لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۴:۰۰

نگاهي به زندگي و آثار فرانتس كافكا در سالروز هشتادمين سال مرگ او


(rm) صدا |
امروز سوم ژوئن است؛ هشتادمين سالروز مرگ فرانتس کافکا، يکي از بزرگ‌ترين نويسندگان سده بيستم. کافکا در ايران، نويسنده‌اي شناخته‌شده است و علاوه بر آثار اصلي‌اش مانند محاکمه، مسخ و قصر، مقالات و کتاب‌هايي نيز درباره وي ترجمه و تأليف شده است. صادق هدايت، نويسنده نامدار ايراني بود که براي نخستين بار کافکا را به ايرانيان شناساند. در گفتاري که مي‌شنويد مهدي خلجي نگاهي دارد به زندگي و مقام ادبي فرانتس کافکا. مهدي خلجي (راديو فردا): نگذار شيطان فکر کند تو مي‌تواني رازهايي داشته باشي که او سردرنياورد. شيطان، شر، نااميدي، گرفتار آمدن در دام، در هزارتويي بي‌فرجام و رنگ‌باختن واقعيت در خيال و بدل شدن اوهام به حقيقت، درون‌مايه بنيادي آثار مردي است که شايد بتوان وي را وجدان معذب سده بيستم خواند. فرانتس کافکا که با دکتراي حقوق در اداره بيمه کار مي‌کرد، در سوم ژوئن سال هزار و سيصد و بيست و چهار در آسايشگاهي کوچک و خصوصي در Kierling نزديک وين درگذشت، اما آثاري بر جا گذاشت که آينه همه کابوس‌هاي قرن پيش رو بود. اگر نوشته‌هاي فردريش نيچه‌ي فيلسوف در پايانه قرن نوزدهم بمب‌هاي مکتوب بودند، نوشته‌هاي کافکاي نويسنده، ترس‌ها و دغدغه‌هايي بودند که به کلمه بدل شدند و دنياي تاريک جهاني شدن جنگ، سرگرداني و ناامني را به روي آدمي ‌گشودند. کافکا به دوست جوانش، گوستاو يانوش يک بار گفته بود: "جنگ امريکا را به اروپا آورد. قاره‌ها درهم رفته‌اند. ما ديگر نه در فضاي محدود بشري، بلکه در سياره کوچک گمشده‌اي زندگي مي‌کنيم که ميلياردها جهان کوچک و بزرگ در ميانش گرفته‌اند. آسمان دهان باز کرده است و ما در اين مغاک روز به روز آزادي حرکت فردي خود را از دست مي‌دهيم. گمان مي‌کنم ديري نگذرد که ناچار شويم حتا براي بيرون آمدن از اناق و رفتن به حياط خانه خودمان هم گذرنامه خصوصي در دست داشته باشيم." جيمز جويس، مارسل پروست و فرانتس کافکا را تثليث مقدس رمان مدرن ناميده‌اند؛ اما ميلان کوندرا نويسنده پرآوازه، اهل پراگ و هم‌شهري کافکا مي‌گويد به واقع اين تنها کافکاست که درکي ويژه از خويشتن آدمي به ميان مي‌گذارد؛ انسان بسان موجودي که در دام افتاده است و نخستين دامt همان افتادنش در بند وجود است. در کتاب هنر رمان، ميلان کوندرا شرح مي‌دهد که کافکا انگيره‌هاي دروني تعيين‌کننده رفتار آدمي را به پرسش نمي‌گيرد؛ بل‌که پرسش او از بنياد متفاوت است: در جهاني که عوامل تعيين‌کننده بيروني چنين له‌کننده هستند که انگيزش‌گرهاي دروني به چيزي نمي‌ارزند، آيا هنوز امکان‌هايي براي آدمي باقي مانده است؟ بيشتر آثار اصلي‌ کافکا پس از مرگش چاپ شد، اما شناخت جهان وجودي و خيالي او طي سده بيستم تا امروز همواره در حال گسترش و تحول بوده است. ژرفناي رؤياهاي او، زبان نرم و خونسردش که ناسازه‌وار، نقاب ترس و طنزي جدي است، توانايي‌اش در بيان موقعيت شخصي آدمي در مقام بخشي يا نمادي از موقعيت اجتماعي و جهاني او، کافکا را به نويسنده و انديشمندي اگزيستانسياليست يا وجودي بدل مي‌کند که نبوغ و بصيرتش در نگريستن و تأمل ورزيدن در جهان پيرامون، خواندن و بازخواندن آثارش را حتا براي همين امروز گريزناپذير کرده است و انگار نه انگار که فرانتس کافکا مردي که اکنون در انتهاي گورستان يهودي‌هاي پراگ در برابر سنگي با کلماتي عبري آرميده، هشتاد سال است که خويش را به مرگ واگذاشته است. امروز سوم ژوئن است: هشتادمين سالروز مرگ فرانتس کافکا، يکي از بزرگ‌ترين نويسندگان سده بيستم. کافکا در ايران، نويسنده‌اي شناخته‌شده است و علاوه بر آثار اصلي‌اش مانند محاکمه، مسخ و قصر، مقالات و کتاب‌هايي نيز درباره وي ترجمه و تأليف شده است. صادق هدايت، نويسنده نامدار ايراني بود که براي نخستين بار کافکا را به ايرانيان شناساند. راديو فردا مروري دارد بر زندگي و آثار كافكا.
XS
SM
MD
LG