(rm) صدا | [ 5:56 mins ]
در فیلم تصادم یا Crash که از امروز در سینماهای آمریکا به نمایش در می آید، فیلمنامه نویس برنده جایزه اسکار پال هگیس به برخورد نژاد ها قومیت ها در شهر لس آنجلس پرداخته است. در داستانهای درهم تنیده این فیلم تعصب و پیشداوری، آدمهایی را که نزدیک هم زندگی می کنند از هم دور می کند. در این فیلم دان چیدل Don Cheadle نقش یک مامور خسته پلیس لس آنجلس را بازی می کند که در صحنه ای از فیلم می گوید آدمهائی که در انزوای آهن و شیشه قرار گرفته اند، و برای تماس انسانی دلتنگ هستند، ماشین ها را به هم می کوبند تا احساسی به آنها دست دهد. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): هنرپيشه سياهپوست دان چيدل Don Cheadle که در فيلم «تصادم» يا Clash نقش يک مامور خسته پليس لسآنجلس را بازي ميکند، تصادمهاي مدام در جادههاي شهر را تنها وسيله برقرار تماس ميان آدمهائي توصيف ميکند که از لمس يکديگر عاجزند.
وي ميگويد ما هميشه پشت آهن و شيشه هستيم. و آن قدر براي حس لمس کردن ديگري دلتنگ ميشويم که ماشين هامان را به هم ميکوبيم، که احساسي داشته باشيم.»
فيلم Clash يا تصادم، نخستين کار فيلمنامهنويس پال هگيس Paul Haggis به عنوان کارگردان است که در آن کندو کاو در باره روابط نژادي به جستجوئي در زاويههاي تاريک ذهنيت بشري ميانجامد و آدمهائي که هر يک نماينده صدهاهزار انسان عادي، از قفلساز و پاسبان و زن خانهدار گرفته تا مغازه دار و دادستان و کارگر منزل، در داستانهاي متعددي که در بافت شهر لسآنجلس به هم گره خوردهاند، فرصت مييابند که يک موضع نادرست يا تبهکاري را با يک کار خير جبران کنند. هر چند ساختار و شخصيتها فرمولي و کليشهاي و آماده براي جلسه بحث در باره آگاهي نژادي به نظر ميرسند، اما به قول بروس نومن Bruce Newman منتقد مرکوري نيوز، هگيس موفق شده است فيلمي در باره ترس انسانها از يکديگر بسازد.
آقاي هگيس، که براي نوشتن فيلمنامه فيلم Million Dollar Baby جايزه اسکار گرفت، نزديک به دو دهه است به عنوان يک فيلمنامه نويس موفق به خصوص براي تلويزيون شناخته شده است که در سريالهائي مثل 30Something و EZ Streets مشکلات اجتماعي آمريکاي معاصر را به صورت فيلمنامه عرضه ميکرد. هگيس که از کانادا به لس آنجلس مهاجرت کرده، در مصاحبهاي اشاره کرد که ابتدا قصد داشت فکر برخورد آدمها از نژادها و اقوام مختلف در لسانجلس را که زنجيرهاي از نفرت متقابل آنها را به هم مربوط ميسازد را به صورت يک سريال تلويزيوني عرضه کند.
فيلم تصادم که آقاي ديويد دنبي David Denby منتقد نيويورکر آن را به شدت برانگيزاننده توصيف کرده است، با يک صحنه تصادف در جاده شروع ميشود، محل تلاقي همه شخصيتهائي که در اين شهر عظيم پشت شيشه و فولاد ساختمانها و ماشينها، در واقع جدا از هم و در انزوا زندگي ميکنند. به قول يکي از شخصيتهاي فيلم تصادم، لس آنجلس تنها جائي است در دنيا که ميتوانيد ماهها غير از آدمهاي شکل خودتان با کس ديگري حرف نزنيد.
در بافتي موزائيک گونه، شبيه فيلمهاي موفق اخيري که در باره زندگي در لسانجلس ساخته شده، نظير فيلم مگنوليا از Paul Thomas Anderson يا فيلم Short Cuts يا تکههاي کوتاه که رابرت آلتمن براساس داستانهاي ريموند کارور Carver ساخت، فيلم Clash ماجراهاي متعدد شخصيتهائي را که به طور تصادفي در لسآنجلس سر راه هم قرار ميگيرند، توصيف ميکند.
پليس سياهپوست گراهام، که دان چيدل نقش او را بازي ميکند، نگران برادر تبهکارش است و رابطهاش با پليس همکاري ريتا، با بازي جنيفر اسپوزيتو، که با عدم درک همکار و معشوقش از تقات ميان سياهپوست و لاتيني مشکل دارد. ساندرا بولاک، همسر يک دستيار دادستان است که نميتواند نفرت خود را از سياهپوستان پنهان کند و اتفاقا شبانه اتوموبيل آنها مورد حمله دو تبهکار سياهپيوست قرار ميگيرد، که نقش يکي از آنها را که بيشتر از ديگري نژاد پرست است، rapper مشهور لوداکريس Ludacris ايفا ميکند. زوج مرفه سياهپوستي را پليس نژادپرستي که مت ديلون نقش او را بازي ميکند، در خيابان نگه ميدارند و به طرز توهينآميزي مورد تفتيش قرار ميدهند. مغازه دار خاورميانهاي که آقاي شان توپ، هنرپيشه ايرانيتبار هاليوود نقش او را ايفا ميکند بعد از آنکه به خاطر 11 سپتامبر بارها مورد تهديد قرار ميگيرد، به فکر تهيه يک اسلحه ميافتد و مايکل پنيا، نقش يک قفلساز سياهپوست را ايفا ميکند که به تدريج متوجه ميشود مشتريان سفيدپوستش به او شک دارند. زني السالوادوري تبار از اينکه سفيدپوستي بعد از همخوابگي با او، مکزيکي صدايش ميکند، عصباني است.
فيلم ميگويد انسانهائي که اينچنين از اطراف دنيا در جامعهاي به ظاهر متمدن يادگرفتهاند اتوموبيلهاي خود مثل هم جلوي چمن رديف خانههاي مشابه حومههاي بيشکل شهرها، پارک کنند، در فضاي بسته خانهها و اتوموبيلهاي خود در باره مردمي که اصلا نميشناسند قضاوتهاي عجولانه و ساده دارند، که وقتي در موقعيتهاي استثنائي با آنها روبرو شوند، در هم شکسته ميشود و به شناخت ديگري ميرسد.