(rm) صدا | [ 4:45 mins ]
از دید تامس فریدمن مفسر نیویورک تایمز، شیخ حسن نصرالله، فرمانده حزبالله لبنان، با حمله به خاک اسرائیل و کشتار سربازان اسرائیلی و گروگان گرفتن دو سرباز اسرائیلی، دست به حماقتی تاریخی زد که تاثیر آن در عقبنشینی روند دمکراسی در سراسر خاورمیانه آشکار خواهد شد، و در امتناع اسرائیل از عقب جانبی یکجانبه از کرانه غربی، که از یکسو دیکتاتورهای عرب و از سوی دیگر، شهرک نشینان یهودی را وا می دارد یک صدا فریاد کنند: «نصرالله، متشکریم!» به نظر این مفسر، در آینده وقتی گرد و غبار در صحنه نبرد خاورمیانه فرونشیند، نام حسن نصرالله در فهرست اسامی ابلهترین رهبران عرب ثبت خواهد شد، بعد از جمال عبدالناصر، رئیس جمهوری ملیگرای مصر، که با محاسبه اشتباه وارد جنگ شش روزه شد. بهنام ناطقی (رادیو فردا، نیویورک): مفسر نیویورک تایمز تامس فریدمن مینویسد اجازه میخواهد که با شرححالهای رئیس حزبالله لبنان شیخ حسن نصرالله ، او را همیشه یکی از باهوشترین و استراتژیکترین بازیگران صحنه سیاسی جهان عرب توصیف میکنند، مخالفت ورزد، زیرا به نظر این مفسر، در آینده وقتی گرد و غبار در صحنه نبرد خاورمیانه فرونشیند، نام حسن نصرالله در فهرست اسامی ابلهترین رهبران عرب ثبت خواهد شد، بعد از جمال عبدالناصر، رئیس جمهوری ملیگرای مصر، که با محاسبه اشتباه وارد جنگ شش روزه شد.
فریدمن مینویسد شاید بگویند که به عنوان یک مفسر غربی، از درک ذهن شرقی عاجز است و اهمیت پیروزی عاطفیای که نصرالله به خاطر درد و رنج خود بدست خواهد آورد را درک نمیکند، و اینکه در خاورمیانه پیروزی یا شکست مهم نیست، بلکه مهم این است که تعدادی یهودی کشته شوند. اما فریدمن، مفسر نیویورک تایمز که عمری را در سالهای بحران، بیروت ریاست دفتر خبری این روزنامه را برعهده داشت، مینویسد شاید اینطور باشد، ولی سرانجام هر جنگی برای مقصودی سیاسی جنگیده میشود، و حسابی از اهداف سیاسی که برده یا باخته میشوند، داده خواهد شد. در این صورت حساب شیخ حسن به این صورت است که...
اول از هرچیز، شیخ حسن، با حمله خود به خاک اسرائیل و کشتن هشت سرباز که آغازگر اقدام نظامی اسرائیل علیه اهداف حزبالله در لبنان بود، روند نوپای دمکراسی در سراسر جهان عرب را عقب راند. جنبش دمکراسی در جهان عرب همان جنبشی است که تشکلهائی مثل حزبالله در لبنان و حماس در مناطق فلسطینی، موفق شدند برای نخستین بار از طریق صلحآمیز، قدرت بگیرند. در لبنان حزبالله دو وزیر در کابینه دارد و در مناطق فلسطینی، سازمان حماس اداره تشکیلات خودمختار را با احراز اکثریت در انتخابات مجلس، بدست آورد، انتخاباتی که با حمایت آمریکا انجام شد. در هر دو مورد به این تشکلها اجازه داده شد که هم در دولت مشارکت داشته باشند و هم نیروهای مسلح شبهنظامی خود را جداگانه حفظ کنند.
حالا حماس و حزبالله، با کشاندن ملتهای خود به جنگهای جداگانه و غیرلازم با اسرائیل، ثابت میکند که اسلامگرایان افراطی در مقام قدرت پاسخگو نیستند ونه تنها حکومت به رهبری آنها چالهچولههای اسفالت خیابانها را تعمیر نمیکند، بلکه جنگ به راه میاندازد که به افزایش چالهوچولهها در خیابانها میانجامد. البته این بدان معنی نیست که در انتخابات بعدی حماس و حزبالله رای نخواهند آورد، زیرا پیروان همیشه پیروی میکنند.
اما مفهوم اقدام حزبالله لبنان و حماس مناطق فلسطینی این است که اخوان المسلمین مصر، و اسلامگرایان اردن و کشورهای خلیج فارس، دیگر هرگز نمیتوانند امیدوار باشند که با شرکت در انتخابات به قدرت برسند. فریدمن می نویسد تصور نمی کند دولتهای عرب دیگر اجازه بدهند که انتخاباتی که نتیجهاش رسیدن اسلامگرایان به قدرت باشد، برگزار شود، و می افزاید که فکر نمی کند آمریکا هم فعلا از برگزاری انتخابات در منطقه حمایت کند، زیرا اگر نشود به احزاب اسلامی در حکومت اعتماد کرد، پس به انتخاباتی که به پیروزی آنها منجر شود هم اعتمادی نیست.
به این ترتیب، همه دیکتاتورهای عرب یکصدا میگویند «نصرالله، متشکریم!»
فریدمن میافزاید در جبهه صلح هم که نگاه کنید، اسرائیل از لبنان و غزه عقب مینشیند اما پاسخ حماس و حزبالله چیست؟ آیا شروع میکنند به ساختن مدرسه و جاده و شغلآفرینی، نخیر! آیا به مرزهای اسرائیل را محترم میدارند و تقاضا میکنند که اسرائیل مناطق اشغالی بیشتری را تخلیه کند؟ نخیر! جواب آنها این است که از نوار غزه به اسرائیل موشک میپرانند و از جنوب لبنان میروند آنطرف مرز سربازان اسرائیلی را میکشند و اسیر میکنند. به قول دنیس راس، فرستاده سابق آمریکا در امور خاورمیانه، حماس و شیخ حسن فرمول زمین در ازای صلح را به زمین در ازای جنگ تغییر دادهاند، و با این کار خود، باعث میشوند که دیگر هیچ دولت اسرائیلی تصور تخلیه کرانه غربی را که تلآویو را در معرض حملات موشکی قرار میدهد به ذهن خود راه ندهد.
حالا شهرکنشینان یهودی در کرانه غربی که دیگر از تخلیه شدن اجباری شهرکهای خود بیم ندارند، یکصدا میگویند «نصرالله متشکریم!»
اما برای شیخ حسن نصرالله شاید دمکراسی در خاورمیانه و عقبنشینی اسرائیل از مناطق اشغالی اهمیت نداشته باشد، ولی موقعیت خودش را که نمیتواند نادیده بگیرد. ماجراجوئی او به مصیبت بزرگی برای مردم لبنان انجامیده است، که خسارت اسرائیل در مقایسه با آن بسیار ناچیز است. به این ترتیب، نصرالله به نمایندگی از طرف حکومت ایران جنگی به راه انداخت که برای مردم خودش مصیبت بار بود و تنها نتیجهای که میتواند از آن امیدوار باشد، آتشبسی است که شرط آن عقبنشینی حزبالله از مرزهای اسرائیل در جنوب لبنان خواهد بود.
به علاوه، حکومت ایران به نصرالله اسلحه داد که حمله احتمالی غرب یا اسرائیل به برنامه اتمی خود را رد کند، اما با استفاده از این موشکها، حکومت ایران و نصرالله به کار احمقانهای دست زدند، یعنی تنها عوامل بازدارنده حمله احتمالی به ایران را از بین بردند.
آقای فریدمن مینویسد حالا سئوال اینجاست که آیا آمریکا میتواند از حماقت نصرالله بهرهبرداری کند؟ وی توصیه میکند که بهترین بازی آمریکا در این شطرنج سیاسی، میتواند تلاش برای جدا کردن سوریه از حکومت ایران باشد، و بازآوردن سوریه به دامان اعراب سنی. وی میافزاید نمیدانم سوریه برای این کار چقدر مطالبه کند اما میارزد که قیمت سوریه برای انفصال از حکومت ایران را بدانیم. هر چه باشد، سوریه در دمشق میزبان رهبران حماس است و نقش پلی میان حزبالله و حکومت ایران را ایفا کرده است، که بدون آن حزبالله نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
فریدمن میافزاید حرف با سوریه بسیار است، هم آمریکا با سوریه حرف بسیار دارد و هم سران عربستان سعودی، اردن و مصر، که میبینند سوریه با حمایت از ایران دارد به شیعیان و ایرانیان کمک میکند بر سیاست در جهان عرب غلبه کنند.
فریدمن مینویسد خیلی دلم میخواهد بدانم پاسخ سوریه به پیشنهادهای مشترک آمریکا و عرستان سعودی چه خواهد بود؟ وی میافزاید هر چند که احتمال ندارد سوریه مثل لیبی که از سلاح اتمی دست برداشت، حاضر به همکاری با آمریکا بشود ولی اگر دولت بوش هوشمندی کافی برای بدست آوردن دل سوریه به خرج دهد، که نمیتواند، شکستی بزرگ برای حکومت ایران و شیخ نصرالله خواهد بود.