شصت و يکمين جشنواره بينالمللی فيلم برلين هم با برگزيدن فيلم «جدايی نادر از سيمين» به کارگردانی اصغر فرهادی، کارگردان ايرانی، به عنوان بهترين فيلم به پايان رسيد.
اصغر فرهادی هنگام دريافت جايزه در جشنواره از جمله گفت: «ياد میکنم از جعفر پناهی که اميدوارم مشکلش حل شود و سال ديگر او اينجا ايستاده باشد.»
علاوه بر اين خرس طلايی، دو خرس نقرهای هم نصيب فيلم آقای فرهادی شد. يکی جايزه خرس نقرهای بهترين بازيگر زن برای گروه بازيگران زن اين فيلم شامل ليلا حاتمی، ساره بيات، سارينا فرهادی و بازیگر خردسال فیلم، و ديگری جايزه خرس نقرهای بهترين بازيگر مرد برای گروه بازيگران مرد شامل پيمان معادی، شهاب حسينی و دو بازیگر فرعی.
فيلم جدايی نادر از سيمين هنگامی که اصغر فرهادی در جشنواره برلين بود پنج سيمرغ بلورين و دو ديپلم افتخار بيست و نهمين دوره جشنواره بينالمللی فيلم فجر را هم از آن خود کرد.
اصغر فرهادی در سال ۲۰۰۹ هم برنده جايزه خرس نقرهای برليناله شده بود برای فيلم «درباره الی».
جدايی نادر از سيمين داستان زن و شوهری است که در زندگی زناشويی و از جمله بر سر نگهداری فرزند مشکل دارند. عزم جزم زن برای کوچ کردن از ايران و تصميم شوهر برای ماندن آنها را به بنبست کشانده است.
هفته گذشته يکی از علاقهمندان به فيلم و سينما که امسال هم مثل سالهای پيش به برليناله رفته بود در پاسخ به پرسش «پيک فرهنگ» درباره وضعيت فيلم اصغر فرهادی با مروری بر چند فیلم برجسته جشنواره از جمله گفت: «اينها کلاً، جز فيلمهايی که جمعه و شنبه خواهيم ديد و جشنواره تمام میشود، مهمترين رقبای اصغر فرهادی هستند. اما اگر همين فيلمها را بخواهم در نظر بگيرم واقعاً اصغر فرهادی بيشترين شانس را دارد برای دريافت جايزه.»
اينک دوباره اميد نيکفرجام، مترجم و روزنامهنگار، علاقهمند به فيلم و سينما به پرسشهای پيک فرهنگ نه تنها درباره فيلم جدايی نادر از سيمين، که درباره فيلمهای ديگر برجسته جشنواره امسال برليناله و حال و هوای آن پاسخ میدهد:
اميد نيکفرجام: يکخرده سخت است. از بين ۱۶ فيلم در بخش مسابقه سخت میشود انتخاب کرد. اما يک فيلم آلمانی بود که اسمش را میشود «خوابزدگی» ترجمه کرد که جايزه بهترين کارگردانی را هم گرفت. خرس نقرهای جشنواره را گرفت. از اريک کوهلر. فيلم ديگری که میشود نام برد يک فيلم ترکی بود که قبلاً هم دربارهاش با هم حرف زديم، اما جايزهای نگرفت. طبيعتاً فيلم اصغر فرهادی است که تمام جوايز اصلی را به خود اختصاص داد.
دو فيلم خيلی مهم يکی «بخشش خون» فيلم آلبانيايی که کارگردان آن انگليسی است، جاشوآ مارستن، که قبلاً از او فيلم Maria Full of Grace را ديديم. داستان کسانی که از کلمبيا به آمريکا مواد مخدر حمل میکنند در شکمشان که خيلی فيلم پر سروصدايی شد. کلی هم جايزه گرفت. اين دفعه جاشوآ مارستن رفته بود آلبانی و آنجا فيلم ساخته بود به اسم «بخشش خون» در مورد روابطی که هنوز در روستاهای آلبانی برقرار است. دعواهايی که میشود که اگر خونی از يک خانواده بريزد، آن خانواده تلاش میکند که قاتل را دستگير کند. خودشان مجازاتش کنند و خونش را بريزند. و خيلی درام خوبی درآمده بود از يک کارگردان انگليسی در محيط غريب آلبانی و جايزه بهترين فيلمنامه را گرفت.
فيلم ديگری که جايزه بزرگ هيئت داوران را گرفت فيلم مجار «اسب تورين» از بلا تار. بلا تار کارگردان کهنهکار مجار است که بيشتر فيلمهای هنری و اصطلاحاً روشنفکری ساخته که طبيعتاً اکران عمومی نداشته و ممکن است ديده نشده باشد. قبل از جشنواره اعلام کرده بود که اين آخرين فيلمش است و بعد از اين ديگر فيلم نخواهد ساخت.
اسب تورين فيلمی است که خيلیها يا خيلی خوششان می آيد يا خيلی بدشان میآيد. به خاطر اين که ۱۴۶ دقيقه، دو تا شخصيت (يک پدر و يک دختر) توی بيابانی که دائم باد زوزه میکشد و اينها با هم حرف نمیزنند. ماجرا و داستان اينها، داستان خانوادهای است که يک اسب دارند و از آن امرار معاش میکنند و اين اسب مريض میشود و میميرد و حالا اينها در اين برهوت میمانند که چطوری زندگیشان را بگذرانند.
ديالوگ خيلی کم دارد اسب تورین. در حد پنج درصد. ولی از نظر تصويری واقعاً شاهکار و زيبا بود. خيلیها وسط فيلم بلند شدند و رفتند بيرون. جايزه بزرگ هيئت داوران را اين فيلم گرفت که خوب يک عده میگفتند شايد برای اين است که اعلام کرده اين آخرين فيلمش است و اين طوری هيئت داوران داشت ازش تقدير میکرد.
بله. هر چند که چند تا فيلم آلمانی هم بود در برليناله شصت و يک. خيلی تلاش کرده بودند اين دفعه توليدات جديد سينمای آلمان را بياورند نشان دهند. در بخش مسابقه گذاشته بودند. بعضی از اين فيلمها خيلی جالب بود. مخصوصاً آنها که درباره تاريخ آلمان بود. از جهاتی مثلاً بعضیها فيلمنامه، بعضیها بازی ولی کلاً اگر در مجموع بخواهيم در نظر بگيريم، اصغر فرهادی فقط اين دو رقيب را داشت که خيلی خوب بودند. چيزی در حد و همسنگ جدايی نادر از سيمين.
کارگردانی چيرهدستانه اريک کوهلر بود. کارگردان جوان آلمانی است و تا حالا دو سه فيلم بيشتر نساخته. ولی اين واقعاً جلب توجه میکرد که چه طوری در بازی گرفتن، در فضاسازی خوب درآمده بود. اما باز هم آن طور نبود که کار يک کارگردان کارکشته نبود. آن طوری نبود که با اين سه نفر بتواند رقابت کند.
وقتی جدايی نادر از سيمين را میبينيم، کاملاً مشخص است که اصغر فرهادی چه راهی را انتخاب کرده و چه راهی را ادامه میدهد. يعنی الان ديگر میشود گفت اصغر فرهادی برای خودش سينماگر مولف است. تکليفش روشن است با خودش و میداند چه راهی را برود.
جدايی نادر از سيمين کاملاً از نظر مضمونی و نگاه و رويکرد فيلمساز ادامه درباره الی است. ما عين درباره الی فقط با پرسشها مواجهيم. هيچ وقت جوابی به ما تحمیل نمیشود. ديدگاههای مختلف، نگاه کردن به يک واقعه يا حادثه از وجوه مختلف. هيچ وقت همه حق ندارند و همه هم ناحق نمیگويند.
تعدد روايات و زوايای ديد است که در اين فيلم به نظر من خيلی به بلوغ و پختگی رسيده. يعنی عين درباره الی توی چشم نيست. خيلی راحت میپذيری. در داستان نشسته و با داستان پيش میرود. چون جدايی نادر از سيمين برشی از يک زندگی است. چيزی که ما در زندگی دور و بر میبينيم، همان را اصغر فرهادی خيلی با هنرمندی به تصوير کشيده و خودش میگويد نمايش واقعيت بيرونی. اين واقعيت بيرونی را هنرمندانه به تصوير کشيده.
بله. اولاً فکر میکنم نقطه شروع خيلی عالی اصغر فرهادی فيلمنامهاش بوده. خودش اشاره کرده در مصاحبههايش که شش ماه روی اين فيلمنامه کار کرده. به تمام جزئيات فکر کرده. شخصيتپردازی خيلی خوب است. ديالوگها خيلی خوب است. ديالوگها در خدمت شخصيتپردازی است. تحميلی به نظر نمیآيد. نشسته روی شخصيتها. شخصيت ها به زبان خودشان حرف میزنند. جزئياتی که اتفاق میافتد در نظر اول خيلی کماهمیت یا حتی بیاهميت به نظر میآيد. اما بعداً در نيمه دوم فيلم میبينيم که از اين جزئيات استفاده میشود. اينها به ما اطلاعاتی داده که بعداً در روند فيلم تا رسيدن به پايانش ازش استفاده میشود و به خوبی هم استفاده میشود.
فکر میکنم تاکيدی که روی حضور جعفر پناهی شده بود، چيز کمی نبود. تا حالا حتی در جشنواره کن قبلی هم ديديم آنجا هم جعفر پناهی صندلی خالی داشت و مثل اين که قرار است اين رسم رايج بشود، حداقل برای جعفر پناهی، ولی به نظر من اين دفعه واقعاً سنگ تمام گذاشته بودند. مخصوصاً ديتر کوسليک، مدير جشنواره برليناله، با کاری که کرده بود، دائماً جعفر پناهی توی چشم بود. يعنی چه خودتان در جشنواره حضور داشتيد و آنجا شرکت میکرديد و چه اين که از بيرون از روزنامهها و خبرگزاریها بخواهيد دنبال کنيد، حداقلش اين بود که عکس جعفر پناهی جلوی چشم شما بود.
محمد رسولاف هم همين طور. اما بيشتر به خاطر معروفيت جعفر پناهی و تاکيدی که روی خبرها رويش شده بيشتر خبرسازتر است و بنابراين بيشتر جعفر پناهی بود. ولی اين دو کارگردان عين اين بود که حضور داشتند. يعنی خيلی بيش از جشنواره کن قبلی بود که يک صندلی خالی گذاشته بودند و خيلی در موردش سر و صدا شد. اما اين دفعه واقعاً تاکيد بود رويش. يعنی جعفر پناهی از اول تا آخر جشنواره حضور داشت. از افتتاح جشنواره بگيريد تا برنامه اختتاميه.
غايبانه حضور داشت... بله.
اصغر فرهادی هنگام دريافت جايزه در جشنواره از جمله گفت: «ياد میکنم از جعفر پناهی که اميدوارم مشکلش حل شود و سال ديگر او اينجا ايستاده باشد.»
علاوه بر اين خرس طلايی، دو خرس نقرهای هم نصيب فيلم آقای فرهادی شد. يکی جايزه خرس نقرهای بهترين بازيگر زن برای گروه بازيگران زن اين فيلم شامل ليلا حاتمی، ساره بيات، سارينا فرهادی و بازیگر خردسال فیلم، و ديگری جايزه خرس نقرهای بهترين بازيگر مرد برای گروه بازيگران مرد شامل پيمان معادی، شهاب حسينی و دو بازیگر فرعی.
فيلم جدايی نادر از سيمين هنگامی که اصغر فرهادی در جشنواره برلين بود پنج سيمرغ بلورين و دو ديپلم افتخار بيست و نهمين دوره جشنواره بينالمللی فيلم فجر را هم از آن خود کرد.
اصغر فرهادی در سال ۲۰۰۹ هم برنده جايزه خرس نقرهای برليناله شده بود برای فيلم «درباره الی».
جدايی نادر از سيمين داستان زن و شوهری است که در زندگی زناشويی و از جمله بر سر نگهداری فرزند مشکل دارند. عزم جزم زن برای کوچ کردن از ايران و تصميم شوهر برای ماندن آنها را به بنبست کشانده است.
هفته گذشته يکی از علاقهمندان به فيلم و سينما که امسال هم مثل سالهای پيش به برليناله رفته بود در پاسخ به پرسش «پيک فرهنگ» درباره وضعيت فيلم اصغر فرهادی با مروری بر چند فیلم برجسته جشنواره از جمله گفت: «اينها کلاً، جز فيلمهايی که جمعه و شنبه خواهيم ديد و جشنواره تمام میشود، مهمترين رقبای اصغر فرهادی هستند. اما اگر همين فيلمها را بخواهم در نظر بگيرم واقعاً اصغر فرهادی بيشترين شانس را دارد برای دريافت جايزه.»
اينک دوباره اميد نيکفرجام، مترجم و روزنامهنگار، علاقهمند به فيلم و سينما به پرسشهای پيک فرهنگ نه تنها درباره فيلم جدايی نادر از سيمين، که درباره فيلمهای ديگر برجسته جشنواره امسال برليناله و حال و هوای آن پاسخ میدهد:
- پیک فرهنگ: آقای نيکفرجام، اگر بخواهيم از اين همه فيلمی که در بخش رقابتی برليناله نشان دادند، پنج تا را انتخاب کنيم که خوبتر بودند، کداماند؟
اميد نيکفرجام: يکخرده سخت است. از بين ۱۶ فيلم در بخش مسابقه سخت میشود انتخاب کرد. اما يک فيلم آلمانی بود که اسمش را میشود «خوابزدگی» ترجمه کرد که جايزه بهترين کارگردانی را هم گرفت. خرس نقرهای جشنواره را گرفت. از اريک کوهلر. فيلم ديگری که میشود نام برد يک فيلم ترکی بود که قبلاً هم دربارهاش با هم حرف زديم، اما جايزهای نگرفت. طبيعتاً فيلم اصغر فرهادی است که تمام جوايز اصلی را به خود اختصاص داد.
دو فيلم خيلی مهم يکی «بخشش خون» فيلم آلبانيايی که کارگردان آن انگليسی است، جاشوآ مارستن، که قبلاً از او فيلم Maria Full of Grace را ديديم. داستان کسانی که از کلمبيا به آمريکا مواد مخدر حمل میکنند در شکمشان که خيلی فيلم پر سروصدايی شد. کلی هم جايزه گرفت. اين دفعه جاشوآ مارستن رفته بود آلبانی و آنجا فيلم ساخته بود به اسم «بخشش خون» در مورد روابطی که هنوز در روستاهای آلبانی برقرار است. دعواهايی که میشود که اگر خونی از يک خانواده بريزد، آن خانواده تلاش میکند که قاتل را دستگير کند. خودشان مجازاتش کنند و خونش را بريزند. و خيلی درام خوبی درآمده بود از يک کارگردان انگليسی در محيط غريب آلبانی و جايزه بهترين فيلمنامه را گرفت.
فيلم ديگری که جايزه بزرگ هيئت داوران را گرفت فيلم مجار «اسب تورين» از بلا تار. بلا تار کارگردان کهنهکار مجار است که بيشتر فيلمهای هنری و اصطلاحاً روشنفکری ساخته که طبيعتاً اکران عمومی نداشته و ممکن است ديده نشده باشد. قبل از جشنواره اعلام کرده بود که اين آخرين فيلمش است و بعد از اين ديگر فيلم نخواهد ساخت.
اسب تورين فيلمی است که خيلیها يا خيلی خوششان می آيد يا خيلی بدشان میآيد. به خاطر اين که ۱۴۶ دقيقه، دو تا شخصيت (يک پدر و يک دختر) توی بيابانی که دائم باد زوزه میکشد و اينها با هم حرف نمیزنند. ماجرا و داستان اينها، داستان خانوادهای است که يک اسب دارند و از آن امرار معاش میکنند و اين اسب مريض میشود و میميرد و حالا اينها در اين برهوت میمانند که چطوری زندگیشان را بگذرانند.
ديالوگ خيلی کم دارد اسب تورین. در حد پنج درصد. ولی از نظر تصويری واقعاً شاهکار و زيبا بود. خيلیها وسط فيلم بلند شدند و رفتند بيرون. جايزه بزرگ هيئت داوران را اين فيلم گرفت که خوب يک عده میگفتند شايد برای اين است که اعلام کرده اين آخرين فيلمش است و اين طوری هيئت داوران داشت ازش تقدير میکرد.
- پس میشود گفت رقبای اصلی جدايی نادر از سيمين همين اسب تورين بود و فيلم بخشش خون؟
بله. هر چند که چند تا فيلم آلمانی هم بود در برليناله شصت و يک. خيلی تلاش کرده بودند اين دفعه توليدات جديد سينمای آلمان را بياورند نشان دهند. در بخش مسابقه گذاشته بودند. بعضی از اين فيلمها خيلی جالب بود. مخصوصاً آنها که درباره تاريخ آلمان بود. از جهاتی مثلاً بعضیها فيلمنامه، بعضیها بازی ولی کلاً اگر در مجموع بخواهيم در نظر بگيريم، اصغر فرهادی فقط اين دو رقيب را داشت که خيلی خوب بودند. چيزی در حد و همسنگ جدايی نادر از سيمين.
- از خوابزدگی نگفتيد. داستانش چه بود؟ مشخصهاش چه بود؟
کارگردانی چيرهدستانه اريک کوهلر بود. کارگردان جوان آلمانی است و تا حالا دو سه فيلم بيشتر نساخته. ولی اين واقعاً جلب توجه میکرد که چه طوری در بازی گرفتن، در فضاسازی خوب درآمده بود. اما باز هم آن طور نبود که کار يک کارگردان کارکشته نبود. آن طوری نبود که با اين سه نفر بتواند رقابت کند.
- ويژگیهای جدايی نادر از سيمين چه بود؟ مقايسههايی شده بين اين فيلم و فيلم قبلیاش.
وقتی جدايی نادر از سيمين را میبينيم، کاملاً مشخص است که اصغر فرهادی چه راهی را انتخاب کرده و چه راهی را ادامه میدهد. يعنی الان ديگر میشود گفت اصغر فرهادی برای خودش سينماگر مولف است. تکليفش روشن است با خودش و میداند چه راهی را برود.
جدايی نادر از سيمين کاملاً از نظر مضمونی و نگاه و رويکرد فيلمساز ادامه درباره الی است. ما عين درباره الی فقط با پرسشها مواجهيم. هيچ وقت جوابی به ما تحمیل نمیشود. ديدگاههای مختلف، نگاه کردن به يک واقعه يا حادثه از وجوه مختلف. هيچ وقت همه حق ندارند و همه هم ناحق نمیگويند.
تعدد روايات و زوايای ديد است که در اين فيلم به نظر من خيلی به بلوغ و پختگی رسيده. يعنی عين درباره الی توی چشم نيست. خيلی راحت میپذيری. در داستان نشسته و با داستان پيش میرود. چون جدايی نادر از سيمين برشی از يک زندگی است. چيزی که ما در زندگی دور و بر میبينيم، همان را اصغر فرهادی خيلی با هنرمندی به تصوير کشيده و خودش میگويد نمايش واقعيت بيرونی. اين واقعيت بيرونی را هنرمندانه به تصوير کشيده.
- اين محسناتی که میگوييد محسنات ديالوگ و سناريو است. در مورد کارگردانی و ميزانسن و پرداخت شخصيتها از اين طريق، آيا به همان اندازه موفق بوده؟
بله. اولاً فکر میکنم نقطه شروع خيلی عالی اصغر فرهادی فيلمنامهاش بوده. خودش اشاره کرده در مصاحبههايش که شش ماه روی اين فيلمنامه کار کرده. به تمام جزئيات فکر کرده. شخصيتپردازی خيلی خوب است. ديالوگها خيلی خوب است. ديالوگها در خدمت شخصيتپردازی است. تحميلی به نظر نمیآيد. نشسته روی شخصيتها. شخصيت ها به زبان خودشان حرف میزنند. جزئياتی که اتفاق میافتد در نظر اول خيلی کماهمیت یا حتی بیاهميت به نظر میآيد. اما بعداً در نيمه دوم فيلم میبينيم که از اين جزئيات استفاده میشود. اينها به ما اطلاعاتی داده که بعداً در روند فيلم تا رسيدن به پايانش ازش استفاده میشود و به خوبی هم استفاده میشود.
- حضور اصغر فرهادی آنجا يک مقدار زيادی همان طور که در مصاحبه هفته پيش هم گفتيد خيلی محسوس بود. ولی جعفر پناهی چه طور؟ جشنواره به جز صندلی خالی چه چيز ديگری داشت و پنج فيلمی که نشان داد؟
فکر میکنم تاکيدی که روی حضور جعفر پناهی شده بود، چيز کمی نبود. تا حالا حتی در جشنواره کن قبلی هم ديديم آنجا هم جعفر پناهی صندلی خالی داشت و مثل اين که قرار است اين رسم رايج بشود، حداقل برای جعفر پناهی، ولی به نظر من اين دفعه واقعاً سنگ تمام گذاشته بودند. مخصوصاً ديتر کوسليک، مدير جشنواره برليناله، با کاری که کرده بود، دائماً جعفر پناهی توی چشم بود. يعنی چه خودتان در جشنواره حضور داشتيد و آنجا شرکت میکرديد و چه اين که از بيرون از روزنامهها و خبرگزاریها بخواهيد دنبال کنيد، حداقلش اين بود که عکس جعفر پناهی جلوی چشم شما بود.
- محمد رسولاف هم همين طور؟
محمد رسولاف هم همين طور. اما بيشتر به خاطر معروفيت جعفر پناهی و تاکيدی که روی خبرها رويش شده بيشتر خبرسازتر است و بنابراين بيشتر جعفر پناهی بود. ولی اين دو کارگردان عين اين بود که حضور داشتند. يعنی خيلی بيش از جشنواره کن قبلی بود که يک صندلی خالی گذاشته بودند و خيلی در موردش سر و صدا شد. اما اين دفعه واقعاً تاکيد بود رويش. يعنی جعفر پناهی از اول تا آخر جشنواره حضور داشت. از افتتاح جشنواره بگيريد تا برنامه اختتاميه.
- غايبانه حضور داشت...
غايبانه حضور داشت... بله.