در هفته گذشته سمتگیریهای مختلف مقامهای ایرانی و آمریکایی درباره پرسش مذاکره مستقیم و رو در رو میان تهران و واشینگتن بسیار خبرساز شد. تازهترین گفته یک مقام ایرانی از زبان رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه در روز جمعه ابراز شد که مذاکره با آمریکا در دستور کار هیچیک از مسئولان کشور و در چارچوب سیاستهای کلان ایران نیست. پیش از آن هم رهبر جمهوری اسلامی ایران در روز پنجشنبه در چارچوب برنامههای سالگرد انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در دیدار با فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران گفته بود: عدهای از روی سادهلوحی یا غرض از مذاکره با آمریکا خوشحال میشوند.
پیشزمینه این ابراز عقیده رهبر جمهوری اسلامی ایران گفتههای جو بایدن معاون رییس جمهوری آمریکا در کنفرانس امنیتی مونیخ بود که در روز ۱۴ بهمن ماه گفته بود در صورت جدی بودن قصد ایران برای مذاکره آمریکا آماده است با ایران به صورت مستقیم و رو در رو گفتگو کند. گفتههایی که با استقبال وزیر خارجه و رییس جمهوری ایران روبهرو شده بود. علی اکبر صالحی گفته بود ایران پیشنهاد جو بایدن را با دید مثبت بررسی میکند و این پیشنهاد را تغییر رویکرد آمریکا در برابر ایران توصیف کرده بود.
محمود احمدینژاد هم در دیدار خود از مصر، گفتههای جو بایدن را جدید و مثبت خوانده بود و افزوده بود که اگر مقامهای آمریکا هم همزمان در رفتارشان هم تغییر بدهند ایران هم با نگاه مثبت به این گفتهها نگاه میکند. خارج از چارچوب پرسش مذاکره مستقیم که رهبر جمهوری اسلامی ایران بر آن دست رد زد، جان کری وزیر خارجه آمریکا روز شنبه در تازهترین اظهار نظر یک مقام آمریکایی اعلام کرد اگر تهران حاضر به پاسخگویی درباره برنامه هستهای ایران باشد جامعه بینالمللی هم در مقابل واکنش نشان میدهد. به گفته وزیر خارجه آمریکا قدرتهای بزرگ آمادهاند بگذارند دیپلماسی پیروز شود، مشروط بر آنکه ایران به طور جدی وارد مذاکره شود.
قرار است ایران و گروه ۱+۵ روز هشتم اسفندماه در آلماتی قزاقستان گفتگو کنند. با این اوصاف آیا دفتر مذاکره مستقیم و رو در رو میان آمریکا و ایران بسته شده است؟ این پرسش دیدگاههاست از میهمانان این هفته: عباس میلانی، مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد آمریکا، در واشنگتن رسول نفیسی، تحلیلگر و استاد جامعه شناسی سیاسی در دانشگاه استریر و کوروش همایونپور، فعال حزب دموکرات آمریکا و مدیر برنامه دیالوگ عربستان سعودی و آمریکا در دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا.
آقای همایونپور، از مجموعه موضعگیریهای رسمی ایران در روز پنجشنبه و جمعه یعنی سمتگیریهای رهبر جمهوری اسلامی ایران و سخنگوی وزارت خارجه ایران چنین برمیآید که ایران میخواهد بگوید در شرایط تحریم و تحدید و فشار پاسخ ایران به پرسش مذاکره با آمریکا «نه» است. نگاه محافل سیاستگذاری در واشنگتن به این سمتگیری چگونه است؟
کوروش همایونپور: با سخنرانی آقای خامنهای دوباره آب سردی به روی همه این امیدها ریخته شد. در آمریکا اینها از ابتدای روی کار آمدن آقای اوباما برنامه و سیاست این بوده که مذاکره را با ایران به طور جدی دنبال کنند. البته در یک چارچوبی و با یک شرایطی. این جریان ادامه داشته. چندین بار هم اوباما و مقامهای دیگر دولت آمریکا این جریان را باز مطرح کردند و دنبال کردند. ولی هر بار به نظر من این جمهوری اسلامی بوده که هنوز نتوانسته تصمیم خودش را درست بگیرد که یا بله یا نه.
بازهم ما دیدیم که در هفته اخیر هم باز همان حالت بود. اول یک ذره آقای صالحی عکسالعملش مساعدتر و مثبتتر بود و بعد بلافاصله آقای خامنهای آن را منکر شد.
بنابراین به نظر من این بیتصمیمی و نرسیدن رژیم ایران به موضعی که میخواهد دنبال کند مشکل اصلی قضیه است.
آقای نفیسی، دوگانگی لحن رهبر ایران از سویی و رییس جمهور و وزیر خارجه ایران و برخی نمایندگان مجلس از سوی دیگر که الان آقای همایونپور به آن اشاره کردند درباره گفتههای معاون رییس جمهور آمریکا با توجه به فعل و انفعالات در سیاست داخلی ایران چگونه قابل تفسیر است؟
رسول نفیسی: آن چیزی که جناب همایونپور به عنوان عدم تصمیم به آن اشاره کرد من تصور میکنم بیشتر حاصل نفاق داخلی است که بین رهبران ایران وجود دارد و اگر که دقیقا بخوانید آن صحبتی را که کرده، آقای صالحی هم نگفته که تمام است. گفته است که ببینیم و مثل دفعههای پیش نباشد و یک سری اما و اگر پشتش هست. در واقع در را باز گذاشته برای رهبر که نظر نهایی را بدهد.
ولی افرادی نظیر آقای صالحی یا افراد دیگری در کابینه احمدینژاد سعی میکنند یک تصمیماتی را قبل از اینکه آقای خامنهای نظر بدهد ابراز کنند و بعد ایشان را یک جوری در امپاس قرار دهند که یک جوری موافقت کند. این سیاست هیچوقت موفق نبوده. یعنی خامنهای آخرش حرف خودش را زده و حرف آقای خامنهای هم فراتر از این بحث اتمی است. ایشان علاقهای ندارد به اینکه با آمریکا رابطه برقرار کند.
علت عدم علاقهاش هم روشن است. یعنی تصورش بر این است که (این را بارها هم تکرار کرده و من تعجبم میکنم که کسی به آن توجه کامل نمیکند) که ایشان دوست ندارد که پای آمریکاییها به ایران باز شود و به قول خودش ایران تحت سلطه آمریکا قرار بگیرد و این نظری است که نسبت به آمریکا دارد و نگران اینکه باب مذاکرات که باز شد نهایتا میرسد به نفی ولایت فقیه. موضوع این است. وگرنه مسئله دوگانگی تصمیم نیست.
افراد اصلاحطلب و حالا دیگر گروه احمدینژاد یک کارهایی را و حرفهایی را پیشنهاد میکنند. آقای خامنهای هم آخرش حرف خودش را میزند. و این را ما دیدیم که به کرات تکرار شده که واقعا به تئاتر پوچی بیشتر شبیه است تا به روابط دیپلماتیک.
آقای میلانی، شما هم آیا موافقید با برآوردی که آقای نفیسی دادند؟ از لا به لای حرفهای رهبر جمهوری اسلامی ایران چه انتقاداتی به مواضع هیلاری کلینتون وزیر خارجه پیشین آمریکا یا به پیامهای نوروزی و غیره باراک اوباما رییس جمهور آمریکا قابل استخراج است؟
عباس میلانی: اولا من اصولا با این تلقی موافق نیستم که این اتفاقات چند هفته پیش تصادفی بود و این افراد از سر خودشان این حرفها را زدند. حتی اگر بپذیریم که در حرف صالحی اگر و مگر بود ولی باورکردنی نیست که کسی مثل لاریجانی که بدون اجازه آقا آب نمیخورد در مجلس بگوید مذاکره مستقیم با آمریکا خط قرمز ما نیست. اینها قطعا به گمان من چراغ قرمزی است آقای خامنهای داشتند.
تصور من این است که این مسئله به بایدن بر نمیگردد. الان چند ماه است... حداقل از ژانویه صحبتهایی هست که مذاکره پشت پرده... مذاکرات غیرمستقیم از طریق کرزی و از طریق آقای گور پیامهایی رد و بدل میشود. آقای خامنهای هم انتخابش را آزاد گذاشت که یا به طرف این جهت برود و اگر بتواند امتیازهایی بگیرد و اگر هم نتواند که همین حرفهای سابقش را تکرار کند که من انقلابی هستم و حرفهایم عوض نمیشود و از این حرفها.
به علاوه این که در نص این حرفها نادرستیهای تاریخی هست. یعنی خود آقای خامنهای از جمله سه نفری بودند که در کنار آقای موسوی و آقای رفسنجانی در ۱۹۸۳ با مک فارلن و تیمی که به ایران آمدند مذاکره مستقیم کردند. اینها بودند که باعث و بانی آمدن آنها بودند.
نمایندههای همینها در دوران ریاست جمهوریشان با آمریکا در لاهه مذاکره داشتند. در آلمان مذاکره داشتند. یعنی بارها و بارها اینها مذاکره کرده اند. این که حالا بگوییم مذاکره رسمی یک خط قرمزی است که من شخصا تصمیم گرفتم به رغم اینکه همه... رییس شورای تعیین مصلحت رژیم میگوید که مذاکره غلط نیست، رییس مجلس میگوید مذاکره غلط نیست. رییس جمهور میگوید که مذاکره غلط نیست. وزیر امور خارجه میگوید که مذاکره غلط نیست.
خاطرات (حسن) روحانی را میخوانیم که می گوید چند بار ما صحبت کردیم که آقا برویم بنشینیم با آمریکاییها صحبت کنیم مسئله را حل کنیم. همه اینها بصیرت و بی بصیرتشان یک حرف میزنند و ایشان راسا تصمیم میگیرد که من حرف دیگری میزنم و همه باید بروند جایشان بنشینند. که نه کار عقل است و نه کار سیاست است.
بعد هم در حرفهای ایشان (رهبر جمهوری اسلامی ایران) دوباره من برایم خیلی عجیب است. به خانم کلینتون وزیر امور خارجه بیتجربه گفتن یا از بیاطلاعی ایشان از سوابق خانم کلینتون حکایت میکند یا از اینکه هر چه دلشان میخواهد میگویند و نگران پیامدهایش نیستند. خانم کلینتون یکی از موفقترین وزرای امور خارجه آمریکا بوده. قبل از آن سناتور بود. قبل از آن هشت سال عملا معاون فیالواقع رییس جمهور آمریکا بوده.
به هر حال این نوع صحبتها به نظر من دیگر محلی از اعراب ندارد و نشان از یک استیصال است و نشان از این است که امتیازهایی که میخواستند در پشت مذاکرات بگیرند نگرفتند. اینها میخواهند آمریکا یک مقداری از فشارهای اقتصادی را کم کند و بعد به اینها یک سری آوانسهایی بدهند که غربیها به نظر من دیگر برایشان پذیرفتنی نیست. اینها بارها آوانسهایی شبیه به این دادند و بعد خلف وعده کردند و رفتند کار خودشان را از سر گرفتند وقتی بحران لحظهای شان عوض شده.
آقای همایونپور، چه راه دیگری در واشنگتن باقی مانده برای رفع این آچمز سیاسی؟
به نظر من به زودی، اگر هم الان نتیجه گرفته نشده باشد، به زودی نتیجه را میگیرند که مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی فایده ندارد. حداقلش دست کم دست کمش این میشود که یک حالت قطع... نه تمام تمام... بلکه اکثریت گفتگوها و یک حالت بیتفاوتی کامل نسبت به ایجاد روابط و گسترش روابط... این دست کمش است. دست بالایش هم این است (که احتمالش به نظر من خیلی هم کم نیست) یک حمله نظامی بعد از تابستان بعد از انجام انتخابات ریاست جمهوری ایران و طرف اواخر تابستان و پاییز به نظر من این امکان زیاد میشود. آن هم دست بالایش هست.
این به نظر من آخرین شانس جمهوری اسلامی برای مذاکرات جدی و پایدار با آمریکا و غرب است. اگر این شانس را هم از دست بدهد با همین سیاستهای کجدار و مریز و اینکه یک روزی حرفی بزنند و فردا حرفشان را پس بگیرند اینها... که دوستان مفصل توضیحش را دادند... این دیگر به جایی نمیرسد و اینها اشتباه بزرگی خواهند کرد اگر از این فرصت استفاده نکنند.
آقای نفیسی، آقای همایونپور میگویند که این آخرین شانس است و احتمال تیره تر شدن روابط میان تهران و واشنگتن میرود و حتی از گزینه نظامی هم صحبت کردند. در ایران برای اصولگرایان حامی مذاکره با آمریکا چه راهی باقی مانده برای متقاعد کردن رهبر و اصولگرایان مخالف مذاکره با آمریکا؟
به نظر میرسد که نظر رهبر و سپاه این باشد که جنگ، جنگ محدود خواهد بود. یعنی سرباز آمریکایی که وارد خاک ایران نخواهد شد. بلکه حمله به تاسیسات اتمی ایران خواهد بود و این را برآورد کردهاند که این هزینهاش کمتر است از اینکه با آمریکا وارد مذاکره شوند و روابط کامل یا روابطی در سطح پایینتری داشته باشند و این از تمام گفتههای افراد سپاه و رهبر بر میآید که در مقابل یک حمله محدود به ایران آمادگی دارند. این را پیشبینی میکنند.
به همین دلیل است که اینها اینقدر جسارت دارند که کارهای مختلف بکنند یا اظهارات مختلف بکنند. این برآورد دولت ایران است. این که دوباره در آمریکا هم موضوع جالبی که شاید به آن توجه کرد انتخاب جان برنن برای رییس سی آی ای در کنار چاک هیگل است. بسیاری چاک هیگل را کبوتر صلح میدانند. من خیلی موافق نیستم با این موضوع...
یعنی نامزد باراک اوباما برای وزارت دفاع آمریکا...
بله. اگر آقای چاک هیگل انتخاب شود و جان برنن برای سی آی ای انتخاب شود یک موضوع که اینها با هم توافق دارند در مورد حملات موضعی قاطعانه از طریق تکنولوژی است بدون استفاده از سرباز پیاده است. این هردو معتقدند که ارتش باید بیشتر و بیشتر علمی و تکنولوژیک باشد و روی نقاط خاص تکیه کند که دیگر سرباز آمریکا را در خاک بیگانه پیاده نکند. نظر اینها این است. و توافق این دو و انتخاب این دو نفر شاید تقارنی داشته باشد با مسئله ایران.
بنابراین موضوع حمله موضعی به ایران را نباید دیگر به کلی کنار گذاشت. این احتمالش وجود دارد و شاید این پیشنهاد آقای جو بایدن برای مذاکرات مستقیم در مونیخ به این لحاظ بود که نشان دهند که آمریکا حسن نیت دارد و آخرین کوششها را هم کرده و پیشبینی هم میکردند که ایران به همین ترتیب این را رد کند. برای اینکه بلافاصله دو هفته بعد از آن تحریمهای وزارت خزانهداری پیش آمد. و ما میدانیم که به خصوص رهبر ایران در مقابل این سیاست که از یک طرف به اصطلاح هویج ارائه شود و از طرف دیگر چماق، هیچ علاقه ندارد و همیشه ابراز مخالفت کرده.
من تصورم این است که این که آقای همایونپور میگوید که خیلی خارج از ذهن نباشد. گرچه تقریبا همه میگویند که امکان جنگ خیلی خیلی کم است. ولی اینکه جناب همایونپور میگوید چندان هم خارج از موضوع و ذهن شاید نباشد.
آقای میلانی، در برخی محافل پژوهشی واشنگتن در زمینه سیاست گذاری خارجی تا قبل از موضعگیری اخیر رهبر جمهوری اسلامی ایران موضوع فواید مذاکره شخص رییس جمهور آمریکا با شخص رهبر جمهوری اسلامی ایران مورد بحث بود. در شرایط کنونی واشنگتن تا چه حد این گونه پیشنهادهای محققان را جدی میگیرد و تا چه حد این گزینه را دور از واقع میداند؟
من تصور میکنم هر کسی واقعیات ایران را دنبال کند حدس می زند که در شرایط فعلی در ظرف حداقل چند ماه آینده امکان این کار نیست. ولی یادمان نرود که ایران مذاکره با آمریکا را نفی نکرده. اینها دارند با گروه ۱+۵ مذاکره میکنند. حالا مذاکره را به عقب انداختهاند. سیاست تاخیر و تعللشان را ادامه دادند. ولی در عین حال دور یک میز مینشینند. آمریکا هم در آن مذاکرات شرکت میکند و بحثها در مورد مسئله اتمی ادامه پیدا میکند.
من کماکان سخت بعید میدانم که هم به لحاظ سیاست در آمریکا و هم به لحاظ نگاه آقای اوباما به چشمانداز آینده و هم به لحاظ اهمیت خاورمیانه، اهمیت کاهنده خاورمیانه در استراتژی آمریکا... آمریکا پنج تا ده سال دیگر از لحاظ نفت و گاز خاورمیانه مستغنی خواهد بود... با تکنولوژی جدیدی که پیدا کردند... و بالاخره تغییراتی که در سیاست اسرائیل ایجاد شده، ترکیب تازهای در اسرائیل دارد میآید که کمتر مایل رویارویی نظامی است. من فکر میکنم امکان جنگ کماکان بسیار اندک است. امیدم هم هست که همین طور باشد. برای این که این رژیم که حال مردم ایران دلش نمیسوزد. اگر چنین جنگی شود حتی اگر با دقیق ترین موشکها و دقیقترین پهپادها بزنند میبینیم که آدمهای بیگناه هم کشته میشوند و خون آن آدمها همان قدر به اندازه رژیمی است که سماجت میکند، یک مسایلی را مهم میکند در این مذاکرات که در هیچ کشور دیگری مهم نیست.
این پروتکلی که اینها این همه ازش صحبت میکنند و اینقدر برایش امتیاز میخواهند نزدیک ۹۰ کشور مختلف این را امضا کرده اند. حداقل ۴۰ کشور دیگر برنامه اتمی داشتند. اگر خود اینها برنامه اتمی ایران را یک سره و مستبدانه متوقف نمیکردند و میلیونها دلار آن زمان را بیرون نمیریختند ایران در ۱۹۸۱ بایستی زیمنس تحویل میداد بوشهر را. الان ۳۵ سال است بعد از میلیاردها دلار خرج مستقیم و صدها میلیارد دلار فرصت اقتصادی از دست رفته، هیچ چیزی توجیه نکردهاند.
تنها جواب آقای خامنهای به این مسئله این است که من انقلابی هستم و حرفهایم را با صراحت میزنم. در همان جمله بعدی درباره مسایل مجلس صحبت میکند میگوید من بداخلاقیها را بدتر میگویم. چه جور انقلابی است که مخالفت صریح با حرفهای شما را در صحن مجلس هنوز در موردش به صراحت صحبت نمیکنی و بعد میگویی من دیپلمات نیستم؟ شما چطور دیپلمات نیستی؟ هشت سال رییس جمهور مملکت بودی. میدانید
این حرفها به نظر من دیگر خریدار ندارد و صحبت نکردن هم خریدار ندارد. اگر شما تاریخ سی و سه ساله جمهوری اسلامی را و بحرانهای مهمی را که داشته کنار هم بگذارید یک واقعیت پیش میآید... از گروگانگیری بگیرید تا جنگ ایران و عراق تا مسئله اتمی... اینها دایما با همین سماجتی که انقلابیگری تلقی میکنند، اینقدر تاخیر و تعلل کردند که وقتی دیگر چارهای نداشتند یک قراردادی شبیه به قرارداد ترکمانچای در ۱۹۸۰ برای پایان گروگانگیری بستند، یک قرارداد مفتضحانه دیگری برای جنگ ایران و عراق بستند. در حالی که عین همان قرارداد را در ۸۲ میتوانستند ببندند، غرامت بگیرند.
الان هم به نظر من کار بالاخره به یک جایی میرسد که همان امتیازهایی که شش سال پیش حاضر بودند غربیها به اینها بدهند... یعنی یکی از این آقایان میگفت که ما پیروزی مهم مان این است که غرب حالا حق ما را در غنیسازی پذیرفته. خب این حرف واقعا مزخرف است. یک کسی کافی است برود روزنامهها را نگاه کند. حتی دولت بوش در یک سال و نیم آخر به صراحت و بارها گفته بود که ما حاضریم حق غنیسازی ایران را به رسمیت بشناسیم، ولی ایران هم بایستی به تعهدات خودش عمل کند.
یعنی این نوع حرفها به نظر من هر روز خریدار کمتری دارد. دوباره اگر به خاطرات خود آقای روحانی رجوع کنید میبینید که متحدانشان از ترکها بگیرید تا روسها و چینیها، دایم به آنها میگویند که اگر این کارها را ادامه دهید کار بیخ پیدا میکنند. ولی ادامه میدهند و حساب کتابی نیست و از طرف دیگر هم میلیاردها دلار از خزانه دولت صرف این کارها میشود. صرف سرقتهایی میشود که هر روز خودشان علیه همدیگر اعلام میکنند و ستم بر ملت ایران سنگین است.
شماری از تحلیلگران میگویند تاریخ مناسبات تهران و واشنگتن نشان داده که وقتی ایران آماده تنشزدایی است آمریکا آماده نیست و وقتی برعکس آمریکا آماده است ایران آماده نیست. در چه صورت ممکن است این چرخه باز شود و تنشزدایی و عادیسازی حاصل شود. آقای همایونپور اول شما.
به نظر من این یک برداشتی است سطحی از تاریخچه روابط ایران و آمریکا. در بیشتر موارد این ایران بوده که دست را پس زده و نخواسته مذاکره کند. یک تک و توک مواردی هست که برعکس بوده و آمریکا مقصر بوده. ولی بیشتر مواقع این چیز ایران بوده. ما در صحبتهایمان نگفتیم که این فشارهای اقتصادی که حلقهاش هر روز تنگتر و تنگتر میشود حتما و در آینده (حالا یک کمی زودتر و یک کمی دیرتر) همانطور که دکتر میلانی اشاره کردند ایران را وادار میکند دوباره یک چنین قراردادی مثل آن قراردادهای بد گذشته امضا کند. چون چاره دیگری ندارد و ما هر روز میبینیم که این تحریمهای اقتصادی و فشارهای اقتصادی چطور اقتصاد ایران را فلج میکند.
آقای نفیسی، پاسخ شما به همین سئوال؟
با کمال تاسف باید بگوییم که ایران فقط نشان داده که در مقابل فشار حیاتی عکسالعمل قاطع و روشن نشان میدهد. این را لااقل در دو مورد دیدیم. با کمال تاسف این تحریمهایی که علیه ایران میشود تدریجا ملت ایران را از پای در میآورد و این یک زهر تدریجی است و جمهوری اسلامی هم مثل تمام دیکتاتوریهای دیگر تا زمانی که رهبران و حلقههای دور آنها میتوانند به بقای خودشان ادامه دهند حساسیت زیادی نسبت به این مسئله نشان نمیدهند. و اگر به جای این مسایل در یک زمان یک قاطعیتی در مقابل دولت ایران نشان داده شده بود... (منظور من به هیچ وجه حمله نظامی به ایران نیست) ولی همین کارهایی که حالا تازه پایانش است از لحاظ اقتصادی... اینها به طور قاطع درباره جمهوری اسلامی شده بود و در یک مدت کوتاه و واقعا هدف این بود که ایران عکسالعمل نشان دهد ایران عکسالعمل نشان میداد. ولی به نظر من هدف پیشرفتهتر از این است و آن این است که تمام ملت ایران را از پا درآورند. و این مشکل اساسی این تحریمهای اخیر است.
آقای میلانی، در چه صورت ممکن است که این چرخه باز شود و راهحل به آنجایی برسد که مطلوب است برای بسیاری از کسانی که سعی میکنند میانجیگری کنند بین تهران و واشنگتن؟
من گمانم این است که در ۲۰ سال اخیر مانع اصلی آقای خامنهای بوده و آن عده از سپاه پاسداران که از این محاصرههای اقتصادی و از این اقتصاد دولتزده دارند میلیاردها دلار میخورند و آزاد شدن روابط و بازاری شدن روابط همه به ضررشان است.
تنها در یک مورد هست که به گمان من اشتباه آمریکا یک فرصت بالقوه را از دست داد و آن زمان بود که آقای بوش آن سخنرانی کذایی را در مورد محور شرارت کرد. در آن شرایط در ایران آقای خامنهای خیلی در موقعیت ضعیفتری بود. در مجلس شمار بیشتری از نمایندگان خواستار بهبود روابط بودند و آن سخنرانی کار طرفداران عادی کردن را... که به نظر من تنها کار عاقلانه سیاست خارجی ایران است.
هر کشوری که با آمریکا رابطه دارد نوکر آمریکا نیست. اکثریت کشورها میتوانند با عزت و برابری با آمریکا رابطه داشته باشند. آن بسته به رهبری خودشان است. بسته به امکانات خودشان هست. ایران یکی از غنیترین، پرتوانترین، پرجمعیتترین، پرتاریخترین کشورهاست و اگر نتواند با آمریکا رفتار برابری داشته باشد بعد از این همه سال، از قصور رهبران فعلی است که مملکت را به این وضعیت اقتصادی دچار کردهاند که یک معلم بازنشسته باید با ماهی ۴۰۰ هزار تومان زندگی کند و خط فقر ۳۸۰ هزار تومان است. شرمآور است این وضع اقتصادی. آن هم در شرایطی که آقازادهها لامبورگینی و پورشه دو میلیونی سوار میشوند.
پیشزمینه این ابراز عقیده رهبر جمهوری اسلامی ایران گفتههای جو بایدن معاون رییس جمهوری آمریکا در کنفرانس امنیتی مونیخ بود که در روز ۱۴ بهمن ماه گفته بود در صورت جدی بودن قصد ایران برای مذاکره آمریکا آماده است با ایران به صورت مستقیم و رو در رو گفتگو کند. گفتههایی که با استقبال وزیر خارجه و رییس جمهوری ایران روبهرو شده بود. علی اکبر صالحی گفته بود ایران پیشنهاد جو بایدن را با دید مثبت بررسی میکند و این پیشنهاد را تغییر رویکرد آمریکا در برابر ایران توصیف کرده بود.
محمود احمدینژاد هم در دیدار خود از مصر، گفتههای جو بایدن را جدید و مثبت خوانده بود و افزوده بود که اگر مقامهای آمریکا هم همزمان در رفتارشان هم تغییر بدهند ایران هم با نگاه مثبت به این گفتهها نگاه میکند. خارج از چارچوب پرسش مذاکره مستقیم که رهبر جمهوری اسلامی ایران بر آن دست رد زد، جان کری وزیر خارجه آمریکا روز شنبه در تازهترین اظهار نظر یک مقام آمریکایی اعلام کرد اگر تهران حاضر به پاسخگویی درباره برنامه هستهای ایران باشد جامعه بینالمللی هم در مقابل واکنش نشان میدهد. به گفته وزیر خارجه آمریکا قدرتهای بزرگ آمادهاند بگذارند دیپلماسی پیروز شود، مشروط بر آنکه ایران به طور جدی وارد مذاکره شود.
قرار است ایران و گروه ۱+۵ روز هشتم اسفندماه در آلماتی قزاقستان گفتگو کنند. با این اوصاف آیا دفتر مذاکره مستقیم و رو در رو میان آمریکا و ایران بسته شده است؟ این پرسش دیدگاههاست از میهمانان این هفته: عباس میلانی، مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد آمریکا، در واشنگتن رسول نفیسی، تحلیلگر و استاد جامعه شناسی سیاسی در دانشگاه استریر و کوروش همایونپور، فعال حزب دموکرات آمریکا و مدیر برنامه دیالوگ عربستان سعودی و آمریکا در دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا.
آقای همایونپور، از مجموعه موضعگیریهای رسمی ایران در روز پنجشنبه و جمعه یعنی سمتگیریهای رهبر جمهوری اسلامی ایران و سخنگوی وزارت خارجه ایران چنین برمیآید که ایران میخواهد بگوید در شرایط تحریم و تحدید و فشار پاسخ ایران به پرسش مذاکره با آمریکا «نه» است. نگاه محافل سیاستگذاری در واشنگتن به این سمتگیری چگونه است؟
کوروش همایونپور: با سخنرانی آقای خامنهای دوباره آب سردی به روی همه این امیدها ریخته شد. در آمریکا اینها از ابتدای روی کار آمدن آقای اوباما برنامه و سیاست این بوده که مذاکره را با ایران به طور جدی دنبال کنند. البته در یک چارچوبی و با یک شرایطی. این جریان ادامه داشته. چندین بار هم اوباما و مقامهای دیگر دولت آمریکا این جریان را باز مطرح کردند و دنبال کردند. ولی هر بار به نظر من این جمهوری اسلامی بوده که هنوز نتوانسته تصمیم خودش را درست بگیرد که یا بله یا نه.
بازهم ما دیدیم که در هفته اخیر هم باز همان حالت بود. اول یک ذره آقای صالحی عکسالعملش مساعدتر و مثبتتر بود و بعد بلافاصله آقای خامنهای آن را منکر شد.
بنابراین به نظر من این بیتصمیمی و نرسیدن رژیم ایران به موضعی که میخواهد دنبال کند مشکل اصلی قضیه است.
آقای نفیسی، دوگانگی لحن رهبر ایران از سویی و رییس جمهور و وزیر خارجه ایران و برخی نمایندگان مجلس از سوی دیگر که الان آقای همایونپور به آن اشاره کردند درباره گفتههای معاون رییس جمهور آمریکا با توجه به فعل و انفعالات در سیاست داخلی ایران چگونه قابل تفسیر است؟
رسول نفیسی: آن چیزی که جناب همایونپور به عنوان عدم تصمیم به آن اشاره کرد من تصور میکنم بیشتر حاصل نفاق داخلی است که بین رهبران ایران وجود دارد و اگر که دقیقا بخوانید آن صحبتی را که کرده، آقای صالحی هم نگفته که تمام است. گفته است که ببینیم و مثل دفعههای پیش نباشد و یک سری اما و اگر پشتش هست. در واقع در را باز گذاشته برای رهبر که نظر نهایی را بدهد.
ولی افرادی نظیر آقای صالحی یا افراد دیگری در کابینه احمدینژاد سعی میکنند یک تصمیماتی را قبل از اینکه آقای خامنهای نظر بدهد ابراز کنند و بعد ایشان را یک جوری در امپاس قرار دهند که یک جوری موافقت کند. این سیاست هیچوقت موفق نبوده. یعنی خامنهای آخرش حرف خودش را زده و حرف آقای خامنهای هم فراتر از این بحث اتمی است. ایشان علاقهای ندارد به اینکه با آمریکا رابطه برقرار کند.
خامنهای دوست ندارد که پای آمریکاییها به ایران باز شود و به قول خودش ایران تحت سلطه آمریکا قرار بگیرد و این نظری است که نسبت به آمریکا دارد و نگران اینکه باب مذاکرات که باز شد نهایتا میرسد به نفی ولایت فقیهرسول نفیسی
علت عدم علاقهاش هم روشن است. یعنی تصورش بر این است که (این را بارها هم تکرار کرده و من تعجبم میکنم که کسی به آن توجه کامل نمیکند) که ایشان دوست ندارد که پای آمریکاییها به ایران باز شود و به قول خودش ایران تحت سلطه آمریکا قرار بگیرد و این نظری است که نسبت به آمریکا دارد و نگران اینکه باب مذاکرات که باز شد نهایتا میرسد به نفی ولایت فقیه. موضوع این است. وگرنه مسئله دوگانگی تصمیم نیست.
افراد اصلاحطلب و حالا دیگر گروه احمدینژاد یک کارهایی را و حرفهایی را پیشنهاد میکنند. آقای خامنهای هم آخرش حرف خودش را میزند. و این را ما دیدیم که به کرات تکرار شده که واقعا به تئاتر پوچی بیشتر شبیه است تا به روابط دیپلماتیک.
آقای میلانی، شما هم آیا موافقید با برآوردی که آقای نفیسی دادند؟ از لا به لای حرفهای رهبر جمهوری اسلامی ایران چه انتقاداتی به مواضع هیلاری کلینتون وزیر خارجه پیشین آمریکا یا به پیامهای نوروزی و غیره باراک اوباما رییس جمهور آمریکا قابل استخراج است؟
عباس میلانی: اولا من اصولا با این تلقی موافق نیستم که این اتفاقات چند هفته پیش تصادفی بود و این افراد از سر خودشان این حرفها را زدند. حتی اگر بپذیریم که در حرف صالحی اگر و مگر بود ولی باورکردنی نیست که کسی مثل لاریجانی که بدون اجازه آقا آب نمیخورد در مجلس بگوید مذاکره مستقیم با آمریکا خط قرمز ما نیست. اینها قطعا به گمان من چراغ قرمزی است آقای خامنهای داشتند.
تصور من این است که این مسئله به بایدن بر نمیگردد. الان چند ماه است... حداقل از ژانویه صحبتهایی هست که مذاکره پشت پرده... مذاکرات غیرمستقیم از طریق کرزی و از طریق آقای گور پیامهایی رد و بدل میشود. آقای خامنهای هم انتخابش را آزاد گذاشت که یا به طرف این جهت برود و اگر بتواند امتیازهایی بگیرد و اگر هم نتواند که همین حرفهای سابقش را تکرار کند که من انقلابی هستم و حرفهایم عوض نمیشود و از این حرفها.
به علاوه این که در نص این حرفها نادرستیهای تاریخی هست. یعنی خود آقای خامنهای از جمله سه نفری بودند که در کنار آقای موسوی و آقای رفسنجانی در ۱۹۸۳ با مک فارلن و تیمی که به ایران آمدند مذاکره مستقیم کردند. اینها بودند که باعث و بانی آمدن آنها بودند.
نمایندههای همینها در دوران ریاست جمهوریشان با آمریکا در لاهه مذاکره داشتند. در آلمان مذاکره داشتند. یعنی بارها و بارها اینها مذاکره کرده اند. این که حالا بگوییم مذاکره رسمی یک خط قرمزی است که من شخصا تصمیم گرفتم به رغم اینکه همه... رییس شورای تعیین مصلحت رژیم میگوید که مذاکره غلط نیست، رییس مجلس میگوید مذاکره غلط نیست. رییس جمهور میگوید که مذاکره غلط نیست. وزیر امور خارجه میگوید که مذاکره غلط نیست.
خاطرات (حسن) روحانی را میخوانیم که می گوید چند بار ما صحبت کردیم که آقا برویم بنشینیم با آمریکاییها صحبت کنیم مسئله را حل کنیم. همه اینها بصیرت و بی بصیرتشان یک حرف میزنند و ایشان راسا تصمیم میگیرد که من حرف دیگری میزنم و همه باید بروند جایشان بنشینند. که نه کار عقل است و نه کار سیاست است.
بعد هم در حرفهای ایشان (رهبر جمهوری اسلامی ایران) دوباره من برایم خیلی عجیب است. به خانم کلینتون وزیر امور خارجه بیتجربه گفتن یا از بیاطلاعی ایشان از سوابق خانم کلینتون حکایت میکند یا از اینکه هر چه دلشان میخواهد میگویند و نگران پیامدهایش نیستند. خانم کلینتون یکی از موفقترین وزرای امور خارجه آمریکا بوده. قبل از آن سناتور بود. قبل از آن هشت سال عملا معاون فیالواقع رییس جمهور آمریکا بوده.
به هر حال این نوع صحبتها به نظر من دیگر محلی از اعراب ندارد و نشان از یک استیصال است و نشان از این است که امتیازهایی که میخواستند در پشت مذاکرات بگیرند نگرفتند. اینها میخواهند آمریکا یک مقداری از فشارهای اقتصادی را کم کند و بعد به اینها یک سری آوانسهایی بدهند که غربیها به نظر من دیگر برایشان پذیرفتنی نیست. اینها بارها آوانسهایی شبیه به این دادند و بعد خلف وعده کردند و رفتند کار خودشان را از سر گرفتند وقتی بحران لحظهای شان عوض شده.
آقای همایونپور، چه راه دیگری در واشنگتن باقی مانده برای رفع این آچمز سیاسی؟
این آخرین شانس جمهوری اسلامی برای مذاکرات جدی و پایدار با آمریکا و غرب است. اینها اشتباه بزرگی خواهند کرد اگر از این فرصت استفاده نکنند.کوروش همایونپور
به نظر من به زودی، اگر هم الان نتیجه گرفته نشده باشد، به زودی نتیجه را میگیرند که مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی فایده ندارد. حداقلش دست کم دست کمش این میشود که یک حالت قطع... نه تمام تمام... بلکه اکثریت گفتگوها و یک حالت بیتفاوتی کامل نسبت به ایجاد روابط و گسترش روابط... این دست کمش است. دست بالایش هم این است (که احتمالش به نظر من خیلی هم کم نیست) یک حمله نظامی بعد از تابستان بعد از انجام انتخابات ریاست جمهوری ایران و طرف اواخر تابستان و پاییز به نظر من این امکان زیاد میشود. آن هم دست بالایش هست.
این به نظر من آخرین شانس جمهوری اسلامی برای مذاکرات جدی و پایدار با آمریکا و غرب است. اگر این شانس را هم از دست بدهد با همین سیاستهای کجدار و مریز و اینکه یک روزی حرفی بزنند و فردا حرفشان را پس بگیرند اینها... که دوستان مفصل توضیحش را دادند... این دیگر به جایی نمیرسد و اینها اشتباه بزرگی خواهند کرد اگر از این فرصت استفاده نکنند.
آقای نفیسی، آقای همایونپور میگویند که این آخرین شانس است و احتمال تیره تر شدن روابط میان تهران و واشنگتن میرود و حتی از گزینه نظامی هم صحبت کردند. در ایران برای اصولگرایان حامی مذاکره با آمریکا چه راهی باقی مانده برای متقاعد کردن رهبر و اصولگرایان مخالف مذاکره با آمریکا؟
به نظر میرسد که نظر رهبر و سپاه این باشد که جنگ، جنگ محدود خواهد بود. یعنی سرباز آمریکایی که وارد خاک ایران نخواهد شد. بلکه حمله به تاسیسات اتمی ایران خواهد بود و این را برآورد کردهاند که این هزینهاش کمتر است از اینکه با آمریکا وارد مذاکره شوند و روابط کامل یا روابطی در سطح پایینتری داشته باشند و این از تمام گفتههای افراد سپاه و رهبر بر میآید که در مقابل یک حمله محدود به ایران آمادگی دارند. این را پیشبینی میکنند.
به همین دلیل است که اینها اینقدر جسارت دارند که کارهای مختلف بکنند یا اظهارات مختلف بکنند. این برآورد دولت ایران است. این که دوباره در آمریکا هم موضوع جالبی که شاید به آن توجه کرد انتخاب جان برنن برای رییس سی آی ای در کنار چاک هیگل است. بسیاری چاک هیگل را کبوتر صلح میدانند. من خیلی موافق نیستم با این موضوع...
یعنی نامزد باراک اوباما برای وزارت دفاع آمریکا...
بله. اگر آقای چاک هیگل انتخاب شود و جان برنن برای سی آی ای انتخاب شود یک موضوع که اینها با هم توافق دارند در مورد حملات موضعی قاطعانه از طریق تکنولوژی است بدون استفاده از سرباز پیاده است. این هردو معتقدند که ارتش باید بیشتر و بیشتر علمی و تکنولوژیک باشد و روی نقاط خاص تکیه کند که دیگر سرباز آمریکا را در خاک بیگانه پیاده نکند. نظر اینها این است. و توافق این دو و انتخاب این دو نفر شاید تقارنی داشته باشد با مسئله ایران.
بنابراین موضوع حمله موضعی به ایران را نباید دیگر به کلی کنار گذاشت. این احتمالش وجود دارد و شاید این پیشنهاد آقای جو بایدن برای مذاکرات مستقیم در مونیخ به این لحاظ بود که نشان دهند که آمریکا حسن نیت دارد و آخرین کوششها را هم کرده و پیشبینی هم میکردند که ایران به همین ترتیب این را رد کند. برای اینکه بلافاصله دو هفته بعد از آن تحریمهای وزارت خزانهداری پیش آمد. و ما میدانیم که به خصوص رهبر ایران در مقابل این سیاست که از یک طرف به اصطلاح هویج ارائه شود و از طرف دیگر چماق، هیچ علاقه ندارد و همیشه ابراز مخالفت کرده.
من تصورم این است که این که آقای همایونپور میگوید که خیلی خارج از ذهن نباشد. گرچه تقریبا همه میگویند که امکان جنگ خیلی خیلی کم است. ولی اینکه جناب همایونپور میگوید چندان هم خارج از موضوع و ذهن شاید نباشد.
آقای میلانی، در برخی محافل پژوهشی واشنگتن در زمینه سیاست گذاری خارجی تا قبل از موضعگیری اخیر رهبر جمهوری اسلامی ایران موضوع فواید مذاکره شخص رییس جمهور آمریکا با شخص رهبر جمهوری اسلامی ایران مورد بحث بود. در شرایط کنونی واشنگتن تا چه حد این گونه پیشنهادهای محققان را جدی میگیرد و تا چه حد این گزینه را دور از واقع میداند؟
من تصور میکنم هر کسی واقعیات ایران را دنبال کند حدس می زند که در شرایط فعلی در ظرف حداقل چند ماه آینده امکان این کار نیست. ولی یادمان نرود که ایران مذاکره با آمریکا را نفی نکرده. اینها دارند با گروه ۱+۵ مذاکره میکنند. حالا مذاکره را به عقب انداختهاند. سیاست تاخیر و تعللشان را ادامه دادند. ولی در عین حال دور یک میز مینشینند. آمریکا هم در آن مذاکرات شرکت میکند و بحثها در مورد مسئله اتمی ادامه پیدا میکند.
من کماکان سخت بعید میدانم که هم به لحاظ سیاست در آمریکا و هم به لحاظ نگاه آقای اوباما به چشمانداز آینده و هم به لحاظ اهمیت خاورمیانه، اهمیت کاهنده خاورمیانه در استراتژی آمریکا... آمریکا پنج تا ده سال دیگر از لحاظ نفت و گاز خاورمیانه مستغنی خواهد بود... با تکنولوژی جدیدی که پیدا کردند... و بالاخره تغییراتی که در سیاست اسرائیل ایجاد شده، ترکیب تازهای در اسرائیل دارد میآید که کمتر مایل رویارویی نظامی است. من فکر میکنم امکان جنگ کماکان بسیار اندک است. امیدم هم هست که همین طور باشد. برای این که این رژیم که حال مردم ایران دلش نمیسوزد. اگر چنین جنگی شود حتی اگر با دقیق ترین موشکها و دقیقترین پهپادها بزنند میبینیم که آدمهای بیگناه هم کشته میشوند و خون آن آدمها همان قدر به اندازه رژیمی است که سماجت میکند، یک مسایلی را مهم میکند در این مذاکرات که در هیچ کشور دیگری مهم نیست.
این پروتکلی که اینها این همه ازش صحبت میکنند و اینقدر برایش امتیاز میخواهند نزدیک ۹۰ کشور مختلف این را امضا کرده اند. حداقل ۴۰ کشور دیگر برنامه اتمی داشتند. اگر خود اینها برنامه اتمی ایران را یک سره و مستبدانه متوقف نمیکردند و میلیونها دلار آن زمان را بیرون نمیریختند ایران در ۱۹۸۱ بایستی زیمنس تحویل میداد بوشهر را. الان ۳۵ سال است بعد از میلیاردها دلار خرج مستقیم و صدها میلیارد دلار فرصت اقتصادی از دست رفته، هیچ چیزی توجیه نکردهاند.
تنها جواب آقای خامنهای به این مسئله این است که من انقلابی هستم و حرفهایم را با صراحت میزنم. در همان جمله بعدی درباره مسایل مجلس صحبت میکند میگوید من بداخلاقیها را بدتر میگویم. چه جور انقلابی است که مخالفت صریح با حرفهای شما را در صحن مجلس هنوز در موردش به صراحت صحبت نمیکنی و بعد میگویی من دیپلمات نیستم؟ شما چطور دیپلمات نیستی؟ هشت سال رییس جمهور مملکت بودی. میدانید
کار بالاخره به یک جایی میرسد که همان امتیازهایی که شش سال پیش حاضر بودند غربیها به اینها بدهندعباس میلانی
این حرفها به نظر من دیگر خریدار ندارد و صحبت نکردن هم خریدار ندارد. اگر شما تاریخ سی و سه ساله جمهوری اسلامی را و بحرانهای مهمی را که داشته کنار هم بگذارید یک واقعیت پیش میآید... از گروگانگیری بگیرید تا جنگ ایران و عراق تا مسئله اتمی... اینها دایما با همین سماجتی که انقلابیگری تلقی میکنند، اینقدر تاخیر و تعلل کردند که وقتی دیگر چارهای نداشتند یک قراردادی شبیه به قرارداد ترکمانچای در ۱۹۸۰ برای پایان گروگانگیری بستند، یک قرارداد مفتضحانه دیگری برای جنگ ایران و عراق بستند. در حالی که عین همان قرارداد را در ۸۲ میتوانستند ببندند، غرامت بگیرند.
الان هم به نظر من کار بالاخره به یک جایی میرسد که همان امتیازهایی که شش سال پیش حاضر بودند غربیها به اینها بدهند... یعنی یکی از این آقایان میگفت که ما پیروزی مهم مان این است که غرب حالا حق ما را در غنیسازی پذیرفته. خب این حرف واقعا مزخرف است. یک کسی کافی است برود روزنامهها را نگاه کند. حتی دولت بوش در یک سال و نیم آخر به صراحت و بارها گفته بود که ما حاضریم حق غنیسازی ایران را به رسمیت بشناسیم، ولی ایران هم بایستی به تعهدات خودش عمل کند.
یعنی این نوع حرفها به نظر من هر روز خریدار کمتری دارد. دوباره اگر به خاطرات خود آقای روحانی رجوع کنید میبینید که متحدانشان از ترکها بگیرید تا روسها و چینیها، دایم به آنها میگویند که اگر این کارها را ادامه دهید کار بیخ پیدا میکنند. ولی ادامه میدهند و حساب کتابی نیست و از طرف دیگر هم میلیاردها دلار از خزانه دولت صرف این کارها میشود. صرف سرقتهایی میشود که هر روز خودشان علیه همدیگر اعلام میکنند و ستم بر ملت ایران سنگین است.
شماری از تحلیلگران میگویند تاریخ مناسبات تهران و واشنگتن نشان داده که وقتی ایران آماده تنشزدایی است آمریکا آماده نیست و وقتی برعکس آمریکا آماده است ایران آماده نیست. در چه صورت ممکن است این چرخه باز شود و تنشزدایی و عادیسازی حاصل شود. آقای همایونپور اول شما.
به نظر من این یک برداشتی است سطحی از تاریخچه روابط ایران و آمریکا. در بیشتر موارد این ایران بوده که دست را پس زده و نخواسته مذاکره کند. یک تک و توک مواردی هست که برعکس بوده و آمریکا مقصر بوده. ولی بیشتر مواقع این چیز ایران بوده. ما در صحبتهایمان نگفتیم که این فشارهای اقتصادی که حلقهاش هر روز تنگتر و تنگتر میشود حتما و در آینده (حالا یک کمی زودتر و یک کمی دیرتر) همانطور که دکتر میلانی اشاره کردند ایران را وادار میکند دوباره یک چنین قراردادی مثل آن قراردادهای بد گذشته امضا کند. چون چاره دیگری ندارد و ما هر روز میبینیم که این تحریمهای اقتصادی و فشارهای اقتصادی چطور اقتصاد ایران را فلج میکند.
آقای نفیسی، پاسخ شما به همین سئوال؟
با کمال تاسف باید بگوییم که ایران فقط نشان داده که در مقابل فشار حیاتی عکسالعمل قاطع و روشن نشان میدهد. این را لااقل در دو مورد دیدیم. با کمال تاسف این تحریمهایی که علیه ایران میشود تدریجا ملت ایران را از پای در میآورد و این یک زهر تدریجی است و جمهوری اسلامی هم مثل تمام دیکتاتوریهای دیگر تا زمانی که رهبران و حلقههای دور آنها میتوانند به بقای خودشان ادامه دهند حساسیت زیادی نسبت به این مسئله نشان نمیدهند. و اگر به جای این مسایل در یک زمان یک قاطعیتی در مقابل دولت ایران نشان داده شده بود... (منظور من به هیچ وجه حمله نظامی به ایران نیست) ولی همین کارهایی که حالا تازه پایانش است از لحاظ اقتصادی... اینها به طور قاطع درباره جمهوری اسلامی شده بود و در یک مدت کوتاه و واقعا هدف این بود که ایران عکسالعمل نشان دهد ایران عکسالعمل نشان میداد. ولی به نظر من هدف پیشرفتهتر از این است و آن این است که تمام ملت ایران را از پا درآورند. و این مشکل اساسی این تحریمهای اخیر است.
آقای میلانی، در چه صورت ممکن است که این چرخه باز شود و راهحل به آنجایی برسد که مطلوب است برای بسیاری از کسانی که سعی میکنند میانجیگری کنند بین تهران و واشنگتن؟
من گمانم این است که در ۲۰ سال اخیر مانع اصلی آقای خامنهای بوده و آن عده از سپاه پاسداران که از این محاصرههای اقتصادی و از این اقتصاد دولتزده دارند میلیاردها دلار میخورند و آزاد شدن روابط و بازاری شدن روابط همه به ضررشان است.
تنها در یک مورد هست که به گمان من اشتباه آمریکا یک فرصت بالقوه را از دست داد و آن زمان بود که آقای بوش آن سخنرانی کذایی را در مورد محور شرارت کرد. در آن شرایط در ایران آقای خامنهای خیلی در موقعیت ضعیفتری بود. در مجلس شمار بیشتری از نمایندگان خواستار بهبود روابط بودند و آن سخنرانی کار طرفداران عادی کردن را... که به نظر من تنها کار عاقلانه سیاست خارجی ایران است.
هر کشوری که با آمریکا رابطه دارد نوکر آمریکا نیست. اکثریت کشورها میتوانند با عزت و برابری با آمریکا رابطه داشته باشند. آن بسته به رهبری خودشان است. بسته به امکانات خودشان هست. ایران یکی از غنیترین، پرتوانترین، پرجمعیتترین، پرتاریخترین کشورهاست و اگر نتواند با آمریکا رفتار برابری داشته باشد بعد از این همه سال، از قصور رهبران فعلی است که مملکت را به این وضعیت اقتصادی دچار کردهاند که یک معلم بازنشسته باید با ماهی ۴۰۰ هزار تومان زندگی کند و خط فقر ۳۸۰ هزار تومان است. شرمآور است این وضع اقتصادی. آن هم در شرایطی که آقازادهها لامبورگینی و پورشه دو میلیونی سوار میشوند.