لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۴۲

چرا «مادر بودن» مقدس و با انتظارِ ازخودگذشتگی همراه است؟


«بهشت زیر پای مادران است»؛ جمله‌ای که به مادر تقدس می‌بخشد. آیا مقدس دانستن نقش مادری امتیازی است که جامعه و خانواده و فرهنگ و ادیان به زنان داده‌اند یا حدی است که برای آنها مشخص کرده‌اند؟

ژولیا کریستوا، نویسنده و فیلسوف فرانسوی- بلغار تعبیر جالبی دارد؛ او که خود را خواهان یک «گفتمان مادری نو» معرفی می‌کند از تفاوتی که جامعه میان «بدن مادرانه» و «بدن زنانه قائل» است سخن می‌گوید. بدن زنانه عمدتاً با مفاهیمی مثل گناه و شرم و سکس و پوشش همراه شده، و بدن مادرانه با عبور از خود، فداکاری و خلاصه شدن در تولید مثل.

پرسش اینجاست که آیا آنچه از آن با عنوان عاطفه مادری یاد می‌کنیم الزاماً باید با کلیشه‌هایی مثل ایثار و فداکاری مادرانه همراه باشد؟ آیا مردان نمی‌توانند عاطفه مادری داشته باشند؟ آیا مادری امری است در انحصار زنان؟

این هفته در تابو میزبان آسیه امینی، فعال حقوق زنان و دکتر فوژان زینی، روان‌درمان‌گر و مشاور خانواده خواهیم بود.

چرا «مادر بودن» مقدس و با انتظارِ ازخودگذشتگی همراه است؟
please wait

No media source currently available

0:00 0:24:59 0:00
لینک مستقیم

برنامه این هفته را با خانم دکتر زینی آغاز می‌کنم. مقام مادر، جایگاه مقدس مادر، این چیزی است که در جامعه ایرانی در همه سطوح زیاد شنیده‌ایم و می‌شنویم. کسانی معتقدند «بهشت زیر پای مادران است» و اساساً تقدیس جایگاه مادر نوعی محدود کردن زن صرفاً به مادرانگی و نقش مادری است. زن در این جایگاه مقدس است و بهتر است در همین جایگاه بماند. شما در این باره چه فکر می‌کنید؟

فوژان زینی: بدن زن وسیله‌ای است که قاعدتاً نسل بعدی را دارد در وجود خودش دارد می‌پروراند و به وجود می‌آورد و بعد از اینکه به وجود آورد، نسبت به فرهنگ‌های مختلف، جایگاهی که یک مادر و یک زن انتخاب می‌کند آنجاست که نقش یک مادر و رُلی که در تربیت نسل بعدی دارد خیلی خیلی مهم می‌شود. ارزشی که قاعدتاً دارد به این مسئله گذاشته می‌شود یا اینکه می‌گویند «بهشت زیر پای مادران است» به نظر من خیلی زیباست.

هنوز که هنوز است در اجتماع‌های بزرگتر دنیا رُل مادر بیشتر گذاشته شده که مخصوصاً در سال‌های اول زندگی یک انسان که مهم‌ترین زمان است که شخصیت او ساخته می‌شود، در کنار مادر باشد. آنجاست که به نظر من مسئولیتی که روی شانه مادر می‌افتد قاعدتاً بیشتر خواهد بود. کلاً در جوامعی که پدرسالاری یا مردسالاری است مشخصاً می‌شود نگاه کرد و دید که این را دارند استفاده می‌کنند برای اینکه جایگاه زن را به او نشان بدهند یا اینکه یکی از جایگاه‌هایی که زن دارد را حداقل به آن ارزش بدهند در حالی که به جایگاه‌های دیگری که یک زن می‌تواند داشته باشد الزاماً آن ارزش را ندهند.

به نظر می‌آید که یک جا هست که بالاخره دارد این ارزش داده می‌شود؟ ‌آیا این ارزش تنها دارد داده می‌شود که آن زن سرکوب شود؟ من این طوری نگاه نمی‌کنم. حداقل من فضای فمینیستی را از جایگاه جنگ نگاه نمی‌کنم. می‌گویم ممنونم از اینکه در یک جایگاه دارید لطف می‌کنید و این ارزش را می‌دهید و حالا تازه می‌خواهیم برویم و برای قسمت‌های دیگر هم ارزش قائل شویم که به هر رُلی که یک زن دارد بازی می‌کند ارزش داده شود. مادر بودن یک رُل است. حالا اگر که در یک زمانی این رُل را دارند بالا می‌برند به نظر من احتیاج ندارد که ما آن را پایین بیاوریم. قرار است آن را بالا نگه داریم و تازه برویم بقیه رُل‌های خودمان را هم در بربگیریم و ارزش‌اش را انتخاب کنیم.

بسیار خوب خانم امینی نظر خانم دکتر زینی را شنیدید. ایشان می‌گویند در جامعه مردسالار حالا همین که نقش مادری زنان تقدیس می‌شود جای سپاسگزاری دارد. می‌خواهم بدانم شما در این مورد چه فکر می‌کنید؟

آسیه امینی: ببینید از نظر من وقتی که ما از مادرانگی و بعد نقش مادر حرف می‌زنیم درواقع دو جنبه را داریم با هم مخلوط می‌کنیم؛ یک جنبه بیولوژیکی است که در واقع مرز مشترک بین انسان و حیوان است و چیزی است که مثلاً به هورمون‌های زنانگی یا مادینگی ربط دارد، به نقش والدی مادر ربط دارد یا به اتفاقی که در بدن و زیست او می‌افتد وقتی که موجودی را در خودش رشد می‌دهد، این موجود از او تغذیه می‌کند و بعد یک اتفاقات دیگری در درواقع طبیعت و نوع زیست او رخ می‌دهد.

نقش اجتماعی مادر است که ما اینجا داریم در موردش صحبت می‌کنیم. در واقع مسئولیت‌ها و انتظاراتی که ما در بُعد اجتماعی و از دید فرهنگی به آن می‌پردازیم. خب اینجاست که جای بحث هست. اینجاست که به نظر من مادرانگی را باید تابعی از مشخصه‌های فرهنگی و اجتماعی هر جامعه‌ای بدانیم. از نظر من نهاد خانواده مهم‌ترین کارکرد و وجودش یک دلیل سیاسی داشته.

از زمانی که بشر تصمیم عاقلانه می‌گیرد که زندگی اجتماعی داشته باشد به نهادهایی نیاز داشته که علاوه بر تنازع بقا و علاوه بر نقشی که به جمعیت می‌داده‌اند بتواند هنجارهای این جامعه را به نسل بعدی منتقل کند و برای همین کانون خانواده درواقع نقش مهم سیاسی اجتماعی پیدا می‌کند. این که ما فکر می‌کنیم چرا مادرانگی تقدیس می‌شود، درواقع پاسخ به این سؤال است که جامعه از مادر چه انتظاراتی دارد.

بنابراین با توجه به اینکه خانم دکتر زینی اشاره کردند به اینکه خب این نقشی که به مادر داده شده بد هم نیست و باید حفظ شود، خب من اینجا با این نظر مخالفم برای اینکه این جایگاه بر اساس انصاف و عدالت انسانی و جنسیتی به زن و مرد واگذار نشده. بنابراین این جایگاه را من جایگاه کاذبی می‌دانم. بنابراین ما نیاز به دلایل [شکل‌گیری] این جایگاه داریم.

خب خانم زینی، خانم امینی با شما مخالفت کردند و البته ایشان اشاره‌ای هم کردند به شباهت مادری بین انسان و حیوان و من از این می‌خواهم استفاده کنم و این پرسش را هم با شما مطرح کنم با توجه به تخصص‌تان که آیا مادری در انسان یک غریزه است؟ عده‌ای می‌گویند بارداری شاید غریزه باشد اما مادری غریزه نیست و مفهومی است برساخته جامعه.

زینی: ببینید از نظر غریزی و بیولوژیک مشخصا رُل زن و مرد از نظر [شیوه‌ای] که ساخته‌ شده‌اند و دی ان ای آنها ساخته شده متفاوت است در نتیجه هر کدام‌شان قرار است در کنار هم و با هم نه‌تنها نسل خودشان را جلو ببرند بلکه وظایف خودشان را نسبت به نسل خودشان انجام دهند. حالا بعضی از حیوانات را می‌بینید که مثل پنگوئن‌ها که وقتی تخم را به وجود می‌آورند قرار است هر دوشان آن تخم را نگه دارند تا اینکه باز شود و مدتی به آن رسیدگی کنند و بعد بروند.

بچه انسان تقریباً تا هفت سالگی احتیاج دارد و تمام تحقیقات روان‌درمانی و روان‌شناختی که شده نشان‌دهنده این است که بچه انسان نه تنها زمان به دنیا آمدنش به مادر نیاز دارد بلکه امید و ساختار روحی‌اش هم به وسیله وصل بودن به یک نفر که شخص اصلی زندگی‌ اوست ساخته می‌شود. برای رشد صحیح و سالم بچه انسان به طرف بزرگ شده این وصل بودن احساسی و فیزیکی به یک نفر مهم خیلی اساسی می‌شود. در نتیجه اگر همان شخصی که نه ماه [بچه] در شکمش بوده و باردار بوده بتواند این وظیفه را ادامه دهد، چقدر زیباست. یعنی اگر این اتفاق بیفتد بهترین نحو است و در کنار آن هم پدر بچه در کنارشان باشد.

من این تقدیس را در خیلی از ممالک اروپایی و غربی زیاد نمی‌شنوم. فقط در جاهای بخصوصی می‌شنوم. من با تقدیس آن‌قدر کار ندارم که با ارزش گذاشتن کار دارم. به نظر من آن جایگاه ارزش دارد و ما زنان چون می‌خواهیم در قسمت‌های دیگر هم ارزش‌مند بشویم، میاییم یک جایی هم که دارد ارزش داده می‌شود می‌گوییم نه نمی‌خواهیم چون بقیه را می‌خواهیم. من تنها حرفم این بود که نه این را می‌خواهیم و بقیه را هم می‌خواهیم.

ولی خانم زینی، نکته‌ای که خانم امینی مطرح کردند نکته مهمی است و آن این که باید دید این امر مقدس بر چه اساسی شکل گرفته؟ باید دید آیا چنین مفهومی مثلا بر اساس برابری میان زن و مرد در نهادی مثل خانواده و در جامعه شکل گرفته یا برعکس برای تثبیت نابرابری؟ اگر این دومی است بر چه اساس باید از آن استقبال کرد؟‌

زینی: ببینید زمانی که ما به انسان‌های اولیه نگاه می‌کنیم، نقش مردان این بوده که بروند شکار کنند و نقش زنان این بوده که دهکده و بچه‌ها را نگه دارند و کشاورزی کنند و مردان می‌رفتند شکار و برمی‌گشتند. در نتیجه نقش زن و مرد از نظر حق یکسان است ولی از نظر کار و باروری، و جایگاهی که قرار بوده داشته باشند متفاوت بوده در نتیجه وقتی که شما کلاً دارید نگاه می‌کنید می‌بینید این نقش برای زنان جامعه و نه‌تنها مادر بلکه زنان جامعه این بوده که یک جا بماند و بچه‌ها را بزرگ کند در حالی که مردان داشتند می‌رفتند شکار می‌کردند و دنیا‌گشتی‌شان را گسترش می‌دادند و وقتی که اقتصادی شد پول درمی‌آوردند و می‌آمدند.

امروزه و در عرض ۱۰۰ سال اخیر است که از نظر اقتصادی مسائل تغییر کرده و زنان دارند پا به پای مردان پیش می‌روند و حتی جلوتر می‌روند. اما حتی وقتی زن و مرد با هم داشتند می‌رفتند که کار کنند و اقتصاد جهان را بچرخانند باز چه کسی می‌ماند که بچه را نگه دارد؟ باز یا مادر زن یا مادر شوهر. یا حتی اگر اینها را در مهدکودک می‌گذاشتند باز اکثر کسانی که در آن فضا وعلم بودند، مادر بودند. در تمام فرهنگ‌ها وقتی که شما نگاه کنید می‌بینید که این قسمت به هر صورت بیشتر به طرف زنان رفته.

امینی: من با بخش عمده‌ای از سخنان خانم دکتر زینی موافق هستم. اما آن چیزی که به آن اشاره می‌شود چرایی این نقش مقدسی است که برای مادرانگی به کار برده می‌شود. احتمالاً این را شما باید بگویید خانم حیدری که چرا اساساً موضوعی مثل مادرانگی می‌آید موضوع برنامه‌ای مثل تابو می‌شود؟ در واقع آنجاست که ما با نقشی مواجه هستیم که در قبال آن نقش، نفی سایر نقش‌های یک واحد انسانی هست که جنسیتش مشخص شده و از پیش از تولد برایش نقشی در نظر گرفته می‌شود که اگر خارج از آن نقش عمل کند بسیاری از امکانات اجتماعی را از دست خواهد داد. اینجاست که ما با این نقش مشکل پیدا می‌کنیم.

نادیده گرفتن این تقابل بین مسئولیت‌ها و امکاناتی که جامعه قرار است به شما بدهد با این پیش‌فرض که این یک فیضی است که داری می‌بری پس حالش را ببر و از آن استفاده کن و نقدش نکن به نظر من چشم پوشیدن از واقعیت‌هایی است که محدودیت‌هایی را برای کل زنان به دنبال خواهد داشت.

انتظاری که از زن می‌رود انتظاری نیست که از پدر و نقش پدرانگی او می‌شود. انتظاری که از زن می‌رود بخشی از آن به بدن او و وظایف زنانه او هم می‌شود و برایش قانون نوشته می‌شود و برای آن قانون فرهنگ‌سازی و هنجارسازی می‌شود یعنی به همین راحتی نیست که ما بگوییم یک نقش تقدیس‌شده‌ای هست. برویم از آن لذت ببریم و نقدش هم نکنیم.

خانم زینی، خانم امینی بحث انتظارات را پیش کشیدند. انتظاراتی که بر مادری بار شده، انتظاراتی که به مفهوم مادری اضافه شده؛ چقدر این انتظارات بار روانی بر دوش زنان گذاشته؟ آیا همه مادران باید با مفاهیمی مثل گذشت و فداکاری و ایثار و از خود گذشتن،‌ مادرانگی‌شان همراه باشد و اگر نباشد فاقد عاطفه مادری شناخته شوند؟

زینی: این بار خیلی سنگین است و از همه جا برای یک مادر می‌آید. یعنی هم از طرف خودش، هم از طرف همسرش، ‌هم از طرف زنان و مردان و مادران دیگر، از طرف تلویزیون‌ها و رادیوهایی که می‌گویند یک مادر چطور باشد، [اینها] بار خیلی سنگینی روی دوش یک زن می‌گذارد که هم باید یک زمانی در زندگی‌اش مادر شود و هم اینکه باید به نحو عالی این کار را بکند و سرگذشت و نتیجه‌ای که فرزندانش در زندگی به وجود می‌آورند یک‌جوری همیشه روی دوش اوست. یعنی که اگر موفق شدند پس من کاری کردم که موفق شدند و اگر موفق نشدند پس من حتما مادر بدی بودم که موفق نشدند و اینها فقط یک حس است. حس بارداری به عنوان دی ان ای به وجود می‌آید. مادرانگی یک مهارت است غریزه نیست.

خب من از این موضوع بار عاطفی می‌خواهم برگردم به خانم امینی و این پرسش را مطرح کنم که آیا عاطفه مادری صرفاً با تولد یک فرزند تبلور پیدا می‌کند؟ و آیا صرفاً عاطفه‌ای است در انحصار زنان و مثلاً مردان نمی‌توانند عاطفه مادری داشته باشند؟ شما خودتان در این زمینه چه تجربه شخصی دارید؟

امینی: خیلی خوب است که تجربه شخصی را می‌پرسید فهیمه جان برای اینکه سؤال شما را که هم باید شامل ابعاد بیولوژیک وزیست‌شناسانه بشود و هم ابعاد روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه؛ فکر می‌کنم هیچ کس نمی‌تواند به این صورت پاسخ بدهد.

ببینید من فکر می‌کنم که روابط عاطفی که بین والد و فرزند وجود دارد تا حدی اگر همان طور که خانم دکتر زینی هم گفتند ثابت شده که تا هفت سالگی ثابت شده که حالا یا در بچه اعتماد به نفس ایجاد می‌کند یا نیازهای اولیه‌اش را پاسخ می‌دهد یا احساس امنیت می‌دهد و اگر این را بپذیریم که بهترین فرد برای این رابطه می‌تواند مادر باشد، بخشی از این تعریف ما باز هم تابع آموزها و هنجارهای اجتماعی است که در جوامع به طور تاریخی به ارث برده‌ایم.

اگر به مواردی مثل والدِ دو پدر یا دو مادر یا تقسیم منصفانه‌تر وظایف پدرانگی و مادرانگی رجوع بکنیم می‌بینیم که اتفاقاً نتایجش خیلی هم نتایج منصفانه‌تر و انسانی‌تری بوده و تفاوت معناداری هم با اینکه حالا یک والدی به اسم مادر تمام زندگی‌اش را به اسم فداکاری یا مادرانگی یا هر چیز دیگری مصروف یک یا چند فرزند بکند ندارد.

من وقتی که فرزندم به دنیا آمده بود معلمی داشتم که استاد نقد ادبی من بودند، خانم آسیه جوادی. یکی از چیزهایی که به من گفتند این بود که تو داری به یک آدمی زندگی می‌دهی قرار نیست که آن زندگی تو را آن‌قدر تغییر بدهد که دیگر تو، تو نباشی.

بعد از ۱۵ سال من این داستان را برای فرزند خودم تعریف کردم که من به خاطر بچه‌دار شدن خیلی اوقات عذاب وجدان داشتم به دلیل اینکه زیاد سفر می‌رفتم و کار می‌کردم اما همیشه این پیشنهاد معلمم آویزه گوشم بود و دختر من در ۱۵ سالگی به من می‌گفت که چقدر خوشحالم که تو چنین معلمی داشتی.

یعنی می‌خواهم بگویم که بخشی از آنچه که ما از اطراف‌مان می‌آموزیم یا به‌طور تاریخی آن را پذیرفته‌ایم این است که به ما احساس عذاب وجدان می‌دهد اگر ما همان آدمی باشیم که باید باشیم یا قبل از مادرانگی بودیم. چقدر از این برای زنان ما امکان‌پذیر است؟ چرا مردان نباید از لذت رابطه عاطفی با فرزندشان برخوردار باشند؟ آنچنان که ما می‌بینیم که یک مرد نروژی یا سوئدی یا دانمارکی به فرزندش شیر می‌دهد. او را عوض می‌کند. مراقبت می‌کند و از این نظر واقعا تفاوتی وجود ندارد.

خانم دکتر زینی با این صحبت‌هایی که تا به حال کردیم این پرسش را هم جا دارد که بپرسم از شما که آیا این که بخصوص در جامعه ایرانی گفته می‌شود که «یک زن کامل نمی‌شود یا کمال خودش را به عنوان یک زن درک نمی‌کند اگر که مادر نشود» آیا این جمله با توجه به تخصص شما و از نظر شما می‌تواند درست باشد؟

زینی: من فکر نمی‌کنم که یک زن یا یک مرد اگر که تصمیم بگیرد فرزندی نداشته باشد، کمال خودش را نمی‌تواند تجربه کند. مشخصاً چون دنیا دارد به آن طرف می‌رود و قاعدتاً دی ای ان او می‌گوید که باید نسل آینده را به وجود بیاورد؛ اگر تصمیم بر این بشود که نباید این کار را بکند یا نتواند این کار را بکند، مشخصاً یک سوگواری روانی و روحی برای مدتی خواهد داشت که خیلی طبیعی است چون تجربه‌ای است که اطرافیان دارند و شما تصمیم گرفته‌اید یا نتوانسته‌اید که انجام دهید. من خودم تصمیم گرفتم که بچه‌دار نشوم به خاطر اینکه برای من مهم بود که اگر مسئولیتی را به عنوان مادر قبول می‌کنم بتوانم بهترین شرایط را به وجود بیاورم.

من خودم از خانواده‌ای آمد‌ه‌ام که پدر و مادرم پنج‌سالم بود که جدا شده‌اند و با یک مادر تنها بزرگ شدم در نتیجه می‌دانم که چه مادر تنها و چه پدر تنها، هر کسی که دارد به تنهایی یک فرزند را در هر جامعه‌ای بزرگ می‌کند؛ نه برای خودش این مسئولیت راحت است و نه برای آن فرزند. فکر نمی‌کنم که زنانگی‌ام را تجربه نکرده‌ام.

من هر روز زنانگی‌ام را به نحو احسن و کامل دارم تجربه می‌کنم. این سوگواری را هر دو حمل می‌کنند، هم مرد و هم زن ولی سنینی که وارد آن می‌شوند متفاوت است. ساعت بیولوژیک زنان زمان بخصوصی دارد و در نتیجه یواش یواس سیستم بیولوژیک زن شروع می‌کند به درخواست داشتن که من هرچه زودتر باید بروم یارم را پیدا کنم و این کاری را که تمام حیوانات انجام داده‌‌اند؛ من‌جمله حیوانِ من، انجام دهم.

در نتیجه زمانی که مغز و روحیه و منطق من به من می‌گوید به خاطر یک سری دلایل حاضر نیستم کاری را که سیستمِ من به من می‌گوید انجام بده انجام دهم؛ یک تضادی بین بیولوژی و روان‌شناسی من دارد به وجود می‌آید. اگر که ساختار روان‌شناختی من دارد غلبه می‌کند در آن زمان یک سوگواری بخصوصی برای تجربه‌ای که بقیه دارند و من انتخاب کرده‌ام که نداشته باشم به هر حال وجود دارد.

نداشتن یک تجربه‌ای در تمام عمر و شما همیشه این را تجربه می‌کنید. مثلا حالا که سن من بیشتر شده حالا بچه‌های دوستانم بزرگ شده‌اند و دارند عروسی می‌کنند و نوه‌دار می‌شوند،‌ باز این تجربه‌ای است که من نخواهم داشت. وقتی بیمه می‌خرم یا دارم زندگی‌ام را درست می‌کنم یا خانه می‌خرم خب هر کسی می‌گوید اینها می‌رود برای بازماند‌گانم ولی من با خودم می‌گویم من که بازمانده‌ای ندارم پس اینها حالا کجا باید بروند؟ مسیری را که بقیه رفته‌اند و آن تجربیات را ندارم. حالا مسیر خودم را پیدا می‌کنم.

عین همین را شما در مردان هم می‌بینید ولی یک‌ذره در سن بالاتر. مثلاً مردان دیگر به ۶۰-۶۵ که می‌رسند به دفتر من می‌آیند و کسانی که انتخاب کرده‌اند بچه نداشته باشند در همین مدل سوگواری می‌روند. خودت تمام می‌شوی بعد از مرگت. مگر اینکه حالا کتاب بنویسی یا کار دیگری برای کل جامعه بکنی.

امینی: یک مستند خانم شیرین برق‌نورد ساخته بودند چند سال پیش اگر اشتباه نکنم اسمش «۲۱ روز» بود. پیشنهاد می‌کنم دوستانی که شنونده این برنامه هستند اگر دسترسی دارند این فیلم را ببینند. این فیلم دقیقاً موضوع انسان‌هایی هست که خودخواسته تصمیم می‌گیرند که بچه‌دار نشوند و ایشان به‌سراغ زوج‌های مختلف می‌رود که فلسفه‌شان را بشناساند که چرا تصمیم گرفتند که بچه‌دار نشوند.

خانم امینی شما هم درباره این احساس سوگواری که خانم زینی از آن صحبت کردند شاید نظر کوتاهی داشته باشید و پرسش آخر این برنامه رو با شما مطرح می‌کنم فکر می‌کنید در جهان امروز که انواع روش‌های خارج از رحم یا خرید تخمک و مراجعه به بانک اسپرم و از این دست برای تولید بچه رو به گسترش است آیا فکر می‌کنید که همچنان همان گفتمان مقدس مادری در مفهومی که از آن سخن گفته شد حفظ خواهد شد؟

امینی: یک سری از اتفاق‌ها را من محصول جامعه مدرن می‌دانم. یعنی این وسواس فکری که نتیجه فکر کردن و انتخاب‌گری ماست شاید در همین احساس که خانم دکتر زینی به‌زیبایی با «سوگواری» توصیف کردند نقش داشته باشد اما در عین حال همین جامعه مدرن به نظر من پاسخ‌هایی را هم کنارش گذاشته یعنی اینکه اگر بخش عمده‌ای از این [احساس] مادرانگی یا پدرانگی به دلیل مراقبت کردن، نگهداری کردن، پاسداری کردن و بخشیدن است؛ بخشیدن بخشی از زندگی، بخشیدن عاطفه و ثروت...

خب این نقش را اتفاقا شما به‌راحتی در جامعه می‌توانید به دست بیاورید، نه فقط از طریق نوشتن یا هنر یا کارهای دیگر. فرزندخواندگی به نظر من بخش عمده‌ای از آن سوگواری را از بین می‌برد. من فکر می‌کنم اتفاق مهمی که باید بیفتد توزیع نقشی که ما از مادرانگی انتظار داریم بین واحدهای دیگر اجتماعی است یعنی اینکه شما رابطه عاطفی بین والد و فرزند را حفظ می‌کنید و بخش عمده دیگری از آموزش‌ها یا انتقال تجربه‌ها یا چیزهای دیگر را به واحدهای دیگر اجتماعی واگذار می‌کنید؛ از آموزش و پرورشی که بتوانید به آن اعتماد کنید گرفته تا پدر تا حتی پدربزرگ و مادربزرگ و کسان دیگر.

شما نسبت به مادربزرگ‌هاتان یا نسل‌های پیش وظایف بیشتری دارید و این ایجاب می‌کند که تعریف‌های جدیدتری هم از مادرانگی و حتی فرزند بودن و از پدرانگی و انتظاری که ما از واحد سنتی خانواده داریم داشته باشیم. تعریف‌هایی که با زندگی ما جور باشد. در حال حاضر در جامعه ایران به نظر من مشکل بزرگ ما این است که انتظارات سنتی که ما از خانواده داریم با انتظاراتی که افراد از خودشان و از نیازهاشان در جامعه ایران دارند تطابق ندارد.

سپاسگزارم دکتر فوژان زینی و آسیه امینی.

تابو

تابو؛ مجموعه برنامه جدیدی است از رادیوفردا. در تابو هر هفته فهیمه خضر حیدری، با دو‌ مهمان برنامه درباره موضوعاتی که اغلب کمتر درباره‌شان بحث و گفت‌وگو کرده‌ایم، به مناظره می‌نشیند. موضوعاتی که گاه حتی ممکن است از طرح کردن‌شان هراس داشته باشیم.
تابو را هر هفته پنج‌شنبه‌ها ساعت هفت‌ونیم بعدازظهر به وقت ایران از رادیوفردا بشنوید.

XS
SM
MD
LG