لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۱۷:۳۱

حرف‌های کات‌دار

برای من و بقیه جوان‌های هم نسل خودم، دهه شصتی‌ها، این روزهای فوتبالی و هیجان جام جهانی شاید مزه‌اش با بیست سال پیش فرق کرده باشد. اما نمی‌توان انکار کرد که همه اینها تلنگری است برای یادآوری همان حال و هوا، آن روزها که همگی در دبستان و با همان سادگیِ کودکانه فکر می‌کردیم چون از سد استرالیا گذشته‌ایم و به فرانسه رفته‌ایم از گروه‌مان صعود می‌کنیم و به مرحله بعد هم می‌رسیم؛ اما سال‌ها بعد فهمیدیم چقدر با دنیای فوتبال فاصله داشته‌ایم و چقدر فاصله ایجاد شده است بین ما و آنها.

اما امسال در روسیه همه چیز فرق دارد. در شرایطی که زورِ منطقِ دهه‌ شصتی‌ها به آرزوهایشان می‌چربید و با ناامیدی از حضور در گروه مرگ و حذف زودهنگام حرف می‌زدیم، روزنه های امید بین این دیوار تاریک عقل و منطق بازشد، چشم‌ها به ساق پای بازیکنان تیم ملی خیره شد و آرام آرام جوانه های هوس برای آرزوهای بزرگ، سایه ناامیدی را روشن کردند.

امید و تلاش برای دست یافتن به رویای بزرگ، چیزی بود که فوتبال ما کم داشت. شاید تمام جامعه ایران کمبودش را احساس می‌کردند، اما بچه‌هایی که در دوران کودکی حتی یک موز را در مدرسه یواشکی می‌خوردند تا مبادا دیگران از دیدنش ناراحت شوند امروز یک دست و متحد هر چه دارند و ندارند را روی سفره فوتبال پهن کرده‌اند و شادی و امیدش را با هم و با هموطنانشان تقسیم می‌کنند.

فارغ از هر نتیجه‌ای که در بازی برابر پرتغال داشته باشیم، این جام جهانی یک درس بزرگ به ما داد:

«رویاهای‌مان را هیچوقت فراموش نکنیم.»

توی توئیتر، ویدیویی دیدم از پیرمردی بلوچ به نام ملک‌دنیار، که داشت برای گاندوها، یعنی تمساح‌های پوزه کوتاه سیستان و بلوچستان غذا می‌ریخت. نویسنده توئیت نوشته بود ملک‌دینار حاضر است از همه سرمایه شخصی زندگی‌اش بزند اما اجازه ندهد که گاندوهای زادبومش، این موجودات بکر و جذاب، در این خشکسالی که برای پیدا کردن غذایشان حسابی مشکل دارند، گرسنگی بکشند.


با دیدن این ویدئو پیش خودم فکر کردم علیرغم همه تفاوت‌ها و فاصله‌ها، چقدر بین کاری که ملک‌دینار در بلوچستان می‌کند و کاری که این روزها در روسیه تیم ملی فوتبال ایران دارد انجام می‌دهد مشابهت هست. ملک‌دنیار، دارد با روحیه انسانی‌اش مهربانی و عطوفت یک ایرانی را نشان می‌دهد. آن هم در منطقه‌ای که همیشه نماد و مصداق تبعیض و نابرابری بوده. نمی‌دانم ملک‌دنیار سُنّی است یا شیعه؛ مذهبی است یا غیرمذهبی. اما این را می‌دانم که او یک ایرانی است که حتی برای نشان دادن انسانیت‌اش تلاش هم نمی‌کند. او ذاتاً اینگونه است و حالا که خبرنگاری گذارش به زادگاه او افتاده پایش به شبکه‌های اجتماعی کشیده شده است.

تیم ملی فوتبال ایران هم، از آنجایی برای ایرانی‌ها محبوب می‌شود که برای باور کردنش نیازی به تلاش و تدقیق و مطالعه نداشته باشیم. به چشم می‌بینیم که بازیکنان ایران مثل یک سرباز برای گل نخوردن، برای پیروز شدن و برای حفظ آبروی کشورشان تلاش می‌کنند. آنها در حالی که سیاستمداران کشورشان شب و روز در حال به ثمر رساندن گل به خودی‌های‌شان هستند، دارند تلاش می‌کنند نشان دهند که در ایران مردمان دیگری هم یافت می‌شود. مردمانی از جنس ملک‌دینار، که بدون هیچ غل و غشی خودشان هستند و دور از همه دغدغه‌ها و سر و صداهای ما، دارند آدم بودن‌شان را زندگی می‌کنند. کارلوس کیروش، سرمربی تیم ملی ایران در تمام حرف‌های این چند روز اخیرش این تعبیر را چند بار تکرار کرده است: «ما به اینجا آمده‌ایم تا برای رویاهایمان بجنگیم.»

برآیند نفس کشیدن آدم‌هایی مثل ملک‌دینار در هوای تنفس ما، و جنگندگی و جدیت و کیفیت بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در روسیه، می‌تواند یک ایران جدید و رویایی را به ما نوید دهد. ایرانی که بی‌تفاوت به دسیسه‌های سیاستمداران و پوچی‌ها و تباهی‌هایشان، از یک سو محبت و عشق و انسانیت و از سوی دیگر جدیت و تلاش برای رسیدن به هدف را دارد در میدان‌های مختلف و بی توجه به جبرهای تاریخی جغرافیایی، چه در بلوچستان و چابهار و یاهوکلات و چه در سن‌پترزبورگ و کازان و سارانسک تمرین می‌کند. ایرانی که شاید این روزها در سرزمین رویاها باشد اما چه کسی می‌تواند ادعا کند سرزمین رویاها فتح کردنی نیست؟

بیشتر

XS
SM
MD
LG