حسن روحانی: امنیتی، اقتدارگرا، ربانی‌سالار

با کنار رفتن محمدرضا عارف، حسن روحانی به تنها نامزد باقی‌مانده برای عمل‌گرایان و اصلاح‌طلبان تبدیل شد. اکنون دیگر پرسش «شرکت یا عدم شرکت در انتخابات» برای اصلاح‌طلبان باورمند به نظام به پرسش «رای دادن یا رای ندادن به حسن روحانی» تبدیل شده است. برای پاسخ دادن به این سوال طبعا باید در سه مقوله به کنکاش در حسن روحانی به عنوان نامزد ریاست جمهوری پرداخت:

الف- کارنامهٔ سیاسی و حرفه‌ای حسن روحانی،
ب- همکاران وی در سه دهه فعالیت، و نیز
ج- سازمان و مدیریت کارزار انتخاباتی‌اش.

انقلابی/خمینیست

در ۱۷ سالگی که برای اولین بار در یک مراسم سیاسی اعتراضی شرکت کردم (۱۵ آذر ۱۳۵۶) با سخنرانی مواجه شدم که ریسک‌پذیر است. او از خمینی و پسرش که در آن دوره نام‌شان تابو بود در یک مراسم عمومی نام برد. سخنران آن روز حسن روحانی بود و مراسم، چهلم مرگ مصطفی خمینی در مسجد ارک تهران. بعد از آن یک بار دیگر شاهد سخنرانی روحانی در ماه دی یا بهمن ۵۷ در مسجد محل خودمان در نظام‌آباد شمالی بودم. او خطیبی نسبتا ماهر در میان روحانیونی بود که زبان نسل جدید را نمی‌فهمیدند.

او از روحانیونی نبود که بلافاصله بعد از سقوط شاه انقلابی شود. تعداد روحانیونی که در سال ۵۶ حاضر بودند در یک مراسم سیاسی به منبر بروند به عدد انگشتان دست هم نمی‌رسید. بعد از پایان مراسم چهلم خیابان‌های اطراف مسجد ارک با نیروهای گارد پر شده بود و شرکت‌کنندگان با باتوم و گاز اشک‌آور مشایعت شدند.

نظامی/امنیتی

سابقه و نوع فعالیت‌های روحانی بسیار شبیه به علی خامنه‌ای است. او در سال‌های ابتدایی جمهوری اسلامی به فعالیت در پادگان‌ها برای تصفیهٔ ارتش پرداخت و در مجلس نیز در دوره‌های اول و دوم رئیس کمیسیون دفاع بود. او در دورهٔ جنگ مسئولیت‌هایی مثل عضویت در شورای عالی دفاع، فرماندهی پدافند هوایی، جانشینی فرماندهی جنگ، و ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا را بر عهده داشته است. پس از جنگ نیز نمایندهٔ خامنه‌ای در شورای عالی امنیت ملی و ۱۶ سال دبیر این شورا بوده است. وی در مجمع تشخیص مصلحت نیز ریاست کمیسیون امنیتی دفاعی را بر عهده دارد.

بدین ترتیب او که در مناظرهٔ سوم خود را به عنوان حقوقدان در برابر قالیباف مطرح کرد و به طریق غیرمستقیم رقیبش را «پادگانی» نامید بیش از قالیباف سوابق نظامی و امنیتی دارد. همین موضوع است که وی را به یکی از محرمان اسرار خامنه‌ای در امور نظامی و امنیتی تبدیل کرده است. البته خامنه‌ای با همهٔ نیروهایی که هویت خود را از وی نمی‌گیرند مشکل داشته و با روحانی نیز در صورت نشستن بر صندلی ریاست دولت همین مشکل را خواهد داشت. از هم اکنون خامنه‌ای در این فکر است که رئیس دولت آینده (هر یک از نامزدها) را چگونه رام خود سازد.

همکاران روحانی و مشاورانش عمدتا از سپاهیان سابق و اعضا و کارکنان نهادهای امنیتی هستند. علی یونسی، وزیر اسبق اطلاعات، مسئول اقوام و مذاهب در ستاد انتخاباتی روحانی است. او البته در کنار این نیروها از افراد عمل‌گرا و واقع‌گرا در عرصهٔ سیاست نیز در ستادهای انتخاباتی‌اش بهره گرفته است، چون به پشتیبانی آنها در دورهٔ کارزار انتخاباتی و بعد در تشکیل کابینه در صورت پیروزی نیاز دارد. او به خاطر سوابق امنیتی‌اش کمتر از نیروهای امنیتی هراس دارد و علی‌رغم هشدارهای مکرر در باب انتخاب رنگ، برای کارزار خود رنگ بنفش را برگزیده است.

مدیریت امنیتی ملی و نه جهانی

همان طور که سوابق روحانی نشان می‌دهد او در پی تاسیس نظام اسلام‌گرا و تحکیم و بقای این نظام بوده است و اصولا چالش نظم جهانی و تاسیس امپراتوری اسلامی و برساختن نظام سلطه‌ای تازه در برابر نظم موجود جهانی در برنامهٔ سیاسی وی و هم‌نسلان وی غایب بوده است. جاه‌طلبی‌های مربوط به مدیریت جهانی و ابرقدرت شدن جمهوری اسلامی بیشتر در خامنه‌ای و نزدیکان وی به چشم می‌خورد که در برنامه‌های احمدی‌نژاد نیز بازتاب یافت.

علی خامنه‌ای و سپاهیانی که وی بر سر کار آورده پس از استقرار قدرت خویش و قلع و قمع رقبای اسلام‌گرا در کنار درآمدهای سرشار نفتی در دههٔ هشتاد خورشیدی یک‌باره دچار این توهم شدند که چیزی به پایان قدرت ایالات متحده نمانده و آنها می‌توانند جای ایالات متحده را در آسیای غربی، آفریقا و آمریکای لاتین بگیرند. در همین دوره بود که آنها ناوهای خود را به دریای سرخ و مدیترانه اعزام کردند و تا آنجا پیش رفتند که می‌خواستند به سواحل ایالات متحده ناو جنگی اعزام کنند.

نمی‌تواند اصلاح‌طلب باشد

روحانی شناخت مناسبی از وضعیت امنیتی در کشورهای در حال گذار به دموکراسی دارد. او می‌داند که اصلاحات سیاسی در این کشورها می‌تواند به سرعت به فروپاشی بینجامد. از همین جهت او هیچ گاه با ادبیات اصلاح‌طلبی سخن نگفته و اصولا دموکراسی و آزادی و توسعهٔ سیاسی در اولویت وی و مشاورانش نبوده است. از نقاط افتراق جدی میان موسوی خوئینی‌ها و حسن روحانی در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در دوران هاشمی باور تیم خوئینی‌ها به توسعهٔ سیاسی و عدم باور حسن روحانی و نزدیکانش به این موضوع بود. به همین دلیل نیز حسن روحانی جایگزین خوئینی‌ها و نزدیکانش در این مرکز شد.

از این رو، سخنان وی در مناظره‌های انتخاباتی در باب آزادی را باید به حساب تلاش وی برای جمع کردن رای اصلاح‌طلبان در شرایط فقدان نامزد ارزیابی کرد و نه مولفه‌ای از بنیان‌های فکری یا اولویت‌های وی. سایت‌های اقتدارگرای حامی جلیلی پس از اعلام حسن روحانی به عنوان نامزد گروه‌های اصلاح‌طلب به حضیض این جریان‌ها در انتخاب نامزدی از اعضای جامعهٔ روحانیت مبارز یا طنز رای دادن عضوی از مجمع روحانیون مبارز (محمد خاتمی) به عضوی از جامعهٔ روحانیت مبارز اشاره داشتند بدون توجه به این که آنها در شرایط تهدید و رد صلاحیت نامزدهای مورد نظرشان دارند میان بد (روحانی) و بدتر (قالیباف و جلیلی) انتخاب می‌کنند.

اقتدارگرای سنت‌گرا، اما نه تمامیت‌خواه

روحانی همیشه عضوی از اعضای جامعهٔ روحانیت مبارز بوده است و در میان این اعضا نیز بیشتر به سمت اقتدارگرایان ربانی‌سالار گرایش داشته است تا اقتدارگرایان تمامیت‌خواه یا اقتدارگرایان موعودگرا و نظامی‌گرا. او همانند مهدوی کنی به امتیازات ویژهٔ قشر روحانی در حکومت باور دارد و علی‌رغم خاتمی هیچ شک و شبهه‌ای در حکومت ولایت مطلقهٔ فقیه، امتیازات ویژهٔ روحانیون در ساختار قدرت و نفی دموکراسی (هر نفر یک رای) ندارد. اما همانند هاشمی رفسنجانی تفاوتی بنیادی با مصباح یزدی دارد. مصباح یزدی به دنبال حکومت فقیه قاهر است (فقیهی که به هر طریق امروز قدرت غالب را در دست دارد) و نه فقیهی که جامعهٔ روحانیت (گروهی که مدعی ویژگی "ربانی" است) به عنوان نمایندهٔ خود به عنوان مسئول حراست از منافع قشر روحانی برمی‌گزیند.

دو عکس از وی در کارزارهای انتخاباتی توسط وب‌سایت‌های مخالف وی (الف و رجانیوز) منتشر شده که دقیقا ربانی‌سالاری وی را شهادت می‌دهند: در یکی از عکس‌ها یکی از اعضای ستاد وی دارد دستش را می‌بوسد و روحانی کاملا رضایت خود را از آن با حالت چهره‌اش بیان می‌کند. عکس دیگر او را در حالی نشان می‌دهد که کسی دارد وی را با بادبزن در یکی از گردهمایی‌های انتخاباتی باد می‌زند. هر دو عکس به خوبی باور روحانی و دیگر روحانیون شیعه را در تاسیس و محافظت از نظام اشرافی‌گری روحانیت و داشتن امتیازات ویژهٔ طبقاتی و ربانی‌سالاری گواهی می‌دهند. روحانی با این دیدگاه بیش از احمدی‌نژاد منابع کشور را به نهادهای دینی سرازیر خواهد کرد، چون وی به امتیازات ویژهٔ این قشر باور دارد. همین موضوع است که فرماندهان سپاه را نگران ساخته و آنها را به حمایت بیشتر از جلیلی و قالیباف تحریک کرده است.

روحانی در سال‌هایی که در شورای امنیت فعالیت می‌کرد با نیروهای اصلاح‌طلب همانند نیروهای اقتدارگرا همکاری داشته است. از این جهت می‌توان انتظار داشت که برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب اقتصادی (و نه سیاسی) در صورت پیروزی در کابینهٔ وی حضور داشته باشند. جمعی که در نهایت عارف را به انصراف قانع کرد گروه چهار نفرهٔ رفسنجانی، ناطق نوری، حسن خمینی و محمد خاتمی بود.

این جمع در انتخابات ۹۲ به دنبال روی کار آوردن حسن روحانی است. جالب است که رقبای انتخابات سال ۷۶ (خاتمی و ناطق) و سه گروه اصلاح‌طلب (مثل حزب مشارکت)، عمل‌گرا (کارگزاران) و بخش از ربانی‌سالاران (بخشی از اعضای جامعهٔ روحانیت مبارز) در برابر اقتدارگرایان نظامی‌گرا و موعودگرا در انتخابات ۹۲ متحد شده‌اند.

این اتحاد نمایانگر ترسی است که همهٔ این گروه‌ها از پیشروی خامنه‌ای و بیت در فضای سیاسی دارند، برخلاف سال ۸۴ که هر یک از این سه جریان نامزدهای جداگانهٔ خود را داشتند (رفسنجانی، کروبی/معین و علی لاریجانی). رفتار احمدی‌نژاد و خامنه‌ای در هشت سال گذشته بخشی از اقتدارگرایان ربانی‌سالار را نیز به عمل‌گرایان نزدیک ساخته است. با وجود ناطق نوری به عنوان یکی از حامیان روحانی این احتمال وجود دارد که در صورت انصراف ولایتی بخشی از آرای وی برای روحانی به صندوق ریخته شود. در نهایت بیرون آمدن نام روحانی به عنوان نامزد پیروز (اگر بتواند حمایت وفاداران به این سه جریان را کسب کند) به رفتار حزب پادگانی و بیت در مهندسی صندوق‌های رای و جمع و ارائهٔ آرا بستگی دارد.

----------------------------------------------------------------
نظرات مطرح در اینجا الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.