«بسیج» و «بسیجی»؛ مناظره‌ای بی رودربایستی

هفته اول آذرماه در ايران، «هفته بسيج» نام‌گذاری شده است. خبرها از ايران حکايت از مانور گسترده بسيجيان در شهرهای مختلف دارد و هدف از اجرای اين مانور هم «تامين امنيت» عنوان شده است.


برنامه اين هفته «نگاه تازه» از دريچه تازه‌ای مروری می‌کند بر نقش، تعريف و علت تشکيل بسیج و نیز نظر افکار عمومی در مورد آن.


در تازه‌ترین برنامه «نگاه تازه» نقش طراحی شده برای بسيج مانند «امر به معروف و نهی از منکر» و شرکت در اجرای آنچه مقام‌های ایرانی طرح مبارزه با «بدحجابی» می نامند مد نظر قرار نگرفته است.


پرسش دیگری که در این برنامه مطرح می‌شود، این است که آیا بسيج می‌تواند تعريف کارکردی متفاوت‌تری داشته باشد؟


چه شد که بسيج يک‌باره از میان مردم به خیابان‌ها و ايست های بازرسی راه پيدا کرد؟ و چه شد که این موضوع تکدر خاطر شمار چشم‌گیری از شهروندان را همراه داشت؟


در «نگاه تازه»، دو جوان ایران، که يکی از آنان - آقای موحد - در گذشته عضو نيروی مقاومت بسيج بوده و امروز از اين پيکره جدا شده است و ديگری - آقای « مجيدی » - هنوز هم در بسيج فعاليت دارد، با یکدیگر مناظره می‌کنند؛ هر دوی آنان معتقد به نظام جمهوری اسلامی هستند اما نگاه کاملا متفاوتی نسبت به نقش کارکردی بسيج دارند.



راديو فردا: واژه « بسيچ» که از پیچ و خم ۳۰ سال تاریخ جمهوری اسلامی ایران به گوش شما می‌رسد، بيانگر چه تصويری است؟


مجيدی: « بسم الله الرحمن الرحيم ، انه خير ناصر و معين » ، با عرض تبريک خدمت همه هم‌وطنان عزيز به خصوص بسيجيان اين مرز و بوم، اين هفته را به همه آنان تبريک و تهنيت عرض می کنم.


شما که می‌فرماييد با کلمه بسيج چه تعريفی در ذهنتان تداعی می شود، بايد بپرسم منظورتان کلمه «بسيج» است يا «بسييجی»؟


چون «بسيج» يک عنوان بسيار مقدس است. ما در مفاهيم و عناوين مشکلی نداريم، اينها دست‌آوردهای انقلاب هستند که بايستی حفظ بشوند. اما وقتی بخواهيم تحت لوای اين عنوان « هر کاری که دوست داريم » انجام بدهيم آن وقت است که انتقادات شخص من [هم] شامل آنها می‌شود و نه عنوان بسيج.


رادیو فردا: می شود این تعبير مقدسی که می گوييد را بيشتر توضيح دهيد؟


بله، بسيج حکايت عشق است. يک عشق مقدس ، دست‌آوردی که سال‌ها برای به دست آوردنش زحمت کشيديم، خون داديم و حتی آزادی، امنيت و استقلالی که امروز داريم مرهون اين عنوان است.

رادیو فردا: و اين عنوان هدفش چيست ؟


همان هدفی که اسلام دارد؛ امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح جامعه. هدف از قيام امام حسين هم همين بود اما نسل امروز با نام بسيج به ياد مسجد محل و يا دوستان قديمی می‌افتد.


رادیو فردا: آقای موحد نظرشما در مورد بسيج چيست؟


موحد: « هم‌دلی از هم‌زبانی خوش‌تر است»: اين چيزی است که اگر هنوز هم به عنوان اصلی بسيج اطلاق شود مناقشه برانگيز نيست و همه هم می‌پذيرند.


رادیو فردا: خوب فکر می کنيد کجای عمل‌کرد گروهی که هدفشان هم‌دلی و هم‌زبانی بوده، چنين تصوير اشتباهی به مردم می‌دهد؟


موحد: نکته اينجاست که بسيج زمانی تشکيل شد که هدفش دفاع از کيان نظام جمهوری اسلامی بود.


الان هم هر زمانی که بسيج در خدمت مردم و کشور ايران هم‌کاری کند حساسيت برانگيز نيست.


با هم‌کاری اين نيرو با سازمان بهداشت جهانی برای ريشه کنی فلج اطفال ، بسيج توانست به عنوان يک نيروی خودجوش مردمی اين طرح را کاملا سامان‌دهی کند.
ايراد قطعا به نوع نگرشی است، که ممکن است برخی از سردمداران [ایران] به عمل‌کرد بسيج داشته باشند. اين نگرانی وجود دارد که [هر] وقتی که بخواهند از اين گروه برای منافع شخصی يا سياسی استفاده کنند.


  • «ما در بسيج پيامبر تکثير می‌کنيم؟»
  • «نه، پيامبر تکثير نمی‌کنيم بلکه وظيفه ای را که به عنوان يک مسلمان به دوشمان گذاشته شده تکثير می‌کنيم.»
شما چه فکر می کنید؟ فکر می‌کنيد وجود يک نيروی ديگر، غير از پليس برای ايجاد امنيت در شهرها لازم است، يا آنکه باعث تداخل وظايف و سردرگمی شهروندان می شود؟

مجیدی:


بيشتر بسيجيان را جوانان تشکيل می دهند. مخاطب آنان هم در تذکراتی که داده می شود جوانان هستند. بسیجی‌ها در دادن تذکر بايد ملاحظه سن و سال جوانان را بکنند. مگر در قرآن نيامده است که « مردم را به خوبی دعوت می‌کنيد در حالی که خود را فراموش کرده ايد؟» متاسفانه من خودم سالهاست که در بسيج ...



موحد: ببخشيد ، خواهش می کنم همه چيز را به اسلام ربط ندهيد و گره نزنيد ، آنچه را که ما از اسلام به عنوان ساختار نظام حکومتی پياده می کنيم به هم گره نزنيد، بگوييد رويکرد فعلی سياستگذاران کشور درست است يا نه؟


مجيدی: اتفاقا سوالی که من از اول مصاحبه پرسيدم همين بود که مورد نظرشان بسيج است يا بسيجی؟


موحد: حقيقت بسيج چيست؟


مجيدی: حقيقت بسيج همان وظيفه پيامبری است، يکی از وظايف پيامبران بسيج بود.

موحد: ما در بسيج پيامبر تکثير می‌کنيم ؟


مجيدی: نه، پيامبر تکثير نمی‌کنيم بلکه وظيفه ای را که به عنوان يک مسلمان به دوشمان گذاشته شده تکثير می‌کنيم.


موحد: من از شما يک سوال دارم «بسيجی که می تواند دوست مردم باشد»، بايستی در اختيار پليس امنيت يا پليس کشور باشد؟


مجيدی: بخشی از بسيج است که مربوط به امور خاصی هم می‌شود همان‌طور که در سوره مبارکه آل عمران آمده است که خداوند تبارک و تعالی فرموده بايد گروهی باشند که امر به معروف و نهی از منکر کنند.


موحد: يعنی از نظر شما تنها جايگاه بسيج امر به معروف و نهی از منکر است؟


مجيدی: يکی از جايگاه‌هايش و البته مهم‌ترين جاي‌گاهش بله.


موحد: اگر اين طور است که ما بايد برای نماز يک ارتش ۲۰ ميليونی داشته باشيم برای روزه يک ارتش ۲۰ ميليونی داشته باشيم و برای حج و انجام تمام فرايض ارتش داشته باشيم!


« بسيجی سال ۵۸ با بسيجی سال ۶۸ با بسيجی سال ۷۸ يکی است؟ »

مجيدی: در طول هشت سال دفاع مقدس تمام مملکت ما درگير اصل دفاع بود از دختر کوچکی که بازی می کرد تا پيرزن فرتوتی که در خانه بود.


موحد: به اين خاطر بود که همه به اين باور رسيده بودند. اما الان که ما رسانه ملی داريم، سازمان تبليغات اسلامی داريم، حوزه علميه داريم، حتما بايد مامور بالای سر مردم باشد تا فريضه امر به معروف را انجام دهد؟

مجيدی: بسيجی سال ۵۸ با بسيجی سال ۶۸ با بسيجی سال ۷۸ يکی است؟ زمانی بود که «خاک بسيج توتيای چشم مردم بود»، الان تا اسم بسيج و بسيجی برده می‌شود، مردم می‌گويند « برو بابا بسيجی !» و اين نشان می‌دهد که آن عنوان و مفهوم امروز به خاطر برخی مصاديق خراب شده است.


موحد: زمانی که شما قوه قهريه داريد و مجموعه‌ای به عنوان قوه قضاييه وظيفه پی‌گيری و بررسی وقوع جرم را دارد به نظر شما صلاح هست که از يک نيروی مردمی و خودجوش برای رويارويی برای خود مردم و مجرمين استفاده شود؟


مجيدی: چون زبان هم‌ديگر را بهتر درک می‌کنند به نظر من عمل‌کردشان می‌تواند بهتر باشد.


موحد: چرا ما اصل و بدنه را رها می کنيم و می‌چسبيم به شاخ و برگ؟


مجيدی: کجا ما اصل و بدنه را رها کرده‌ايم؟



«يعنی ما بسيج را بکشانيم ببريم توی روستاها؟» - «چه ایرادی دارد؟»



موحد: منظور من همين است، بسيج می‌تواند در خدمت مردم ايران باشد نه اينکه روياروی مردم کشور قرار بگيرد.


مجيدی: يعنی شما بسيج را فقط وقتی ضروری می‌بيند که زمان جهاد سازندگی باشد؟


موحد: بله هر چه مربوط به سازندگی باشد، جهاد سازندگی [یا مثلا] جهاد سواد آموزی.

مجيدی: يعنی ما بسيج را بکشانيم ببريم توی روستاها و لب مرزها؟


موحد: چه ايرادی دارد؟


مجيدی: چه تعداد از مردم در روستاهها و لب مرزها زندگی می‌کنند؟


موحد: حتما همه بايد عمل‌کرد بسيج را ببينند؟ حتما بايد کار تبليغی کنيم و عمل‌کرد بسيج را بيلبورد کنيم؟


مجيدی: منظور من اين است که نمی‌شود بسيج را به اين قبيل کارها محدود کرد. به نظر شما الان نگاه مردم به بسيج چيست؟


موحد: شاخه‌ای از يک گروه نظامی که به فرمان يا سرخود کاری را از پيش می‌برد که در رويارويی با آن‌هاست. در حالی که چهره ديگری از بسيج وجود دارد و آن، چهره همراه مردم است که می‌تواند در سختی و خوشی کنار آنان باشد.


رادیو فردا: حالا به نظر شما مردم چه تعريفی از بسيج دارند؟



  • «امروز به نظر شما کارکرد بسيج چيست؟»
  • «همان که در گذشته بوده، اگر هم وظيفه‌ای دارد، نبايد وظيفه دينی خود را جوری پياده و اجرا کند که مردم فحش بدهند.»

مجيدی: در تهران که من زندگی می‌کنم، کسانی که به ما برای عضويت مراجعه می‌کنند حرفشان اين است که « فتوکپی شناسنامه بدهيم، دو قطعه عکس بدهيم، کارتمان را بگيريم تا فردا بتوانيم تحصيلاتمان را ادامه بدهيم، کار پيدا کنيم، در دانشگاه سهميه بگيريم و به درد سربازيمان بخورد!» بعد هم هر طور که دلمان خواست زندگی کنيم، زورمان زياد است، بی‌سيم و گاز به ما می‌دهند ، هيچ‌کس هم نباشد که حرفی بزند.


موحد: «جانا سخن از زبان ما می‌گويی.»


مجيدی: اين تعريفی است که در همين تهران از بسيجی وجود دارد و دليلش هم اين است که روی فرهنگ واقعی بسيجی کار نشده است.


موحد: چه کسی بايد [روی فرهنگ واقعی بسیج] کار کند؟


مجيدی: ببينيد زمانی که من به ايست بازرسی می‌رفتم با اين شرط می‌رفتم که نروم به هيچ ماشينی تذکر بدهم، تمام حواسم جمع بود مبادا يک بسيجی به کسی حرف تندی بزند، مراقب بودم که «شب به خير» از زبانشان نيافتد. دغدغه من اين بود که بسيجی نگويد « آقا تو بيا اينجا» بلکه بگويد « تشريف بياوريد لطفا »، دغدغه من اين بود که وقتی مردم از ايست بازرسی رد می‌شوند فحش ندهند.


موحد: امروز به نظر شما کارکرد بسيج چيست؟


مجيدی: همان که در گذشته بوده ، اگر هم وظيفه‌ای دارد، نبايد وظيفه دينی خود را جوری پياده و اجرا کند که مردم فحش بدهند.


موحد: يعنی به نظر شما دستگاه مبلغ دين آن‌قدر ضعيف است، که نيازمند تعدادی جوان بی‌تجربه است؟


مجيدی: نه، جوان بی‌تجربه را نبايد بيرون فرستاد.


موحد: ببينيد من دارم انتقاد می‌کنم ، شما هم داريد انتقاد می‌کنيد؛ با اين تفاوت که من از خارج از اين مجموعه و بدنه بسيج انتقاد می‌کنم و شما از درون آن، به نظر شما ايراد از کجاست؟


مجيدی: ايراد از اينجا است که چون بسيجيان تحت نظر يک مقام بالاتر عمل می‌کنند آن مقام بالاتر فرهنگ سازی لازم را [خودش] در خودش ايجاد نمی کند.


« خود ما که بسيجی هستيم هم نگرانيم، که مبادا ديدی که سال آينده نسبت به بسيجی وجود دارد نسبت به گذشته بدتر شود...»

راديو فردا: بازگشت نيروهای بسيجی به سطح خيابان‌ها را شما در رده کارهای فرهنگی قرار می‌دهيد؟


مجيدی: اگر برخورد فيزيکی نباشد می‌تواند کار فرهنگی باشد، دشمن بايد بفهمد که يک عده مردم خودجوش هر جا که لازم باشد در صحنه حضور دارند.


راديو فردا: می‌توانيد توضيح بدهيد که منظورتان از صحنه کجاست؟


مجيدی: هر جا که لازم باشد که منافق درونی و دشمن خارجی دلش بلرزد.


راديو فردا: اما از متن اس‌.ام.‌اس‌هايی که مردم برای ما می‌فرستند يا پيام‌هايی که روی پيام‌گير ما می‌گذارند به نظر می‌رسد که بيشتر اين دل مردم است که می‌لرزد تا دل دشمن؟


مجيدی: (با خنده) نه ، دل مردم اگر می‌لرزد از ترس برخوردهای ناشايست احتمالی است. خود ما که بسيجی هستيم هم نگرانيم، که مبادا ديدی که سال آينده نسبت به بسيجی وجود دارد نسبت به گذشته بدتر شود.


حتما در گذشته حرکتی انجام شده است که مردم می‌ترسند و دائم نگرانند که « ای وای نکند بسيجيان باز هم بريزند توی خيابانها».


موحد: هيچ‌گاه در يک نظام، کسی یا گروهی اجازه ندارد که به صورت سرخود و بر خلاف قانون عليه بخش ديگری از جامعه وارد عمل بشود. شما بايد قانونتان را تغيير بدهيد، ما نيروی انتظامی داريم، قوه قضاييه داريم، دستگاه قانونگذاری داريم.


مجيدی: اين قوانين را چه کسی بايد اجرا کند؟


موحد: شما که خودتان در ايست بازرسی بوده ايد اگر يک بسيجی با يک شهروند برخورد ناشايست کند، با توجه به اين که بسيجی لباس فرم ندارد و به قول شما خودجوش است، در آن صورت آن شهروند باید به چه مرجعی برای شکايت مراجعه کند؟


مجيدی: می‌تواند به حراست يا بازرسی همان ایست بازرسی يا ناحيه شکايت کند. همان‌طور که خود آن‌ها هم اگر بفهمند قطعا برخورد می‌کنند.


موحد: شما متاسفانه سخنگوی مناسبی برای بسيج اين مملکت نيستيد ، به نظر من اساسا از اين بسيج بيرون بياييد بهتر است.


***


ديدگاه يک جامعه شناس در مورد تغيير کاربری بسيج


دکتر رسول نفيسی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه «استریر» در امريکا که در مورد فعاليت‌های گروه‌های اجتماعی در ايران پژوهش‌هايی انجام داده و برای انجام این پژوهش به ايران هم سفر کرده است تا از نزديک با مسائل آشنا شود، به پرسش‌های رادیو فردا پاسخ می‌دهد.


راديو فردا: به نظر شما بسيج چرا به وجود آمد و از نظر جامعه شناسی چرا در کاربری آن تغییراتی رخ داد؟


بسيج تا حد زيادی دگرگون شده و تبديل به يک نيروی سياسی شده است که در مقابله با تظاهرات نيروها واعتراضات شهری قد علم می‌کند.
اين نيرو در گسترش يک وضعيت نظامی – امنيتی به تمام ادارات ، کارخانه‌ها، دانشگاه‌ها و سازمان‌های مختلف نقش موثر دارد.
به نظر می‌رسد، که حتی در ارتباط با برخی از فعاليت‌های خارج از کشور نيز عمل می‌کند.


منظور شما اين است که آيت الله خمينی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در مورد بسيج تعريف ديگری داشت و بسيج راه ديگری رفت؟


تصور نمی‌کنم که آيت الله خمينی هم تصور درستی از « آنچه که بسيج بايد باشد» داشت. نظری که وجود داشت تصوير روشنی نبود. کلا دستور اسلامی صادر شد و از دل اين دستور بسيج و حتی سپاه تشکيل شد.


خود بسيجيان بر اين باورند که اين نيرو يک نيروی خودجوش مردمی است. اما از سويی وقتی به چارت سازمانی آن نگاهی می‌اندازيم، می‌بينيم که بسيج در اصل زير مجموعه سپاه پاسداران است، نظر شما چيست؟


دقيقا، در زمان جنگ بسيج خودجوش بود، اما الان کاملا سازمان‌يافته است و يکی از نيروهای عمده سپاه پاسداران به شمار می‌رود.
حتی اخيرا هم تصميم گرفته شده است که به اسلحه سنگين مجهز شود. شايد اين نظريه درست نباشد؛ به اين دليل که هنوز هم در خود بدنه بسيج دو نظريه عمده و متفاوت وجود دارد. عده ای بر اين اعتقادند که بسيج يک نيروی مذهبی، مردمی و خودجوش است، اما نظريه ديگری وجود دارد، که بسيج يک نيروی امنيتی و نظامی است و بسياری از جوانان پر شر و شور به اين قسمت از «نظام کنترل» توجه می‌کنند که در سطح شهر بگردند و به خانمها تذکر بدهند. بنا بر اين وضعيت يک‌دستی بر بسيج حاکم نيست.


عده‌ای به اين اعتقاد دارند که بسيج هنوز هم می تواند نقش واقعيش را ايفا کند البته نه چيزی که امروز وجود دارد.


نظر آيت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، از روز اول که به رهبری برگزيده شد بر اين بود که بسيج به همين شکل فعلی يعنی به عنوان يک نيروی امنيت، نظامی و انتظامی حضور داشته باشد و فرهنگ سياسی جمهوری اسلامی را گسترش دهد.


البته ايده آل اين است که بسيج در ايران بتواند به شکل کارکردی که «گارد ملی» که در آمريکا دارد -و از افراد غير نظامی تشکيل شده است- در زمان وقوع سيل و آتش سوزی و حوادث غير مترقبه ، فعال شود و در جنگ هم البته در صورت کمبود نيرو شرکت کنند.


البته «گارد ملی» آمريکا هم ممکن است بخش انتظامی داشته باشد، اما اين نقش انتظامی بسيار کم‌رنگ تر از نقش « کمک رسانی» است و اين ايده‌آلی است که می‌شود برای بسيج در نظر گرفت.


اين ايراد وجود دارد که بسيج يک‌بار ديگر به سطح خيابان‌های تهران برگردد ، امری که برای بخشی از جامعه ايران دل‌پذير نيست، اين موضوع را شما چگونه ارزيابی می‌کنيد؟


اگر کارنامه بسيجيان و جوان‌هايی را که با آنها گلاويز می شوند يا حتی بسيجيان را کشته اند نگاه کنید، متوجه می‌شويد که نظری که در مورد آن‌ها وجود دارد منفی است.


به خصوص به اين موضوع دقت کنيد که بيشتر کسانی که امروز در بسيج ثبت نام می‌کنند، افراد فرصت‌طلبی هستند که يا به دنبال ورود به دانشگاه بدون کنکور هستند يا می‌خواهند کسر خدمت بگيرند و از برخی يارانه‌ها استفاده کنند.


نقشی که در برخورد با بدحجابی ايفا کردند آنها را به شدت در جوامع شهری در معرض سرزنش مردم قرار داد.


تدريجا بسيج از يک حالت خودجوش ومردمی به حالت ديگری که «نامطلوب و تهديد کننده است» تبديل شد.


البته بايد اضافه کنم که در مواردی مثل زلزله رودبار و بم ، بسيج نقش فعال و مثبتی ايفا کرد و نبايد اين نکته را از نظر دور داشت.


برخی می‌پرسند، که چرا در جايی که نيروی انتظامی و قوه قضاييه وظايف مشخصی دارد، بسيج وارد ماجرا می‌شود؟


اگر نگاه کنيم متوجه نقش ويژه بسيج در حوادثی مثل ۱۸ تير و تهديد دانشجويان می شويم. پيراهن‌سفيدهايی که از آنان نام برده می‌شد بسيجی بودند.
بنابر اين به جای اين که نيروی انتظامی را در مواردی به طور مستقيم درگير و دخيل کنند -که يونيفورم دارند و ممکن است وجه بدی برای دولت ايجاد شود- از افراد بسيجی استفاده می‌کنند، که بعدا بگويند «مردم خودشان مقابله کردند» یا عنوان «مقاومت مردمی» به آن بدهند و مسئوليت دولت هم در اين موارد کاهش يابد.