوه‌های اولیه و نمادین آن بریدن مو یا «گیس‌بران» بود. اقدامی که هم در خیابان و جمع‌های اعتراضی دیده شد و هم بسیاری از زنان شناخته شده و ناشناس در ویدیوهایی در شبکه‌های اجتماعی به آن دست زدند.

صدها تن دیگر به این حرکت‌ نمادین پیوستند و بسیاری برای توضیح این اقدام با جستجو در تاریخ و ادبیات ایران از «گیس‌بران» نوشتند. برخی آن را به رسمی کردی نسبت دادند که در سوگ عزیزان، گیس خود را می‌برند، برخی آن را در شاهنامه فردوسی و گیس‌برانِ فرنگیس جستند.

اما نیت معترضان ایرانی در بریدن مو هر چه بود، موجب شد تا بسیاری در سراسر دنیا، اقدام آن‌ها را تکرار کنند. از ترکیه تا مناطق کردنشین شمال سوریه، تا فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و آلمان که ده‌ها زن بازیگر به این حرکت پیوستند و حتی برخی سیاستمداران قیچی در دست گرفتند و بخشی از موی خود را به حمایت از زنان و دختران ایرانی، در صحن پارلمان‌ها بریدند.

یکی از تاثیرگذارترین تصاویر منتشر شده در یک ماه اخیر، تصویر دختری جوان است به نام رویا پیرایی که در محل دفن مادر کشته شده‌اش، مینو مجیدی، استوار به دوربین خیره شده و گیس بریده‌اش را در دست دارد. مینو مجیدی ۵۵ ساله اهل کرمانشاه بود و در همان هفته اول اعتراض و آغاز سرکوب خونبار، کشته شد. روزی که در کرمانشاه به خاک سپرده شد، زنان سیاهپوش روسری از سر برداشتند و شعار «زن، زندگی، آزادی» سر دادند.

در طول یک ماه گذشته ، تقابل دختران و زنان با نیروهای امنیتی، خصوصا آن‌ها که بدون بر سر داشتن حجاب اجباری رو در روی پلیس ایستادند، تصاویر شگفت‌انگیزی را رقم زد. از جمله دختری که با موهایی به رنگ سبز، به سمت نیروهای امنیتی رفت یا آن دیگری که با مشتی گره کرده، و یک بطری آب در کوله پشتی، در مقابل نیروی امنیتی مصمم ایستاده است.

در همان روزهای آغازین اعتراض در پایتخت ایران، این زنان بودند که در مقابل ماشین آب پاش ایستاده و آن را به عقب می‌راندند.

اما اعتراض در شهرهای مختلف ایران، جنبه‌های دیگری هم داشت. نه تنها در مناطقی از جمله اهواز، تصاویری از رقص و شادی زنان خصوصاً دختران جوان با لباس‌های رنگی منتشر شد بلکه سوزاندن روسری‌ها و رقصیدن کنار آتش هم یکی از جلوه‌های به یادماندنی یک ماه اخیر در ایران بود. یکی از آن‌ها که بیش از دیگران دیده شد، روسری‌سوزان در ساری بود که وقتی زنی رقصان به سمت آتش می‌آید و روسری را در آن می‌اندازد، جمعیتی بزرگ که گرد آن حلقه زده‌اند، هیجان زده شده و او را تشویق می‌کنند.

دیگر عکس به یادماندنیِ یک ماه اخیر، تصویری است که یک زندگی عادی را روایت می‌کند؛ زنی جوان، در یک کافه در حال صرف صبحانه. دنیا راد، در میانه صدای بلند اعتراض، کشتار معترضان در خیابان، گیس‌بران و روسری سوزان، عکسی از خود منتشر کرد که به سرعت، تبدیل به یکی از پربیننده‌ترین تصاویر روزهای داغ چهار هفته اخیر شد.

خانم راد که در حوزه سینما فعال است در پی انتشار این عکس بازداشت، و حدود ۱۰ روز بعد آزاد شد. عکسی که او منتشر کرد، آنچنان بینندگان را تحت تاثیر قرار داد که فردی به محل گرفته شدنِ عکس رفته و از جای خالی او تصویری ثبت کرد.

یکی از پربیننده‌ترین ویدیوهای منتشر شده در ۴ هفته گذشته شاید متعلق به شروین حاجی پور باشد که اگر چه نتوانست ویدیوی خانگی خود، از آهنگ «برای…» را روی صفحه اینستاگرامش حفظ کند، اما ویدیوی او که در مقابل دوربین، به سادگی آرزوهای کاربران توییتر را فریاد می‌زد، ده‌ها میلیون بار دیده و دست به دست شده است.

این خواننده ۲۵ ساله، چند روز بعد از آنکه ترانه‌اش تبدیل به سرود اعتراضی در ایران و فراتر از مرزهای ایران شده بود، بازداشت شد و بعد از آزادی به قید وثیقه، به «فعالیت تبلیغی علیه نظام» متهم شد.

دانشگاه در چهار هفته اخیر، چهره‌ای مصمم از خود نشان داده و تجمع‌های متعددی در محوطه دانشگاه‌های سراسر ایران برگزار شده است.

بر تعداد دانشجویان بازداشتی هم هر روز افزوده می‌شود. علیرغم محدودیتِ شدید حاکم بر اینترنت در ایران، تصاویر متعددی از اعتراضات دانشجویان منتشر شده، که یکی از تکان‌دهنده‌ترین آن‌ها شبی بود که نیروهای امنیتی و لباس شخصی وارد دانشگاه صنعتی شریف تهران شدند.

شامگاه دهم مهر ماه ۱۴۰۱ را که انجمن اسلامی شریف یورش «خوفناک» خوانده، به آن سوی دیوارهای صنعتی شریف رسید، چرا که گروهی از شهروندان تهرانی برای محافظت از دانشجویان به محل این درگیری شتافتند.

یکی از جنبه‌های اعتراضات در ایران، که در ایران و سراسر جهان شگفتی‌ساز شده، حضور گسترده دانش‌آموزان در این عرصه است.

دختران دانش‌آموزی که بسیاری از آن‌ها با برداشتن حجاب اجباری، هماهنگ با خیابان، شعار می‌دهند، عکس‌های رهبر پیشین و کنونی جمهوری اسلامی را با نوشته «زن،زندگی،آزادی» جایگزین می‌کنند و فشار مسئولان مدارس را برنمی‌تابند.

کودک بودنِ این معترضان، اما موجب نشده تا رفتار با آن‌ها تفاوتی با دانشجویان یا سایر اقشار جامعه داشته باشد. نیروهای امنیتی به مدارس یورش برده‌اند و در صدد متوقف کردنِ این اعتراض فزاینده شده‌اند و در یکی از این حملات در شهر اردبیل یک دانش‌آموز به نام اسرا پناهی جان خود را از دست داده است. مرگی که حکومت بار دیگر آن را به بیماری زمینه‌ای ِ این دختر نوجوان نسبت داده است.

همچنین آنطور که خود مقام‌های جمهوری اسلامی گفته‌اند بسیاری از دانش‌آموزان بازداشت شده، و حالا صحبت از انتقال آن‌ها به مراکز اصلاح و تربیت مطرح شده است.

از زمان آغاز اعتراضات در ایران، نام نوجوانان بسیاری نیز در میان کشته‌شدگان دیده می‌شود و تا کنون کشته‌شدنِ نزدیک به سی تن از این نوجوانان تایید شده است. دختران و پسران نوجوانی که داستان زندگی و مرگ هر کدام نه تنها جامعه ایران، بلکه مردم جوامع دیگر را متاثر کرده است.

امروز اسامی نوجوانانی چون نیکا و سارینا، بخشی از روایت جنبش اعتراض جاری در ایران شده است. در پی مرگ این دختران نوجوان، دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی به شدت برای تثبیت روایت خود از مرگ آن‌ها تلاش کرد.

در مورد نیکا شاکرمی، خاله و دایی او بازداشت شدند تا به اجبار در مقابل دوربین صداوسیما قرار بگیرند و روایت حکومت را تکرار کنند. اما نسرین شاکرمی، مادر نیکا، نمونه تصویری دیگریِ را رقم زد و در مقابل دوربین یک گوشی هوشمند نشست و گفت، هر آنچه حکومت درباره نحوه مرگ دخترش می‌گوید دروغ است.

این ویدئو که اولین بار رادیوفردا آن را منتشر کرد، ده‌ها هزار بار دیده شد و داستان نیکا شاکرمی را تبدیل به خبری در صفحه اول رسانه‌های مطرح جهان کرد.

Your browser doesn’t support HTML5

مادر نیکا: دخترم را کشتند و مرا برای اعتراف اجباری تهدید می‌کنند

در این یک ماه اخیر شهروندان ایرانی از گوشی‌های مجهز به دوربین خود برای ثبت لحظات بسیاری استفاده کرده‌اند و از‌ آن جمله، ثبت خشونت بی‌حدومرز نیروهای امنیتی علیه معترضان بوده است. حتی تصاحب خشونت‌بار گوشی‌های شهروندان توسط نیروهای امنیتی نیز، خود از جمله موارد ثبت‌شده توسط شهروندان است.

یکی دیگر از راه‌های ایجاد رعب و وحشت در میان شهروندان، خورد کردن شیشه خودروهای آن‌هاست که نیروهای امنیتی بدون درنظر گرفتن تبعات این اقدام و خطر جانی برای سرنشینان خودرو، دست به این کار می‌زنند، تا خودروهایی که بوق آن‌ها یکی از ابزار مهم اعتراض شهروندان شده است.

و جلوه دیگری از این خشونت در بازداشت شهروندان است که در آن موارد متعدد نقض حقوق بشر از جمله ضرب و شتم شدید معترض بازداشت شده، به وضوح به چشم می‌خورد.

در چهار هفته اخیر ویدیوهای متعددی که این خشونت را به تصویر می‌کشد منتشر شده است، که همه آن‌ها حاوی بخش‌هاییست که می‌تواند برای بسیاری از بینندگان آزاردهنده باشد. یکی از نمونه‌های اخیر آن بازداشت مردی جوان در خیابان شریعتی تهران است که در مقابل انظار عمومی به شدیدترین شکل بازداشت می‌شود.

در عین حال در هفته‌های اخیر چندین ویدیو نیز از نحوه برخورد گروهی از معترضان با نیروهای امنیتی منتشر شده است که در مواردی، مأمور امنیتی با ضرب و شتم شدید معترضان جوان روبه‌رو می‌شود.

یکی از این تصاویر در رشت ثبت شده است؛ تصویری که با واکنش‌های مختلفی نیز روبه‌رو می‌شود. گروهی که معتقدند خشونت بروز داده شده از سوی این جوانان، عکس‌العملی توجیه‌پذیر از طرف کسانی است که سال‌ها با سرکوب شدید و خشن روبه‌رو هستند و البته گروهی دیگر که بر این باورند، آینده رفتار خشونت‌آمیز از سوی معترضان می‌تواند به سرکوب بسیار گسترده‌تر منجر شود.

اما در کنار همه تصاویر خشونت و خشم، تقابل و سرکوب، قاب‌های تاثیرگذار دیگری هم ثبت شده که به بیننده یادآوری می‌کند که علیرغم همه آنچه که در پیش‌ آمد، زندگی در جریان است و ابتکارهایی کوچک می‌تواند تبدیل به اقدامی بزرگ و دلنشین شود. چه آنجا که زنی جوان، در یکی از خیابان‌های تهران ویولن می‌نوازد و چند دختر دانش‌آموز، از پشت سر با موهایی که نور آفتاب بر آن می‌تابد، شنونده این موسیقی هستند یا آن دختر جوانی که در کرمانشاه، برای «ملت غمگین ایران» آغوش خود را گشوده است.

دیوید آلن هاروِی عکاس آمریکایی می گوید «تصویر را نه آن‌گونه که هست بلکه آنطور که احساسش می‌کنی ثبت کن». توصیه هاروِی شاید تلاشی بوده برای آنکه ثبت‌کنندگان تصاویر پا را از یادگیری فنون معمول عکاسی فراتر بگذارند، تا بتوانند حس لحظه ثبت شده را به مخاطب منتقل کنند.

امروز با استفاده همگانی از تلفن‌های همراه ِ مجهز به دوربین، دیگر این فقط عکاسان و فیلمبرداران حرفه‌ای نیستند که راوی یک اتفاق می‌شوند بلکه شهروند خبرنگاران بی‌شماری هم هستند که با اتکا به دوربین، شاید بیش از ثبت لحظه، احساس آن لحظه را منجمد کرده و برای مخاطب به یادگار می‌گذارند.

در کنار گروهی از عکاسانِ حرفه‌ای در ایران -که هم‌اکنون تعدادی از آن‌ها در بازداشت به سر می‌برند- این مردم عادی هستند که در این روزها، بعضاً ناخودآگاه عکس‌ها و ویدیو‌هایی را به جا گذاشته‌اند که حالا روایتی است از احساس آن لحظه آن‌ها. خصوصا آن تصاویر ویدیویی که نفس نفس زدنِ تصویربردار پشت دوربین، یا ترس و شعف او، روایتگرِ دقیق احساسش شده‌اند.