لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۲:۵۵

انقلابی به رنگ گل سرخ، اما نه خونين( بخش ششم)


کاميابی انقلاب گل سرخ يا انقلاب گلرنگ برای جهان آزاد چندان دلپذير بود که جورج بوش، رئيس جمهوری آمريکا، سفری به گرجستان را، بيدرنگ، در برنامه کارهايش گذاشت.
کاميابی انقلاب گل سرخ يا انقلاب گلرنگ برای جهان آزاد چندان دلپذير بود که جورج بوش، رئيس جمهوری آمريکا، سفری به گرجستان را، بيدرنگ، در برنامه کارهايش گذاشت.
ميخائيل ساکاشويلی جوان ، درس حقوق خوانده در دانشگاه کلمبيای آمريکا، ميشای جوان که افزون بر زبان مادريش، گرجی، انگليسی، روسی، فرانسه را به روانی حرف ميزند، با شوق خدمت به سرزمين پدريش، همراه با هسمر هلنديش، به تفليس بازگشت.

ادوارد شواردنادزه، آخرين وزير امور خارجه اتحاد اکنون فروپاشيده جمهوريهای شوروی، که از سال ۱۳۷۱ به بعد فرمانروای مطلق گرجستان شده بود، ميشای جوان را زير پر و بال گرفت و پاييز سال ۲۰۰۰ اين جوان درس حقوق خوانده را به وزارت دادگستری گرجستان گماشت.

اما به زودی ميشای جوان از نزديک با ژرفای فساد، حق کشيها، خفقانها و سرکوبيها در زادگاهش چنان آشنا شد که خود او از اين آشنايی به عنوان واقعيتی "دل آشوب" ياد ميکند.

اين واقعيت چندان تلخ و دل آشوب بود که ميخائيل ساکاشويلی در آن زمان سی و يک ساله، در يکی از جلسه های کابينۀ دولتی گرجستان، توفان به راه انداخت و کولاک به پا کرد. او در اين جلسه، عکسها و اسنادی را بر روی ميز کوفت که به گفتۀ او ثابت ميکرد که همکاران وزيرش با رشوه خواری و اختلاس، ويلاهای گرانبها برای خودشان خريده اند.

اين جلسۀ کولاک زده گوشه يی از سيمای ميشای جوان را به نمايش گذاشت. دوستانش ميگويند: ميشا آميزه ای است از يک معمار ائتلاف و اتحاد، از يک ديپلمات و فعال، گاه محتاط و حسابگر و گاه دور انديش، گاه پرخاشگر و تند خوی، گاه پر شر و شور و گاه بذله گوی.

او همۀ اين سيماهای گوناگون را چند روزی پيش از آن که در ژانویۀ سال گذشته ميلادی، به دنبال پيروزی در انتخابات به رياست جمهوری برسد، در يک سخنرانی در دانشگاه دولتی تفليس به نمايش گذاشت. او سخنرانيش را چنين آغاز کرد: "... توی راه دانشگاه که بودم، تلفنی به من گفتند که احتمال دارد در اين جا بمب کار گذاشته باشند. شايد بعضی ها فکر ميکنند که خود من بمب هستم و شايد هم حق با آنها باشد. دوستان! من برای دشمنان گرجستان واقعا ميتوانم مبدل به يک بمب بشوم. بمبی که در دستهای دشمن منفجر ميشود اما گرجستان را هرگز مجروح نميکند".

ميشای جوان روز ۵ سپتامبر ۲۰۰۱ با تاکيد بر اين که همکاری با حکومت فاسد و خودکامه ادوارد شواردنادزه را از نگاه اخلاقی درست نميداند، از وزارت دادگستری و عضويت در کابينۀ گرجستان استعفاء داد.

او بيدرنگ حزبی را با نام "جنبش ملی" بنياد نهاد و رسماً در صف مخالفان ادوارد شواردنادزه ايستاد. سپس با ياری دوستداران آزادی، به رياست شورای شهر تفليس برگزيده شد و آن را به پايگاه قدرت خود بدل کرد. از همين پايگاه بود که ميشای جوان بر بستری از اميد، غنچه های انقلاب گل سرخ را آبياری کرد و پرورد. روز بيست و پنجم ژانویۀ ۲۰۰۴ ميلادی، همچنان که پيش بينی ميشد، ميخائيل ساکاشويلی جوان در پی پيروزی در انتخابات به عنوان رئيس جمهوری گرجستان رسماً سوگند خورد.

در همين مراسم، پرزيدنت ساکاش ويلی، فرمانی صادر کرد که بر پایۀ آن درفش يا پرچم قديمی گرجستان بار ديگر به عنوان پرچم رسمی آن کشور به اهتزاز درآمد.

کاميابی انقلاب گل سرخ يا انقلاب گلرنگ برای جهان آزاد چندان دلپذير بود که جورج بوش، رئيس جمهوری آمريکا، سفری به گرجستان را، بيدرنگ، در برنامه کارهايش گذاشت. در بخش آينده از اين سفر ياد ميکنيم.


XS
SM
MD
LG