دفاع از کارنامه فرهنگی دولت و سکوت در برابر سانسور

شايد مهم ترين مشخصه سخنان رييس جمهوری در باره کارنامه فرهنگی دولت سکوت او در باره عوامل منفی و بازدارنده رشد و ارتقاء فرهنگی است.(عکس: EPA)

محمود احمدی نژاد، رييس جمهور ايران، روز سه شنبه، بخشی از گفت و گوی مفصل تلويزيونی خود را به وضعيت فرهنگی ايران اختصاص داد و ايرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، اين بخش را نيز منتشر کرد.


رنگ تبليغاتی سخنان سياست مردی که خود را برای انتخاب مجدد و شرکت در رقابت های انتخاباتی آماده می کند، البته دور از انتظار نيست اما تصويری که رييس جمهوری ايران از کارنامه فرهنگی دولت خود ارائه داد، حتا در چارچوب معيارهای تبليغات در جوامع غير صنعتی نيز تنها با تعريف متفاوتی از تعريف رايج مفاهيمی چون «رشد»، «ارتقا» و «فرهنگ» درک شدنی است.


آقای احمدی نژاد نيز چون هر کسی که با مبانی ساده تبليغات آشنا است، می داند که کارايی و تاثير يک پيام تبليغاتی، يا هر سخن و نوشته و اثری، تا حد بالايی به سازگاری شکل و محتوای پيام با موضع، ذهنيت و روان شناسی مخاطبان آن وابسته است.


مخاطبان کارنامه فرهنگی دولت در جوامع غير صنعتی نه همه مردم، که لايه کم شماری است که ارتقاء فرهنگی جامعه نيز در سمت گيری سياسی و آرای آن تاثير دارد و اگر با اين لايه از مخاطبان، با همان زبان، منطق و بافتی سخن بگوييم که با لايه های ديگر و جامعه عام ، بازی را باخته ايم و نتيجه پيام تبليغاتی منفی است.


بی شک رييس جمهوری ايران نيز بر اين نکته ساده آگاه است و به همين دليل فهم گفته های او در باره کارنامه فرهنگی دولت، که با ذهنيت و روان شناسی مخاطبان اين پيام بيگانه و توانايی اين لايه را در انديشيدن و طرح پرسش ناديده گرفته است، کار آسانی نيست.


صفت به جای عدد


در کازار تبليغاتی انتخابات آينده رياست جمهوری ايران طرح موضوع هاتی چون «دستاوردهای سياست خارجی در زمينه انرژی اتمی»، «حمايت از گروه های تندرو فلسطينی»، «مبارزه با آمريکا و اسرائيل»، « توزيع عادلانه درآمدهای نفتی» و «مبازه با فساد مالی محافل قدرتمند سياسی»، با زبانی کلی، مبهم و توده پسند، شايد «ناسيوناليزم ايرانی»، «عدالت طلبی پوپوليستی» و «مبارزه طلبی با استکبار و امپرياليسم» را در روان شناسی جمعی مخاطبان عام به سود گوينده برانگيزد اما آن لايه از مخاطبان را که به هنگام رای دادن به شاخصه های فرهنگی نيز نظر دارند، يا دستکم پرسش هايی را در باره جمله های بيان شده مطرح می کنند، به دشواری می توان با زبان کلی و مبهم و با صف هايی چون «خوب» و.. به حمايت خود برانگيخت.


جامعه شناسان برای سنجش کميت، کيفيت و سمت و سوی رشد و ارتقای فرهنگی جوامع معيارهايی را در نظر دارند که برخی از آن ها از جمله فضای عمومی فرهنگی جامعه، نسبت با سوادان، دانش آموزان و دانشجويان، تعداد و کيفيت موسسات آموزشی، کميت و کيفيت آثار فرهنگی توليد شده، تيراژ کتاب و نشريات، تعداد نمايشگاه های هنری و تعداد بازديد کنندگان، نرخ مطالعه و.. در گفته های رييس جمهوری ايران نيز به عنوان معيارهای پذيرفته شده مطرح شدند.


سکوت در باره عوامل بازدارنده


شايد مهم ترين مشخصه سخنان رييس جمهوری در باره کارنامه فرهنگی دولت سکوت او در باره عوامل منفی و بازدارنده رشد و ارتقاء فرهنگی است.


واقعيت هايی چون سانسور، سلطه فرهنگ تک صدايی، خود سانسوری بر آمده از ترس و وحشت، تبعيد فرهنگ مستقل از رسانه های دولتی، انحصار رسانه ها در دست دولت، نهادهای حکومتی و نيمه حکومتی و جناح های حکومتی، قطع رابطه زنده خلاقان عرصه فرهنگ با مخاطبان، وابسته کردن توليد فرهنگی به رايانه های دولتی، حذف فيزيکی، معنوی و فرهنگی روشنفکران مستقل از رسانه ها و فضاهای فرهنگی، سرکوب نهادهای مستقل فرهنگی، حذف استادان و معلمان منتقد و مستقل از فضاهای آموزشی، تشديد سانسور در سه سال اخير، توقيف گسترده مطبوعات، فيلترينگ اينترنت، تعصيل کردن نمايشگاه ها، زندانی کردن روزنامه نويسان و نويسندگان و.. را کارشناسان، حتا اغلب کارشناسان دولتی، از عوامل بازدارنده رشد فرهنگی به شمار می آوردند و خبرهايی که در سه سال اخير منتشر شده اند، از تقويت و تشديد عوامل بازدارنده حکايت می کنند.


رييس جمهوری به هنگام ارائه کارنامه فرهنگی دولت خود در باره اين عوامل سکوت کرد و خبرنگار نيز هيچ پرسشی را در اين زمينه ها مطرح نکرد و مصاحبه را به سخنرانی تک صدايی رييس جمهوری تقليل داد.


تمايل دولتمردان به پوشناندن عوامل منفی و بازدارنده، به ويژه در آستانه رقابت های انتخاباتی، البته طبيعی است اما مصاحبه ای که به سخنرانی تک صدايی مصاحبه شونده تقليل می يابد، فراتر يا در ناگفته های پيام های گفته شده، گوينده را آشکار و تاکيد می کند که در ۳۰ سال گذشته و در سه سال اخير، رسانه ها به بلندگوی تبليغاتی تقليل يافته و استبداد راه را نه فقط بر ارتقاء فرهنگ که حتا بر يک مصاحبه ساده نيز بسته است.

تمايل دولتمردان به پوشناندن عوامل منفی و بازدارنده، به ويژه در آستانه رقابت های انتخاباتی، البته طبيعی است اما مصاحبه ای که به سخنرانی تک صدايی مصاحبه شونده تقليل می يابد، فراتر يا در ناگفته های پيام های گفته شده، گوينده را آشکار و تاکيد می کند که در ۳۰ سال گذشته و در سه سال اخير، رسانه ها به بلندگوی تبليغاتی تقليل يافته و استبداد راه را نه فقط بر ارتقاء فرهنگ که حتا بر يک مصاحبه ساده نيز بسته است.


مدال های ورزشی، معيار ارتقاء فرهنگی


آقای احمدی نژاد در مصاحبه خود گفت: «حوزه فرهنگ شامل بخش های متعدد مانند ورزش، کتاب ، فيلم، فعاليت های فرهنگی در خارج از کشور ، دانشگاه ها و حوزه علم است که به لطف خداوند کارهای بسيار خوبی در اين زمينه انجام شده است.»


رييس جمهوری به صفت کلی و مبهم «خوب» بسنده و هيچ نمونه ای از «کارهای بسيار خوب» ارائه نکرد.


آقای احمدی نژاد ورزش را جزيی از فرهنگ اعلام کرد اما بحث در باره معيار رشد ورزش از منظر او جالب تر از بحث در باره اين طبقه بندی است . رييس جمهوری گفت: «ورزش در اين چهار سال به اندازه تمام سال ها مقام به دست آورده است.»


مراد جمله آن است که ورزشکاران ايران در اين چهار سال ، سال آخر رياست جمهوری آقای خاتمی و سه سال رياست جمهوری آقای احمدی نژاد، «به اندازه تمام سال ها» مدال های قهرمانی را به دست آورده اند.


مبهم بودن مبنای مقايسه : «تمام اين سال ها»، سنجش ادعای رييس جمهوری را ناممکن می کند اما معيار او برای سنجش رشد ورزش در يک جامعه : « تعداد مدال های کسب شده» می تواند نشان دهد که از منظر آقای احمدی نژاد نه «گسترش ورزش در جامعه» که تعداد «مدال» معيار رشد فرهنگی است.


رشد يا کاهش تصاعدی کتاب


آقای احمدی نژاد در باره کتاب گفت: «رشد در اين بخش تصاعدی است و تنوع توليد نيز وجود دارد. با اين که قيمت کتاب بالا رفته اما در نمايشگاه کتاب امسال خريد کتاب رشد بسياری داشته است همچنين در نمايشگاه های کتاب استانی استقبال مردم از اين بخش خوب بوده است.»


اگر به شيوه معمول در جهان، کتاب های درسی مدارس و دانشگاه ها و موسسات آموزشی را از آمار کتاب های منتشر شده کم کنيم ، ارقامی که وزارت ارشاد دولت آقای احمدی منتشر کرده است، حتا با ناديده گرفتن روندهای چون انتشار کتاب به انگيزه دريافت سهميه کاغذ به قيمت دولتی، نه «رشد تصاعدی» کتاب که کاهش تعداد کتاب های منتشر شده را نشان می دهند.


بر اساس همين آمارها تيراژ کتاب های غير درسی به ميانگين ۱۵۰۰ تا سه هزار نسخه تقليل يافته است.


گذشته از اين واقعيت که در ۳۰ سال گذشته، و به ويژه در سه سال اخير، بخش مهمی از ادبيات معاصر ايران و جهان ممنوع الچاپ و بخش مهم تری تنها با سانسور منتشر شده است، کافی است تا تعداد و عناوين کتاب های منتشر شده و تعداد کتاب خانه های عمومی ايران را با کشورهای همجوار چون ترکيه مقايسه کنيم.


آقای احمدی نژاد در باره فيلم و ديگر ژانرهای هنری نيز با همان زبان کلی گفت: «در بخش فيلم نيز توليدات افزايش يافته است. در بخش های ديگر هنر نيز کارهای خوبی انجام شده است و حجم آن چند برابر است.»


ترکيب هايی چون «رشد بسيار»، «استقبال خوب» و «افزايش توليد بدون ذکر رقم و عدد» و «چند برابر شدن حجم آثار هنری» البته صفت ها و ترکيب هايی مثبت اند اما در کارنامه فرهنگی سه ساله دولت و از زبان رييس جمهوری به دشواری می توانند کارکرد آمارهای دقيق را ايفاء و مخاطبان علاقمند به فرهنگ را قانع کنند.


در ۳۰ سال گذشته صحنه تئاتر ايران به دليل ترس مقامات از اجرای زنده، جز در چند مورد انگشت شمار، به عرصه نمايشنامه های غير حرفه ای تبليغاتی بدل شده است.


نمايشگاه های نقاشی، گرافيک و کنسرت های موسيقی، جز در عرصه موسيقی سنتی رديف يا شعر شاعران کلاسيک، به تقريب ممنوع شده اند.


اغلب کارشناسان فرهنگی از افت هنری و ادبی ايران سخن می گويند و شايد به همين دليل آقای احمدی نژاد به هنگام ارائه کارنامه فرهنگی دولت خود، از ذکر آمار و ارقام و يک يا دو نمونه از «کارهای خوبی هنری که حجم آن ها چند برابر شده است» سر باز می زند.


سلامت فضای فرهنگی ايران


دولت آقای احمدی نژاد البته مسئول سياست های ۳۰ سال گذشته نيست و وضعيت فرهنگی ايران نيز تنها حاصل سه سال اخير نيست اما آن جا که رييس جمهوری مدعی می شود که «فضای عمومی فرهنگی در کشور ما جزء سالم ترين فضاها است» می توان تصور کرد که او آمار جرائم، اعتياد، بيماری های روانی، رشد خرافات و.. را در نظر نداشته و در مقايسه فضای عمومی فرهنگی ايران با ديگر کشورها از اصطلاحی چون «فصای فرهنگی سالم» تعريفی متفاوت با تعريف رايج را در نظر دارد.


در ميان ادعاهای ديگر رييس جمهوری چون «برای اولين بار مسائل فرهنگی ايران به کتب مدارس برده شد، «در جهان نيز استقبال از فرهنگ ايرانی بسيار خوب است»، «ايرانيان در خارج از کشور منسجم شده و کارهای فرهنگی خوبی در خارج از کشور انجام شده است»، «کار پزشکی که در ايران انجام می شود در بالاترين سطوح است. الان از کشورهای مختلف برای انجام کارهای پزشکی به ايران می آيند و در چند سال آينده نيز از اروپا به همين منظور به ايران سفر خواهند کرد» و «فارغ التحصيلان ايرانی در همه جای جهان خريدار دارند.»


شايد درستی ادعای آخر را آمار فارغ التحصيلان ايرانی، که به انگيزه گريز از فضای اجتماعی، سياسی، فرهنگی و اقتصادی ايران به خارج از کشور کوچ می کنند، اثبات کند.


رييس جمهوری جايزه های فستيوال های اروپايی به چند فيلم ايرانی در دوره رياست جمهوری آقای خاتمی به انگيزه تشويق اصلاح طلبان مذهبی ، که در دو سال اخير متوقف شده است و مسافرت ايرانيان مقيم خارج از کشور را برای جراحی پلاستيک و برخی جراحی ها به ايران، به دليل ارزان تر بودن خدمات آزاد پزشکی در ايران و... به حساب رشد و ارتقای فرهنگی جامعه و کارنامه فرهنگی دولت خود می نويسد و در باره عوامل بازدارنده رشد فرهنگی سکوت می کند.


با شيوه ای از اين دست به دشواری می توان يک پيام تبليغاتی موثر و کارا را برای علاقمندان به فرهنگ عرضه کرد.