برنامه «دیدگاهها»ی این هفته به مناسبت سیامین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ به پیشزمینهها وشرایط وقوع انقلاب اختصاص یافته است.
به مناسبت سی سالگی انقلاب اسلامی، رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی گفتوگویی کرده است با جان لیمبرت، که در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران حدود یک سال در گروگان بود. برگردان این مطلب را در ادامه میخوانید:
در ادامه نقل خاطرات روزهای شکلگیری انقلاب ایران، به سراغ مهرداد خوانساری، تحلیلگر سیاسی و دیپلمات پیشین رفتهایم که در آن زمان در سفارت ایران در لندن مشغول به کار بوده است.
آن موقع ۱۱ ساله بودم و شايد خيلى بيشتر از سنم احساس مسئوليت مى كردم. هر كارى از دستم بر مى آمد كردم . به هم زدن مدرسه و كلاس، ديوارنكارى، بخش اعلاميه و نوار، و و.....
تدیک، متولد ۱۹۵۹ دراصفهان: در اصفهان بودم، دوستم گفت در میدان مجسمه سوپر مارکتی را که خواهرش در آنجا کار می کرد به آتش کشیدند و از من خواست برای آوردن خواهرش با او به آن سوپر مارکت بروم. مغازه متعلق به یک هندی بود. قبول کردم وبا تاکسی راهی میدان مجسمه شدیم...
بين سالهای ۵۵ و ۵۶ بود كه آقای كارتر به شاه پيشنهاد فضای باز سياسي داد وشاه كه تصور می كرد ملت کنار اوست، مقداری فضای سياسی را بدون روشن گری و توسعه توده های مردمي كه اغلب روستا نشين بودند باز کرد؛ مردمی که به جز كار در مزرعه اگر وقت آزاد پيدا می كردند طبعا به مسجد می رفتند و بلاخره روحانيت دست باز ِ باز داشت تا هر كالايی نظير "پپسی كولا" را حرام كند و يا ...
من در مدرسه ايرانيان در دوبى درس می خواندم. روز انقلاب، تمام معلم ها همه خوشحال بودند. ولى همه بچه ها ناراحت بودند و بعضی ها گریه می کردند...
بدون نام و بدون شهر: موضوعى كه مى خواهم بنويسم حقيقت دارد؛ درست دهم بهمن ماه سال ۵۷ بود كه فرداى آن روز آقاى خمينى با همان نظر معروف هيچى (هیچ احساسی ندارم) به ايران آمد.